بعد از مدتها وارد سایت انجمن ایرانیان دانشگاه استنفورد می شم ، چشمم به همون لینک آشنا می خوره ، بازش می کنم ... احساس می کنم که لرزش خفیفی بدنم رو فرا گرفته . یه بغضی رو هم تو گلوم احساس می کنم ... یادم اومد اون شخص رو .... سعی می کنم بی خیال شم و پیج رو ببندم ولی نمی تونم شروع می کنم به خوندن متن :
تو دلم می گم ، علی واقعا خاک عالم بر سرت و هزار تا فحش و بد و بیراه نثار خودم می کنم ... قبلا هم این کار رو کرده بودم ، یک سال پیش بود فکر کنم .
اصلا نمی شناسمش ، شاید در حد همین چند خط و چند تا عکس پیوستش . به خودم می گم ، چرا این رفت و من موندم ؟ بابا این کارش خیلی درست بوده ، عمرا 5 روز, 12 ساعت و ... از عمرش رو فقط توی یه سایت گذرونده باشه و N روز,N ساعت, N دقیقه و N ثانیه دیگه از عمرش رو تو هزارتا سایت دیگه ... اصلا اینا هیچی ، اصلا هم تو این هزار تا سایت با این زمان بوده باشه ، چقدرش براش مفید بوده ، چقدرش اون برای دیگران مفید بوده ؟!
حالا فکر می کنم من چقدر برای بچه ها مفید بودم ؟ پست هام چقدر مفید بودن ؟ میرم تو پروفایلم ... یافتن تمام ارسالها رو می زنم ... همش چرت پست کردم ، از 271 تا پست شاید 10-15 تاش واقعا مفید بوده باشه !
کاش برم ... مثل همون مدتی که نبودم ... هر وقت نامم اومد یا هر وقت درسم تموم شد و خواستم برای ارشد برم ... بیام اینجا و فقط بخونم و فقط اگه سوالی بود بپرسم و جواب مفیدی داشتم بدم .. نشم پسر 20 ساله ای که وجودش کاذبه اینجا در صورتی که بزرگ تراش هستند که مفیدترند و با تجربه تر ...
انقدر توی بعضی چیزها غرق می شم که زندگیم رو یادم رفته ....
مهاجرسرا بیشترش برام مفید بوده و آدماش هم انقدر به تفکرات من نزدیکن که خدایی عشق می کنم میام اینجا ولی فعلا وجودم لازم نیست دوباره باید برم به غیبت صغری ... باید مسیر زندگیم رو مشخص کنم ... خدا کنه عمل کنم ...
*می دونم اینجا وبلاگ شخصی نیست ولی خب ببخشید دیگه ، آخریش بود به خدا .... هستم این گوشه کنارها ولی پستی نمی زنم !
* تو نوشته بالا اراجیف گفتم و بی ربط و مزخرف به بزرگیتون ببخشین دیگه ... بلد نیستم درست حرف دل بزنم یا شایدم اصلا بلد نیستم حرف بزنم
فعلا
نقل قول:On Friday, November 5th, 1999, our dear friend Amir Ghazanfarian passed away after nine months of battle with lymphoma (cancer of the lymphoid tissue). Graduated from Sharif University, Amir came to Stanford in September 1994 as a Masters Electrical Engineering student and received his PhD in EE in October 1998 after four years of intense study and well accomplished research. Amir's footsteps are hard ones to follow as he has always been a star and a cherished friend among his peers. He was the first Iranian student to win a silver medal for Iran in the International Math Olympiad. While at Stanford, Amir served on the PSA board as treasurer for two years.
Amir came from a small town in Iran, named Zanjan, which he loved dearly. He has left much of his remaining income for building a hospital in Zanjan, and funds are currently being raised by his friends and family to build a high school in Zanjan with the direction of his father, a high school teacher there.
Amir was also passionate about classical music, soccer, and just about everything he put his mind to. His strength of spirit and love of life were boldly present through to his last few moments, and his presence shall remain in the hearts of the countless number of people around him whom he touched. We will all miss him dearly.
تو دلم می گم ، علی واقعا خاک عالم بر سرت و هزار تا فحش و بد و بیراه نثار خودم می کنم ... قبلا هم این کار رو کرده بودم ، یک سال پیش بود فکر کنم .
اصلا نمی شناسمش ، شاید در حد همین چند خط و چند تا عکس پیوستش . به خودم می گم ، چرا این رفت و من موندم ؟ بابا این کارش خیلی درست بوده ، عمرا 5 روز, 12 ساعت و ... از عمرش رو فقط توی یه سایت گذرونده باشه و N روز,N ساعت, N دقیقه و N ثانیه دیگه از عمرش رو تو هزارتا سایت دیگه ... اصلا اینا هیچی ، اصلا هم تو این هزار تا سایت با این زمان بوده باشه ، چقدرش براش مفید بوده ، چقدرش اون برای دیگران مفید بوده ؟!
حالا فکر می کنم من چقدر برای بچه ها مفید بودم ؟ پست هام چقدر مفید بودن ؟ میرم تو پروفایلم ... یافتن تمام ارسالها رو می زنم ... همش چرت پست کردم ، از 271 تا پست شاید 10-15 تاش واقعا مفید بوده باشه !
کاش برم ... مثل همون مدتی که نبودم ... هر وقت نامم اومد یا هر وقت درسم تموم شد و خواستم برای ارشد برم ... بیام اینجا و فقط بخونم و فقط اگه سوالی بود بپرسم و جواب مفیدی داشتم بدم .. نشم پسر 20 ساله ای که وجودش کاذبه اینجا در صورتی که بزرگ تراش هستند که مفیدترند و با تجربه تر ...
انقدر توی بعضی چیزها غرق می شم که زندگیم رو یادم رفته ....
مهاجرسرا بیشترش برام مفید بوده و آدماش هم انقدر به تفکرات من نزدیکن که خدایی عشق می کنم میام اینجا ولی فعلا وجودم لازم نیست دوباره باید برم به غیبت صغری ... باید مسیر زندگیم رو مشخص کنم ... خدا کنه عمل کنم ...
*می دونم اینجا وبلاگ شخصی نیست ولی خب ببخشید دیگه ، آخریش بود به خدا .... هستم این گوشه کنارها ولی پستی نمی زنم !
* تو نوشته بالا اراجیف گفتم و بی ربط و مزخرف به بزرگیتون ببخشین دیگه ... بلد نیستم درست حرف دل بزنم یا شایدم اصلا بلد نیستم حرف بزنم
فعلا
از پاسخ به پیام خصوصی معذورم.
شماره کیس: 2011AS18XXX
دریافت نامه قبولی: May/2010/19
ارسال فرم : June 6
نامه دوم : 4 April 2011
مصاحبه: آنکارا- 25 April 2011
کلیرنس : June 2011 9
دریافت ویزا : 15 June 2011
تاریخ پرواز : 8 July 2011
شماره کیس: 2011AS18XXX
دریافت نامه قبولی: May/2010/19
ارسال فرم : June 6
نامه دوم : 4 April 2011
مصاحبه: آنکارا- 25 April 2011
کلیرنس : June 2011 9
دریافت ویزا : 15 June 2011
تاریخ پرواز : 8 July 2011