2015-04-05 ساعت 20:05
سلام بر تمام دوستان مهاجر سرایی. سال نو همه مبارک. شرمنده که کمی دیر سفرنامه رو نوشتم. از همینجا جا داره از مسئولین این سایت و به خصوص از آقا بهداد که واقعا تا اینجا کمک¬های زیادی به من کردند تشکر کنم. واقعا اگه این سایت نبود به شخصه من کلی با مشکل روبرو میشدم. خوب بریم سر اصل مطلب یعنی سفرنامه.
اگه اجازه بدید راجع به تاریخ اعلام نتیجه و ... صحبت نکنم. کمی بریم جلوتر.
در ابتدا بگم من از اون آدمهای استرسی شدید هستم که برای انجام یک کار کوچیک کلی استرس میگیره منو، حالا بماند آمادگی برای مصاحبه و ... .
برای واکسنهام باید بگم طبق دستورالعمل و با راهنمایی مهاجر سرای عزیز کل واکسن هام رو زدم بعد تمام مدارک رو به پاستور بردم و کارت زرد رو گرفتم.البته یک واکسن آنفلوانزا هم بهم زدند. همین طور تیتر آبله مرغان رو هم گرفتم. خوب این از واکسنهام.
حالا مدارک: تک تک مدارک رو 2 سری ترجمه با مهر دارالترجمه و یک سری با مهر دادگستری واسه محکم کاری(استرس فراوونه دیگه).مدارک هم که همه دوستان میدونن چیه.
خدمت شما عرض کنم چند ماه قبل از مصاحبه تمام مدارک من آماده بود، آدرسهای آنکارام آماده که ناگهان گفتن آقا مصاحبه ابوظبی.حالا منو میگی استرس کم نداشتم که اینم اضافه شد.
مجدد شروع کردم به خوندن سفرنامه های ابوظبی و آدرس و ... . من میخواستم در ابتدا برای آنکارا تمام کارهام رو خودم انجام بدم ولی چون محل تغییر کرد دیگه وقت نداشتم واسه همین مجدد سایت مهاجر سرای عزیز که الان داخلش هستید و این مطالب رو میخونید به دادم رسید. اول از همه مونده بودم برم دبی بمونم یا ابوظبی. که بعد از مطالعه فراوون به این نتیجه رسیدم که برم دبی هتل بگیرم.کل سفرنامه ها رو خوندم شماره تلفن ترنسفرها رو هم یادداشت کردم و به تک تکشون زنگ ردم.یکی خاموش. یکی در دسترس نبود.یکی بر نداشت و... . تا اینکه تک تک شماره هارو سیو کردم و بالاخره توی وایبر تونستم خانوم ملیکا رو پیدا کنم.(برخی از دوستان نوشته بودن که وایبر اونجا فیلتره امااینطور نبود). یک ماه قبله مصاحبه با خانوم ملیکا صحبت کردم که ایشون برام برنامه ریزی کردن که چه زمانی برم که به بیمارستان و ... برسم. اسم نوشتن واسه بیمارستان لازم نبود ولی من با توجه به استرس به خانوم ملیکا گفتم و برام اسم هم نوشت.
بعد از اتمام این کارها رفتم آژانس واسه ویزا و بلیط هواپیما و هتل. طبق آماری که از مهاجرسرای عزیز در آوردم به همه دوستان عزیز عرض میکنم به آژنستون بگید ویزای فوری براتون نگیرن.هواپیما هم بهم 2 تا پیشنهاد دادن که یکی آسمان بود و یکی فلای دبی. که من مجددا طبق آمار مهاجر سرای عزیز آسمان رو برای رفت انتخاب نکردم و قرار شد با فلای دبی برم.البته فلای دبی حدود 50 تومن گرون تر از آسمان بود و پذیرایی هم نداشت. برگشت هم چون خیلی مهم نبود آسمان گرفتم که تستش کنم ببینم دوستان درست گفتن یا نه که در ادامه توضیح میدم چیشد اما فلای دبی خداییش دقیقا سر وقت و بدون تاخیر پرواز کرد. هتل هم چندتا بهم پیشنهاد دادن که واسه راحتی در رفت و آمد و امنیت(چون کلی مدارک و پول باهام بود) و ... با خانوم ملیکا صحبت کردم که بهترین هتل رو به من معرفی کرد.اما ایشون کار رزرو هتل انجام نمیدادند که بعد از اون اسم هتل رو به آژانس گفتم و رزرو کرد.
به نظرم تا اینجا مقدمات سفر کافیه حالا بریم دبی دبی.
خب پرواز که عرض کردم فلای دبی بود منم که اولین پروازم بود و استرس های مخصوص خودش رو داشتم. رفتیم نشستیم تو هواپیما که آقا هنوز هواپیما نپریده یهو کلا هواپیما شد اپن. با خودم گفتم ای بابا نکنه هواپیما رو اشتباهی سوار شدم اینا که این شکلی نبودن تا چند مین قبل و ... . آقا هواپیما پرید و رسیدیم کجا؟؟؟؟ دبی دبی
بعد از اسکن چشم و ... اومدم دم در خروجی منتظر ترنسفر هتل شدم با یک ون اومد دنبالم و من رو برد هتل. رسیدم خستگی گرفتم با خانوم ملیکا واسه روز بعد هماهنگ کردم که بیاد دنبالم و بریم NMC.
روز بعد سر وقت تعیین شده خانوم ملیکا اومد دنبالم. من و یک آقا و خانوم مسن رفتیم.سر وقت رسیدیم.من تمام مدارک رو قبلا در ایران آماده کرده بودم همه چی اکی بود فقط اونجا یک کاغذ که شامل آدرسها بود رو دادن که پر کنیم که اونم از قبل من داشتم و از روی اون سریع نوشتم و دادم. مدارک رو لطفا آماده داشته باشید چون اگه دیر برید یا مدارک ناقص باشه از ساعت 9 به بعد کم کم شلوغ میشه و کاراتون عقب میفته.ما با اینکه زود رفتیم تا ساعت 3 کارمون طول کشید آخه اونروز خیلی شلوغ بود.من پیشنهاد میکنم با یک راهنما برید. نمیدونم تبلیغ میشه یا نه اما میگم چون یک خانوم آقا اومده بودن که واقعا ناراحت بودن واسه اینکه چرا خانوم ملیکا رو نگرفته بودن چون اونها با یک تاکسی اومده بودند و کلی هم پول ازشون گرفته بود و رفته بود.اما خانوم ملیکا تا آخرین دقیقه باهاتون همه جا میاد و کمکتون میکنه تا کارها زودتر راه بیفته. تو NMC قد وزن و آز خون و عکس گرفته شد. بعد از اون رفتم پیش دکتر شوکلا ایشون هم واقعا مردی خوش برخورد بود(نمیدونم چرا بعضیا نوشتن بداخلاقه؟؟؟؟؟) فارسی هم کامل میتونه باهاتون صحبت کنه. باهاش کلی حرف زدم و خندیدیم. گفت تو ایران درس خونده و کار کرده(قابل توجه تهرانیا و اهوازیا و سیستان بلوچستانیا دکتر این شهرها زندگی کرده). بعد از کلی خنده تو دلم گفتم خداروشکر لختمون نکرد واسه معاینه که بعد از خنده گفت برو رو تخت و ... . بعد از اون پرسید تاریخ مصاحبه کی هست که گفتم پس فردا و گفت فردا عصر بیا و جواب رو بگیر. قابل ذکر که من در هنگام انجام هر یک از کارهام، ملیکا جلو جلو کارهای دیگم رو برام انجام میداد که واقعا کمک بزرگی برام بود.
بعد از NMC ملیکا منرو آورد دم در هتل و قرار شد که روز بعد ساعت 20 بره و جواب آزمایش رو بگیره.منم رفتم ناهار و بازار و ...
روز بعد هم رفتم ساحل و بازار و ساعت 21 به ملیکا زنگ زدم که گفت جواب رو گرفته و نگران نباشم.قرار شد ساعت 4 صبح بیاد دنبالم برای حرکت به سمت ابوظبی. من هم که کلی استرس داشتم تا ساعت 3 کلا یک ساعت خوابیدم(هم استرس هم سر و صدای کلوب و چک کردن مجدد مدارک نذاشت زیاد بخوابم).ساعت 3:30 به ملیکا زنگ زدم و از خواب پروندمش که یکم ناراحت شد که چرا الان زنگ زدی من نزدیکم به هتلت و ... . منم شرمنده شدم. راس ساعت 4 اومد هتل با یک عدد FORD شاسی بلند که ایشالا خدا قسمت همه مهاجرسرایی های عزیز کنه بعد از دریافت ویزا.(البته برخی دوستان به FORDشاسی بلند ملیکا گفتن ون یا مینی بوس که خیلی داغونه و احمال تصادف هست و ... که وقتی به ملیکا گفتم گفت همچین چیزی نیست).حرکت کردیم باقی مسافرها رو سوار کردیم رفتیم به سمت مقصد. سر ساعت تعیین شده رسیدیم.اولین نفر ما بودیم.کارمندا اومدن درها باز شد مدارک چک شد و رفتیم داخل (شمشادها و...).
بهمون شماره دادن دومین نفر بودم.مدارک رو باجه اول ازم گرفت همشون رو به ترتیب و مرتب گذاشته بودم خانومه فارسی حرف زد ولی میگفتن خیلی بد اخلاقه اما با من خیلی خیلی خوش برخورد بود ولی با یک کیس دیگه چون مدارکشون نا مرتب بود کلی دعوا کرد. بعد انگشت نگاری بعد هزینه مصاحبه. بعد از حدود 15 دقیقه شمارم خورد واسه مصاحبه.با اینکه دومین نفر بودم ولی چون نفر اولی مدارکش نامرتب بود من نفر اول شدم.رفتم تو اتاق. سلام کردیم. آفیسر هم فردی خوش برخورد بود.نشستم. صبح بخیر گفت و رفت سر اصل مطلب که قسم میخوری و ... منم که یک مشکل تو فرمم داشتم بهش گفتم و گفت مشکلی نیست. از حساب بانکی و سربازی و مدرک تحصیلی و سفر قبلی به خارج از کشور و فردی رو دارم اونجا یا نه و کار کردم یا نه پرسید و جوابش رو دادم. بعد از اون هم برگه آبی رو داد بهم گفت 3 تا 4 ماه دیگه سایت رو چک کن. منم طبق آماری که از مهاجر سرای عزیز داشتم مطمئن بودم چک میخورم و آمادگی کامل واسه برگ آبی داشتم.البته وارد اتاق که شدم آفیسر داشت اسمم رو رو برگه آبی مینوشت و همون اول مطمئن شدم چک رو خوردم. بعد از اون اومدم بیرون با ملیکا رفتیم بنزین زدیم و کلی منتظر باقی دوستان شدیم. آخه مدارکشون نا مرتب بود و و کمی با تاخیر رفته بودن داخل.بعد هم برگشتیم دبی دبی با ملیکا خداحافظی کردم و رفتم هتل واسه ناهار که آژانس محترم زنگ زد گفت متاسفانه پرواز محترم آسمان کنسل شد دوباره بلیط گرفتم با فلای دبی. روز بعد هتل رو تحویل دادم.وسایل رو گذاشتم هتل رفتم بازار بعدش اومدم چمدون رو برداشتم رفتم فرودگاه و مجددا با فلای دبی سر وقت تعیین شده برگشتم و قسمت نشد با پروازآسمان که میدونم آرزوی تک تک شماست سوارش بشید برگردم.حیف حیف حیف. این هم از سفر نامه من.
در پایان چون واقعا تا این مرحله از کارهام رو مدیون چند نفر هستم مجدد تشکر میکنم از: مسئولین محترم سایت مهاجرسرا. آقا بهداد عزیز. خانوم ملیکا که در دبی باهاشون آشنا شدم و کلی در اونجا کمکم بودن که کارهام سر وقت انجام بشه.
به امید یک ضرب گرفتن دیگر دوستان و کلیر شدن زودتر ما.
اگه اجازه بدید راجع به تاریخ اعلام نتیجه و ... صحبت نکنم. کمی بریم جلوتر.
در ابتدا بگم من از اون آدمهای استرسی شدید هستم که برای انجام یک کار کوچیک کلی استرس میگیره منو، حالا بماند آمادگی برای مصاحبه و ... .
برای واکسنهام باید بگم طبق دستورالعمل و با راهنمایی مهاجر سرای عزیز کل واکسن هام رو زدم بعد تمام مدارک رو به پاستور بردم و کارت زرد رو گرفتم.البته یک واکسن آنفلوانزا هم بهم زدند. همین طور تیتر آبله مرغان رو هم گرفتم. خوب این از واکسنهام.
حالا مدارک: تک تک مدارک رو 2 سری ترجمه با مهر دارالترجمه و یک سری با مهر دادگستری واسه محکم کاری(استرس فراوونه دیگه).مدارک هم که همه دوستان میدونن چیه.
خدمت شما عرض کنم چند ماه قبل از مصاحبه تمام مدارک من آماده بود، آدرسهای آنکارام آماده که ناگهان گفتن آقا مصاحبه ابوظبی.حالا منو میگی استرس کم نداشتم که اینم اضافه شد.
مجدد شروع کردم به خوندن سفرنامه های ابوظبی و آدرس و ... . من میخواستم در ابتدا برای آنکارا تمام کارهام رو خودم انجام بدم ولی چون محل تغییر کرد دیگه وقت نداشتم واسه همین مجدد سایت مهاجر سرای عزیز که الان داخلش هستید و این مطالب رو میخونید به دادم رسید. اول از همه مونده بودم برم دبی بمونم یا ابوظبی. که بعد از مطالعه فراوون به این نتیجه رسیدم که برم دبی هتل بگیرم.کل سفرنامه ها رو خوندم شماره تلفن ترنسفرها رو هم یادداشت کردم و به تک تکشون زنگ ردم.یکی خاموش. یکی در دسترس نبود.یکی بر نداشت و... . تا اینکه تک تک شماره هارو سیو کردم و بالاخره توی وایبر تونستم خانوم ملیکا رو پیدا کنم.(برخی از دوستان نوشته بودن که وایبر اونجا فیلتره امااینطور نبود). یک ماه قبله مصاحبه با خانوم ملیکا صحبت کردم که ایشون برام برنامه ریزی کردن که چه زمانی برم که به بیمارستان و ... برسم. اسم نوشتن واسه بیمارستان لازم نبود ولی من با توجه به استرس به خانوم ملیکا گفتم و برام اسم هم نوشت.
بعد از اتمام این کارها رفتم آژانس واسه ویزا و بلیط هواپیما و هتل. طبق آماری که از مهاجرسرای عزیز در آوردم به همه دوستان عزیز عرض میکنم به آژنستون بگید ویزای فوری براتون نگیرن.هواپیما هم بهم 2 تا پیشنهاد دادن که یکی آسمان بود و یکی فلای دبی. که من مجددا طبق آمار مهاجر سرای عزیز آسمان رو برای رفت انتخاب نکردم و قرار شد با فلای دبی برم.البته فلای دبی حدود 50 تومن گرون تر از آسمان بود و پذیرایی هم نداشت. برگشت هم چون خیلی مهم نبود آسمان گرفتم که تستش کنم ببینم دوستان درست گفتن یا نه که در ادامه توضیح میدم چیشد اما فلای دبی خداییش دقیقا سر وقت و بدون تاخیر پرواز کرد. هتل هم چندتا بهم پیشنهاد دادن که واسه راحتی در رفت و آمد و امنیت(چون کلی مدارک و پول باهام بود) و ... با خانوم ملیکا صحبت کردم که بهترین هتل رو به من معرفی کرد.اما ایشون کار رزرو هتل انجام نمیدادند که بعد از اون اسم هتل رو به آژانس گفتم و رزرو کرد.
به نظرم تا اینجا مقدمات سفر کافیه حالا بریم دبی دبی.
خب پرواز که عرض کردم فلای دبی بود منم که اولین پروازم بود و استرس های مخصوص خودش رو داشتم. رفتیم نشستیم تو هواپیما که آقا هنوز هواپیما نپریده یهو کلا هواپیما شد اپن. با خودم گفتم ای بابا نکنه هواپیما رو اشتباهی سوار شدم اینا که این شکلی نبودن تا چند مین قبل و ... . آقا هواپیما پرید و رسیدیم کجا؟؟؟؟ دبی دبی
بعد از اسکن چشم و ... اومدم دم در خروجی منتظر ترنسفر هتل شدم با یک ون اومد دنبالم و من رو برد هتل. رسیدم خستگی گرفتم با خانوم ملیکا واسه روز بعد هماهنگ کردم که بیاد دنبالم و بریم NMC.
روز بعد سر وقت تعیین شده خانوم ملیکا اومد دنبالم. من و یک آقا و خانوم مسن رفتیم.سر وقت رسیدیم.من تمام مدارک رو قبلا در ایران آماده کرده بودم همه چی اکی بود فقط اونجا یک کاغذ که شامل آدرسها بود رو دادن که پر کنیم که اونم از قبل من داشتم و از روی اون سریع نوشتم و دادم. مدارک رو لطفا آماده داشته باشید چون اگه دیر برید یا مدارک ناقص باشه از ساعت 9 به بعد کم کم شلوغ میشه و کاراتون عقب میفته.ما با اینکه زود رفتیم تا ساعت 3 کارمون طول کشید آخه اونروز خیلی شلوغ بود.من پیشنهاد میکنم با یک راهنما برید. نمیدونم تبلیغ میشه یا نه اما میگم چون یک خانوم آقا اومده بودن که واقعا ناراحت بودن واسه اینکه چرا خانوم ملیکا رو نگرفته بودن چون اونها با یک تاکسی اومده بودند و کلی هم پول ازشون گرفته بود و رفته بود.اما خانوم ملیکا تا آخرین دقیقه باهاتون همه جا میاد و کمکتون میکنه تا کارها زودتر راه بیفته. تو NMC قد وزن و آز خون و عکس گرفته شد. بعد از اون رفتم پیش دکتر شوکلا ایشون هم واقعا مردی خوش برخورد بود(نمیدونم چرا بعضیا نوشتن بداخلاقه؟؟؟؟؟) فارسی هم کامل میتونه باهاتون صحبت کنه. باهاش کلی حرف زدم و خندیدیم. گفت تو ایران درس خونده و کار کرده(قابل توجه تهرانیا و اهوازیا و سیستان بلوچستانیا دکتر این شهرها زندگی کرده). بعد از کلی خنده تو دلم گفتم خداروشکر لختمون نکرد واسه معاینه که بعد از خنده گفت برو رو تخت و ... . بعد از اون پرسید تاریخ مصاحبه کی هست که گفتم پس فردا و گفت فردا عصر بیا و جواب رو بگیر. قابل ذکر که من در هنگام انجام هر یک از کارهام، ملیکا جلو جلو کارهای دیگم رو برام انجام میداد که واقعا کمک بزرگی برام بود.
بعد از NMC ملیکا منرو آورد دم در هتل و قرار شد که روز بعد ساعت 20 بره و جواب آزمایش رو بگیره.منم رفتم ناهار و بازار و ...
روز بعد هم رفتم ساحل و بازار و ساعت 21 به ملیکا زنگ زدم که گفت جواب رو گرفته و نگران نباشم.قرار شد ساعت 4 صبح بیاد دنبالم برای حرکت به سمت ابوظبی. من هم که کلی استرس داشتم تا ساعت 3 کلا یک ساعت خوابیدم(هم استرس هم سر و صدای کلوب و چک کردن مجدد مدارک نذاشت زیاد بخوابم).ساعت 3:30 به ملیکا زنگ زدم و از خواب پروندمش که یکم ناراحت شد که چرا الان زنگ زدی من نزدیکم به هتلت و ... . منم شرمنده شدم. راس ساعت 4 اومد هتل با یک عدد FORD شاسی بلند که ایشالا خدا قسمت همه مهاجرسرایی های عزیز کنه بعد از دریافت ویزا.(البته برخی دوستان به FORDشاسی بلند ملیکا گفتن ون یا مینی بوس که خیلی داغونه و احمال تصادف هست و ... که وقتی به ملیکا گفتم گفت همچین چیزی نیست).حرکت کردیم باقی مسافرها رو سوار کردیم رفتیم به سمت مقصد. سر ساعت تعیین شده رسیدیم.اولین نفر ما بودیم.کارمندا اومدن درها باز شد مدارک چک شد و رفتیم داخل (شمشادها و...).
بهمون شماره دادن دومین نفر بودم.مدارک رو باجه اول ازم گرفت همشون رو به ترتیب و مرتب گذاشته بودم خانومه فارسی حرف زد ولی میگفتن خیلی بد اخلاقه اما با من خیلی خیلی خوش برخورد بود ولی با یک کیس دیگه چون مدارکشون نا مرتب بود کلی دعوا کرد. بعد انگشت نگاری بعد هزینه مصاحبه. بعد از حدود 15 دقیقه شمارم خورد واسه مصاحبه.با اینکه دومین نفر بودم ولی چون نفر اولی مدارکش نامرتب بود من نفر اول شدم.رفتم تو اتاق. سلام کردیم. آفیسر هم فردی خوش برخورد بود.نشستم. صبح بخیر گفت و رفت سر اصل مطلب که قسم میخوری و ... منم که یک مشکل تو فرمم داشتم بهش گفتم و گفت مشکلی نیست. از حساب بانکی و سربازی و مدرک تحصیلی و سفر قبلی به خارج از کشور و فردی رو دارم اونجا یا نه و کار کردم یا نه پرسید و جوابش رو دادم. بعد از اون هم برگه آبی رو داد بهم گفت 3 تا 4 ماه دیگه سایت رو چک کن. منم طبق آماری که از مهاجر سرای عزیز داشتم مطمئن بودم چک میخورم و آمادگی کامل واسه برگ آبی داشتم.البته وارد اتاق که شدم آفیسر داشت اسمم رو رو برگه آبی مینوشت و همون اول مطمئن شدم چک رو خوردم. بعد از اون اومدم بیرون با ملیکا رفتیم بنزین زدیم و کلی منتظر باقی دوستان شدیم. آخه مدارکشون نا مرتب بود و و کمی با تاخیر رفته بودن داخل.بعد هم برگشتیم دبی دبی با ملیکا خداحافظی کردم و رفتم هتل واسه ناهار که آژانس محترم زنگ زد گفت متاسفانه پرواز محترم آسمان کنسل شد دوباره بلیط گرفتم با فلای دبی. روز بعد هتل رو تحویل دادم.وسایل رو گذاشتم هتل رفتم بازار بعدش اومدم چمدون رو برداشتم رفتم فرودگاه و مجددا با فلای دبی سر وقت تعیین شده برگشتم و قسمت نشد با پروازآسمان که میدونم آرزوی تک تک شماست سوارش بشید برگردم.حیف حیف حیف. این هم از سفر نامه من.
در پایان چون واقعا تا این مرحله از کارهام رو مدیون چند نفر هستم مجدد تشکر میکنم از: مسئولین محترم سایت مهاجرسرا. آقا بهداد عزیز. خانوم ملیکا که در دبی باهاشون آشنا شدم و کلی در اونجا کمکم بودن که کارهام سر وقت انجام بشه.
به امید یک ضرب گرفتن دیگر دوستان و کلیر شدن زودتر ما.
شماره كيس :2015AS3XXX ; تعداد : 1 نفر ; سفارت : ابوظبي مصاحبه : مارچ ; كلير : بزودي. (20 مارچ عزیز کی تغییر میکنی؟؟؟؟؟ نمیخوای بری؟؟دست از سر ما بردار خو)
هووووووووووووووووووووووررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررراااااااااااااااااا. 20 مارچ دست از سرم بردااااااااااااااااااااااااااااشششششششششششششششت.
خدایا شکرت.بالاخره منم کلیر شدم
مقصد: کالیفرنیا
هووووووووووووووووووووووررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررراااااااااااااااااا. 20 مارچ دست از سرم بردااااااااااااااااااااااااااااشششششششششششششششت.
خدایا شکرت.بالاخره منم کلیر شدم
مقصد: کالیفرنیا
