2010-04-19 ساعت 21:33
با سلام و تشکر فراوان از دوستانی که اینچنین روشنفکرانه و در کمال رعایت ادب نظرات خود را گفتند و نظرات دیگران را نیز شنیدند و هرتصمیمی هم که گرفته باشند؛ امری شخصی است. آنچه که همواره مرا رنج میدهد اینه که تا تقی به توقی میخوره و یه بحثی پیش میآد؛ بعضی ها پای دین را سریع وسط میکشند و به نوعی دهانها را میبندند. من از همه ی شما عزیزان خواهش میکنم حتی اگر از نظرگاه مذهبی نظری را ذکر میکنید؛ اجازه بدهید دیگران هم بحث را از دیدگاه خود ادامه بدهند. فقط یادتان نرود هیچ بحث و گفتگویی حتی آنچه که کاملاً مخالف دین و مذاهب هم هست؛ باعث نشود که در نوع دوستی و نظر شما نسبت به طرف مقابل تاثیری بگذارد.
راستش قصد ندارم که دراین باره زیاد صحبت کنم؛ ولی دردی که بردلم سنگینی میکند این است که بعضی ها فکر میکنند فقط وفقط باید حرف و نظری دینی در راستای زندگی ها کاربرد داشته باشد. فکر نکنید من مخالف دینی هستم؛ بلکه در خانواده ای مذهبی رشد کرده ام ولی میدانم که تمام آبشخور اولیه ی ادیان بسیار پاک و عالی بوده اند و آرام آرام بخاطر منافع شخصی و اشتباه تفسیر بعضی بزرگان تندرو آن مذاهب، راه به بیراهه رفت. آنچنان که تا 60 سال پیش همین بزرگان «استحمام با دوش»را ناپاک میدانسته اند و «بستن ساعت مچی» و مطالعه ی «شیمی و فیزیک و زبان خارجی» به نوعی نشانه های کفر میبود و بازی شطرنج حرام و ... آنچه که این آقایان از پیروان خود میطلبند؛ تقلیدی کورکورانه است و متاسفانه آنقدر بعضی ها به این امر عادت کرده اند که پای نظرات آن مفسران دینی را به اسم دین تا توی بستر خواب زناشویی و حتی چگونگی خورد و خوراک و ... کشانده اند.
بهرحال خواهش من این است که این بحثی را که تاکنون ادامه داشته و بنده هم قصد دارم نظر و دانسته های خود را ابراز کنم؛ از دریچه ی دین ننگرید و بگذارید یک تبادل نظری خام محسوب شود. باز هم از این گفتگوی از روی خرد دوستان عزیز و تمرین دموکراسی تفکر و نظر دیگران؛ تشکر میکنم.
____________________________________________
روح انسان آب را می ماند
از آسمان ها فرود می آید و به آسمان هابر می بالد
و آنگاه دوباره به زمین باز می گردد
یک تناوب ابدی................گوته
راستش در سالها پیش یک غزلی از عطّار نیشابوری را مطالعه میکردم و هرچه تلاش میکردم معنی و ارتباط معنایی ابیات را نمیتوانستم بفهمم. البته ظاهر اشعار به گونه ای است که اگر کسی غیر از عارف و دانشمند بزرگ دوران خود(عطار) سروده بود؛ آن را یک توّهم و چرت و پرت محسوب میکردم. لطفاً شما هم دقیق این غزل کوتاه را مطالعه کنید تا بیشتر عرض کنم:
«...منم آن گبر دیرینه، که بتـّخانه بنا کردم.../...شدم بربام بتخانه، درین عالم ندا کردم
صدای کفر در دادم شما را، ای مسلمانان.../...که من آن کهنه بتها را، دگر باره جلا دادم
از آن مادر که من زادم، دگر باره شدم جفتش.../...از آنم گبر میخوانند که با مادر زنا کردم
به بکری زادم از مادر، ازآن عیسی م میخوانند.../...که من این شیر مادر را، دگرباره غذا کردم
اگر عطـّار مسکین را دراین گبری بسوزانند.../...گوا باشید ای مردان، که من خود را فنا کردم....»(عطار نیشابوری)
هرچند درابتدا اصلاً ارتباط معنایی ابیات را نمیفهمیدم ولی بعداً با مطالعه ی کتابهایی در باره ی روح و احتمال تناسخ و... یه جورایی توانستم ارتباط ابیات را اینگونه توجیه کنم که عطار تاریخ زندگی روحی خود را اینگونه دانسته که زمانی «گبر» بوده که بتخانه بنا میکرده و مردم را فریب میداده، در زندگی بعدی اش روح مادر و خودش در جسم زن و شوهری حلول کرده و به نوعی زنای با مادرش محسوب میشد؛ زندگی بعدی اش بدون هیچ پدری و مسیح وار بدنیا آمده و ........
از اوّلین کتابهایی که بدستم رسید و مطالعه کردم(البته در این جا فقط اسامی کتابهایی که بسیار مفید بودند را ذکر میکنم) کتابی بود به نام«استادان بسیار، زندگی های بسیار»Many Lives, Many Masters تالیف دکتر برایان .ال. وایس Brian Weiss,M.D که خانم زهره زاهدی آنرا به فارسی ترجمه کرده اند. اهمـّیت این کتاب از آن بود که نویسنده ی کتاب از روش «هیپنوتیزم درمانی» جهت درمان بیمارانش استفاده میکرده تا با برگرداندن فکری و روحی بیمارانش به سالهای اولیه ی زندگی شان، مشکلات جسمی و روحی آنان را که به خاطر خاطرات بدی همچون تجاوز و مشاهده ی قتل و ... را که از دوران جوانی و کودکی در ذهن آنها جای گرفته را پاک کند و سببی شود که آنها به آرامش برسند.
من دراینجا قصد ندارم درمورد راستی و دروغ بودن وجود «هیپنوتیزم» گپ بزنیم؛ ولی نکته ای را که بسیار قابل ذکر میدان آن است که آقای دکتر برایان از جمله کسانی است(بود) که آنچنان مخالف موضوع «تناسخ» بود که حتی کتابی در رد این امر نوشته بود، تا اینکه در امر هپنوتیزم کردن بیماری به نام «کاترین» یک اتفاقی میافتد که باعث تالیف کتاب فوق میشود. موضوع از این قرار بود که به محض هپنوتیزم شدن «کاترین»، او چنان به چند زندگی قبلی اش برمیگردد که باعث شوک دکتر برایان میشود و سبب میشود که این مجلس ناتمام بماند.
آنچه که باز اتفاق افتاد همین بود و این برگشت کاترین به چند زندگی گذشته اش آنچنان باعث تغییر نظر دکتر برایان میشود که نه تنها تمام مجالس هیپنوتیزم کاترین را به صورت کتاب فوق چاپ میکند؛ بلکه بارها و بارها از انتشار کتابی که در رد «تناسخ» نوشته بود عذر خواهی میکند. آنچه که برای دکتر رایان باعث تعجب بود این بود که کاترین وقتی به زندگی های قبلی اش برمیگشت و مثلاً یک مرد رومی میبود؛ به راحتی میتوانست زبان یونانی(رومی) حرف بزند و یا زمانی که یک دختر کوچک فلسطینی بود؛ به روانی یک فرد محلی، عربی حرف میزد و .....
دوّمین کتابی که سخت برایم خواندنی بود و معتقدم ارزش چندباره خواندن دارد؛ کتاب«ســـفـــر روح» نوشته ی دکتر مایکل نیوتن و ترجمه و توضیح دکتر محمود دانایی است. نویسنده در این کتاب و نیز«سرنوشت ارواح» Destiny of Souls حالات و تجربیات گوناگون مراجعه کنندگان خود را درباره ی سیر در جهان های معنوی و دیدار از طبقات مختلف برزخ از طریق هیپنوتیزم بصورت شیوایی بیان میکند. قبل از اینکه به ویژگی های خاص این کتاب بپردازم گفتنی است که در اینگونه کتابها به عاملی به نام«کــــــارمـــــا» معتقدند و به این معنی است که از هردست که بدهی، دست و پا پس میگیری و هرکار خوب و بد ما دارای نتیجه و عکس العملی است که خواه ناخواه در این زندگیمان و یا زندگی های بعدی، خواهیم دید(...آیه ی قرآن...و مثقال ذرهً خیراً یراه...)
نویسنده با دسته بندی ارواح؛ روند خلقت ارواح را به ترتیب «جمادات و کوهها و سنگها و اجسام سخت»؛ سپس حلول در «گیاهان و نباتات و هرچیز روییدنی» و بدنبال آن «عالم حیوانی» و پس از پشت سر گذاردن عالم حیوانی؛ قدم گذرادن به عالم «انسانی و آدمی» است که بصورت سرانگشتی هر کس تا 8 میلیون و 400 هزار بار به این عالم دنیایی پا میگذارد و برمیگردد؛ آن طور که مطلب فوق را نیز مولانا به شیوایی بیان کرده است که:
«.... از جمادی مردم و نامی شدم.../.... وز نما مــُردم ز حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم.... /.... پس چه ترسم؟ کی ز مردن کم شدم؟
حمله دیگر بمیرم از بشر.... /.... تا برآرم از ملائک بال و پر
بار دیگر از ملک پرّان شوم... /.... آنچه در وهم ناید آن شوم…» مثنوی معنوی
نکته ی دیگر اینکه هدف از این همه تناسخ و زندگی، فقط وفقط درس گرفتن از تجربیات زندگی است و رو به کمال گذاشتن روح و تفکر روحی انسان به حدی که باز دوباره لایق پیوستن به مبدا کمال اصلی را پیدا کند و به نوعی صاحب آن کرامات بشود و باشد و اینجاست که آیه ی «...انـــّا لله و انــّا الیه راجعون..» معنا پیدا میکند. منتها در این راستای سوزاندن «کارما»های منفی و کسب کارمای مثبت(پوئن/ ثواب) بنا به صلاح دید استادان راهنمایی که همواره ما را در عالم برزخ تعلیم و تربیت میکنند و نیز انتخاب خودمان قابل تغییر است و ای بسا که شما در خودتان این توانایی را دیده باشید که با زندگی در بحران جنگ و فقر کشوری ، بتوانید به کسب تجربه ی بیشتری بپردازید.
فکر نکنید که فقط با سختی کشیدن است که شما به کسب کارمای مثبت و رشد معنوی و کمال روحی کمک میکنید؛ بکله هر انسانی با هربار زندگی عالم انسانی اش، بیشتر ادیان، سطوح اجتماعی و ... را تجربه میکند و ای بسا که در جنگ اوّل جهانی سربازی آلمانی بودید و در جنگ دوّم جهانی در جبهه ی مخالف؛ ای بسا روزگاری مردی زورگو بودید و در زندگی دیگرتان زن مردی زورگو؛ ای بسا در یک زندگی کسی را کشتید و در زندگی دیگر کشته شدید( به نقل از حضرت عیسی که با دیدن کشته ای گفت: ای کشته؛ تو که(چه کسی) را کشتی، که چنین کشته شدی زار؟؟) و....
گفتنی است که دکتر نیوتن در کتاب «سفر روح» به شواهدی برخورده که خلاصه ی بعضی از آنها عبارتند از :
1-بازگشت به جسم و انتخاب اختیاری زندگی زمینی. همانطور که ذکر شد هر انسانی بنا به تجربه ی قبلی خود و بنا به راهنمایی استادانش(دیگر ارواح پیشرفته و بعضاً فرشته ی نگهدارنده اش، متقاعد به برگشت دوباره میشود وگرنه...
2- همچنان شما میتوانید با به کلاس رفتن در عالم برزخ و تامل و انتظار، امکان رشد داشته باشید؛ ولی هیچ تجربه ای با سرعت بیشتر و مفید تر از زندگی های دنیایی نیست. آنچه قبلاً هم با عنوان «کارما» ذکر شد در مورد بسیاری دیده شده است که
3-نتیجه اعمال خوب و بد خود را در زندگیهای بعدی و در برزخ دیده اند. البته همین هم باعث پیشرفت روحی شما میشود و در کلّ ارواح...
4- در شش سطح و گروه، طبقه بندی میشوند(مبتدی، متوسط پایین، متوسط، متوسط بالا، پیشرفته، بسیار پیشرفته)
5-بازنگری کتابهای زندگی در برزخ یکی از فرصت هایی است که هر روحی پیدا میکند تا با مطالعه ی نتیجه ی تجربه های قبلی، نواقص، اهداف دست نیافته و... در انتخاب یک زندگی دیگر، پدر، مادر، همسر، فرزند، کشور، شغل، دوست و .... تصمیم گیری بهتر کند.
6-پس از اینکه روح شما به سطح پیشرفته رسید و ای بسا که دیگر نخواهید همچون «شمس تبریزی»(که فقط بخاطر تحوّل روحی مولانا آمد و شد) یا دیگر انسانهای بی نظیر عالم انسانی(ادیسون، انشتین، خیام، حافظ و...) در عالم انسانی خدمت و راهنمایی کنید ؛ شما این امکان را پیدا خواهید کردتا به اذن الهی دست به خلق «روح» های تازه بزنید و من از همین الان برای اون ارواح کاردستی که به دست من افریده خواهند شد؛ ابراز تاسف فراوان میکنم
سوّمین کتابی که در این معرفی سه گانه قابل میدانم کتابی است باز به قلم نویسنده ی کتاب اوّل(دکتر برایان) به نام «تنها عشق حقیقت دارد» Only Love Is Real این کتاب داستانی است واقعی از دو همزادی که کاملاً با هم بیگانه بودند، ولی طی زندگی های بسیاری در شخصیتهای دور و نزدیک سببی و نسبی(پدر و دختر، عمو وبرادرزاده، دایی و خواهر زاده، دو همکلاسی، دو هم شغل و ....) بدنیا آمده بودند و اگر این بار هم به هم برسند، به آرامش کامل دنیایی به سبب عشقی که در خلقت اولین آنها وجود داشته خواهند رسید. در این کتاب پی خواهید برد که ارواح اولیه به صورت گروهی و از یک سرچشمه ی روحی خلق شده اند و برای همین است که به محض رسیدن هرکدام از زیر مجموعه ها به یکدیگر اوج عشق و آرامش و مثبت اندیشی و موفقیت را خواهند دید.
البته من خیلی هم ناراحت نیستم که درین زندگی دنیایی ام هیچ رشدی نکردم و «اسب آمدم و یابو میروم»؛ چراکه بقول مولانا« گر عمر بشد؛ عمر دگر داد خدا». شما هم اصلاً ناراحت نباشید که به همزاد عشقی خود نرسیدید، که هنوز هزاران هزار زندگی انسانی دیگری در پی خواهیم داشت و بقول جبران خلیل جبران«بدان که از سکوت عمیقتری باز خواهم گشت ...فراموش مکن که به سوی تو باز خواهم آمد...زمانی کوتاه , لحظه ای غنودن بر باد.... و زنی دیگر مرا آبستن خواهد بود».
بعنوان سخن آخر، چند جمله ای تیتروار:
****روح نیز همچون جسم نیاز به غذای روحی دارد و عالم خواب و رویا بهترین زمان تغذیه ی روحی و درس گرفتن از استاد روحی و شاید هم دیدن بعضی اتفاقات آینده، بصورت پیشاپیش است. شما نیز میتوانید به «مدیتیشن» و سردادن آوای «هی یو =هو=خالق» در عالم بیداری به «سفرروح» دست پیدا کنید.
**** گروهی از فیلسوفان معتقدند که اصل عالم خواب و رویا ست و در زمان بیداری، در اصل ما خوابیم و همه ی اتفاقات زندگی مان در عالم خواب رخ میدهد. گروهی دیگر براین باورند که انسان به خودی خود هیچ چیزی را در این عالم نمیآموزد؛ بلکه همواره در حال به یاد آوردن آن علمهاست.
**** امروزه تناسخ دوباره و شروع زندگی جدید دنیایی انسانها به 45 روز بعد از مرگ انسانها کوتاه شده و گویند بسیاری بوده اند که با آنکه در کشوری دیگر متوّلد شده اند؛ آرامش و قرار نداشته تا اینکه در جستجوی سابقه ی زندگی قبلی خود برآمده اند و ظاهراً شبکه ی بی بی سی مستندی را در این زمینه ارائه کرده است!!!؟؟؟ لطفاً اگر کسی محل دفن مرا میداند، به سرعت خبر داده و مژدگانی خوبی دریافت بدارد
**** علـت اینکه دریچه ی ذهنی انسانها برروی زندگی جدیدش بسته میشود و با آنهمه علم و دانشی که داشته متولّد نمیشود؛ فقط وفقط سنجش چگونگی نشان دادن شایسته گی های خود در زندگی جدید است و شاید شنیده باشید که دریچه ذهنی افراد به روی بعضی از مهارتهای زندگی های قبلی شان بسته نشده و در عین ناباوری فقط وفقط با یکبار شنیدن مشکلترین سمفونی های بتهوون، آن را بخوبی اجرا(به یاد میاورد) میکند؛ درحالیکه حتی در رفع کوچکترین نیازهایش ناتوان است و به پرستار نیاز دارند.
**** هرچه هست این تناسخ یک امید عجیبی به من یکی داده است و هرچه که از بد و خوب برایم رخ میدهد، سعی میکنم از هیچ کسی گله مند نباشم چراکه: اولاً خودم در زندگی قبلی ام آن را انتخاب کرده ام؛ و دوّماً حتماً درس و تجربه و کسب کارمای مثبتی در آن نهفته بوده که انتخاب کرده ام !!!؟؟؟
**** سوای مکتب فکری زردشتی که معتقد به تناسخ چندین زردشت و «سوشیانت» بوده، بعضی ها معتقدند که در انجیلهای اوّلیه مسیحیت هم وجود داشته و به مرور آن را حذف کرده اند؛ با این حال امروزه بازگشت روح در آئین عرفانی یهود، «کابالا»، کاملا به رسمیت شناخته شده است. همچنین در حال حاضر یهودیان رسما تا سه بار بازگشت روح را امکان پذیر میدانند
**** و شاید هم روزی از سر علم مطلق و تجربی هم اثبات شد که اینهمه آسمون ریسمون بافتن این و آن فقط وفقط یک خیال اندیشی، بیشتر نبود است و بس. چنانکه «خیــّام» گوید:
«....قومی متفکرند اندر ره دین.../... قومی به گــُمان فتاده در راه یقین
ترسم که آخر کار ندا در آید..../.....که ای بیخبران راه نه آن است و نه این...»
پیروز باشید........ببخشید که طولانی شد.....ارادتمند همگی حمید
راستش قصد ندارم که دراین باره زیاد صحبت کنم؛ ولی دردی که بردلم سنگینی میکند این است که بعضی ها فکر میکنند فقط وفقط باید حرف و نظری دینی در راستای زندگی ها کاربرد داشته باشد. فکر نکنید من مخالف دینی هستم؛ بلکه در خانواده ای مذهبی رشد کرده ام ولی میدانم که تمام آبشخور اولیه ی ادیان بسیار پاک و عالی بوده اند و آرام آرام بخاطر منافع شخصی و اشتباه تفسیر بعضی بزرگان تندرو آن مذاهب، راه به بیراهه رفت. آنچنان که تا 60 سال پیش همین بزرگان «استحمام با دوش»را ناپاک میدانسته اند و «بستن ساعت مچی» و مطالعه ی «شیمی و فیزیک و زبان خارجی» به نوعی نشانه های کفر میبود و بازی شطرنج حرام و ... آنچه که این آقایان از پیروان خود میطلبند؛ تقلیدی کورکورانه است و متاسفانه آنقدر بعضی ها به این امر عادت کرده اند که پای نظرات آن مفسران دینی را به اسم دین تا توی بستر خواب زناشویی و حتی چگونگی خورد و خوراک و ... کشانده اند.
بهرحال خواهش من این است که این بحثی را که تاکنون ادامه داشته و بنده هم قصد دارم نظر و دانسته های خود را ابراز کنم؛ از دریچه ی دین ننگرید و بگذارید یک تبادل نظری خام محسوب شود. باز هم از این گفتگوی از روی خرد دوستان عزیز و تمرین دموکراسی تفکر و نظر دیگران؛ تشکر میکنم.
____________________________________________
روح انسان آب را می ماند
از آسمان ها فرود می آید و به آسمان هابر می بالد
و آنگاه دوباره به زمین باز می گردد
یک تناوب ابدی................گوته
راستش در سالها پیش یک غزلی از عطّار نیشابوری را مطالعه میکردم و هرچه تلاش میکردم معنی و ارتباط معنایی ابیات را نمیتوانستم بفهمم. البته ظاهر اشعار به گونه ای است که اگر کسی غیر از عارف و دانشمند بزرگ دوران خود(عطار) سروده بود؛ آن را یک توّهم و چرت و پرت محسوب میکردم. لطفاً شما هم دقیق این غزل کوتاه را مطالعه کنید تا بیشتر عرض کنم:
«...منم آن گبر دیرینه، که بتـّخانه بنا کردم.../...شدم بربام بتخانه، درین عالم ندا کردم
صدای کفر در دادم شما را، ای مسلمانان.../...که من آن کهنه بتها را، دگر باره جلا دادم
از آن مادر که من زادم، دگر باره شدم جفتش.../...از آنم گبر میخوانند که با مادر زنا کردم
به بکری زادم از مادر، ازآن عیسی م میخوانند.../...که من این شیر مادر را، دگرباره غذا کردم
اگر عطـّار مسکین را دراین گبری بسوزانند.../...گوا باشید ای مردان، که من خود را فنا کردم....»(عطار نیشابوری)
هرچند درابتدا اصلاً ارتباط معنایی ابیات را نمیفهمیدم ولی بعداً با مطالعه ی کتابهایی در باره ی روح و احتمال تناسخ و... یه جورایی توانستم ارتباط ابیات را اینگونه توجیه کنم که عطار تاریخ زندگی روحی خود را اینگونه دانسته که زمانی «گبر» بوده که بتخانه بنا میکرده و مردم را فریب میداده، در زندگی بعدی اش روح مادر و خودش در جسم زن و شوهری حلول کرده و به نوعی زنای با مادرش محسوب میشد؛ زندگی بعدی اش بدون هیچ پدری و مسیح وار بدنیا آمده و ........
از اوّلین کتابهایی که بدستم رسید و مطالعه کردم(البته در این جا فقط اسامی کتابهایی که بسیار مفید بودند را ذکر میکنم) کتابی بود به نام«استادان بسیار، زندگی های بسیار»Many Lives, Many Masters تالیف دکتر برایان .ال. وایس Brian Weiss,M.D که خانم زهره زاهدی آنرا به فارسی ترجمه کرده اند. اهمـّیت این کتاب از آن بود که نویسنده ی کتاب از روش «هیپنوتیزم درمانی» جهت درمان بیمارانش استفاده میکرده تا با برگرداندن فکری و روحی بیمارانش به سالهای اولیه ی زندگی شان، مشکلات جسمی و روحی آنان را که به خاطر خاطرات بدی همچون تجاوز و مشاهده ی قتل و ... را که از دوران جوانی و کودکی در ذهن آنها جای گرفته را پاک کند و سببی شود که آنها به آرامش برسند.
من دراینجا قصد ندارم درمورد راستی و دروغ بودن وجود «هیپنوتیزم» گپ بزنیم؛ ولی نکته ای را که بسیار قابل ذکر میدان آن است که آقای دکتر برایان از جمله کسانی است(بود) که آنچنان مخالف موضوع «تناسخ» بود که حتی کتابی در رد این امر نوشته بود، تا اینکه در امر هپنوتیزم کردن بیماری به نام «کاترین» یک اتفاقی میافتد که باعث تالیف کتاب فوق میشود. موضوع از این قرار بود که به محض هپنوتیزم شدن «کاترین»، او چنان به چند زندگی قبلی اش برمیگردد که باعث شوک دکتر برایان میشود و سبب میشود که این مجلس ناتمام بماند.
آنچه که باز اتفاق افتاد همین بود و این برگشت کاترین به چند زندگی گذشته اش آنچنان باعث تغییر نظر دکتر برایان میشود که نه تنها تمام مجالس هیپنوتیزم کاترین را به صورت کتاب فوق چاپ میکند؛ بلکه بارها و بارها از انتشار کتابی که در رد «تناسخ» نوشته بود عذر خواهی میکند. آنچه که برای دکتر رایان باعث تعجب بود این بود که کاترین وقتی به زندگی های قبلی اش برمیگشت و مثلاً یک مرد رومی میبود؛ به راحتی میتوانست زبان یونانی(رومی) حرف بزند و یا زمانی که یک دختر کوچک فلسطینی بود؛ به روانی یک فرد محلی، عربی حرف میزد و .....
دوّمین کتابی که سخت برایم خواندنی بود و معتقدم ارزش چندباره خواندن دارد؛ کتاب«ســـفـــر روح» نوشته ی دکتر مایکل نیوتن و ترجمه و توضیح دکتر محمود دانایی است. نویسنده در این کتاب و نیز«سرنوشت ارواح» Destiny of Souls حالات و تجربیات گوناگون مراجعه کنندگان خود را درباره ی سیر در جهان های معنوی و دیدار از طبقات مختلف برزخ از طریق هیپنوتیزم بصورت شیوایی بیان میکند. قبل از اینکه به ویژگی های خاص این کتاب بپردازم گفتنی است که در اینگونه کتابها به عاملی به نام«کــــــارمـــــا» معتقدند و به این معنی است که از هردست که بدهی، دست و پا پس میگیری و هرکار خوب و بد ما دارای نتیجه و عکس العملی است که خواه ناخواه در این زندگیمان و یا زندگی های بعدی، خواهیم دید(...آیه ی قرآن...و مثقال ذرهً خیراً یراه...)
نویسنده با دسته بندی ارواح؛ روند خلقت ارواح را به ترتیب «جمادات و کوهها و سنگها و اجسام سخت»؛ سپس حلول در «گیاهان و نباتات و هرچیز روییدنی» و بدنبال آن «عالم حیوانی» و پس از پشت سر گذاردن عالم حیوانی؛ قدم گذرادن به عالم «انسانی و آدمی» است که بصورت سرانگشتی هر کس تا 8 میلیون و 400 هزار بار به این عالم دنیایی پا میگذارد و برمیگردد؛ آن طور که مطلب فوق را نیز مولانا به شیوایی بیان کرده است که:
«.... از جمادی مردم و نامی شدم.../.... وز نما مــُردم ز حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم.... /.... پس چه ترسم؟ کی ز مردن کم شدم؟
حمله دیگر بمیرم از بشر.... /.... تا برآرم از ملائک بال و پر
بار دیگر از ملک پرّان شوم... /.... آنچه در وهم ناید آن شوم…» مثنوی معنوی
نکته ی دیگر اینکه هدف از این همه تناسخ و زندگی، فقط وفقط درس گرفتن از تجربیات زندگی است و رو به کمال گذاشتن روح و تفکر روحی انسان به حدی که باز دوباره لایق پیوستن به مبدا کمال اصلی را پیدا کند و به نوعی صاحب آن کرامات بشود و باشد و اینجاست که آیه ی «...انـــّا لله و انــّا الیه راجعون..» معنا پیدا میکند. منتها در این راستای سوزاندن «کارما»های منفی و کسب کارمای مثبت(پوئن/ ثواب) بنا به صلاح دید استادان راهنمایی که همواره ما را در عالم برزخ تعلیم و تربیت میکنند و نیز انتخاب خودمان قابل تغییر است و ای بسا که شما در خودتان این توانایی را دیده باشید که با زندگی در بحران جنگ و فقر کشوری ، بتوانید به کسب تجربه ی بیشتری بپردازید.
فکر نکنید که فقط با سختی کشیدن است که شما به کسب کارمای مثبت و رشد معنوی و کمال روحی کمک میکنید؛ بکله هر انسانی با هربار زندگی عالم انسانی اش، بیشتر ادیان، سطوح اجتماعی و ... را تجربه میکند و ای بسا که در جنگ اوّل جهانی سربازی آلمانی بودید و در جنگ دوّم جهانی در جبهه ی مخالف؛ ای بسا روزگاری مردی زورگو بودید و در زندگی دیگرتان زن مردی زورگو؛ ای بسا در یک زندگی کسی را کشتید و در زندگی دیگر کشته شدید( به نقل از حضرت عیسی که با دیدن کشته ای گفت: ای کشته؛ تو که(چه کسی) را کشتی، که چنین کشته شدی زار؟؟) و....
گفتنی است که دکتر نیوتن در کتاب «سفر روح» به شواهدی برخورده که خلاصه ی بعضی از آنها عبارتند از :
1-بازگشت به جسم و انتخاب اختیاری زندگی زمینی. همانطور که ذکر شد هر انسانی بنا به تجربه ی قبلی خود و بنا به راهنمایی استادانش(دیگر ارواح پیشرفته و بعضاً فرشته ی نگهدارنده اش، متقاعد به برگشت دوباره میشود وگرنه...
2- همچنان شما میتوانید با به کلاس رفتن در عالم برزخ و تامل و انتظار، امکان رشد داشته باشید؛ ولی هیچ تجربه ای با سرعت بیشتر و مفید تر از زندگی های دنیایی نیست. آنچه قبلاً هم با عنوان «کارما» ذکر شد در مورد بسیاری دیده شده است که
3-نتیجه اعمال خوب و بد خود را در زندگیهای بعدی و در برزخ دیده اند. البته همین هم باعث پیشرفت روحی شما میشود و در کلّ ارواح...
4- در شش سطح و گروه، طبقه بندی میشوند(مبتدی، متوسط پایین، متوسط، متوسط بالا، پیشرفته، بسیار پیشرفته)
5-بازنگری کتابهای زندگی در برزخ یکی از فرصت هایی است که هر روحی پیدا میکند تا با مطالعه ی نتیجه ی تجربه های قبلی، نواقص، اهداف دست نیافته و... در انتخاب یک زندگی دیگر، پدر، مادر، همسر، فرزند، کشور، شغل، دوست و .... تصمیم گیری بهتر کند.
6-پس از اینکه روح شما به سطح پیشرفته رسید و ای بسا که دیگر نخواهید همچون «شمس تبریزی»(که فقط بخاطر تحوّل روحی مولانا آمد و شد) یا دیگر انسانهای بی نظیر عالم انسانی(ادیسون، انشتین، خیام، حافظ و...) در عالم انسانی خدمت و راهنمایی کنید ؛ شما این امکان را پیدا خواهید کردتا به اذن الهی دست به خلق «روح» های تازه بزنید و من از همین الان برای اون ارواح کاردستی که به دست من افریده خواهند شد؛ ابراز تاسف فراوان میکنم

سوّمین کتابی که در این معرفی سه گانه قابل میدانم کتابی است باز به قلم نویسنده ی کتاب اوّل(دکتر برایان) به نام «تنها عشق حقیقت دارد» Only Love Is Real این کتاب داستانی است واقعی از دو همزادی که کاملاً با هم بیگانه بودند، ولی طی زندگی های بسیاری در شخصیتهای دور و نزدیک سببی و نسبی(پدر و دختر، عمو وبرادرزاده، دایی و خواهر زاده، دو همکلاسی، دو هم شغل و ....) بدنیا آمده بودند و اگر این بار هم به هم برسند، به آرامش کامل دنیایی به سبب عشقی که در خلقت اولین آنها وجود داشته خواهند رسید. در این کتاب پی خواهید برد که ارواح اولیه به صورت گروهی و از یک سرچشمه ی روحی خلق شده اند و برای همین است که به محض رسیدن هرکدام از زیر مجموعه ها به یکدیگر اوج عشق و آرامش و مثبت اندیشی و موفقیت را خواهند دید.
البته من خیلی هم ناراحت نیستم که درین زندگی دنیایی ام هیچ رشدی نکردم و «اسب آمدم و یابو میروم»؛ چراکه بقول مولانا« گر عمر بشد؛ عمر دگر داد خدا». شما هم اصلاً ناراحت نباشید که به همزاد عشقی خود نرسیدید، که هنوز هزاران هزار زندگی انسانی دیگری در پی خواهیم داشت و بقول جبران خلیل جبران«بدان که از سکوت عمیقتری باز خواهم گشت ...فراموش مکن که به سوی تو باز خواهم آمد...زمانی کوتاه , لحظه ای غنودن بر باد.... و زنی دیگر مرا آبستن خواهد بود».
بعنوان سخن آخر، چند جمله ای تیتروار:
****روح نیز همچون جسم نیاز به غذای روحی دارد و عالم خواب و رویا بهترین زمان تغذیه ی روحی و درس گرفتن از استاد روحی و شاید هم دیدن بعضی اتفاقات آینده، بصورت پیشاپیش است. شما نیز میتوانید به «مدیتیشن» و سردادن آوای «هی یو =هو=خالق» در عالم بیداری به «سفرروح» دست پیدا کنید.
**** گروهی از فیلسوفان معتقدند که اصل عالم خواب و رویا ست و در زمان بیداری، در اصل ما خوابیم و همه ی اتفاقات زندگی مان در عالم خواب رخ میدهد. گروهی دیگر براین باورند که انسان به خودی خود هیچ چیزی را در این عالم نمیآموزد؛ بلکه همواره در حال به یاد آوردن آن علمهاست.
**** امروزه تناسخ دوباره و شروع زندگی جدید دنیایی انسانها به 45 روز بعد از مرگ انسانها کوتاه شده و گویند بسیاری بوده اند که با آنکه در کشوری دیگر متوّلد شده اند؛ آرامش و قرار نداشته تا اینکه در جستجوی سابقه ی زندگی قبلی خود برآمده اند و ظاهراً شبکه ی بی بی سی مستندی را در این زمینه ارائه کرده است!!!؟؟؟ لطفاً اگر کسی محل دفن مرا میداند، به سرعت خبر داده و مژدگانی خوبی دریافت بدارد

**** علـت اینکه دریچه ی ذهنی انسانها برروی زندگی جدیدش بسته میشود و با آنهمه علم و دانشی که داشته متولّد نمیشود؛ فقط وفقط سنجش چگونگی نشان دادن شایسته گی های خود در زندگی جدید است و شاید شنیده باشید که دریچه ذهنی افراد به روی بعضی از مهارتهای زندگی های قبلی شان بسته نشده و در عین ناباوری فقط وفقط با یکبار شنیدن مشکلترین سمفونی های بتهوون، آن را بخوبی اجرا(به یاد میاورد) میکند؛ درحالیکه حتی در رفع کوچکترین نیازهایش ناتوان است و به پرستار نیاز دارند.
**** هرچه هست این تناسخ یک امید عجیبی به من یکی داده است و هرچه که از بد و خوب برایم رخ میدهد، سعی میکنم از هیچ کسی گله مند نباشم چراکه: اولاً خودم در زندگی قبلی ام آن را انتخاب کرده ام؛ و دوّماً حتماً درس و تجربه و کسب کارمای مثبتی در آن نهفته بوده که انتخاب کرده ام !!!؟؟؟
**** سوای مکتب فکری زردشتی که معتقد به تناسخ چندین زردشت و «سوشیانت» بوده، بعضی ها معتقدند که در انجیلهای اوّلیه مسیحیت هم وجود داشته و به مرور آن را حذف کرده اند؛ با این حال امروزه بازگشت روح در آئین عرفانی یهود، «کابالا»، کاملا به رسمیت شناخته شده است. همچنین در حال حاضر یهودیان رسما تا سه بار بازگشت روح را امکان پذیر میدانند
**** و شاید هم روزی از سر علم مطلق و تجربی هم اثبات شد که اینهمه آسمون ریسمون بافتن این و آن فقط وفقط یک خیال اندیشی، بیشتر نبود است و بس. چنانکه «خیــّام» گوید:
«....قومی متفکرند اندر ره دین.../... قومی به گــُمان فتاده در راه یقین
ترسم که آخر کار ندا در آید..../.....که ای بیخبران راه نه آن است و نه این...»
پیروز باشید........ببخشید که طولانی شد.....ارادتمند همگی حمید
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید