2010-04-09 ساعت 04:30
مشکل اساسی من با فرضیه تناسخ این است که حتی اگر فرض کنیم که روح انسان پس از مرگ دوباره در کالبد فرد دیگری ظاهر خواهد شد, دانسته ها و تجارب و حافظه وی توسط آن روح منتقل نمی شود و اگر چنین بود بسیاری از نوزادانی که بدنیا آمده اند باید حاوی اطلاعات و تجربیات بیشماری از زندگی های گذشته خود باشند.
پس اگر آن چیزی که انسجام من نوعی است و باعث می شود که من خودم را توسط آن تمییز دهم توسط روح منتقل نشود, دیگر آن روح من نیستم و مانند این است که پا و یا قلب من را به فرد دیگری پیوند دهند.
طبیعی است که ماده جابجا می شود و ممکن است بعدها ذره ای از گوش من در تنه یک درخت باشد و سلولی دیگر در زبان یک خرگوش ولی آنچه که مهم است این است که انسجام آگاهی که من آن را به عنوان "من" می شناسم دیگر وجود نخواهد داشت.
حتی اگر قبول کنیم که روح وجود دارد و همچون ماده در چرخه طبیعت و یا فراطبیعت جابجا می شود, انسجام بعد از مرگ آن با از بین رفتن حافظه و ادراک منسجم در ساختار بدنی انسان, غیر محتمل خواهد بود.
امروزه علم به سادگی دریافته است که اطلاعات در بخش حافظه مغز ذخیره و پردازش می شود و اگر این انبوه داده ها و یا داشته های حافظه از بین برود, تنها چیزی که باقی می ماند پتانسیلهای اطلاعلاتی است که در ژن فرد ذخیره شده است و قابل انتقال توسط روح نمی باشد.
به زبان بسیار ساده تر, روح هرگز از بین نمی رود همانطور که جسم هم هرگز از بین نمی رود ولی آنچیزی را که من به عنوان من می شناسم با از بین رفتن حافظه و اطلاعاتم از بین می رود.
پس اگر آن چیزی که انسجام من نوعی است و باعث می شود که من خودم را توسط آن تمییز دهم توسط روح منتقل نشود, دیگر آن روح من نیستم و مانند این است که پا و یا قلب من را به فرد دیگری پیوند دهند.
طبیعی است که ماده جابجا می شود و ممکن است بعدها ذره ای از گوش من در تنه یک درخت باشد و سلولی دیگر در زبان یک خرگوش ولی آنچه که مهم است این است که انسجام آگاهی که من آن را به عنوان "من" می شناسم دیگر وجود نخواهد داشت.
حتی اگر قبول کنیم که روح وجود دارد و همچون ماده در چرخه طبیعت و یا فراطبیعت جابجا می شود, انسجام بعد از مرگ آن با از بین رفتن حافظه و ادراک منسجم در ساختار بدنی انسان, غیر محتمل خواهد بود.
امروزه علم به سادگی دریافته است که اطلاعات در بخش حافظه مغز ذخیره و پردازش می شود و اگر این انبوه داده ها و یا داشته های حافظه از بین برود, تنها چیزی که باقی می ماند پتانسیلهای اطلاعلاتی است که در ژن فرد ذخیره شده است و قابل انتقال توسط روح نمی باشد.
به زبان بسیار ساده تر, روح هرگز از بین نمی رود همانطور که جسم هم هرگز از بین نمی رود ولی آنچیزی را که من به عنوان من می شناسم با از بین رفتن حافظه و اطلاعاتم از بین می رود.
با آرزوی موفقیت برای شما