2009-12-13 ساعت 10:59
با سلام
ابتدا آرزو میکنم که آرش عزیز، با کمی استراحت فکری،دوباره با همان انرژی قبلی، بتوانند همچنان برای مهاجرسرا بنویسند و مطمئنم که چنین خواهد بود.
این روزها وشبها، تمام آمریکا در تب و تاب تحویل سال نو و کریسمس است و هرجا که بروی از حراجیها و تبلیغات مغازه ها گرفته تا تزیینات و چراغانی خیابان ها ، نشان از وجود یک جشن سال نو دیدنی، با همه ی وجود مشکلات اقتصادی، دارد.
دو روز پیش پس از اینکه دخترم را برای شرکت در جشن زودهنگام کریسمس به مدرسه اش رساندیم، پس از صرف شام در رستوران چینی شهر(جای همگی شما ها خالی) وقت را غنیمت شمردیم و ساعتی را درشهر با ماشین تاب خوردیم؛ تا لذت چراغانی ها را در ساعتهای اولیه ی شب ببریم.
سوای اینکه بیشتر خانه ها در محیط داخلی خود، یک درخت سروی(مصنوعی یا طبیعی ) را با انواع چراغهای چشمک زن و انواع وسایل کوچک تزیینی و دکوری ،آرایش کرده اند، یک جورابی بزرگ هم در کنار درخت آویزان کرده اندتا «سنتا»(Santa یا همان « بابا نوئل») برای گذاردن هدیه ی اعضای خانواده ، دچار سرگردانی نشود.
البته آورنده ی هدیه، کسی نیست جز خود اعضای خانواده، امـّا همچنان کوچکترها، منتظرند بابانوئل ، سوار بر کالسکه ی مخصوص خود ، شش گوزن خود را هی کند و از آسمانها وارد شود. بهمین خاطر بعضی بچه ها ، برای آمد و شد او، درب دودکش بخاریهای دیواری اتاق را شب هنگام باز میگذارند و حتی برای گوزنهای او، در بیرون خانه شیر و خوردنی نیز تهییه میبینند.
سوای محیط داخلی خانه ها، بنا بر توانایی مالی افراد ، محیط خارجی خانه و گاهی محله ها، با انواع چراغ و آدمک های بادکنکی ، نیز آراسته میشود و بعضی محله ها، چنان معروفند که مردم دیگر هم، برای بازدید آن ، خیابانها را پرتردد میکنند و گاهی هم اتاقکی چوبی را خواهی دید که از آدمکهایی سمبلیک (حضرت مریم، بچه ای در قنداقه و...)زمان تولد حضرت مسیح را به تصویر میکشد.
اما اجازه بدید برم سراغ موضوع:
چندی پیش که برای مراسم شام « روز شکرگذاری»(Thanksgiving) به جمع هموطنان ایرانی زردشتی ام پیوستم ،برای چندمین بار با شخصی ملاقات کردم که صفاتی دارند قابل ذکر.
ایشان(دکتر جهانیان) سوای اینکه از سوادی بالایی برخوردار است، پس از سی و چند سال زندگی در آمریکا ،چنان خونگرمی خود را حفظ کرده که محبوب همه ی حاضران است.
یکی از صفات خوب ایشان، کم حرف بودن و از آن مهمتر، رعایت فارسی و یا انگلیسی صحبت کردن در زمان خود،است. هرچند ایشان در هنگام گفتگو با آمریکاییهای حاضر، مثل آب روان انگلیسی حرف میزنند، هنگام گفتگو با هر ایرانی(خواه متولد و بزرگ شده ی ایران باشد خواه آمریکا) محال است که جز کلام شیرین فارسی از ایشان بشنوید.
در مقابل بسیاری از ایرانیان، با کمی بی دقتی و شاید هم حس وجود یک « کلاس» در پس زمینه ی ذهنی شان، محال است که دایم، بین قارسی حرف زدن خود، از کلمات و یا جمله های انگلیسی کمک نگیرند.
البته گاهی عدم وجود معادل اصطلاحات و کلمات انگلیسی در فارسی،و یا راحت به زبان آمدن واژه های انگلیسی ، و یا سخت بودن تلفظ کلمات فارسی برای ایرانی - آمریکاییها(متولدان آمریکا) شاید سبب شود که افراد برای انگلیسی حرف زدن تشویق شوند!!؟؟
امــّا سوالم اینجاست که چرا بعضی دیگر ، و یا با چه انگیزه ای ، اینکار را میکنند؟ خود من معتقدم، هنر آن است که در ایران باشی و انگلیسی را ماهر باشی و آمریکا باشی و فارسی حرف زدنتان، روان باشد ؛ وگرنه یک فرد آمریکایی، مطمئنا ً بسیار از من و دیگر مهاجران، در انگلیسی صحبت کردن، ماهرتر خواهد بود.
دیگه اینکه مهم ارتباط زبانی و کلامی است، همانگونه که در زندگی عادی هرکدام از ماها در ایران، هیچکس ،هیچگاه بر روی اهمیت فارسی حرف زدن خود، دقیق نشده و آنرا کلاسی برای خود نشمرده است، مگر میشود که انگلیسی حرف زدن ، عاملی باشد برای جلوه گری؟؟
من به آنانی که در خانواده هایی با مادری غیر ایرانی زندگی میکنند، حق قائل میشوم که فارسی حرف زدن آنها، روان و با مهارت نباشد، ولی بقیه چرا؟ جالبه که با زوجی(هر دو ایرانی)ملاقات کردم که با فرزند کوچک خود، فقط انگلیسی حرف میزدند. جالبتر اینکه برای توجیه آن، بهانه میاوردند که فرزندشان در خوراک بد ادا بوده و پس از مشورت با یک روانشناس !! آنها مجبور شدند که فقط انگلیسی حرف بزنند.
البته من این موضوع را با استاد روانشناس همکارم که مطرح کردم، ایشان چنین موضوعی را رد کردند و نمونه ی آنرا کودک تقریبا ً دوساله ی خودم ذکر کردند که با آنکه دایره ی لغت او کم است اما با ملاقات ایرانیان، از کلمات فارسی و در مقابل آمریکاییها از انگلیسی و هنگام ایجاد ارتباط با دوستمان(جایگزین مادر بزرگش در آمریکا و اهل برزیل) از لغات پرتقالی(برزیلی) استفاده میکند.
قابل ذکر است که من و خانواده ام، هر زمان که در سفری طولانی باشیم، یک بازی کلمات با یکدیگر داریم که هرکس یک کلمه ای را به فارسی میگوید و طرف مقابل با استفاده از آخرین حرف کلمه ی او، کلمه ای جدید را به فارسی میگوید و اینگونه؛ ذهن فرزند خود را همیشه درگیر فارسی گویی میکنیم و شاید برای دوستان ، اجرای این بازی، خالی از لطف و بهره نباشد.
قبل از اینکه با طرح سوال نظر شما دوستان را بپرسم، ذکر یک خاطره ، خالی از لطف نیست. یکی از حاضران در تلاش بود که فرزندشان را به فارسی گویی تشویق کند و این آقا پسر هم (شاید بخاطر خاصیت خون ایرانی در رگ مرد ایرانی) به هرچیزی یک فعل کمکی « کـــــــــــرد» اضافه میکرد.مثلا ً صحبت کرد، بازی کرد، تماشا کرد و ....
ولی جالبی کلام آنجا بود که مادرش به او هشدار داد که مواظب باشد غذا را به لباسش نمالد و او هم با همان لحن شیرین کودکانه ی خود گفت: نه مامان، مالیده نــــکــــــردم!!!! مادر بینوا هم او را اصلاح کرد که :عزیزم, بگو نمالیدم. او هم جمله اش را چرخشی دوباره داد و اینبار گفت: نمالیده کــــــردم!!؟؟
بماند که این فارسی حرف زدن او اگر هیچ بهره ای را نداشت، جمع آقایان را سرحال آورد که برای مدتی ، سخن و جوک برای گفتن داشته باشیم؛ امـــّا سوال من اینجاست که:
__ آیا انگلیسی حرف زدن(و در مقابل، داشتن ضعف در فارسی گویی) باعث جلوه گری است؟ میدونم سوالم واضح نبود؛ پس من هم کلامم را با انگلیسی میامیزم و میپرسم ، آیا کلاس داره؟؟
ارادتمند همگی حمید
ابتدا آرزو میکنم که آرش عزیز، با کمی استراحت فکری،دوباره با همان انرژی قبلی، بتوانند همچنان برای مهاجرسرا بنویسند و مطمئنم که چنین خواهد بود.
این روزها وشبها، تمام آمریکا در تب و تاب تحویل سال نو و کریسمس است و هرجا که بروی از حراجیها و تبلیغات مغازه ها گرفته تا تزیینات و چراغانی خیابان ها ، نشان از وجود یک جشن سال نو دیدنی، با همه ی وجود مشکلات اقتصادی، دارد.
دو روز پیش پس از اینکه دخترم را برای شرکت در جشن زودهنگام کریسمس به مدرسه اش رساندیم، پس از صرف شام در رستوران چینی شهر(جای همگی شما ها خالی) وقت را غنیمت شمردیم و ساعتی را درشهر با ماشین تاب خوردیم؛ تا لذت چراغانی ها را در ساعتهای اولیه ی شب ببریم.
سوای اینکه بیشتر خانه ها در محیط داخلی خود، یک درخت سروی(مصنوعی یا طبیعی ) را با انواع چراغهای چشمک زن و انواع وسایل کوچک تزیینی و دکوری ،آرایش کرده اند، یک جورابی بزرگ هم در کنار درخت آویزان کرده اندتا «سنتا»(Santa یا همان « بابا نوئل») برای گذاردن هدیه ی اعضای خانواده ، دچار سرگردانی نشود.
البته آورنده ی هدیه، کسی نیست جز خود اعضای خانواده، امـّا همچنان کوچکترها، منتظرند بابانوئل ، سوار بر کالسکه ی مخصوص خود ، شش گوزن خود را هی کند و از آسمانها وارد شود. بهمین خاطر بعضی بچه ها ، برای آمد و شد او، درب دودکش بخاریهای دیواری اتاق را شب هنگام باز میگذارند و حتی برای گوزنهای او، در بیرون خانه شیر و خوردنی نیز تهییه میبینند.
سوای محیط داخلی خانه ها، بنا بر توانایی مالی افراد ، محیط خارجی خانه و گاهی محله ها، با انواع چراغ و آدمک های بادکنکی ، نیز آراسته میشود و بعضی محله ها، چنان معروفند که مردم دیگر هم، برای بازدید آن ، خیابانها را پرتردد میکنند و گاهی هم اتاقکی چوبی را خواهی دید که از آدمکهایی سمبلیک (حضرت مریم، بچه ای در قنداقه و...)زمان تولد حضرت مسیح را به تصویر میکشد.
اما اجازه بدید برم سراغ موضوع:
چندی پیش که برای مراسم شام « روز شکرگذاری»(Thanksgiving) به جمع هموطنان ایرانی زردشتی ام پیوستم ،برای چندمین بار با شخصی ملاقات کردم که صفاتی دارند قابل ذکر.
ایشان(دکتر جهانیان) سوای اینکه از سوادی بالایی برخوردار است، پس از سی و چند سال زندگی در آمریکا ،چنان خونگرمی خود را حفظ کرده که محبوب همه ی حاضران است.
یکی از صفات خوب ایشان، کم حرف بودن و از آن مهمتر، رعایت فارسی و یا انگلیسی صحبت کردن در زمان خود،است. هرچند ایشان در هنگام گفتگو با آمریکاییهای حاضر، مثل آب روان انگلیسی حرف میزنند، هنگام گفتگو با هر ایرانی(خواه متولد و بزرگ شده ی ایران باشد خواه آمریکا) محال است که جز کلام شیرین فارسی از ایشان بشنوید.
در مقابل بسیاری از ایرانیان، با کمی بی دقتی و شاید هم حس وجود یک « کلاس» در پس زمینه ی ذهنی شان، محال است که دایم، بین قارسی حرف زدن خود، از کلمات و یا جمله های انگلیسی کمک نگیرند.
البته گاهی عدم وجود معادل اصطلاحات و کلمات انگلیسی در فارسی،و یا راحت به زبان آمدن واژه های انگلیسی ، و یا سخت بودن تلفظ کلمات فارسی برای ایرانی - آمریکاییها(متولدان آمریکا) شاید سبب شود که افراد برای انگلیسی حرف زدن تشویق شوند!!؟؟
امــّا سوالم اینجاست که چرا بعضی دیگر ، و یا با چه انگیزه ای ، اینکار را میکنند؟ خود من معتقدم، هنر آن است که در ایران باشی و انگلیسی را ماهر باشی و آمریکا باشی و فارسی حرف زدنتان، روان باشد ؛ وگرنه یک فرد آمریکایی، مطمئنا ً بسیار از من و دیگر مهاجران، در انگلیسی صحبت کردن، ماهرتر خواهد بود.
دیگه اینکه مهم ارتباط زبانی و کلامی است، همانگونه که در زندگی عادی هرکدام از ماها در ایران، هیچکس ،هیچگاه بر روی اهمیت فارسی حرف زدن خود، دقیق نشده و آنرا کلاسی برای خود نشمرده است، مگر میشود که انگلیسی حرف زدن ، عاملی باشد برای جلوه گری؟؟
من به آنانی که در خانواده هایی با مادری غیر ایرانی زندگی میکنند، حق قائل میشوم که فارسی حرف زدن آنها، روان و با مهارت نباشد، ولی بقیه چرا؟ جالبه که با زوجی(هر دو ایرانی)ملاقات کردم که با فرزند کوچک خود، فقط انگلیسی حرف میزدند. جالبتر اینکه برای توجیه آن، بهانه میاوردند که فرزندشان در خوراک بد ادا بوده و پس از مشورت با یک روانشناس !! آنها مجبور شدند که فقط انگلیسی حرف بزنند.
البته من این موضوع را با استاد روانشناس همکارم که مطرح کردم، ایشان چنین موضوعی را رد کردند و نمونه ی آنرا کودک تقریبا ً دوساله ی خودم ذکر کردند که با آنکه دایره ی لغت او کم است اما با ملاقات ایرانیان، از کلمات فارسی و در مقابل آمریکاییها از انگلیسی و هنگام ایجاد ارتباط با دوستمان(جایگزین مادر بزرگش در آمریکا و اهل برزیل) از لغات پرتقالی(برزیلی) استفاده میکند.
قابل ذکر است که من و خانواده ام، هر زمان که در سفری طولانی باشیم، یک بازی کلمات با یکدیگر داریم که هرکس یک کلمه ای را به فارسی میگوید و طرف مقابل با استفاده از آخرین حرف کلمه ی او، کلمه ای جدید را به فارسی میگوید و اینگونه؛ ذهن فرزند خود را همیشه درگیر فارسی گویی میکنیم و شاید برای دوستان ، اجرای این بازی، خالی از لطف و بهره نباشد.
قبل از اینکه با طرح سوال نظر شما دوستان را بپرسم، ذکر یک خاطره ، خالی از لطف نیست. یکی از حاضران در تلاش بود که فرزندشان را به فارسی گویی تشویق کند و این آقا پسر هم (شاید بخاطر خاصیت خون ایرانی در رگ مرد ایرانی) به هرچیزی یک فعل کمکی « کـــــــــــرد» اضافه میکرد.مثلا ً صحبت کرد، بازی کرد، تماشا کرد و ....
ولی جالبی کلام آنجا بود که مادرش به او هشدار داد که مواظب باشد غذا را به لباسش نمالد و او هم با همان لحن شیرین کودکانه ی خود گفت: نه مامان، مالیده نــــکــــــردم!!!! مادر بینوا هم او را اصلاح کرد که :عزیزم, بگو نمالیدم. او هم جمله اش را چرخشی دوباره داد و اینبار گفت: نمالیده کــــــردم!!؟؟
بماند که این فارسی حرف زدن او اگر هیچ بهره ای را نداشت، جمع آقایان را سرحال آورد که برای مدتی ، سخن و جوک برای گفتن داشته باشیم؛ امـــّا سوال من اینجاست که:
__ آیا انگلیسی حرف زدن(و در مقابل، داشتن ضعف در فارسی گویی) باعث جلوه گری است؟ میدونم سوالم واضح نبود؛ پس من هم کلامم را با انگلیسی میامیزم و میپرسم ، آیا کلاس داره؟؟
ارادتمند همگی حمید
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید