2010-02-22 ساعت 00:16
غالب بحثهای اينترنتی پيرامون مسائل "پناهندگی" و "مهاجرت" دچار خلط مبحث است، چه نويسندگان يا توجه کافی به گوناگونی ايندو مقوله نمیکنند و یا اينکه اصلاً اين گوناگونی را نمیدانند. برای گفتوگو راجعبه مسائل "پناهندگی" و "مهاجرت"، نخست بايستی تعريف آنها را دانست و لاجرم گوناگونیها و شباهتهای ايندو را بازشناخت. در اینجا -با رعايت اختصار- تعريف ايندو را با هم مرور میکنيم:
پناهنده:
پناهنده کسی است که برای حفظ جان (زيرمجموعهی دلایلی نظير تبعيض قومی، نژادی يا مذهبی، فعاليت سياسی و ...) از وطن خود گريخته و به کشوری پناهندهپذير (امضاکنندهی قرارداد 1951 ژنو) پناه آورده است. به همين لحاظ، پناهنده ديگر امکان ماندن يا بازگشت به وطن خود را ندارد.
مهاجر:
مهاجر کسی است که در طلب شرايط بهتر، "با اختيار" خويش، جلای وطن کرده و به کشوری ديگر کوچيده است. او هر زمان که بخواهد، میتواند به وطن خود مسافرت کند يا بازگردد.
ممکن است کسی پناهنده باشد و بعد از چند سال خطر بازگشت برای او رفع شود يا اينکه مهاجر باشد و در خارج فعّاليّت سياسی بکند و ديگر نتواند باز گردد... که اينها حاشيهی بحث هستند. و امّا با دقيقشدن به اساس تعريفها متوجه میشويم که: 1- نوع ورود افراد به کشور ميزبان، در دو شکل کاملاً متفاوت است و 2- طبيعتاً برخورد کشور ميزبان با ايندو گروه به دو شکل کاملاً متفاوت است. يعنی همانقدر که کشور ميزبان يک "مهاجر" را مفيد میداند و به او -به لحاظ نياز خود کشور ميزبان- خوشآمد میگويد، به يک "پناهنده" -به خاطر اينکه ميهمانی ناخوانده است- ترشرويی میکند.
حال نکتهی کليدی -که لازم است همهمان بدانيم- اين است که برخلاف آنچه که بسياری فکر میکنند، اصولاً اروپا مهاجرپذير نيست[1]. يعنی خارجيانی که در اروپا ساکن هستند، يا پناهنده هستند و يا از طريق ازدواج (و نسبت درجهی اوّل خانوادگی) حق اقامت دريافت کردهاند. حال بايد پرسيد: وقتی کشورهای اروپايی در اساس مهاجرپذير نيستند، چطور ممکن است که به خارجيان روی خوش نشان دهند؟ اروپا -با مساحت ناچيزش- از جمعيت اشباع شده و توان تحمّل ورود سرسامآور خارجيان و پذيرششان را ندارد. از آنسو، اصرار شديد اروپايیها در حفظ فرهنگ و پايانگهداشتن ارزشهای سنّتی خود سدّی شده است در مقابل جذب خارجيان. در دنيای امروز، کماکان انسان اروپایی با "نژاد"، "رنگ پوست" و "قوميت" تعريف میشود؛ دستگاه فکری اروپا به قبول منطقی تغيیر بافت انسانی-فرهنگی خود تن نمیدهد، به همين لحاظ، به طور طبيعی خارجيان به حاشيه رانده میشوند (در اين باره بسيار گفتهایم، مثلاً: "دو نگاه به مسئلهی مهاجرت"). بنابراين، اینکه تبعيض در اروپا را به گردن رفتار و فقدان تطبيقپذيری خارجيان بياندازيم، چيزی جز سادهانديشی و نديدن چيزی جز پوستهی مسئله نيست.
حال میماند جريان کشورهای مهاجرپذير و نوع برخورد آنها با مهاجران. عمدهی کشورهای مهاجرپذير عبارتند از: آمريکا، کانادا، استراليا و نيوزيلند. استراليا و نيوزيلند شرايط نسبتاً سختی برای مهاجرت دارند و کلاً مهاجران -در مقايسه با آمريکا و کانادا- رغبت چندانی به رفتن به آنجا نشان نمیدهند. و امّا آمریکا و کانادا سهم عمدهای به مسئلهی مهاجرت اختصاص دادهاند، زيرا که بدنهی اقتصاد و اجتماع آنها بدون مهاجرين لق میزند. در کانادا حتّا وزارتخانهای به مهاجرت اختصاص دارد. با رجوع به تاریخ میبينيم که هر دوی اين کشورها (و استراليا و نيوزيلند) اساساً بر دوش مهاجران پی ريخته شدهاند.
توضيحات:
1- در اروپا، آلمان اخيراً پيشقدم شده و تعدادی دانشآموختهی کامپيوتر وارد کرده است (اغلب از هند، چين و کلاً شرق). آلمان نام اين روند را "مهاجرت" گذاشته است که در مقايسه با قوانين مهاجرت کشورهايی چون آمریکا و کانادا، قاعدتاً نمیتوان به آن مهاجرت گفت. دليل اين است که نحوهی ورود اين افراد و سکونتشان با "اقامت موقت" است نه دائم و گرفتن اقامت دائم نيز فقط پس از پشت سر گذاشتن مراحلی دشوار ممکن میشود که کلّ کار را از سياق "مهاجرت" خارج میکند.
پناهنده:
پناهنده کسی است که برای حفظ جان (زيرمجموعهی دلایلی نظير تبعيض قومی، نژادی يا مذهبی، فعاليت سياسی و ...) از وطن خود گريخته و به کشوری پناهندهپذير (امضاکنندهی قرارداد 1951 ژنو) پناه آورده است. به همين لحاظ، پناهنده ديگر امکان ماندن يا بازگشت به وطن خود را ندارد.
مهاجر:
مهاجر کسی است که در طلب شرايط بهتر، "با اختيار" خويش، جلای وطن کرده و به کشوری ديگر کوچيده است. او هر زمان که بخواهد، میتواند به وطن خود مسافرت کند يا بازگردد.
ممکن است کسی پناهنده باشد و بعد از چند سال خطر بازگشت برای او رفع شود يا اينکه مهاجر باشد و در خارج فعّاليّت سياسی بکند و ديگر نتواند باز گردد... که اينها حاشيهی بحث هستند. و امّا با دقيقشدن به اساس تعريفها متوجه میشويم که: 1- نوع ورود افراد به کشور ميزبان، در دو شکل کاملاً متفاوت است و 2- طبيعتاً برخورد کشور ميزبان با ايندو گروه به دو شکل کاملاً متفاوت است. يعنی همانقدر که کشور ميزبان يک "مهاجر" را مفيد میداند و به او -به لحاظ نياز خود کشور ميزبان- خوشآمد میگويد، به يک "پناهنده" -به خاطر اينکه ميهمانی ناخوانده است- ترشرويی میکند.
حال نکتهی کليدی -که لازم است همهمان بدانيم- اين است که برخلاف آنچه که بسياری فکر میکنند، اصولاً اروپا مهاجرپذير نيست[1]. يعنی خارجيانی که در اروپا ساکن هستند، يا پناهنده هستند و يا از طريق ازدواج (و نسبت درجهی اوّل خانوادگی) حق اقامت دريافت کردهاند. حال بايد پرسيد: وقتی کشورهای اروپايی در اساس مهاجرپذير نيستند، چطور ممکن است که به خارجيان روی خوش نشان دهند؟ اروپا -با مساحت ناچيزش- از جمعيت اشباع شده و توان تحمّل ورود سرسامآور خارجيان و پذيرششان را ندارد. از آنسو، اصرار شديد اروپايیها در حفظ فرهنگ و پايانگهداشتن ارزشهای سنّتی خود سدّی شده است در مقابل جذب خارجيان. در دنيای امروز، کماکان انسان اروپایی با "نژاد"، "رنگ پوست" و "قوميت" تعريف میشود؛ دستگاه فکری اروپا به قبول منطقی تغيیر بافت انسانی-فرهنگی خود تن نمیدهد، به همين لحاظ، به طور طبيعی خارجيان به حاشيه رانده میشوند (در اين باره بسيار گفتهایم، مثلاً: "دو نگاه به مسئلهی مهاجرت"). بنابراين، اینکه تبعيض در اروپا را به گردن رفتار و فقدان تطبيقپذيری خارجيان بياندازيم، چيزی جز سادهانديشی و نديدن چيزی جز پوستهی مسئله نيست.
حال میماند جريان کشورهای مهاجرپذير و نوع برخورد آنها با مهاجران. عمدهی کشورهای مهاجرپذير عبارتند از: آمريکا، کانادا، استراليا و نيوزيلند. استراليا و نيوزيلند شرايط نسبتاً سختی برای مهاجرت دارند و کلاً مهاجران -در مقايسه با آمريکا و کانادا- رغبت چندانی به رفتن به آنجا نشان نمیدهند. و امّا آمریکا و کانادا سهم عمدهای به مسئلهی مهاجرت اختصاص دادهاند، زيرا که بدنهی اقتصاد و اجتماع آنها بدون مهاجرين لق میزند. در کانادا حتّا وزارتخانهای به مهاجرت اختصاص دارد. با رجوع به تاریخ میبينيم که هر دوی اين کشورها (و استراليا و نيوزيلند) اساساً بر دوش مهاجران پی ريخته شدهاند.
توضيحات:
1- در اروپا، آلمان اخيراً پيشقدم شده و تعدادی دانشآموختهی کامپيوتر وارد کرده است (اغلب از هند، چين و کلاً شرق). آلمان نام اين روند را "مهاجرت" گذاشته است که در مقايسه با قوانين مهاجرت کشورهايی چون آمریکا و کانادا، قاعدتاً نمیتوان به آن مهاجرت گفت. دليل اين است که نحوهی ورود اين افراد و سکونتشان با "اقامت موقت" است نه دائم و گرفتن اقامت دائم نيز فقط پس از پشت سر گذاشتن مراحلی دشوار ممکن میشود که کلّ کار را از سياق "مهاجرت" خارج میکند.