(2010-06-16 ساعت 10:54)alii نوشته: سلام به همه دوستان .یک توصیه دارم .از بردن تلفن همراه +خط ایران جدا خودداری کنید چون مثل من مجبور هستید 90000 تومان پول رو جهت رومینگ پرداخت کنید اون هم بعد از 3 ماه . در ضمن به فکر گرفتن سیم کارت ترک هم نباشید اصلا به درد نمیخورد فقط پولتان از دست میره . بهترین راه گرفتن تلفن کارت هست که خیلی به صرفه هست.از ما گفتن.
من که طاقت نياوردم از موبايلم هم استفاده کردم. اما ديروز کارت تلفن هم خريدم. هنوز نمي دونم چند دقيقه ميشه باهاش حرف زد. اما بهم گفتن با کارت ده ليري 10-12 دقيقه ميشه صحبت کنم.
قبل از این که شروع کنم به گفتن از سفرم می خواهم از بچه های این جا تشکر کنم که با استفاده از راهنمایی های مفیدشان توانستم تا این جای کار را بدون دریافت نامه ی دوم پیش ببرم. به خاطر خواندن سفرنامه ها هیچ جا برام نا آشنا نیست اگرچه اولین بار است که می بینمشان.دنیا دنیا از بچه هایی که این جا کمک و راهنمایی کردن سپاسگزارم و براشون سلامتی و پیروزی آرزو دارم.
و اما سفرنامه:
برای یک شنبه 13 جون با ایران ایر بلیط گرفتم. دو ساعت و نیم قبل از پرواز فرودگاه بودم. دم در خانمی که حجاب را کنترل می کرد گیر داد که آستین ات رو بده پایین. منم که اصلا تو این عالما نبودم و به خاطر جنس لباسم آستینم یه ذره و فقط یک ذره از مچم رفته بود بالاتر تا یک ساعت بهش فحش های بد بد می دادم. خلاصه در چشم بر هم زدنی بار را تحویل دادم و کارت پرواز گرفتم. از همون خانم هم پرسیدم کجا باید عوارض رو پرداخت کنم که راهنمایی کرد. دوتا باجه ی بانک ملی تو سالن هست که سمت راستی ها عوارض رو میگیرن. 50 هزار تومان و یک فیش آماده بهتون میدن. سمت چپی هم مثلا نوشته فروش ارز اما لیر نداشت.
تا ساعت 4 تو همین سالن موندم و بعد از اعلام وارد سالن ترانزیت شدم.تو این مرحله از یک گیت رد شدم که یک افسر ایرانی گذرنامه و برگه ی عوارض و بلیط را چک می کرد. برخوردش در اندازه ای مودب بود که تعجب برانگیز بود. تو فضایی که از این جماعت کمتر ادب و احترام دیده می شه. اون جا یه عالمه فروشگاه شیک و پیک داشت و احتمالا همه چیز هم گرون. یه صرافی هم بود که ازش لیر گرفتم. با این که هیچ تابلویی تاخیر برای پرواز آنکارا اعلام نکرده بود تازه بیست دقیقه به پنج ما رو فرستادن تو سالن اصلی ترانزیت که از اون جا باید اتوبوس سوار می شدیم تا هواپیما. بالاخره ساعت 5 که پرواز بود تازه شروع کردن به سوار کردن و در نتیجه بیست دقیقه ای تاخیر داشتیم. قبل از این که سوار هواپیما بشیم به اندازه ی کافی تو گرما تو اتوبوس در بسته نگهمون داشتن که صدامون در بیاد. تو هواپیما هم که حسابی گرم بود و ایر کاندیشن جواب کارو نمی داد. مهماندارا هم که طبق معمول به ازای هر بار رد شدن بهت تنه می زدن بدون عذر خواهی. پذیرایی هم یک وعده غذای سرد و البته بدمزه بود و یک بار میوه. البته یکی از همون مهماندارا خودکارشو داد به من که از همون جا نوشتن رو شروع کنم چیزی یادم نره.
تو آسمون ترکیه هوا ابری بود و تو یه چاله های هوایی به قدر کافی تن و بدنمون لرزید از تکون تکونای طیاره روسی.
تو فرودگاه آنکارا که خیلی خلوت بود ده دقیقه ای طول کشید که چک شدیم. و بعد خیلی سریع بارمون تحویل شد. به محض خروج از این سالن هم که من راهنمام رو دیدم و دیگه زحمتی نداشتم. من به این دلیل راهنما گرفتم که اولین سفر خارجی ام بود. ترکی اصلا بلد نیستم و قبلن ها خیلی از این جا می ترسیدم از بس بد شنیده بودم. و انجام درست کارهام با توجه به این که دومین باری بود که این شانس بهم داده می شد خیلی برام اهمیت داشت. اول می خواستم یه همراه بیارم با هزینه ی خودم. در نهایت به این نتیجه رسیدم نصف مخارج این کارو به یک آشنای محلی بدم خیلی منطقی تره و الان کاملا راضی هستم.
خلاصه اومدیم هتل الیت پالاس. شبی 65 دلار. اینترنت وایرلس برام خیلی مهم بود که به راهه. صبحانه اش هم خوبه. درسته که خیلی اوکازیون نیست اما در مجموع خوب است. تو مرکز شهره و به سفارت و مطب دکتر هم خیلی نزدیک است. اطراف هم پر از رستوران و باره. بین خیابونای آتاتورک و تونالی است پس به مراکز خرید هم نزدیکه. این اطراف پر از هتل و مهمانخونه است.سعی می کنم حداقل اسمهاشون رو یادداشت کنم که اگر کسی خواست رزرو کنه بتونه تو اینترنت اطلاعات امکانات و قیمتش را در بیاره و راحت تر تصمیم بگیره.
دیروز هم برای آزمایش های پزشکی رفتم. عکس و آزمایش خون 47 دلار. که 100 دلاری دادم باقی اش رو لیر پس داد. بعد از ظهر هم که چشممون به جمال دکتر اونگان معروف روشن شد. دوتا منشی داشت که یکی شون که جوان تره مهربونه و کمی انگلیسی میدونه. اون یکی خیلی جدی است و به زحمت دو تا کلمه انگلیسی به کار می بره ولی رئیس اونه. اون جا پاسپورت و کارت واکسن رو میدی و منتظر می شی صدات کنن. ده دقیقه ای که گذشت خانم مهربونه منو صدا کرد که برم تو. اما خانوم جدیه گفت نه و اول دو سه تا از هموطناشو فرستاد. بالاخره من رفتم. دکتر انگلیسی و فارسی درهم حرف می زد. اول سوال های معمول از قد و وزن و مریضی هایی که گرفتی و نگرفتی و واکسن هایی که زدی و نزدی و اهل مشروب و دود و دوا هستی یا نه. و بعد معاینه و تنفس عمیق و ضربه به شکم و تمام. نه بعدش واکسن آبله مرغون که اصلا حس اش هم نکردم و بعد امضای فرم و تحویل پاسپورت و بعدهم که برام آرزوی موفقیت کرد. اومدم بیرون اما همون منشی جدی بدون رعایت نوبت نیم ساعتی معطلم کرد تا پول ویزیت رو بگیره و امضای فرم. جواب ها رو هم قراره امروز سه بعد از ظهر بدن. اگه راهنما داشته باشین به اونم تحویل میشه در غیر این صورت باید با پاسپورت مراجعه کنید و جواب را بگیرید.این جا هم 130 دلار پرداخت کردم.
دیروز یه سر هم تا در سفارت رفتم ببینم شرایط چه طور است. ساعت 12.5 بود. یک عده فشرده جلوی در بودن و یه عده هم اطراف پراکنده بودن. یه آقایی از تو سفارت اومد بیرون و چیزای گفت که بعد جمعیت دوتا صف شدن. سمت راستی ها تو ظل آفتاب ایستادن و سمت چپی ها تو سایه ی نزده ها و درخت های سفارت ایستادن. سمت راستی ها ی بیچاره گرین کارتی ها بودن و چپی ها ویزای دانشجویی. هوا هم حسابی گرم بود و لباس رسمی مثل کت پدر صاحبش رو در میاره. از یک گذشته بود که کم کم ملت وارد سفارت شدن. آنقدر ایستادم تا بالاخره یه دختر جوان که برگه ی سفید گرفته بود اومد بیرون و گفت تا سه روز دیگه ویزام میاد. گفت راحت برخورد می کنند و ویزا میدن. اگه مدارکتون کامل باشه هیچ مشکلی نیست. و گفت کسانی که قبل و بعد از من هم بودن ویزاشونو گرفتن. یعنی همون برگه ی سفید رو که تا چند روز دیگه ویزاشون میاد. خیالم راحت تر شد و برگشتم هتل.
تا این جای کار می توانم بگم: آنکارا شهر خوب و آرومیه. هواش مثل شمال است وقتی که خنک است. البته آفتاب وسط روزش اذیت می کنه. مردم مودب و محترمی داره. مثلا اگه می خواهی از وسط یه عده آقا فرق نمی کنه پیر یا جوون رد بشی نیازی نیست خودتو جمع و جور کنی. اونا بنا ندارن بهت تنه بزنن بنابرای خودشون می کشن کنار و خودشونو جمع می کنند. عین ایران خودمون.
ندونستن زبان ترکی هم حداقل تو خوردن تا الان برام مشکلی ایجاد نکرده با این که بیشتر ترک ها هم انگلیسی نمی دونن. غذاهاشون فوق العاده خوشمزه است در مقایسه با غذاهای ما.خیابونای این اطراف تنگ و ترشه و برای همین هم بیشترشون یک طرفه است. از خط کشی هم همون طوری که بچه ها گفته بودن خبری نیست. وضعیت آسفالت خیابون و پیاده رو ها هم به مراتب بدتر از تهران بعد از عمو قالیباف است. عصر ها خیابونا به مراتب شلوغ تر از طول روزه اما ترافیک چندانی نداره. بیشتر گیر کردن ماشینا تو هم به خاطر تنگ بودن خیابوناست. این جا هم راننده ها خیلی به هم گیر میدن و البته همیشه یک سر این غز زدنا هم راننده تاکسی هان. ضمنا این جا پر از ایستگاه های تاکسی. از نرخ هاشون خبر ندارم چون هنوز از شعاع اطراف هتل دور نشدم.
با یک خانم ایرانی ساکن دالاس هم پرواز بودم که دیروز تو مطب دکتر دیدمش. قرار شد شنبه و یک شنبه که اونا با لیدر تورشون میرن شهر رو ببینن منم باهاشون برم. از هزینه اش خبری ندارم اما اگه به اندازه صرفه جویی که تو واکسن هام که ایران زدم بشه ارزشش را دارد. ضایع است که برگردم ایران و بگم شهر و ندیدم. خودم هم که نه تنهایی صفا می کنم نه جراتشو دارم و نه البته حال و حوصله اش رو.
خودم فکر می کنم نوشته ام خیلی طولانیه و غیر مفید اما اگه فقط یک نفر تایید کنه بعد از سفارت هم ادامه اش میدم!
هزینه هام هم تا این جا:
670.000 تومان که 347.000 تاش بلیط است و مابقی ترجمه ی مدارک و دو سری دی اچ ال و هزینه واکسن های ایران.
180 دلار هزینه های آزمایشگاه و پزشکی
روزی 10 تا 20 لیر هم هزینه ی غذا می کنم.
2010
------------------------------
آموخته ام ... که زندگي دشوار است، اما من از او سخت ترم
------------------------------
آموخته ام ... که زندگي دشوار است، اما من از او سخت ترم