ارسالها: 286
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Apr 2009
رتبه:
50
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
پیام جان ممنونم.
باور کن منظورم اصلا ً این نبود که آرش اگه راست میگه بنویسه که آیا اون خانمه که آرش را به خواهر مدیر عاملش معرفی کرد، نگاهی هم به انگشتهای بدون حلقه ی آرش داشت یا نه؟ و اگه راست میگه بنویسه که حتما ً توی دبی ،خودش رو به خواب زد یا نه؟ منظورم هم این نبود که تو شیطونی و داری او را تحریک میکنی که به قول ما اصفهانی ها بریزه روی « دایره».
راستی پیام جان گفتی که میخوای کدوم داستان زندگی ات را قبل از اینکه « زندگی نامه »ات را بنویسی، برای ما تعریف کنی؟؟ حالا اگه از اون خـصـوصـی هاش هم بگی، قول میدیم، به خانمت نگیم ( چون خودش میاد و میخونه).
امــّّا علاوه بر اینکه نظر شما را در مورد قلم شیوای « آرش » تایید میکنم، از اینکه کلام واضح شما را متوجه نشدم ، معذرت میخوام . راستش من بد جوری مــُه تاد(معتاد) مهاجرسرا شده ام و مجبورم هر ازچند ساعتی، یواشکی از محل کارم بیام روی خط و یه دودی بگیرم و برم و چون عجله ای آمدم؛ مطلب کوتاه پر از شیطنت شما!!!(شوخی؛ آدمک خندان) را متوجه نشدم.
راستی شما هم داری قاچاقی توی اینترنت و مهاجرسرا، قلم میزنی که مثلی خودم یه روز هستی و کلی وقت نیستی؟ بهرحال موفق باشید. بدرود
ارسالها: 322
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
24
تشکر: 0
2 تشکر در 0 ارسال
آرش جان،
من هم با نظر پیام موافقم، من فکر میکنم مجموعه مطالبی که در این سایت نوشتی میتونه بعنوان یک کتاب راهنمای فرهنگ- اجتماعی غنی برای مهاجرین ایرانی به امریکا باشه....من هیچ وقت نشده از خوندن مطالب شما خسته بشم و یا بعد از چند خط بی خیالش بشم و فکر میکنم به دلیل اینه که عمیق ترین مسائل را به زبان ساده تعریف میکنی....یکی از جاهائی که من تو مهاجرسرا مشتری ثابتشم مطالب شماست....این صدمین پست من تو مهاجر سرا را به افتخار و تشکر از مطالب خوبت تقدیم میکنم...
موفق باشی و به نوشتن ادامه بده.....
حمید از وسط اقیانوس هند
شماره کیس: 2009AS15xxx
تاریخ نامه قبولی: May 2008
کنسولگری: Mumbai
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: 15Aug 2009
تاریخ مصاحبه: May 2010
دریافت ویزا: 9June 2010
-------------------------------
ارسالها: 322
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
24
تشکر: 0
2 تشکر در 0 ارسال
(2009-11-20 ساعت 19:51)poorya.poorhosini نوشته: 101 امينه 
اون موقع که نوشتم 100 تا بود بعدش یه جا دیگه یه پست نوشتم شد101....
شماره کیس: 2009AS15xxx
تاریخ نامه قبولی: May 2008
کنسولگری: Mumbai
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: 15Aug 2009
تاریخ مصاحبه: May 2010
دریافت ویزا: 9June 2010
-------------------------------
ارسالها: 530
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Dec 2009
رتبه:
91
تشکر: 0
5 تشکر در 0 ارسال
2010-03-09 ساعت 16:53
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-03-10 ساعت 08:26 توسط rasarasa.)
من می خواستم یک پست جدید باز کنم به نام "ماجراهای کار پیدا کردن در آمریکا" ولی از آنجایی که سایت کم کم دارد منفجر می شود از تاپیکهای تکراری ،گشتم و دیدم می توانم بدون باز کردن تاپیک جدید ،حرفم را اینجا بزنم .هر چند روی نوشته ها کمی خاک نشسته بود ولی با اجازۀ آرش عزیزکمی گردو خاکش را تکاندم و پاسخ جدید نوشتم و از دوستان دیگر هم خواهش کنم که ماجرای کار پیدا کردنشان را بنویسند تا قوت قلبی شود برای سایرین.
قصه از آنجا شروع شد که ما از ایران تصمیمان بر این بود که در لس انجلس مستقر شویم ، پس با هواپیما وارد لس انجلس شدیم ولی چند ساعتی بیشتر در لس انجلس نبودیم وسریعا به خانۀ خاله که در پامونا که شهری در شمال شرقی لس انجلس بود رفتیم. روزهایی که در آنجا بودیم همسرم مدام برای انواع واقسام شرکتها رزومه می فرستاد، البته او این کار را از دوسه ماه قبل در ایران شروع کرده بود و حتی یک نفر هم جوابش را نداده بود و نمی داد.
ما نمی دانستیم که بلاخره کجا را برای زندگی انتخاب کنیم . من می خواستم در لس انجلس باشم چون دانشگاههای موردنظرم آنجا بودند ولی دو روزی با پای پیاده، سوار بر قطار و اتوبوس به سمت مرکز لس انجلس رفتیم وحسابی از آنچه دیدیم حالمان گرفته شد.شما که در آمریکا هستید می دانید که مرکز شهر لس انجلس چه جای شلوغ وپر ترافیکیست .پیش خودمان گفتیم ما از دود وترافیک تهران فرار نکرده ایم که بیاییم باز در ترافیک و استرس دیر و زود شدن کار ،زندگی کنیم!!
در حالیکه فکر می کردیم که لس انجلس فقط محدود به همان چند خیابان شلوغیست که ما دیده ایم و تحت تاثیر تعریفهای فامیل دیگری که در لاس وگاس داشتیم و معتقد بود که لاس وگاس خیلی ارزان و خوب و آرامست وکار در آنجا ریخته ،فی الفور از لس انجلس متواری گشته وراهی لاس وگاس شدیم .
در لاس وگاس به خیال اینکه کار در همین چند قدمیست و به زودی پیدا می شود ،خانه گرفتیم و وسایل خریدیم و به خیال خودمان مستقر شدیم .در آنجا هم همسرم برای انواع واقسام شرکتها و هتلها و کازینوها رزومه فرستاد و خبری نشد .
یک ماهی در لاس وگاس بودیم ودیگر من هم کم کم به دنبال کار اینور وآنور فرم پر می کردم .همسرم که با رزومۀ مهندسی و آرشیتکتی شروع کرده بود ،دیگر کم کم برای انباریهاو پارکینگهای لاس وگاس هم رزومه می فرستاد ومن هم در فکر این بودم که در آشپزخانۀ کدام هتل کار کنم .لحظات واقعا پر استرس وناامیدکننده ای بود ،آنقدر بی حوصله بودیم که در تمام مدتی که در لاس وگاس بودیم شایدفقط 3بار به قصد گشتنِ خیابانها وهتلها، از خانه خارج شدیم.
تا اینکه در یکی از همین روزهای کسالت بار،یک آقای ایرانی از لس انجلس ،که من اسمش را می گذارم آقای مهربان با همسرم تماس گرفت و گفت که رزومه اش را در سایت رادیو ایران دیده و می خواهد ببیند که می توانند با هم کار کنند یا نه! واز همسرم خواست تا چند نمونه کارِ دیگر بفرستد تا در جلسه مطرح شود ، نکتۀ مهم دیگر سنجش زبان انگلیسیش بود که بعد از پاس کردن این مراحل ممکن است استخدامش کنند.
ما که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدیم کمی هم متعجب ماندیم که این چه سایتیست و این رزومه را کجا دیده!!
بعد یادمان آمد که به پیشنهاد خاله که می گفت در جاهای ایرانی دنبال کار بگردید و این سایت را معرفی کرده بود، در روزهای اول ورودمان ،همسرم رزومه ای در سایت ایرانی رادیو قرار داده بود ،جالبست که چون آن موقع موبایل هم نداشتیم شماره تلفن یکی ازفامیلهایمان در رزومه بود و آقای مهربان با پیگیریِ فراوان ،شمارۀ همسرم را پیدا کرده بود . این هم از عجایب دیگری بود که در این وانفسای بیکاری که هیچکس حتی جواب رد شدن رزومه ات را هم نمی دهد، یک نفر اینچنین پی گیر پیداکردن تو باشد.
بعداز پیشنهاد آقای مهربان، ماکه خانه مان را یکساله اجاره کرده بودیم و 1000 دلاری هم پول کالج داده بودیم وکلی اسباب و وسایل خریده بودیم، بدون هیچ نگرانی از اینکه چگونه تا لس انجلس اسباب کشی کنیم و تکلیف خانه و کالجمان چه می شود فقط دعا می کردیم که جواب آقای مهربان مثبت باشد.
چند روزی گذشت و از آقای مهربان خبری نشد همسرم با او تماس می گرفت و هر بار چیزهایی مثل اینکه هنوز جلسه برگزار نشده و غیره می شنید.
تا اینکه با همسرم به این نتیجه رسیدیم که این تنها شانسِ ما در پیدا کردن کار در این اوضاع بیکاریست ،پس به هیچ وجه نباید آنرا از دست بدهیم . همسرم ایمیلی نوشت و من هم کمی پیاز داغش را بیشتر کردم با جملاتی مثل I need this job و اینکه حاضرم داوطلبانه بدون حقوق مدتی برایتان کار کنم تا تواناییم ثابت شود و از این حرفها ..و این ایمیل را فرستاد. و بلاخره زنگ تلفن به صدا درامد و آقای مهربان گفت مدتی آزمایشی با حقوق کمتر -نه بدون حقوق -سر کار بیا تا مراحل آموزشی تمام شود و ببینیم می توانیم با هم کار کنیم یا نه!
ما خوشحال و سرافراز ،با پرداخت جریمۀ اجاره خانه و درصدی از شهریۀ کالج و با یک کامیون اسباب و وسایل ،دوباره به لس انجلس کوچ کردیم و تازه اینجا بود که فهمیدیم لس آنجلس چه جای بزرگیست و در شهرهای اطرافش خبری از آنهمه شلوغی و ترافیک نیست. خانه ای در نزدیکی محل کار همسرم پیدا کردیم که جز لاندری چیزی از خانۀ لاس وگاسمان کمتر ندارد.و آب وهوا وسرسبزیش به هیچ وجه قابل مقایسه با آنجا نیست.
و اینچنین بود که همسرم کارش را شروع کرد.آنهم نه کاری در آشپزخانه ،کاری که بی ارتباط با رشته اش نیست.
و اما بشنوید از داستان آقای مهربان: آقای مهربان که در واقع همه کاره و مدیر عامل یک شرکت با ریاست یک آقای پولدار ایرانیست ،یک روز به سایت رادیو ایران می رود تا اخبار گوش کند. همینطور که در سایت بوده به صورت کاملا اتفاقی متوجه می شود که در سایت جایی برای جویندگان کار وجود دارد ،همینطور که داشته رزومه ها را می خوانده چشمش می خورد به رزومۀ همسرم که آرشیتک است،در حالیکه به دنبال مدیر یا چنین چیزی می گشته که در واقع کارهای خودش کمی سبک شود. به دلیل نیاز شرکت به کسی که با نقشه کشی و ساختمان و اتوکد آشنا باشد، مسیر گشتنش عوض می شود وتصمیم می گیرد با همسرم تماس بگیرد. و وقتی هنوز مردد در استخدام همسرم بوده با شنیدن این جمله که حاضرم ولنتیر کار کنم ،کمی تعجب می کند، او می گوید چنین چیزی رسم نیست وهمه می گویند با حداقل حقوق نه بدون حقوق!! ولی همین جمله کار خودش را می کند و او حس می کند که همسرم تا چه حد مشتاق و علاقمند به کار است وتاچه حد نیاز به آن دارد .
و اینگونه بود که ما بعد از 3 ماه بیکاری ،ازفکر آشپزخانه های لاس وگاس و بی حوصلگی،به جایی رسیدیم که در طول هفته همش فکر می کنیم که آخر هفته کجای لس انجلس را بگردیم که بیشتر خوش بگذرد.
امیدوارم نوشتۀ من کمی شما جویندگان کار را از استرس درآورده باشد . مطمئن باشید بلاخره کار پیدا می شود.
و امیدوارم تمام کسانیکه هنوز در جستجوی کارند به زودی ماجرای کار پیدا کردنشان را اینجا بنویسند .که به همین زودیهاست!
ارسالها: 363
موضوعها: 7
تاریخ عضویت: Dec 2009
رتبه:
37
تشکر: 0
7 تشکر در 0 ارسال
تبریک!! امیدوارم شما هم بزودی کار مورد علاقه تو پیدا کنی.
One day your life will flash before your eyes, make sure it's worth watching.
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
هر وقت که می شنوم یک نفر از بچه های مهاجرسرا در امریکا کار پیدا می کند, یک نفس راحتی می کشم و خیلی خوشحال می شوم. در واقع این آغاز زندگی در امریکا است و بعد از آن مشکل چندانی باقی نمی ماند. امیدوارم بقیه دوستانی هم که همچنان در جستجوی کار هستند ناامید نشوند و به جستجوی خودشان ادامه دهند. این مرحله از مهاجرت بسیار ناامید کننده و استرس زا است ولی همه آنهایی که الآن مشغول به کار هستند این مرحله را طی کرده اند و چند ماهی را با ناامیدی به دنبال کار می گشتند. من حتی درست چند روز قبل از پیدا کردن کار بار و بندیلم را جمع کرده بودم که به ایران برگردم.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 2,286
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: May 2009
رتبه:
127
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
منهم خیلی خوشحال میشم وقتی خبر پیدا کردن کار کسی رو میشنوم....باور کنید اگه هر کسی سطح توقعشو در سال اول بیاره پائین و انتظار نداشته باشه که در بدو ورود تاج گل تقدیمش کنند و به خاطر تحصیلات و سابقه ی کارش مدیر بخش بشه میتونه کار پیدا کنه..........در سال اول ورود این مهمه که شما بتونید خودتون و نشون بدید ..اینجا کسی به گذشته ی شما زیاد کاری نداره و تنها چیزی که مهمه زمان حاله....منظورم این نیست که شما با تحصیلات عالی کارهای پائین انجام بدید فقط باید کمی انعطاف پذیر باشد و توقعتون و کم کنید اونوقت میبینید که به زودی این کابوس تبدیل میشه به یکی از بهترین رویاها............
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
ارسالها: 274
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: May 2009
رتبه:
32
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-03-10 ساعت 11:15
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-03-10 ساعت 11:57 توسط merdax.)
راستش به نظر من همون چیزی که تمام افراد موفق به لحاظ کاری به اون اشاره میکنن خیلی مهمه
برای پیدا کردن کار فکر میکنم چند تا ابزار نیاز داریم،اول شناحت شخص خودمون،دوم اطلاعات دقیق از این که کدوم کار ها اونطرف خط قرمز هستند و ترجیح بسیار بر آن است که از یه حدی تو یه معیاری به اون طرف دیگه کاری رو انجام ندیم و سوم هم میزان اورژانس بودن شرایطه
اورژانس بودن شرایط رو باید حتی الامکان کاری کنیم که پیش نیاد ولی اگر پیش اومد باید با صبر و یه مقدار پایینتر آوردن توقعمون (نه پایین آوردن خط قرمزهامون که ممکنه اثرات بدی مثل نابودی اعتماد به نفس یا هرچیزی در این حد رو به دنبال داشته باشه) باهاش روبرو بشیم
از نزدیک به خط قرمز یا به قول بیشتر آدما از پایین یا از صفر شروع کردن خوبیش اینه که وقتی بدونیم هدفمون چیه دقیقا مثل یک راه پله بلند و طولانی ولی کاملا محکم و شفافه! ممکنه اگر توقعاتمون در آغاز،بیش از یه حد مشخصی هم باشه محکم بودن مسیر یا شفاف بودن مسیر برای رسیدن به اهدافمون رو از دست بدیم ! پس لزوما شروع کردن از منطقه مرزی یا حتی صفر،دارای مزایای بسیاری هست که یکیش هم همون نظم گرفتن و شروع به تطابق با شرایط جدید اونم با سرعت بسیار بالاتر از زمان بی شغلیه!
من خودم البته کار ثابتی ندارم ولی همیشه اعتقادم بر "یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت" بوده و الانم گزینه دوم رو انتخاب کردم و با شناسایی بعضی از خلاء های موجود در ایران و نیاز افراد و امکاناتم توی آمریکا چند روزیه در فاز خیلی محدودی شاید با کمتر از 2هزار دلار شروع به هل دادن غلتک کار کردم که میدونم اگر بیفته توی سرازیری دیگه خودش میره! به نظر من اگر وقت رو بتونیم درست تنظیم کنیم و صبر هم داشته باشیم فوق العاده خواهد شد و حتی با شروع ماهی 500دلار هم (خودم) میتونیم به اهداف و پیشرفت و انگیزه های بسیاری که داریم فکر کنیم
باز روده درازی شد
ممنون
[font=Verdana]یا به ما یار نشو یا چو شدی چون ما شو+++ما چو رسوای جهانیم تو هم رسوا شو
عاشق و رند و غزل خوان و فرنگی مشرب+++رند و لاقید و ملامت کش و بی پروا شو
[/font]
ارسالها: 120
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
9
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-03-11 ساعت 01:00
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-03-11 ساعت 18:14 توسط soroush2031.)
شما انگار یادتون رفته که از خوش شانسهای روزگار خودتون هستید.چرا فکر کردید چون تو ایران گرین کارت برنده شدید سیستم شانس شما فقط تو ایران کار میکنه . گیرنده این سیستم همه جا کار میکنه .چون شما این سیستم رو در درون خودتون حمل میکنید . شما همه جا خوش شانس هستید هم ایران هم آمریکا. خب حالا دیش گیرنده سیستم خودتون رو از سمت ایران به سمت آمریکا منتقل کنید و از فرصتهای همون جائی که هستید استفاده کنید . اگر هنوز به خوش شانسی خودتون در امریکا شک دارید بدونید که فرصتهای طلائی به سمت شما نمی آیند و اگر هم بیایند شما آنها را نمیبینید .
راستی این سیستم باید هر روز آپدیت بشه و همین که هر روز صبح یادتون بیاد که همچین نیروئی در درون شماست خودش آپدیت میشه .
خزئبلات منو جدی بگیرید.
با سپاس
خانه دوست کجاست...
ارسالها: 4
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2012
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام
مطالبتون خیلی جالب و آموزنده بود
یک سوالی داشتم می خواستم ببینم که توی لس آنجلس برای نخصصی که عرض می کنم کار راحت پیدا می شه و اینکه حداقل حقوق چقدر هست ماهیانه
تخصص : طراحی وب سایت ،کار با زبان php ,css بصورت ابتدایی و تخصص در کار با سیستم مدیریت جوملا
ارسالها: 153
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
7
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با درود
این پست خیلی مفید و کاربردی است ولی متاسفانه مدت زمان زیادی است که کامنتی در آن گذاشته نشده است به هر حال امروز که خود من هم درگیر این مورد هستم اهمیت آنرا برای همه بیشتر درک میکنم و لازم میدونم که تجربیات خودم را در اختیار دیگر دوستان قرار بدم تا حداقل آنها استفاده کنند.از آنجایی که بیشتر افرادی که مهاجرت میکنند دارای تحصیلات دانشگاه هستند و عده ای در رشته های غیر تخصصی خود کار میکنند و تخصص مناسب برای کار در اینجا ندارند باید در اینجا ابتدا با کارهایی پایین تر شروع کنند که همانطور که دوستان هم اشاره کردند در ابتدا اولین نیاز و مهمترین نیارتان را رفع کنید و بتوانید با خیال راحت به دنبال کار مورد علاقه خود باشید.یکی از این کارها کار در فروشگاههای مثل کاسکو یا والمارت و....... است که باید آنلاین درخواست بدهید و موقع درخواست هم توجه داشته باشید که اگر بگید لیسانس دارید اورکوالیفای شده و استخدام نمی شوید.البته الان وقت توضیح بیشتر را ندارم ولی اگر پرسشی در این ررابطه دارید بپرسید حتما تا جای ممکن آگاهی میدهم.
افکار مثبت انسان را به مسیر درست هدایت خواهد کرد
ارسالها: 382
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2013
رتبه:
75
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
به قول اون گداهه توو سريال روزگار جواني، هر آدمي كه كه از كنارت رد ميشه خود يك كتابه