ارسالها: 2
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2009-10-07 ساعت 22:58
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-10-18 ساعت 16:00 توسط User.)
اين تاپيك شامل تجربه هاي مهاجران در مصاحبه دمشق است. با ذكر تجربيات خود به ديگر مهاجران كمك كنيد.
User
18, Oct, 2010
------------------------------------------------------------------------
دوستانی که مصاحبه شدن و یا اطلاعاتی دارن بیان و نقظه نظرات خودشون رو بگن.و اگه کسی در مورد job offer اظلاعاتی داره برای دوستان کامنت بگذاره تا بتونیم استفاده کنیم .ممنون
ارسالها: 8
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-01-31 ساعت 21:12
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-02-01 ساعت 00:33 توسط Ali Sepehr.)
دوستان عزیز کسانی که در قانون جدید اقدام کرده اند که اصلا مصاحبه نشده اند به جز متقاضیان کبک. در مورد آنهایی هم که قبل از قانون جدید اقدام کردهاند پرونده ها به ورشو رفته.
ارسالها: 10
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Feb 2010
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
یعنی منی که 3 سال پیش اقدام کردم باید برم ورشو مصاحبه بدم؟ البته اگر مصاحبه لازم باشه؟؟؟؟
ارسالها: 2,442
موضوعها: 26
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
90
تشکر: 0
3 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان
با توجه به اینکه قسمت مهمی از پروسه مهاجرت به کانادا (کبک) مصاحبه آن در سفارت کانادا در دمشق است، این سفرنامه را اینجا می نویسم تا دوستان دیگر از تجربیات همدیگر استفاده کنند.
ما (من و همسرم) اکتبر سال 2009 شروع کردیم به تحقیق در باره مراحل مهاجرت به کانادا. با توجه به تحصیلات همسربانو در زبان فرانسه تصمیم به مهاجرت به ایالت کبک کانادا گرفتیم. فرم های مربوطه را دریافت کردیم و یک ارزیابی آنلاین هم انجام دادیم تا از میزان امتیازات خود آگاه بشویم.
فایل ما که کامل شد، نوبت به ارسال مدارک و هزینه پروسسینگ رسید. پس از بررسی چندین راه، بالاخره تصمیم گرفتیم هزینه را از طریق یک وکیل مقیم ایران واریز کنیم. ایشان هم یک پیشنهاد بسیار منصفانه به ما دادند تا وکیل ما شوند. ما هم پذیرفتیم وپرونده را به ایشان تحویل دادیم. 22 نوامبر2009 پرونده ما در سفارت کانادا- کبک سابمیت شد و 4 ژانویه 2010 هم فایل نامبر کبک را دریافت کردیم. 11 می 2010 هم تاریخ مصاحبه را به ما اعلام کردند و ما 14 ژولای 2010 ساعت 8:30 صبح را تایید کردیم.
با توجه به اینکه سفر به سوریه نیاز به درخواست برای ویزا نداشت، تصمیم گرفتیم بدون تور مسافرت کنیم. به دفتر مرکزی ایران ایر (خ. ویلا) مراجعه کردیم. پرواز رفت دوروز قبل از مصاحبه ساعت 6:15 عصر و برگشت (اوپن) جمعه دوروز بعد از مصاحبه 21:15 (که بعدا تغییر دادم به همون روز مصاحبه).
رزرو هتل: از وکیل اطلاعات چند هتل رو گرفتیم. یکی از هتل ها رو خود وکیل توصیه کرد: دلایل: ارزان، تمیز، و مهمتر اینکه معمولا ایرانی ها آنجا نمی روند!! (اینکه این چه مزیتی است را بعدا می گویم) و معمولا به مسافران خاورمیانه اتاق نمی دهند اکثرا اروپایی ها در این هتل هستند. ما هم تلفنی (البته به زبان فرانسه) هتل و ترانسفر فردودگاه را رزرو کردیم. بدون هیچ پیش پرداختی.
دو هفته قبل از پرواز: تمامی مدارک ما آماده بود غیر از گواهی عدم سوء پیشینه! چندین بار با دفتر پلیس+10 که درخواست گواهی داده بودیم، تماس گرفتیم که هر بار مر گفتند سیستم خراب شده اما به زودی درست می شود و گواهی برای شما پست می شود! 10 روز قبل از پرواز دیگر منتظر نشدیم و برای دریافت گواهی جدید به پلیس آگاهی کرج رفتیم. گفتند 5 روزه آماده می شود. یعنی روز 5 ششنبه قبل از پرواز! 5 شنبه مراجعه کردیم کرج، پواهی را از آگاهی گرفتیم، به دادگستری بردیم برای ابظال تمبر و تمامی هزینه های سوء پیشینه رو مجددا پرداخت کردیم. و سریعا اومدیم تهران گواهی ها رو بدیم دارالترجمه که با سرویس خیلی فوری ظرف یک روز کاری (که نیاز به کپی بلیط پرواز داشت برای انجام یک روزه کار تایید ترجمه توسط دادگستری) برای ما ترجمه کند. خیالمان تا حدود زیادی راحت شد که ترجمه تایید شده سوء پیشنه را یک شنبه (یک روز قبل از پرواز) دریافت می کنیم. روز شنبه (که تعطیل رسمی بود) از محل کارم به من زنگ زدند که یک شنبه و دوشنبه به دلیل گرمای هوای تعطیل رسمی اعلام شده اگر کار ضروری و یا بازرسی در محل کار دارید هماهنگ کنید یک نفر بازرسی کند....... ! به شدت اعصابم خورد شد از این مملکتی که روی هیچ چیزی نمی توانی حساب کنی! حالا ما موندیم و گواهی عدم سوء پیشینه که در دارالترجمه بود و ترجمه ای که اصلا نه انجام شده و نا تایید دادگستری! سریع با موبایل دارالترجمه تماس گرفتیم و بنده خدا نهایت همکاری رو بدون هیچ افزایش هزینه با ما کرد. به ما گفت که گواهی را به مترجم می دهد تا ترجمه کند و مهر مترجم رسمی داشته باشد. و به ما تحویل می دهد. کپی آنرا نیز نگه می دارد تا همراه با دیگر مدارک روز سه شنبه به دادگسری ارسال کند تا اگر تایید شد برای ما اسکن کند و ایمیل کند تا روز سابمیت کردن مدارک برای قسمت فدرال دست کم بتوانیم نقص مدرک را توجیه کنبم!
دوشنبه 12 ژولای 21 تیرماه ساعت 7 عصر (45 دقیقه تاخیر) پرواز کردیم و ساعت 8 عصر به وقت سوریه رسیدیم. یک 100 دلاری را در همان فرودگاه به لیر چنج کردیم برای مصارف روزمره (که بعدا فهمیدیم چقدر گران حساب کرده اند!) تاکسی ما هم آمده بود و رفتیم هتل. در ابتدای ورود به اتاق کمی جا خوردیم! اما بعدا با دیدن هتل دوستانی که به اسم 5 ستاره و با 3-4 برابر هزینه بیشتر در چه هتل هایی هستند، فهمیدیم که هتل ما بسیار مناسب است. (کلا هتل های سوریه در حد مسافرخانه های تهران هستند زیاد به ستاره های آنها توجه نکنید). اتاق دو تخته شبی 55 دلار. اتاق ها تمیز، ساکت مجهز به کولر گازی، صبحانه ابتدایی (نان پنیر کره مربا، تحم مرغ پخته شده و چای) رستوران ندارد. حسن آن عدم تمایل تورها برای اسکان زایران در این هتل است. کلا زیارتی ها و سفارتی ها کاملا مجزا هستند. از همان لحظه اول در پذیرش مسافران در فرودگاه امام دو صف مجزا تشکیل شد. یکی زیارتی ها و دیگری سفارتی ها. که تا لحظه ای که مهر ورود به ایران رو در پرواز برگشت زدند جدا و متمایز بودند!
روز سه شنبه بعد از صرف صبحانه گشتی در شهر دمشق زدیم و مسیر رفتن به سفارت کانادا را پیدا کردیم. تا آنجا رفتیم و برگشتیم. عصر همان روز هم رفتیم صرافی و دلارهایی که از ایران خریده بودیم چنج کردیم به لیر سوریه. اینجا کلی به نفعمان شد:
ما باید نفری 1040 دلار (دو نفر 2080) برای سفارت پرداخت می کردیم. بانک هم لیر سوریه قبول می کرد که کارمزد کمی داشت (200 لیر معادل 5 هزار تومان) هم دلار آمریکا قبول می کرد که نزدیک به 100 دلار کار مزد داشت. به عبارتی پرداخت دلاری می شد 2080+ 100 دلار. اما بانک معادل این مبلغ رو به لیر هم قبول می کرد. من 2100 دلار رو وز قبل به لیر تبدیل کردم که شد 97 هزار لیر. درحالیکه سفارت برای دونفر 83 هزار لیر نیاز داشت. اینجا ما 14000 لیر به نفعمان شد که از تهران لیر نخریده بودیم. (تهران هر 1000 تومان معادل 38 لیر بود اما دمشق هر 1000 تومان یا یک دلار معادل 47 لیر) 13 هزار تای باقیمانده را هم به دلار برگردوندیم که 266 دلار به نفعمان شد.
روز مصاحبه: برعکس بقیه دوستانی که آنجا با هم آشنا شده بودیم ما هیچ استرسی نداشتیم! روز چهار شنبه اولین سری مصاحبه بودیم. آقایی به نام کریستین دولود با ما مصاحبه کرد. روال مصاحبه ما برخلاف چیزی که دوستان در مصاحبه روز قبل گفته بودند طی شد. از سوالات معمول فقط یکبار از فرصت های کاری در مونترال پرسید. از بنده هم که متقاضی همراه بودم 5 تا سوال بیسیک فرانسه پرسید که با توجه به لهجه غلیظ کبکی اش دو تا شو متوجه نشدم! دست آخر هم کمی انگلیسی با هم حرف زدیم و نهایتا هم یک کتاب به ما داد! در مورد ایالت کبک. فقط تاکید کرد که من باید فرنسه را بیشتر بخوانم. به ما خوشامد به کبک گفت و CSQ را به ما داد. رفتیم فدرال نوبت گرفتیم و من هم رفتم بانک عوده روبروی سفارت پول رو واریز کردم. نوبتمون که شد اومدیم داخل، مدارک رو دادیم و منتظر شدیم تا ما رو صدا کنند. همه اش به فکر این بودیم که چجوری براشون توضیح بدیم که خرابی سیستم و تعطیلی نا بهنگام باعث شده ما نتونیم سوء پیشینه را به تایید دادگستری برسانیم. ما رو صدا زدند. یک فرم رو پر نکرده بودیم! فرم سربازی و مسافرت های خارجی! پر کردیم دادیم. دوباره صدا زدند! و گفتند که پرونده شما ناقصه! در پاسخ سوال ما گفتند که عکس های شما قابل قبول نیست و مجددا عکس بندازید و برای ما ارسال کنید با دی اچ ال. اما فایل نامبر رو همون لحظه دادند! ما موندیم و پشیمونی اون لحظاتی که برای این سوء پیشینه لعنتی حرص خوردیم!
چند تا نکته: معمولا هتل ها در مرکز شهر هستند که با سفارت فاصله زیادی دارند. برای رسیدن به سفارت می توانید تاکسی بگیرید. هر نفر 50 یا 100 لیر می گیرند تا سفارت. راه ارزانتری هم هست که ما خیلی دوست داشتیم: با اتوبوس های شهری. اتوبوس های قرمز رنگ یک ایستگاه دارند روبری سفارت کانادا. (اتوبوس های قرمز رنگ فقط یک مسیر دارند اون هم جویر- مزه اتواستراد- سومریه مسیر دیگه های ندارند.) ورودی اتوبوس هم نفری 10 لیر. سفارت کانادا کبک و ایران هم در مزه اتواستراد قرار دارند
توی اتوبوس خیلی جالبه. میتونید خودتون رو بین مردم دمشق حس کنید. میتونید فرهنگشون رو بیشتر لمس کنید و بشناسید. مثلا می تونید ببینید که اونجا زن و مرد مجزا نیستند. اگر زنی سرپا باشه، بعضی از مردان صندلی خودشون رو بهشون می دهند. (برای همسر من اتفاق افتاد). حریم شخصی فرد رو تا حد ممکن رعایت می کنند. به شما به عنوان یک خارجی خیره نمی شوند.
مردمشون خیلی خیلی اهل کمک کردن هستند. اگر ازشون یک سوال بپرسید هر جور شده میخان کمکتون کنند. فارسی هم چند تا کلمه بلدند. بخصوص بازاری هاشون. خیلی ساکت و آروم هستند. سرو صدای زیادی توی شهر نیست. ماشین های خیلی کم! شاید همه ماشین های دمشق به اندازه تعداد ماشین های یک خیابون تو تهران نباشند!
پارک کردنشون خیلی جالبه! دور تا دور میدون پارک می کنند! اون هم بصورت دوبله و سوبله و چوبله!!! بعد اگر کسی بخواد ماشینشو بیاره بیرون اونقدر بوق میزنه اونقدر بـــــــــوق می زنده تا ملت متوجه بشوند و بیان ماشیناشونو بزنن کنار!
نکته آزار دهنده همین بوق زدن بی دلیله! فکر می کنند بوق هم مثل پدال گازه ! گاهی وقت ها اعصابم خورد می شد بس که بوق می زدند!
رستوران های خوبی دارند. غذاهاشون هم بد نیست! فقط یک کمی چربی زیادی داره موج میزنه توی همه انواع خوراکی هاشون!
و نکته آخر: اصلا فکر نمی کردم سوریه اینقدر کشور آروم و ملت ساکتی داشته باشه! رهبرشون رو واقعا دوست دارند. پوشش مرد و زناشون هم بسیار متنوعه! هیشکی هم به کاری به کار دیگری نداره! چادری و مانتویی که دیدین هموطنان زیارتی هستند! بدون چادر مانتو و فقط بلوز شلوار با روسری سوری هستند. برقع دارها هم از کشور های دیگه عربی هستند. هموطنان سفارتی هم مانند اروپایی ها لباس می پوشند. گاهی تشخیص اشون سخته! تا زمانیکه حرف نزنند! راننده تاکسی ها هم عمدتا فکر می کردند ما از ایتالیا یا فرانسه هستیم! چون ایرانی ها رو معمولا برای زیارت دیدند و خوب یک کمی ! پوشش های زیارتی و سفارتی فرق می کنند.
ارسالها: 2,442
موضوعها: 26
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
90
تشکر: 0
3 تشکر در 0 ارسال
2010-07-16 ساعت 19:10
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-07-18 ساعت 00:17 توسط User.)
اما در مورد موضوع صحبت ها در مصاحبه:
اصولا مصاحبه حول چند محور میچرخه:
1- چرا کبک را انتخاب کردید؟
2- چقدر کبک را می شناسید؟
3- پرسپکتیو شغل اتان را در کبک چقدر می دانید؟
4- ارزش های کبک چیستند؟
5- مسکن: بهای خرید و یا اجاره، مقایسه با تهران (ایران)
6- صنایع کبک
دوستانی که روز قبل مصاحبه داشتند به این شکل مصاحبه اشان برگزار شده بود:
بعد از اینکه هماهنگ کننده اسم اونها رو صدا زده و گفته باجه شماره (1 یا 2 یا 3)، وارد باجه می شوند. فرد مصاحبه کننده به آنها سلام میکنه. خودش رو معرفی می کنه و میگه من به این خاطر اینجا هستم که با شما صحبت هایی داشته باشم، پرونده شما را ارزیابی کنم، سطح دانش شما را در باره فرانسه و انگلیسی بسنجم و ارزیابی کنم.
بعد از فرد میخواد که بگه ایشون چی گفتند؟ بنابراین خیلی مهمه که حواستون به حرف هاش باشه همون یک دو دقیقه اول.
بعد از این آشنایی معمولا از فرد میخواد خودشو معرفی کنه. و معمولا در لابلای صحبت ها یک موضوعی برای ادامه صحبت پیدا می کنند.
مثلا از دوستی پرسیده بودند: شما که زبان انگلیسیتون اینقدر خوبه چرا می خواین بیاین کبک؟ اینجا پاسخ باید قانع کننده باشد. یا از یکی پرسیده بودند که برای شما کاری در کبک وجود ندارد. می خواهید چکار کنید؟ اینجا باید بدون اینکه استرس شما رو بگیره افیسر رو متقاعد کنید که توانایی های شما فقط محدود به یک رشته تخصصی نیست... و مطمئن هستین که می تونین کارپیدا کنین. حتی اگر شده از اول کارهای دیگری انجام دهید.
به همین منوال معمولا سوال های دیگر رو می پرسند. سوال درباره اینکه چقدر کبک رو میشناسید حتما پرسیده میشه.
در باره ارزش های کبک حتما سوال پرسیده میشه.درباره مسکن و مقایسه آن با تهران /ایران حتما سوال می پرسند.
اما مصاحبه ما:
همسر بنده متقاضی اصلی بود. ایشان سطح فرانسه را 12 از 12 اعلام کرده بودند و انگلیسی را 10 از 12.
من سطح فرنسه را 3 از 12 و انگلیسی را 10 از 12 اعلام کرده بودم.
داخل که رفتیم بونژوغ بونژوغ شروع شد! سلام و ااحوالپرسی (من هم دست و پا شکسته و لبخند زنان یه چیزایی گفتم بونژو سه وه و اینا) بعد که نشستیم کریستین دولود مصاحبه کننده ما، شروع کرد به صحبت کردن. گفتش که من کریستین دولود هستم. همونطور که اینجا نوشته (اشاره به لیبل روی شیشه). و بلافاصله گفت آیا اطلاعاتی دارید که از زمان ارسال فرم ها تغییر کرده باشند؟ همسر بنده جواب داد خیر. بعد کریستین گفت که کی رسیدید دمشق؟ کدوم هتل هستین؟ کی بر میگردید؟ تا بحال کجاها رفتین بگردین؟ و خلاصه اینجوری باب صحبت رو باز کرد. معمولا هم موضوع صحبت رو اینجوری عوض می کرد که فرد متقاضی که در حال صحبت کردن هست اون هم داره یه چیزایی رو تایپ می کنه، و کم پیش میاد مستقیم به فرد نگاه کنه و فقط صحبت کنند، بعد که تایپش تموم میشه، یهو موضوع سوال رو عوض می کنه.
بعد از ما خواست که گواهی کارهامون رو بدیم. گواهی ها رو دادیم و داشت با دقت گواهی کار همسر رو میخوند. چون به زبان فرانسه بود. بعد ازش پرسید خودتون نوشتین؟ اون هم گفت بله، که گفت خیلی خوب نوشتین. بعد هم مدارک تحصیلی (اصل) و ریز نمرات و ترجمه اونها رو خواست. بعد هم پرسید که لیسانس و فوق لیسانس در ایران چند سال پول میکشه؟
بعد از همسر پرسید که سطح زبان فرانسه من چقدر است؟ که ایشان هم جواب دادن بیسیک هستش. در سطح 2 یا 3 . کریستین دولود هم گفت به هر حال من باید چند تا سوال بپرسم تو خودم ارزیابی کنم.
جالبه که من همه صحبت های اون ها رو متوجه می شدم. فقط نمی تونستم حرف بزنم (مثل لال ها!!!) بعد از من پرسید : می تونید ساکتون رو به من نشون بدین؟ که من نشون دادم. بعد یک سوال پرسد که نفهمیدم. گفتم اگه ممکنه تکرار کنین. تکرار کرد. من هم گفتم متاسفم نمی فهمم چی میگین. بعد یک سوال دیگه پرسید این یکی رو حدس زدم باید مربوط به پرواز باشه، اما نتونستم جواب بدم. بعد دوتا سوال دیگه پرسید. دوتا رو جواب دادم. بعدا فهمیدم اون دوتا سوال رو هم میتونستم جواب بدم، فقط لهجه کبکی داشت! که من نتونستم بفهمم. (سوال هاش هم به این شکل بود که از روی یک دفترچه رفت و سوال های سطح 4 رو آورد و سوال اول رو پرسید. جواب دادم. سوال بعدی هم از 4. که پرسید چند خواهر و برادر دارید که من تلفظ فغیغ رو نفهمیدم. سوال بعدیش از 3 بود که پرسید چقدر پول بلیط تون شده. اینو هم دیگه خیلی ساده بود! اما نفهمیدم! بعد رفت سطح 2 و گفت آدرس تون رو بگید. گفتم. بعد یک سوال دیگه پرسید. که جواب دادم)
صحبت بعدی در باره ارزش های کبک بود. که چه چیزهایی به عنوان ارزش در کبک شناخته می شوند.
بعد از این از همسرم به انگلیسی پرسید که من باید چند جمله هم با شما انگلیسی صحبت کنم. انگلیسی شما در چه حدیه؟ همسرم هم جواب داد خوبه اما نه بهتر از فرانسه. سوالش به انگلیسی این بود که ارزش های کبکی و ایرانی چه تفاوت هایی دارند؟ (وکیل ما قبلا گفته بود سعی نکنید از ایران انتقاد کنید و تا ممکنه 30آ30 حرف نزنید و جواب ندید.) بنابراین سعی کرد یک جواب کلی بده. گفتش که اخلاق یک امر گلوبال هستش و همه جا یکسانه. اما آفیسر گفت که دقیقا چه تفاوتی بین ارزش ها در ایران و کبک وجود داره. همسر هم در حین جواب به ناچار کمی گله کرد از عدم قانون پذیری بعضی از افراد. که اینجا آفیسر گفت چرا این روزها همه انتقاد می کنند از این عدم قانون پذیری بعضی ها؟ بعد بلافاصله پرسید اصلا چرا اینقدر ایرانی ها دارند مهاجرت می کنند؟ می گفت که من هر روز چندین نفر رو مصاحبه می کنم که دارند میرند کبک. اینجا باز هم جناب همسر با محافظه کاری گفت که اتفاقا من به شاگردهام میگم که شما که زبان انگلیسیتون خوبه برید یک جای انگلیسی زبان، اما شاگردهام میگن که زبان فرانسه یک زبان جدیده برای ما و مساویه با یک فرصت جدید و توانایی برای موفقیت بیشتر. که اینجا آفیسر حرفش رو قطع کرد و گفت دقیقا همینطوره! که بعد همسر گفتش که من هم بنا به همین اصل دارم اسپانیایی می خونم. منظور: همیشه جوابی رو بدهید که آفیسر منتطرشه! مثلا اینجا بجای اینکه بحث رو 30آسی کنید که چرا ملت همه دارند می رن از این کشور، به این شکل می تونید جواب بدید.
بعد هم مدارک من رو خواست و وقتی دید مدرک فوق هر دوی ما از یک دانشگاس، شروع کرد به صحبت کردن مستقیم و از تایپ کردن فارغ شد. شروع کرد به کنجکاوی که تو دانشگاه با هم آشنا شدین؟ چطور ممکنه یک نفر از دانشکده زبان خارجی بیاد توی دانشکده علوم؟ اصلا به هم چه ربطی دارند؟ .... که اینجا هم با وجودیکه فرانسه از من می پرسید اما من به انگلیسی جوابشو میدادم. اما توصیه اینه که اصلا این کار رو نکنید به هیچ وجه سوال فرانسوی رو به انگلیسی جواب ندهید مگر اینکه از شما بخواهد. بعد از اینکه این صحبت هم تموم شد، بحث به شغل کشید. از همسر سوال کرد که برای شغل چه فکری کرده اید؟ اونجا شغل گیرتون میاد؟ که اینجا پرین جستجوی شغل بسیار مفید بود. همه پرینت ها را به آفیسر دادیم. هم همسر و هم من. بعد از دیدن جاهایی که های لایت کرده بودیم، دوباره از همسر پرسید کار برای شما خیلی کم است چکار میکنید؟ اگر اصلا کار پیدا نکنید چکار می کنید؟ همسر هم با اعتماد به نفس فراوان جواب داد که اگر کار مناسب گیر نیاورم در ابتدا کارهای دگر مثل تدریس انجام میدهم. اینجا دوباره آفیسر پرسید به چه کسانی فرانسه درس می دهید؟ به فرانسوی زبان ها؟ همسر: به مدرسه های ها. آفیسر: اصلا سیستم آموزشی کبک را میشناسید؟ همسر ... و ... و .... آفیسر: نه، سیستم آموزشی کبک به این شکل است: ... و .. .و.... نتیجه گیری: در جواب سوال های پی در پی مراقب باشید جواب درست بدهید.
بعد پرسید: اگر در مونترال اصلا کار پیدا نکنید چکار می کنید؟ همسر: من برای زندگی بهتر می خواهم مهاجرت کنم. مطمئنا اگر در مونترال کار پیدا نکنم به جایی دیگر می روم برای زندگی بهتر. (متقاضیان مهاجرت به کبک قانونا نباید در ایالت های دیگر زندگی کنند. اما اگر کار پیدا نکنند می توانند با استناد به همین کار پیدا نکردن به ایالت های دیگر بروند. قانون اینجا از مهاجر ها حمایت می کند)
موضوع اصل دیگر بحث در باره مسکن در مونترال بود. آفیسر: درباره مسکن در مونترال چقدر اطلاعات دارید؟ همسر: بهای خرید آپارتمان 50-60 متری در مرکز شهر متوسط 160 تا 200 هزار دلار، اجاره هم 450 تا 600 دلار. آفیسر: این اطلاعات را چطور بدست آورده اید؟ : از اینرتنت.
بعد به ما گفت که من باید پرونده را تکمیل کنم و ببخشید که چند لحظه شما را تنها می گذارم. رفت و زود هم آمد. بعد از همسر پرسید سطح زبان انگلیسی من چقدر است. ایشان گفتند سطحشون خوبه و مشکلی ندارند. آفیسر هم دیگه از من سوال انگلیسی نپرسید.
در آخر هم شروع کرده بود به توصیه کردن. از اینجا به بعدش رو حتی یک کلمه اش رو نفهمیدم! اینقدر سریع صحبت می کرد و اینقدر با لهجه کبکی که اصلا متوجه هیچی نشدم!!! بعدا همسرم گفت که داشته توصیه می کرده که تا زمان دریافت ویزا ممکنه یک سال یا یک سال و نیم طول بکشه. بنابراین هنوز هیچ چیزی رو نفروشیدو مسکن رو نفروشید. از کارهاتون استعفا ندهید. اجازه بدید ویزاتون باید بعد. بعدش هم یک سری توصیه و راهنمایی به همسر که رفتی مونترال چجوری دنبال کار بگردی، کجاها باید سر بزنی، برای کار پیدا کردن باید به چه چیزایی باید دقت کنی. بعدش گفته بوده که من باید روی زبان فرانسه ام بیشتر کارکنم. و درسته که کار برای من زیاد هست اما اگر زبان فرانسه را بلد نباشم به مشکل بر می خورم. (اینجاشو رو یه جورایی فهمیدم که دارند راجب به من حرف میزنند چون هر دوشون به من گاهگاهی نگاه می کردند!!!)
بعد هم یک کتاب راجب به کبک به ما داد. و گفت که بخونید برای اطلاعات عمومی در باره کبک کمکتون می کنه.
بعد هم CSQ رو که پرینت گرفته بود به ما داد و گفت که بین وونو ا کبک! به کبک خوش آمدید. ما هم بعد از 30-40 دقیقه گفتگوی همراه با خنده از اتاق مصاحبه اومدیم بیرون.
سطح زبان ما رو تغییر داده بود. انگلیسی من رو همون 10، اما برای همسر کمتر از 10 داده بود، اما فرانسه همسر رو همون 12، و فرانسه من رو 2 !!!
اون روز یک زوج متاسفانه کوندیسیونل شدند! به خاطر اینکه سطح زبان فرانسه آنها خوب نبوده! حتی با وجود اینکه متقاضی همراه پرستار بود که در لیست مشاغل مورد نیاز کاناداست. روز قبلش هم همینطور یک زوج کوندیسیونل شدند. به اونهایی که مشروط شدند گفتند که یک سال مهلت دارند فرانسه بخونند بعد دوباره بیان برای مصاحبه. پس فرانسه بخونید. و اونو جدی بگیرید
ارسالها: 2,442
موضوعها: 26
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
90
تشکر: 0
3 تشکر در 0 ارسال
سلام
وکیل در مهاجرت نقش بسیار مهمی ایفا نمی کند.
خود شما می توانید با راهنمایی های سایر دوستان این انجمن این پروسه را با موفقیت طی کنید.
موفق باشید
ارسالها: 5
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2010
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2011-01-03 ساعت 18:08
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-01-03 ساعت 18:13 توسط bitapetit.)
دوستان
تصمیم دارم تجربه تلخم رو برای اینکه شما هم مثل من تجربه نکنین بنویسم
جریان از این قراره که من اواسط دسامبر2010 مصاحبه داشتم همراه باهمسرم که متاسفانه رد شدیم و دلیل اصلیش هم زبان فرانسه بود (من اصلا انگیسیم هم خوب نیست )
روز مصاحبه خیلی جو خوب و آرومی بود و آفیسر ما آقای پواسون ایشون خیلی مودب و مثبت هستن و هیچ ایرادی به ایشون نیست
شروع مصاحبه مثل روال همیشه تعریف جریانات مصاحبه و روند اون و معرفی خودشون به ما بود سپس رو کرد به من و گفت اگه فهمیدی بگو چی گفتم خوب من چون فکر اینجاشو نکرده بودم ازش خواستم دوباره تکرار کنه و این کارو کرد من هم براش توضیح دادم که شما خودتون رو معرفی کردی و میخواین پروندمون رو بررسی کنی با مدارک اصلی و زبان فرانس رو تست کنی و در نهایت هم نتیجه قبولی و یا ردیومون رو اعلام کنید من سطح زبان فرانس رو 7و7 زده بود واین قضیه خیلی من رو نگران کرده بود چون در واقع به اون سطح نرسیده بودم ولی خوب سعی میکردم کم نیارم در این حین هم ازم مدرک فرانس خواست که من گواهی قطب راوندی رو نشونش دادم که 150 ساعت کلاس نوشته شده بود به اضافه یک گواهی زبان فرانس در حد A1 ایشون هم انگار منتظر همچین چیزی بود برگه ارسالی سطح زبان من رو کشید بیرون وگفت پس تو چرا 7 زده بودی در صورتی که زمان ارسال پرونده در این سطح نبودی منهم توضیح دادم که چون وکیل نداشتم متاسفانه نمیدونستم 7و7 یعنی چه سطحی ولی الان میتونم حرف بزنم ایشون گفت ولی الان سطحتون خیلی پایین تره شما به ما اعلام کردی در حد B2 هستی ولی الان کمتر نشون میدی و این از نظر ما قابل قبول نیست و شما روفوزه هستی ما هم که از اول از این قسمتش میترسیدیم دیگه زن و شوهری نفهمیدیم چی شد و با احترام اومیدیم بیرون وایییییییییییییییییی که چه روزی بود
نتیجه گیری :
دوستانی که میخواین مدارک بفرستین برای انتخاب سطح زبان حداقل رو انتخاب کنید که به امتیازتون نیاز هست نه بیشتر
بعداش هم اگه مدرک زبانتون از سطح زبان اعلامی در فرم کمتر هست اصلا نشون ندین
امیدوارم هیچ کس تجربه ما رو تجربه نکنه
ولی من دوباره اقدام مینکم با سطح زبان پایین تر
همه موفق باشین
ارسالها: 18
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Jun 2009
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام
دوستان باور كنيد كه احتياج به وكيل نداريد و خودتون با چند روز وقت گذاشتن ميتونيد فرمها رو پر كنيد و فوت كوزه گري هم نداره من تجربه اش رو دارم كه البته به خير گذروندم ولي تايم زيادي ازم رفت . رفتم مصاحبه و قبول شدم و الان منتظر مديكالم . همون 4-5 ميليون پول وكيل رو پس انداز كنيد كه اونور به تك تك دلارهاش احتياج پيدا ميكنيد و اگه حتي مشكل مالي نداريد بازم بريد براي خودتون خرج كنيد و حالشو ببريد نه اينكه وكيل بدون انجام هيچ كاري حالشو ببره . باور كنيد تمام اطلاعات رو از خودتون ميگيره و غلط وغلوط فرمها رو ميفرسته . من تجربه معروفترينشون رو دارم كه چه بلاها سر پرونده نياورده . در ضمن وقتي خودتون پرونده رو پر كنيد و در جريان همه چي باشيد واقعا روز مصاحبه خيلي جلو هستيد و كامل به همه چي تسلط داريد .
ارسالها: 21
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ایکاش اونهایی که میرن مصاحبه بیان اینجا و تجربیاتشون رو بگن و همچنین سوالاتی که توی مصاحبه ازشون پرسیده شده....تا برای ما هم کمکی باشه..ممنون
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
رد شدن در مصاحبه واقعا ناراحت کننده است ولی اگر درست فکر کنیم می بینیم که این کار به نفع متقاضی مهاجرت است. چون کسی که به زبان مسلط نباشد موفق به پیدا کردن کار مناسب نمی شود و پس از تحمل هزینه های گزاف زندگی مجبور می شود برگردد. لااقل اگر از یک خانواده یک نفر هم به زبان مسلط باشد اموراتشان می گذرد.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 12
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2011
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام من یه سوال دارم
برای آقایان سربازی هم بین سابقه کاز آنها باید درج شود؟
یا در قشمت خودش؟
مثلا کسی 2 سال سابقه داشته بعد سربازی بعد 4 سابقه کار چه جوری باید نوشت؟
خیلی خیلی ممنونم
ارسالها: 39
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2010
رتبه:
8
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
تا اونجایی که من میدونم بله. شما سربازی رو هم در سابقه کار بنویسید
.
غرق شدن ، زیر آب رفتن نیست. زیر آب ماندن است.
.