2015-05-08 ساعت 19:21
(2015-05-08 ساعت 19:07)wushu kung fu نوشته: و امسالم مانند سال های دیگه قسمت ما نرسیدن بود
خیلی داغونم بچه ها خیلی .... دیگه حتی از خونمم بیرون نمیرم بچه های قدیمی منو یادشونه من زندگیمو گذاشتم پای آمریکا از سال 2010 همه رفتن ولی من تو رویاش موندم ۵ سال گذشت هر لحظه داغون تر شدم شاید باورتون نشه ولی من دیشب از ساعت 12 شب تا خوده ۸ صبح بیدار نشسته بودم خیلی سخته وقتی برای یه مرد مثه من که جلوی حرفای فامیل و خانواده کم بیاره که دیگه امروز این بغضمم شکست و وسط همه زار زار گریه کردم برای چی!؟ برای اینکه چرا نمیشه من ادمی نبودم که فقط دنبال لاتاری باشه ۸ راه ممکنو رفتم ولی یا پول نداشتم یا شانسشو انگیزم از هزار نفر آدما بالاتر بود صبح تا شب کار میکردم زبان مثه چی کار میکردم آماده آماده میشدم ولی آخرش بازنمیشد دیگه خسته شدم از این که حتی یه کسیو ندارم بر بشینیم باهاش این بغضامو بگم خسته شدم از این که هی دویدمو نرسیدم خسته شدم من از تمام چیزای که تو ایران دوست داشتم داشته باشم گذشتم جوری که دیگه راه برگشت نیست الان موندم تو یه فضای که توصیفشم سخته فضایی خالی از هرچی فقط میشینم یه گوشه دیگه حتی تو رویاهامم آمریکا نیستم، من آدمه بی هدفی نبودم از وقتی خیلی دنبال صفا سیتی بودن من دنبال هدافم بودم جالب اکثرا اونا به یه جا رسیدن به جز من
دیگه واقعا نمیدونم ! نمیدونم
آقا خداوکیلی اینجوری حرف نزن. بخدا دلم شکست وقتی دیدم نوشته هات اینقدر توش غم و قصه است. کوچتر از این حرفهام که بخواهم نصحیتت کنم ولی نشد که نشد. به درک فدای سرت. آدمها به امید زنده هستند. من شک ندارم تویی که هدف داشتی و همه کارهات با برنامه بوده، خدا هم اجرت رو میده. خدا وکیلی اینجوری صحبت نکن. انشاالله که موفق باشی.