خیلی ناراحت شدم.
تنها چیزی که میتونم بگم اینه که آرزوی موفقیت براتون دارم.
داستان کوکاکولا شاید بیربط به این بحث نباشه. این داستان یک داستان واقعی است:
سالها پیش شرکت کوکاکولا برای رقابت با پپسی و با توجه به اینکه محققانش پیشنهاد میکردند کوکاکولا شیریرینی بیشتری داشته باشه و گازدارتر باشه اقدام به تغییر فرمول کوکاکولا زد. کمپین بزرگی علیه فرمول جدید در سراسر آمریکا راه افتاد از هنرمندا و سیاست مدارها و افراد عادی. حتی پرونده ای جدی هم در دادگاه باز شد که کوکاکولا برند ملی است و شما حق عوض کردنش رو نداشتی حتی اگر رییس کوکاکولا باشی. با توجه به این انتظارها برند کوکاکولا دوباره به فرمولاسیون قدیم خودش برگشت و باز هم اعتراضات متوقف نشد.
آیا وقتی کوکاکولا فرمول جدید رو معرفی کرده بود تحقیق نکرده بود که مزه ی بهتری داشته باشه و نظرسنجی انجام نداده بود؟ اتفاقا جواب مثبته و چند ده هزار نفر و میلیونها دلار صرف تحیق و توسعه و اطمینان از بهتر بودن مزه کوکاکولا انجام شده بود و همه مطمئن بودند که حقیقتا کوکاکولای جدید طعم بهتری داشت. پس چی شد که مردم اعتراضی به این شدت کردند و چی شد وقتی که دوباره به کوکاکولای قدیمی برگشتند اعتراضات متوقف نشد؟
جواب در ذات آدمها نهفته است. چیزهایی که در دسترس ما نیستند جذابترند. این جذابیت وقتی که قبلا این اشیاء (امکانات...) دست ما بودند و الان از ما گرفته شده اند شدید تر میشه. آمریکایی ها تا زمانی که کوکاکولای قدیمی رو میخوردند براشون اهمیت نداشت اما حالا حتی با اینکه کوکاکولای بهتری به اونها میدادند به خاطر اینکه اون کوکاکولای قدیمی رو نداشتند براشون اون طعم قدیمی جذابتر شد. حتی بعد که اعتراضشون به سمر نشست و به کوکاکولای قدیمی برگشتند چون طعم بهتر کوکاکولای جدید رو چشیده بودند و چون دیگه به کوکاکولای جدید دسترسی نداشتند باز هم اعتراض کردند. به اصطلاح خودمون هوایی شدند.
اصولا همه مهاجران هم هوایی میشن
ما هم از وقتی لاتاری برنده شدیم هوایی شدیم. از وقتی فهمیدیم که دنیایی با جذابیت وجود داره هوایی شدیم و اون رو خواستیم چون هنوز نداشتیم. وقتی که ویزا رو دیدیم خوشحال میشیم چون هنوز دو دنیا رو داریم ولی وقتی رفتیم اونجا یاد کوکاکولای قدیمی می افتیم و ناراحت میشیم که چرا اون ترافیک، اون محله قدیمی، گرونی دود و ... رو نداریم. اما اگر برگردیم کوکاکولای جدید رو از دست دادیم.
زندگی ما برای همیشه دو پاره شده و هیچوقت از زندگی خودمون راضی نیستیم و دنبال اون نیمه ای میگردیم که در دست نداریم صرفنظر از اینکه ممکنه بهتر باشه یا بدتر فقط همین که در دسترس نیست جذابتره.
با اینحال شما دوستان جامانده وضع بدتری از ما دارید. حالا که قطعا زندگی جدید در دسترستون نیست جذابیتش برای شما بینهایت میشه و حداقل بخشی اش کاذب.
علت از اینهمه آسمون و ریسمون بافتن این بود که به خودتون یاداوری کنید که بخشی از این مدینه فاضله پوشالی است شاید مرحم دردی بشه.
راههای دیگه رو امتحان کنید. الان کانادا با قوانین جدید و کمی پشتکار و رزومه مناسب امکان مهاجرت دارید. قبل از این به شخصه تحصیلی اقدام کردم و اگر امسال لاتاری نبودم دانشجویی آمریکا یا کانادا بودم .
راهها خیلی سخته میدونم اما غیر ممکن نیست.
به امید روزی که همه انسانها به اختیار و نه جبر روزگار زندگی کنند.
با عرض پوزش از پیش بینی های غلط و امید الکی بنده. واقعا از صمیم قلب شرمنده و پشیمونم که اشتباه و با اطلاعات ناکافی بولتن رو پیش بینی میکردم.
تنها چیزی که میتونم بگم اینه که آرزوی موفقیت براتون دارم.
داستان کوکاکولا شاید بیربط به این بحث نباشه. این داستان یک داستان واقعی است:
سالها پیش شرکت کوکاکولا برای رقابت با پپسی و با توجه به اینکه محققانش پیشنهاد میکردند کوکاکولا شیریرینی بیشتری داشته باشه و گازدارتر باشه اقدام به تغییر فرمول کوکاکولا زد. کمپین بزرگی علیه فرمول جدید در سراسر آمریکا راه افتاد از هنرمندا و سیاست مدارها و افراد عادی. حتی پرونده ای جدی هم در دادگاه باز شد که کوکاکولا برند ملی است و شما حق عوض کردنش رو نداشتی حتی اگر رییس کوکاکولا باشی. با توجه به این انتظارها برند کوکاکولا دوباره به فرمولاسیون قدیم خودش برگشت و باز هم اعتراضات متوقف نشد.
آیا وقتی کوکاکولا فرمول جدید رو معرفی کرده بود تحقیق نکرده بود که مزه ی بهتری داشته باشه و نظرسنجی انجام نداده بود؟ اتفاقا جواب مثبته و چند ده هزار نفر و میلیونها دلار صرف تحیق و توسعه و اطمینان از بهتر بودن مزه کوکاکولا انجام شده بود و همه مطمئن بودند که حقیقتا کوکاکولای جدید طعم بهتری داشت. پس چی شد که مردم اعتراضی به این شدت کردند و چی شد وقتی که دوباره به کوکاکولای قدیمی برگشتند اعتراضات متوقف نشد؟
جواب در ذات آدمها نهفته است. چیزهایی که در دسترس ما نیستند جذابترند. این جذابیت وقتی که قبلا این اشیاء (امکانات...) دست ما بودند و الان از ما گرفته شده اند شدید تر میشه. آمریکایی ها تا زمانی که کوکاکولای قدیمی رو میخوردند براشون اهمیت نداشت اما حالا حتی با اینکه کوکاکولای بهتری به اونها میدادند به خاطر اینکه اون کوکاکولای قدیمی رو نداشتند براشون اون طعم قدیمی جذابتر شد. حتی بعد که اعتراضشون به سمر نشست و به کوکاکولای قدیمی برگشتند چون طعم بهتر کوکاکولای جدید رو چشیده بودند و چون دیگه به کوکاکولای جدید دسترسی نداشتند باز هم اعتراض کردند. به اصطلاح خودمون هوایی شدند.
اصولا همه مهاجران هم هوایی میشن
ما هم از وقتی لاتاری برنده شدیم هوایی شدیم. از وقتی فهمیدیم که دنیایی با جذابیت وجود داره هوایی شدیم و اون رو خواستیم چون هنوز نداشتیم. وقتی که ویزا رو دیدیم خوشحال میشیم چون هنوز دو دنیا رو داریم ولی وقتی رفتیم اونجا یاد کوکاکولای قدیمی می افتیم و ناراحت میشیم که چرا اون ترافیک، اون محله قدیمی، گرونی دود و ... رو نداریم. اما اگر برگردیم کوکاکولای جدید رو از دست دادیم.
زندگی ما برای همیشه دو پاره شده و هیچوقت از زندگی خودمون راضی نیستیم و دنبال اون نیمه ای میگردیم که در دست نداریم صرفنظر از اینکه ممکنه بهتر باشه یا بدتر فقط همین که در دسترس نیست جذابتره.
با اینحال شما دوستان جامانده وضع بدتری از ما دارید. حالا که قطعا زندگی جدید در دسترستون نیست جذابیتش برای شما بینهایت میشه و حداقل بخشی اش کاذب.
علت از اینهمه آسمون و ریسمون بافتن این بود که به خودتون یاداوری کنید که بخشی از این مدینه فاضله پوشالی است شاید مرحم دردی بشه.
راههای دیگه رو امتحان کنید. الان کانادا با قوانین جدید و کمی پشتکار و رزومه مناسب امکان مهاجرت دارید. قبل از این به شخصه تحصیلی اقدام کردم و اگر امسال لاتاری نبودم دانشجویی آمریکا یا کانادا بودم .
راهها خیلی سخته میدونم اما غیر ممکن نیست.
به امید روزی که همه انسانها به اختیار و نه جبر روزگار زندگی کنند.
با عرض پوزش از پیش بینی های غلط و امید الکی بنده. واقعا از صمیم قلب شرمنده و پشیمونم که اشتباه و با اطلاعات ناکافی بولتن رو پیش بینی میکردم.
کیس نامبر: 2015AS2XXX>سفارت: ابوظبی> ارسال فرم ها: 19 می> کارنت: 8 سپتامبر> مصاحبه : نوامبر> کلیر: فوریه|| تعداد اعضای کیس: دو نفر || مقصد : هیوستون
