2016-11-18 ساعت 01:54
با اجازه همگي چنتا خط از امروز مينويسم اميدوارم كارايي داشته باشه حتي براي يك عضو ..
چهل و پنج دقيقه زود تر از مصاحبه جلو سفارت بودم نامه سفارت رو نشون دادم اجازه داد وارد حياط شدم فقط با يك كيف دستي و كليد ماشين رفتم بعد از بازرسي بطرف پنجره شماره ٤ رفتم با نشون دادن پرينت نامه كارت شناسايمو گرفت و يه شماره بهم داد ، حدود نيم ساعت نشستم شمارم رو خوندن وارد ساختمون شدم براي بازرسي حتي خواستن زنجير گردنم رو هم باز كنم و بعد از بازرسي وارد ساختمونه دوم شدم همون جايي كه مصاحبه گرفتن ،، يه شماره از دستگاه گرفتم و نشستم دو دقيقه نشد نوبتم شد پنجره ٣ وقتي رفتم يه خانومي ايستاده بود خيلي ساده و شيك بسيار خوش اخلاق و با لبخند ، پروندم كامل جلوش بود ازم يه سري مدارك خواست مثل اصل قواله ازدواج پاسپورت شناسنامه خودم اصلي كارت معافي اصلي همراه با ترجمه اصلي .. ترجمه شناسنامه و قواله ازدواج جديد و فقط سوال كرد خانمت الان كجاست كه گفتم امريكا و دو تا عكس ٥ در ٥ هم ازم خواست كه برده بودم ..يه ده دقيقه اي ايستادم جلو پنجره و منتظر بودم مدارك ديگه اي بخواد مثل برگهاي مالياتي خانمم و ساپرتمون كه اصلا نخواست و من هم چيزي نگفتم .. نكته اي كه خيلي مهم بود لباسم بود چرا كه خيلي درش راحت بودم برا همين پيشنهاد ميكنم راحت ترين لباس رسمي و ساده خودتون رو انتخاب كنيد تا به آرامشتون كمك بشه ...
بعد از اينكه حدود ده دقيقه تا يك ربع ايستادم خانومه پروندم رو تكميل كرد ترجمه هاي جديد رو بهم پس داد و گفتش كه بشينيد تا به اسم صداتون بزنن هيچي ديگه نشستم ربع ساعت نشد كه با اسم صدام كردن برا پنجره ٩ كه رفتم يه خانم سياه پوست و كاملا خوش رو ازم خواهش كرد تا ازم اثر انگشت بگيره..خواهش كرد تعجب كردم آخه كارمند اينقدر خوب؟! در هر حال خيلي زود ديجيتالي كارش تموم شد و گفش كه بفرماييد بشينيد (دقيق جمله رو نقل قول كردم ) افيسر آماده ميشه با اسم صداتون ميكنن و حاضر ميشيد براي مصاحبه ، خلاصه باز نشستم ..تا اينجا حدود يك ساعت از وارد شدنم به سفارت ميگذشت .. شايد براحتي يكساعت و ربع نشستم آخريا تقريبأ خسته شده بودم ولي لباس راحت و كفش راحت خيلي بهم كمك ميكرد تا آرامشم حفظ شه !! ..
منتظر بودم و به ساعتم نگاه ميكردم ببينم يكساعت و ربع هست نسشتم يا نه كه اسمم رو پيج كردن برا پنجره شماره ٦.. خب اين پنجره با سه تاي قبلي فرق داشت حالت يك چهارچوب يا يه كابين رو داشت كه يه ميز حدودا عرض يك متر و نيم و پهناي يك متر رو داشت و با داشتن چهارچوب كاملا من رو از محيط اطرافم جدا ميكرد ..افيسر يه جوون خيلي خوش چره و خوش رو بسيار جوون شايد بگم سي سالش بود حالا يكي دوسال بيشتر .. روي صندلي نشته بود و من صندلي برا نشستن نداشتم يك پنجره شيشه اي بينمون بود طرفي كه بودم پايين تر بود و آقاي افيسر با اينه روي صندلي نشسته بود بالاتر از من و دقيقا مسلط از لحاظ فيزيكي محيطي و حتي روانشناسي ..با يه لبخند سلام كرد و ازم خواست دست راستم رو بالا ببرم قسم بخورم كه تمام صحبتهام واقعي و مستند باشه ،( اين مستندش خيلي مهمه هر جوابي رو كه ازم گرفت اكثر سند هم خواست مخصوصا براي اثبات رابطه برا همين اگر ميخواي مصاحبه بري و هنوز نرفتي از موضع قدرت استفاده كن و مداركت كاملا محكم باشه ) خلاصه سوال كرد داستان چي هست گفتم ازدواج با سيتيزن .. پرسيد چطور آشنا شدين جوابش رو صادقانه دادم .. پرسيد چه سالي ازدواج كردين ؟ گفتم ٢٠١٥ سوال كرد اولين ملاقات ؟،، گفتم سال ٢٠١٣ گفت كجا ؟ گفتم ايران ،، پرسيد ملاقات بعدي ؟ گفتم ٢٠١٤. سوال كرد كجا جواب دادم تركيه ..پرسيد كجا ازدواج كردين گفتم ايران و شهري كه توي سند ازدواج هست ،،بهم گفت خيلي خوبه و اسم ساپورتم رو آورد كه گفتم آشناي خيلي نزديك هست ..از كار خانمم سوال كرد كه جواب دادم فلان جا كار ميكنه .. سوال كرد كانادا كارش چي هست ؟؟ گفتم فلان كار رو ميكنه .. سوال كرد اگر امروز بهت ويزا بدم ميخواي بري امريكا جه كار كني ؟ گفتم علاقه دارم كار خودم رو دنبال كنم .. پرسيد چرا گفتم ده سال هست كه كارم همينه ..گفت خيلي خوبه كه برنامه مشخصي داري ( عينن جمله رو نقل قول كردم ) ازم خواست كه نشون بدم جطور در ارتباط هستم با خانمم كه من از واتس آپ و ايمو خيلي زياد هر كدوم شايد صد صفحه آ٤ داشتم كه و تمام تاريخ هارو هايلايت كرده بودم و خيلي دقيق تاريخارو چك ميكرد يعني وقت گذاشت حدودا شايد دو دقيقه ..بعد گفتش كه ديگه چي داري و حدود پنجاه تا عكس توي يه البوم كوچولو نشون دادم از زير پنجره گرفت و عكسايي كه شلوغ بوديم رو بيشتر زوم ميكرد تا عكساي جفتي .. يكي از عكسارو گفت اينجا كجاست كه گفتم خونه پدريم هست سوال كرد كجا گفتم ايران ..بعدش پرسيد خانواده هاتون با هم تعامل دارن ؟ گفتم بله كاملا ..آخر كار گفتش كه خب حالا بگو ببينم برا حرف اولت چه اثباتي داري كه سال ٢٠١٣ در ايران و ء٢٠١٤ در تركيه با فلاني ( با اسم كوچيك ميكفت ) ملاقات داشتي .. گفتش بيليط داري ؟ گفتم نه ..سوال كرد چي داري كه بدونم حقيقتا دو سال قبل از ازدواج با فلاني آشنايي داشتي ؟؟ گفتم اسكن پاسپورتاي خودم و خودش تاريخ مهر هايي كه هست و هردو با هم همخوني داره ..از زير پنجره گرفت و تاريخارو دقيق خيلي دقيق چك كرد ..( البته كاملا تاريخ مهرهارو براش مشخص كرده بودم ورود و خروج رو ) هيچي ديگه آخر از همه بهم گفت خسته كه نشدي ؟؟ جواب دادم نه ملاقات خيلي خوبي هست تا اينجا ..سند ازدواج شناسنامه خودم ( شناسنامه خانمم رو اصلا نخواستن )كارت معافي و سوسابقه قطر يا همون پليس سرتفيكت رو بهم پس داد گفت بخاطر اقامتي كه داري يك هفته تا ده روز طول ميكشه تا ويزات صادر بشه اميدوارم قصد مسافرت نداشته باشي جرا كه پاسپورتت اينجا ميمونه و برگ آبيرو گذاشت جلوش امضا كرد از زير پنجره بهم داد ،، منم سعي ميكردم خوشحاليمو زياد نشون ندم خخخخ .. آرزوي موفقيت كرد و متقابل براش موفقيت آرزو كردم ..
قبل از مصاحبه دعا كردم از خداي خودم ( خدا يكي هست ولي دركها متفاوتن ) كمك خواستم ...
توي مدت مصاحبه از سعي كردم رخ به روخ افيسر باشم و دقيقا وقتي سوال و جواب ميكرد مستقيم توي چشماش نگاه ميكردم تا ارتباط خوبي بتونم باهاش بر قرار كنم .. تمام مدت مصاحبه با لبخند و روي باز جواب ميدادم به هيچ عنوان حرفي اضاف نزدم ، كاملا مطيع بودم .. بازم تاكيد ميكنم سعي كردم خودم باشم كت و شلوار نپوشيدم كراوات نزدم يه شيشه اتكلن روي خودم خالي نكردم .. خيلي ساده و مرتب مثل يه روز كاريم لباس انتخاب كردم يكي دوتا پيس عطر زدم ،، با دقت زياد به سوالاش گوش ميكردم خيلي شمرده شمرده جوابامو ميگفتم ..در تمام مدت مصاحبه دستام رو روي ميز جلوم گذاشته بودم .
افيسر كاملا خوش اخلاق با لبخند و همچنين كاملا جدي بود .
جوابهام همه حقيقي بود و هميشه ميگن صحبتي كز دل بر آيد لاجرم بر دل نشيند .. حالا ديگه فرقي نميكنه كه مخاطبت افيسر سفارت امريكا باشه يا هر انسانه ديگه اي ..
و اين بود تمام تجربه من از مصاحبه امروز ، اميدوارم عزيزاني كه هنوز منتظر هستن به نتيجه مطلوب برسن و در كنار عزيزاشون زندگي پراز علاقه،عشق و تعهد رو تجربه كنن .. دوستون دارم هرجا كه هستيد مثبت باشيد و ايمان داشته باشيد كه خداوند هميشه بهترينهارو براتون ميخواد ، شب و روز همگي خوش :) :at:
چهل و پنج دقيقه زود تر از مصاحبه جلو سفارت بودم نامه سفارت رو نشون دادم اجازه داد وارد حياط شدم فقط با يك كيف دستي و كليد ماشين رفتم بعد از بازرسي بطرف پنجره شماره ٤ رفتم با نشون دادن پرينت نامه كارت شناسايمو گرفت و يه شماره بهم داد ، حدود نيم ساعت نشستم شمارم رو خوندن وارد ساختمون شدم براي بازرسي حتي خواستن زنجير گردنم رو هم باز كنم و بعد از بازرسي وارد ساختمونه دوم شدم همون جايي كه مصاحبه گرفتن ،، يه شماره از دستگاه گرفتم و نشستم دو دقيقه نشد نوبتم شد پنجره ٣ وقتي رفتم يه خانومي ايستاده بود خيلي ساده و شيك بسيار خوش اخلاق و با لبخند ، پروندم كامل جلوش بود ازم يه سري مدارك خواست مثل اصل قواله ازدواج پاسپورت شناسنامه خودم اصلي كارت معافي اصلي همراه با ترجمه اصلي .. ترجمه شناسنامه و قواله ازدواج جديد و فقط سوال كرد خانمت الان كجاست كه گفتم امريكا و دو تا عكس ٥ در ٥ هم ازم خواست كه برده بودم ..يه ده دقيقه اي ايستادم جلو پنجره و منتظر بودم مدارك ديگه اي بخواد مثل برگهاي مالياتي خانمم و ساپرتمون كه اصلا نخواست و من هم چيزي نگفتم .. نكته اي كه خيلي مهم بود لباسم بود چرا كه خيلي درش راحت بودم برا همين پيشنهاد ميكنم راحت ترين لباس رسمي و ساده خودتون رو انتخاب كنيد تا به آرامشتون كمك بشه ...
بعد از اينكه حدود ده دقيقه تا يك ربع ايستادم خانومه پروندم رو تكميل كرد ترجمه هاي جديد رو بهم پس داد و گفتش كه بشينيد تا به اسم صداتون بزنن هيچي ديگه نشستم ربع ساعت نشد كه با اسم صدام كردن برا پنجره ٩ كه رفتم يه خانم سياه پوست و كاملا خوش رو ازم خواهش كرد تا ازم اثر انگشت بگيره..خواهش كرد تعجب كردم آخه كارمند اينقدر خوب؟! در هر حال خيلي زود ديجيتالي كارش تموم شد و گفش كه بفرماييد بشينيد (دقيق جمله رو نقل قول كردم ) افيسر آماده ميشه با اسم صداتون ميكنن و حاضر ميشيد براي مصاحبه ، خلاصه باز نشستم ..تا اينجا حدود يك ساعت از وارد شدنم به سفارت ميگذشت .. شايد براحتي يكساعت و ربع نشستم آخريا تقريبأ خسته شده بودم ولي لباس راحت و كفش راحت خيلي بهم كمك ميكرد تا آرامشم حفظ شه !! ..
منتظر بودم و به ساعتم نگاه ميكردم ببينم يكساعت و ربع هست نسشتم يا نه كه اسمم رو پيج كردن برا پنجره شماره ٦.. خب اين پنجره با سه تاي قبلي فرق داشت حالت يك چهارچوب يا يه كابين رو داشت كه يه ميز حدودا عرض يك متر و نيم و پهناي يك متر رو داشت و با داشتن چهارچوب كاملا من رو از محيط اطرافم جدا ميكرد ..افيسر يه جوون خيلي خوش چره و خوش رو بسيار جوون شايد بگم سي سالش بود حالا يكي دوسال بيشتر .. روي صندلي نشته بود و من صندلي برا نشستن نداشتم يك پنجره شيشه اي بينمون بود طرفي كه بودم پايين تر بود و آقاي افيسر با اينه روي صندلي نشسته بود بالاتر از من و دقيقا مسلط از لحاظ فيزيكي محيطي و حتي روانشناسي ..با يه لبخند سلام كرد و ازم خواست دست راستم رو بالا ببرم قسم بخورم كه تمام صحبتهام واقعي و مستند باشه ،( اين مستندش خيلي مهمه هر جوابي رو كه ازم گرفت اكثر سند هم خواست مخصوصا براي اثبات رابطه برا همين اگر ميخواي مصاحبه بري و هنوز نرفتي از موضع قدرت استفاده كن و مداركت كاملا محكم باشه ) خلاصه سوال كرد داستان چي هست گفتم ازدواج با سيتيزن .. پرسيد چطور آشنا شدين جوابش رو صادقانه دادم .. پرسيد چه سالي ازدواج كردين ؟ گفتم ٢٠١٥ سوال كرد اولين ملاقات ؟،، گفتم سال ٢٠١٣ گفت كجا ؟ گفتم ايران ،، پرسيد ملاقات بعدي ؟ گفتم ٢٠١٤. سوال كرد كجا جواب دادم تركيه ..پرسيد كجا ازدواج كردين گفتم ايران و شهري كه توي سند ازدواج هست ،،بهم گفت خيلي خوبه و اسم ساپورتم رو آورد كه گفتم آشناي خيلي نزديك هست ..از كار خانمم سوال كرد كه جواب دادم فلان جا كار ميكنه .. سوال كرد كانادا كارش چي هست ؟؟ گفتم فلان كار رو ميكنه .. سوال كرد اگر امروز بهت ويزا بدم ميخواي بري امريكا جه كار كني ؟ گفتم علاقه دارم كار خودم رو دنبال كنم .. پرسيد چرا گفتم ده سال هست كه كارم همينه ..گفت خيلي خوبه كه برنامه مشخصي داري ( عينن جمله رو نقل قول كردم ) ازم خواست كه نشون بدم جطور در ارتباط هستم با خانمم كه من از واتس آپ و ايمو خيلي زياد هر كدوم شايد صد صفحه آ٤ داشتم كه و تمام تاريخ هارو هايلايت كرده بودم و خيلي دقيق تاريخارو چك ميكرد يعني وقت گذاشت حدودا شايد دو دقيقه ..بعد گفتش كه ديگه چي داري و حدود پنجاه تا عكس توي يه البوم كوچولو نشون دادم از زير پنجره گرفت و عكسايي كه شلوغ بوديم رو بيشتر زوم ميكرد تا عكساي جفتي .. يكي از عكسارو گفت اينجا كجاست كه گفتم خونه پدريم هست سوال كرد كجا گفتم ايران ..بعدش پرسيد خانواده هاتون با هم تعامل دارن ؟ گفتم بله كاملا ..آخر كار گفتش كه خب حالا بگو ببينم برا حرف اولت چه اثباتي داري كه سال ٢٠١٣ در ايران و ء٢٠١٤ در تركيه با فلاني ( با اسم كوچيك ميكفت ) ملاقات داشتي .. گفتش بيليط داري ؟ گفتم نه ..سوال كرد چي داري كه بدونم حقيقتا دو سال قبل از ازدواج با فلاني آشنايي داشتي ؟؟ گفتم اسكن پاسپورتاي خودم و خودش تاريخ مهر هايي كه هست و هردو با هم همخوني داره ..از زير پنجره گرفت و تاريخارو دقيق خيلي دقيق چك كرد ..( البته كاملا تاريخ مهرهارو براش مشخص كرده بودم ورود و خروج رو ) هيچي ديگه آخر از همه بهم گفت خسته كه نشدي ؟؟ جواب دادم نه ملاقات خيلي خوبي هست تا اينجا ..سند ازدواج شناسنامه خودم ( شناسنامه خانمم رو اصلا نخواستن )كارت معافي و سوسابقه قطر يا همون پليس سرتفيكت رو بهم پس داد گفت بخاطر اقامتي كه داري يك هفته تا ده روز طول ميكشه تا ويزات صادر بشه اميدوارم قصد مسافرت نداشته باشي جرا كه پاسپورتت اينجا ميمونه و برگ آبيرو گذاشت جلوش امضا كرد از زير پنجره بهم داد ،، منم سعي ميكردم خوشحاليمو زياد نشون ندم خخخخ .. آرزوي موفقيت كرد و متقابل براش موفقيت آرزو كردم ..
قبل از مصاحبه دعا كردم از خداي خودم ( خدا يكي هست ولي دركها متفاوتن ) كمك خواستم ...
توي مدت مصاحبه از سعي كردم رخ به روخ افيسر باشم و دقيقا وقتي سوال و جواب ميكرد مستقيم توي چشماش نگاه ميكردم تا ارتباط خوبي بتونم باهاش بر قرار كنم .. تمام مدت مصاحبه با لبخند و روي باز جواب ميدادم به هيچ عنوان حرفي اضاف نزدم ، كاملا مطيع بودم .. بازم تاكيد ميكنم سعي كردم خودم باشم كت و شلوار نپوشيدم كراوات نزدم يه شيشه اتكلن روي خودم خالي نكردم .. خيلي ساده و مرتب مثل يه روز كاريم لباس انتخاب كردم يكي دوتا پيس عطر زدم ،، با دقت زياد به سوالاش گوش ميكردم خيلي شمرده شمرده جوابامو ميگفتم ..در تمام مدت مصاحبه دستام رو روي ميز جلوم گذاشته بودم .
افيسر كاملا خوش اخلاق با لبخند و همچنين كاملا جدي بود .
جوابهام همه حقيقي بود و هميشه ميگن صحبتي كز دل بر آيد لاجرم بر دل نشيند .. حالا ديگه فرقي نميكنه كه مخاطبت افيسر سفارت امريكا باشه يا هر انسانه ديگه اي ..
و اين بود تمام تجربه من از مصاحبه امروز ، اميدوارم عزيزاني كه هنوز منتظر هستن به نتيجه مطلوب برسن و در كنار عزيزاشون زندگي پراز علاقه،عشق و تعهد رو تجربه كنن .. دوستون دارم هرجا كه هستيد مثبت باشيد و ايمان داشته باشيد كه خداوند هميشه بهترينهارو براتون ميخواد ، شب و روز همگي خوش :) :at:
CR1
ارسال جون ۲۰۱۵
اپروو دسامبر
ارسال ان وی سی مارچ ۰۱۶
تایید سپتامبر
ایمیل مصاحبه دو روز بعد
تاریخ مصاحبه نوامبر
سفارت قطر
ویزا یکضرب
سفر تاریخی به امریکا ۰۲ فبریه ۰۱۷
_____________________________________________________
مثبت اندیش باشیم اما خوش بینی را با خوش خیالی اشتباه نگیریم
_______________________
ارسال جون ۲۰۱۵
اپروو دسامبر
ارسال ان وی سی مارچ ۰۱۶
تایید سپتامبر
ایمیل مصاحبه دو روز بعد
تاریخ مصاحبه نوامبر
سفارت قطر
ویزا یکضرب
سفر تاریخی به امریکا ۰۲ فبریه ۰۱۷
_____________________________________________________
مثبت اندیش باشیم اما خوش بینی را با خوش خیالی اشتباه نگیریم
_______________________