ارسالها: 871
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
45
تشکر: 0
4 تشکر در 0 ارسال
2010-03-31 ساعت 00:45
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-03-31 ساعت 05:25 توسط hvm.)
درود
همانطور كه برنامه ريزي كرده بودم تعطيلات نوروزي را به ايروان اختصاص دادم
و اين هم سفرنامه ارمنستان ما:
ساعت 6 بعد از ظهر 29 اسفند 88 با خانواده سوار ماشين خودمان شديم و از مشهد به طرف تبريز رانديم
قصدمان اين بود كه تا تبريز توقفي نداشته باشيم و همينطور هم شد
تا تهران آب و هوا و وضع جاده ها خيلي خوب بود و مشكل خاصي نداشتيم
اهل و عيال مربوطه همان سر شب توي ماشين خوابشان برده بود و من هم كه به رانندگي شبانه علاقه دارم بي آنكه نگران دوربين هاي كنترل سرعت باشم تخته گاز (و تحت تاثير موزيك غير ملايم پخش صوت ماشين )و با سرعت مطمئننه 170 كيلومتر قبل از اينكه نانوايي هاي تهران شروع به كار كنند از قزوين هم رد شده بودم
ساعت 8 صبح بچه ها كم كم بيدار شدند و جايتان خالي صبحانه در حال حركت صرف شد
حالا سرعتمان 120 كيلومتر بيشتر نبود و بعلت روشني هوا كاملا در خدمت دوربينهاي عزيز بوديم و كم كم داشتيم به زنجان نزديك ميشديم كه ناگهان هوا دگرگون شده و معجوني مركب از برف و تگرگ و باران مستقيم ريخت كف اتوبان و ماشين هاي مسافران نگون بخت را وادار به روبوسي عيدانه با يكديگر كرد .
شب قبل موقع تحويل سال هوا تاريك بود و شايد به همين دليل يرف واسطه خير شد و ماشينها را به هم نزديك كرد
من كه از روبوسي با ماشينهاي ديگر به علت جلوگيري از انتقال بيماريهاي واگير مانند مراجعه به صافكاري و نقاشي و غيره احتراز ميكردم با سرعت 20 كيلومتر و به لطف ترمز abs به راه خود ادامه دادم ولي متاسفانه بيش از 100 اتومبيل كه اكثرا رانندگان كم تجربه تر بودند از ادامه سفر بازماندند و بالاخره در ساعت 4 بعد از ظهر وارد تبريز شديم
گرفتن هتل و صرف غذا و كمي گردش در تبريز تا ساعت 10 شب طول كشيد و من در حالي كه اهل و عيال مشغول تماشاي فيلم بودند از فرط خستگي خوابم برد.
صبح زود (حدود 4)به زور بچه ها را بيدار كردم و يك استكان چاي و تحويل اتاق و حركت بسوي مرز نوردوز
اين بار نيز هوا تاريك بود و دوربينها عاجز از ثبت سرعت و صداي موزيك ماشين بلند و تخته گاز و باقي حرفها
ساعت 6 صبح رسيديم سر مرز و خوشحال از اينكه زودتر از ساير مسافران رسيده ايم و مرز خلوت است سريعا ساك و چمدانمان را برداشتيم و وارد گمرك شديم (ماشين را داخل پاركينگ گمرك پارك كرديم) و پس از مواجهه با صف طويل هموطنان عازم سفر متوجه شديم كه خيلي ها با سواري و اتوبوس زودتر از ما آمده اند
صرافي داخل سالن باز بود و هر درام (واحد پول ارمنستان)را 26 ريال قيمت زده بود اما ميگفت فعلا براي فروش نداريم و فقط خريد ميكنيم
مجبور شدم براي ويزا مقداري درام از يكي از دلالها بخرم به مبلغ هر درام 3 تومان (يعني 4 ريال گرانتر )و بعد متوجه شدم كه اين دلال برادر همان صراف رسمي است و بازار سياه راه انداخته اند
هزينه خروج هم 5000 تومان است كه از بانك ملي همانجا پرداخت كرديم و پس از يكي دو ساعت معطلي در صف كه همراه با صرف صبحانه بود از مرز ايران خارج شديم
بيشتر مسافران با تور زميني آمده بودند و اكثرا از شهر تهران بودند
پس از عبور از پل رودخانه ارس وارد گمرك ارمنستان شديم و با مشاهده بيش از هزار نفر مسافر منتظر ويزا و صحبت با يكي از ماموران روسي آنجا و اطلاع از تمام شدن فرم ويزا و امكان معطلي تا شب آه از نهادمان برخاست .
هوا سرد بود و همه مسافران در سالن جا نمي شدند و من هم كه تا ساعت 10 معطل شده بودم و هنوز فرم ويزا بدستم نرسيده بود مجبور شدم سر صحبت را با يكي از افسران روسي باز كنم و طرف هم كه خيلي تعجب كرده بود كه يك ايراني روسي بلد باشد سريع با ما صميمي شد و وقتي از رتبه اش پرسيدم فهميدم رئيس مرزبانان روسي آنجاست
خلاصه جناب فرمانده ويزايمان را ظرف كمتر از 10 دقيقه صادر كرد و بابت پسر 11 ساله ام نيز وجهي دريافت نكرد و بدون پرداخت هزينه زير ميزي از مرز رد شديم
ضمنا من نديدم از كسي هزينه اضافي بگيرند اما از نظر امكانات واقعا ضعيف بودند و آمادگي پذيرش اين همه مسافر را در يك روز نداشتند
برخورد ماموران روس و ارمني نيز با مسافران بسيار خوب و محترمانه بود و انصافا مسافران نيز با صبر و متانت چهره خوبي از ايرانيان را به نمايش گذاشتند
(ادامه دارد)
به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
ارسالها: 741
موضوعها: 14
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
62
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
ممنون استاد گرامي بسيار عالي بود و منتظر ادامه سفرنامه هستيم.
خيلي خوبه كه دوستان سفرنامه ساير كشورها را هم بنويسند.
ارسالها: 871
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
45
تشکر: 0
4 تشکر در 0 ارسال
2010-03-31 ساعت 01:58
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-03-31 ساعت 05:29 توسط hvm.)
ساعت حدود 10 و بيست دقيقه به وقت ايران بود و ما از گمرك ارمنستان خارج شديم و مشغول تلفن زدن به راننده ارمني كه از ايروان برايمان فرستاده بودند اما آقاي راننده انگار اشتباها مسافران ديگري را سوار كرده بود و رفته بود و ما به ناچار رفتيم سراغ ماشين هاي مسافر كش شخصي ارمني و پس از كلي چك و چانه زدن يك بنز الگانس با كرايه 130 $ حاضر شد ما را به ايروان ببرد
ظاهر بنز مربوطه بسيار شيك و جالب بود اما امان از راننده مسن آن كه وقتي چند كيلومتر دور شديم فهميديم ايشان تازه از ايروان رسيده اند و استراحت نكرده مسافر بعدي را سوار كرده اند و اكنون كاملا خواب آلوده و خسته تشريف دارند
ما هم كه جملگي خسته و به اميد استراحت در ماشين ايشان بوديم با يكي دوبار منحرف شدن راننده 60 ساله چرتمان كاملا پريد و با نگراني اعمال و رفتار ايشان را مي پائيديم
پس از نيم ساعت بالاخره خود راننده اعتراف كرد كه نميتواند به مسير ادامه بدهد و خواهش كرد كه بقيه مسير را من رانندگي كنم
من با اينكه خيلي سرحال نبودم از ترس جان قبول كردم و جايمان را عوض كرديم و جاي شما خالي چه كيفي داشت رانندگي با الگانس در جاده پر از چاله و چوله و بدون نگراني از اينكه كمك هاي ماشين به چه روز خواهند افتاد
آقاي شوفر ارمني كه از فرط بيخوابي نميتوانست چشمانش را باز كند فقط توانست به زبان تركي بگويد حد اكثر سرعت در ارمنستان 80 كيلومتر است و بعد خوابش برد ما هم كه وقت برايمان خيلي ارزش دارد 80 كيلومتر را براي عيالمان كه تركي بلد نيستند 120 تا ترجمه كرديم و با همان سرعت ميرانديم
جاده پر پيچ و خمي بود اما بسيار زيبا و سر سبز
انگار جاده فومن -ماسوله را با چالوس در هم آميخته بودند
همان پيچهاي هزار چم چالوس منتها با كوههاي سبز سبز
و ما نيز كه از اين رنگ آخري بسيار خوشمان مي آيد تا جايي كه ميتوانستيم تند تند پيچها را رد ميكرديم اما گاهي كه از روبرو ماشين سنگيني مي آمد مجبور ميشديم توقف كامل كنيم چون براي هر دو ماشين جا به اندازه كافي نبود
بعد از مرز اولين شهر ارمنستان مغري است كه شبيه شهرهاي جنگ زده درب و داغان است و بيشتر به روستايي بزرگ ميماند تا به شهر
دومين شهر بين راه گاجاران است كه تا حدودي قابل تحمل است
چيزي كه در اين دو شهر توجه ما را خيلي جلب كرد رختهاي آويزان بيشماري بود كه از تمام ساختمانها آويزان بودند و گاهي از يك ساختمان به ساختمان آن طرف خيابان وصل ميشدند تا آن جا كه فكر كرديم امروز روز خاصي است كه اين همه لباس شسته اند اما بعدا فهميديم كه اين كار هر روزشان است و انگار اگر از ساختماني لباس آويزان نباشد بايد آن ساختمان را خالي از سكنه تلقي كرد
همان جا به فكرم رسيد نام ارمنستان را كشور رختهاي آويزان بگذارم
نزديك شهر گوريس كه يكي از بزرگترين شهرهاي ارمنستان است يك رستوران ديدم مانند رستورانهاي شانديز خودمان و با ديدن چند ماشين ايراني هوس كرديم توقفي براي نهار داشته باشيم
دود كباب و صداي موزيك و پايكوبي و شادخواري مسافران ايراني راننده ما را بيدار كرد و انگار پس از ديدن ساعت خود و اطلاع از اينكه كجا هستيم فهميده بود تا چه اندازه سرعت مجاز را رعايت كرده ام كه البته باز هم بعلت خواب آلودگي از سر تقصير ما گذشت
حالا بماند كه وقتي تيكت هاي پليس بدستش برسد چه حالي ميشود
جاي همه دوستان خالي نهاري صرف شد و قهوه اي و مجددا حركت به سوي ايروان
ساعت 4 بعد از ظهر به ايروان رسيديم يعني مسير 400 كيلومتري را 5و نيم ساعته طي كرده بوديم و راننده مرتب غر ميزد كه خيلي تند آمده اي و حتما دوربينهاي پليسها سرعتت را ثبت كرده اند و غيره
من هم جواب دادم كه ميخواستي خودت رانندگي كني و اگر جريمه شدي از همان 130$ پرداخت كن و فكر كن بابت رانندگي من مزد داده اي
نزديك ايروان دوستم زنگ زد و گفت آپارتمانمان را عوض كرده و يك منزل بهتر برايمان اجاره كرده و در نتيجه بايد به منزل ايشان ميرفتم تا آدرس جديد را بدهد پس با همان ماشين به خيابان كوميتاس رفتيم و خانه دكتر رضا (دوستم) را پيدا كرديم و خداحافظي از صاحب ماشين و حلاليت طلبي و باقي مسائل
(ادامه دارد)
به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
ارسالها: 871
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
45
تشکر: 0
4 تشکر در 0 ارسال
2010-03-31 ساعت 05:53
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-03-31 ساعت 05:54 توسط hvm.)
پس از يك پذيرايي مختصر دوستمان به صاحبخانه اش كه واسطه كرايه آپارتمان جديد شده بود تلفن زد و با آمدن ايشان توسط 2 تاكسي به محله زيتون كه يكي از مناطق اعياني نشين ايروان است رفتيم و وارد مجتمع مسكوني مربوطه شديم
بيرون ساختمان بد نبود اما انگار اهالي آن هيچوقت پول شارژ نمي دادند و كريدور و آسانسور ها بشدت كثيف و رنگ و رو رفته بودند و صاحب خانه هم هنوز نيامده بود و ما حيران از اينكه به كجا آمده ايم و چه طور اين چند روز را در اين مجتمع كثيف زندگي خواهيم كرد؟
ده پانزده دقيقه اي گذشت و بالاخره صاحب خانه كه يك خانم مسن و استاد بازنشسته دانشگاه بود تشريف آوردند و پس از كلي عذرخواهي به خاطر تاخيرشان درب آپارتمان را باز كردند و با ديدن داخل منزل به كلي حيرت زده شديم
بيرون آپارتمان به آن بي نظمي و كثيفي اما درون آن مانند قصر بود
آپارتماني با مساحت تقريبي 160 متر و داراي 2 اتاق خواب و سرويس كامل و اثاثيه خوب و كامل و تميز
خانه را تحويل داد و 400$بابت 5 شب اقامت گرفت و خداحافظ
نه مدركي و نه وثيقه اي نخواست و مانند بقيه اهالي بلاد كفر اعتماد كرد
خانم دكتر حتي كيف پول و آلبوم عكس و دفترچه خاطراتش را نيز نبرده بود و همه چيز را به ما سپرده بود
داخل يخچال پر از مواد غذايي و كابينت ها مملو از قهوه و شكر و برنج و روغن و حبوبات و غيره
واقعا چه اعتمادي دارند اين خارجي ها
ما كه رسما شرمنده اخلاق اسلامي ايشان شديم
بيرون مجتمع هم يك سوپر ماركت بزرگ تقريبا دوهزار متر مربعي شبانه روزي بود به نام استار كه فكر ميكنم متعلق به يك شركت چند مليتي بود و ما مواد غذايي مورد نيازمان را از آنجا تهيه ميكرديم
ديدن سفره هفت سين بزرگ داخل سوپر ماركت احساس خوبي به ما داد و برخورد اوليه صاحب خانه نيز خستگي را از وجودمان زدود
(ادامه دارد)
به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
ارسالها: 871
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
45
تشکر: 0
4 تشکر در 0 ارسال
2010-03-31 ساعت 23:13
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-04-01 ساعت 01:26 توسط hvm.)
در ارمنستان انرژي برق با ولتاژ 220 و فركانس 50(مانند ايران)عرضه ميشود و شكل و شمايل پريزها نيز دقيقا مانند ايران هستند
قوانين راهنمايي و رانندگي هم مشابه ايران ميباشند و رانندگان ايراني مشكلي از اين بابت نخواهند داشت
انرژي گاز هم كه از كشور هاي روسيه و ايران تامين ميشود در تمام مناطق (حتا دورافتاده ترين نقاط )در دسترس همگان قرار دارد منتها قيمت آن بيشتر از ايران هست
قيمت بنزين در حدود ليتري هزار تومان به بالا ميباشد و گازوئيل نيز در حدود ليتري 700 تومان عرضه ميشود
براي ماشينهاي دوگانه سوز هم در تمام كشور جايگاه سوخت موجود است و قيمت يك بار پر كردن مخزن گاز در حدود 5000تومان ميباشد
واحد پول ارمنستان درام است كه در قطعات 1000درامي تا 20000درامي به شكل اسكناس وجود دارند
در حال حاضر هر دلار آمريكا معادل 399درام تبديل ميشود كه با احتساب هر دلار 1000تومان هر درام تقريبا 26 ريال ارزش دارد
قيمت تاكسي با تاكسيمتر محاسبه ميشود و وروديه آن 600درام است كه تا 5 كيلومتر همان كرايه است و بعد از آن به ازاي هر كيلومتر تقريبا 100 درام به آن افزوده ميشود اما اكثر تاكسي ها فاقد تاكسيمتر هستند و معمولا با هزار درام (دربست )ميتوان به هر نقطه از شهر رفت
جمعيت ارمنستان حدود 4000000نفر است كه تقريبا نيمي از اين افراد در پايتخت(ايروان)و حومه آن زندگي ميكنند و بقيه در ساير شهرها و شهركها پراكنده اند.
خود ارمنيها به كشورشان هاياستان ميگويند كه از نام قهرمان اسطوره اي ارمني (هايك )برگرفته شده است
كشور ارمنستان محصور در خشكي است و كشورهاي پيرامون آن شامل ايران/آذربايجان/تركيه /گرجستان و جمهوري خودمختار (وابسته به آذربايجان)نخجوان هستند و با توجه به اختلاف و قطع ارتباط ارمنستان و آذربايجان و نيز اختلافديرپاي آنها با تركيه راههاي مواصلاتي ارمنستان منحصر به ايران و گرجستان ميباشند و شايد همين موضوع باعث نفوذ زياد ايران در آنجا شده است
در ايروان وسايط نقليه مونتاژ ايران بسيار زياد به چشم ميخورد و خيلي از تاكسي هاي آنها از محصولات ايران خودرو و سايپا هستند
نمايندگي هاي ايران خودرو و سايپا در ايروان فعال هستند و مسافران ايراني كه با ماشين خود به آنجا سفر ميكنند ميتوانند از خدمات آنها بهره ببرند
صادرات اصلي ارمنستان توليدات نوشابه هاي الكلي كارخانه هاي آنهاست كه دفاتر كارخانه ها را ميتوان در جاي جاي شهر ديد و درصد زيادي از تبليغات روي بيلبورد شهر ها به محصولات اين كارخانه ها اختصاص دارد
(ادامه دارد)
اين هم عكس سفارت فخيمه شيطان دوست داشتني ما كه خودم برداشتم و تقديم شما عزيزان ميكنم
به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
ارسالها: 871
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
45
تشکر: 0
4 تشکر در 0 ارسال
-->
اين هم عكسي ديگر از همان جا
به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
ارسالها: 871
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
45
تشکر: 0
4 تشکر در 0 ارسال
2010-04-01 ساعت 12:57
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-04-01 ساعت 16:51 توسط hvm.)
با سلام
عكسهاي زيادي برداشته ام كه قرار است با كمك حجت عزيز اونها رو در سايت قرار بدهم
اما بقيه سفرنامه:
شب اول را در خانه مانديم و برنامه هاي تلويزيون را چك كرديم
خانه ما ماهواره نداشت اما برايم خيلي جالب بود كه در يك كشور به اين كوچكي اين همه شبكه تلويزيون دولتي و خصوصي وجود داشته باشد
حداقل 15 شبكه ارمني زبان با تلويزيون معمولي وجود داشتند (حدود 30 شبكه خارجي شامل روسيه و گرجستان و ايران وتركيه نيز قابل دريافت بودند)
دماي هواي ايروان نيز با مشهد برابر بود و زياد سرد نبود
صبح روز بعد صبحانه مختصري خورديم و پياده زديم بيرون
آن طرف خيابان درست مقابل خانه ما خوابگاه دانشگاه اروپايي قرار داشت و از خيابان كناري آن پشت مجسمه اي عظيم ديده ميشد كه با توجه به مطالبي كه قبلا در نت خوانده بودم حدس زدم بايد مجسمه مادر ارمنستان باشد پس مستقيم به طرف آن مكان رفتيم
خيابان شيبي تند داشت و معلوم بود كه خانه ما در يكي از مناطق مرتفع شهر قرار دارد چون شنيده بودم كه مجسمه مزبور در قسمت مرتفع شهر فرار دارد و حالا ميديديم كه خانه ما از آنجا هم بالاتر است
در هر حال و با زحمت شيب را پايين آمديم و وارد پاركي شديم به نام آختاپارك كه مجسمه در آن قرار دارد
ما از درب پشتي پارك وارد شده بوديم و چند قدم كه جلو رفتيم به سكويي عظيم رسيديم كه در وسط آن يك بناي يادبود قرار داشت كه شامل موزه شهداي جنگهاي ارمنستان و چند تانك و يك هواپيماي جنگي قديمي و موشك دوربرد و غيره بود و بالاي موزه مجسمه زيبايي قرار داشت كه عكس آن مكان را براي شما خواهم گذاشت
خلاصه بليطي خريديم و رفتيم موزه را ديديم متاسفانه خانمهاي راهنماي موزه به هيچ وجه با زبان انگليسي آشنا نبودند و روسي را خيلي تند صحبت ميكردند تا جاييكه مجبور شدم خواهش كنم كمي آرامتر و ساده تر توضيح دهند كه همينطور هم شد و توانستيم قسمتي از توضيحات ايشان را براي بچه ها ترجمه كنم (ترجمه خلاصه آن را در ادامه سفر نامه خواهم آورد)
پس از بازديد از موزه چون يكي از دوستان در همين سايت فرموده بودند مجسمه مادر ارمنستان در بالاي هزار پله قرار دارد قرار شد از همان جا هزار پله را طي كنيم اما اصلا پله اي ديده نميشد
پس اين هزار پله كجا هستند ؟ ما كه به 100 پله هم راضي بوديم اما دريغ از حتا يك پله
مجبور شديم به طرف جلوي پارك برويم كه در آنجا يك شهر بازي كوچك و چند ترياي روباز قرار داشت
پارك خيلي خلوت بود و تميز
نشستيم سر ميزي و قهوه اي سفرش داديم و سر صحبت را با گارسون باز كرديم
آنجا فهميديم كه موضوع از چه قرار است:
هزار پله نام پاركي است به نام كاسكاد كه در واقع بر اساس داستانهاي مربوط به باغهاي بابل ساخته شده است و اينجا هم نوعي باغ به سبك ژاپني است كه در بين سكوهاي زياد آن كه پاتوق عشاق است هفت سكوي بزرك ساخته شده و در حال احداث هستند(5 سكو در حال بهره برداري و 2 سكو در حال ساخت ميباشند)
از نظر جقرافيايي آختا پارك كه محل مجسمه مادر است در جاي بالاتري قرار دارد اما با كاسكاد هيچ ارتباطي ندارد و كلا يك مكان جداگانه است كه توسط خياباني عريض جداشده است و دورش ديوار دارد و شهر بازي و مكانهايي براي اجراي موسيقي و كلا سيستمي جداگانه
اما اگر كسي تمام پله ها را بالا نرود (حتي با پله برقي)تصور ميكند كه انتهاي پله ها مجسمه مادر قرار دارد در صورتي كه آنجا نماد دگري ساخته اند
ما هم پياده پارك را طي كرديم و چند خيابان ديگر را نيز پشت سر گذاشتيم و رسيديم به سكوي 5 و از آنجا وارد هزار پله شديم
(ادامه دارد)
به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
ارسالها: 871
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
45
تشکر: 0
4 تشکر در 0 ارسال
در سكوي هاي اول و پنجم هركدام يك موزه قرار دارند كه دوست داشتم هر دو را ببينيم اما با توجه به اينكه قرار بود ساعت 1 بعد از ظهر در دانشگاه آمريكايي ايروان با يكي از اساتيد آنجا قرار قبلي داشتم و يك موزه را نيز صبح اول وقت ديده بوديم ناچار به يكي از آن دو موزه اكتفا كرديم و رفتيم داخل و متوجه شديم در آنجا آثار مربوط به هنر هاي تجسمي هنرمندان آمريكايي را به نمايش گذاشته اند و بيشتر به يك نمايشگاه هنري ميماند تا موزه
شروع كردم به تصوير برداري از مجسمه هاي زيبايي كه با شيشه ساخته شده بودند و چند تايي عكس گرفته بودم كه ديدم نگهبانها به انگليسي سليس ميگويند تصوير برداري ممنوع است و بايد دوربين را به آنها بدهم تا عكسها را پاك كنند غافل از اينكه ما هم ايراني و لجباز تر از آنها بوديم و خودمان شروع كرديم به پاك كردن عكسها در حالي كه در همان حال آنها را در يك فولدر ديگر كپي ميكرديم خلاصه آن هم به خير گذشت و عكسها سالم ماندند
پله هاي كاسكاد كمي زياد تر از حد بودند و ما هم زيادي مسن پس با پله برقي تمام سكوها را بالا و پايين رفتيم و آخر سر هزار درام خرج تاكسي شد و برگشتيم خانه تا من بتوانم سر ساعت در دانشگاه حاضر شوم
در مجموع كاسكاد يك مجموعه زيبا و جهانگرد پسند است كه احتمالا تا چند سال ديگر تكميل خواهد شد و كلي به جاذبه هاي ايروان خواهد افزود
(ادامه دارد)
به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
ارسالها: 871
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
45
تشکر: 0
4 تشکر در 0 ارسال
2010-04-02 ساعت 03:16
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-04-02 ساعت 03:41 توسط hvm.)
ساعت 12 و نيم دوستم آمد دنبالم و با ماشين او رفتيم دانشگاه آمريكايي ارمنستان (ظاهرا وابسته به دانشگاه كاليفرنيا) و در دفتر مدير آموزش با دكتر وارطان آشنا شديم
آقاي دكتر پس از ديدن مدارك من كلي تحويلم گرفت و موج مثبت داد و شخصا كتابخانه و لابراتوار زبان دانشگاه را نشانمان داد و ابراز اميدواري كرد كه از ترم آينده مقطع دكتري حقوق در دانشگاه (حالا با چه گرايشي ؟)برقرار خواهد شد و از من خواست اواخر تابستان با ايشان تماس بگيرم و بالاخره تلفني رد و بدل شد و قس عليهذا
در مجموع دانشگاه خلوت و منظمي بود و لازم است بعدا تحقيقات بيشتري در مورد آن انجام دهم
در حال حاضر مقطع كارشناسي ارشد آنجا فعال است و در رشته هاي مدیریت (كارشناسي ارشد مدیریت و بازرگانی(MBA - ، مهندسی كارشناسي ارشد مهندسی صنایع درمدیریت سیستمها،کارشناسی ارشد علوم کامپیوتر و فن آوری اطلاعات، علوم سیاسی و امور بین الملل کارشناسی ارشد علوم سیاسی و امور بین الملل، علوم بهداشت >کارشناسی ارشد بهداشت عمومی، حقوق کارشناسی ارشد حقوق و کارشناسی ارشد تحقیقات قوانین تطبیقی(، و زبان انگلیسی) کارشناسی ارشد آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجي TEFL و مدرک آموزش انگلیسی به عنوان زبان خارجي دانشجو ميپذيرند(آدرس سايت http://www.aua.am/index.html )
با ايشان خداحافظي كرديم و رفتيم خانه و بچه ها را برداشتيم و رفتيم kfc و جاي شما خالي نهار را صرف كرديم
و از همانجا رفتيم به طرف شهر سوان (sevan) تا يكي از بزرگترين درياچه هاي آب شيرين جهان را سياحت كنيم
درياچه سوان در جوار شهري به همين نام قرار دارد كه با ايروان 60 كيلومتر فاصله دارد و در فصل تابستان از بابلسر خودمان زيباتر ميشود كه البته بعلت وجود صحنه هاي فاقد شئونات اسلامي ديدن آن به شما مومنان اكيدا توصيه نميشود و با توجه به اينكه فعلا هوا سرد بود و خطر برباد رفتن ايمان وجود نداشت از طبيعت آنجا حسابي بهره مند شديم
(ادامه دارد)
به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
ارسالها: 871
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
45
تشکر: 0
4 تشکر در 0 ارسال
نكته جالب اينه كه حتا توي خود درياچه اگه تشنه ات بشه ميتوني آب بخوري
راستي يكي از بهترين چيزهاي ارمنستان همين آب اونجاست و انگار توي لوله هاي اونجا آب معدني جريان دارد و انسان همه اش دوست دارد آب بخورد دليل اون هم اينه كه ارمنستان كشوري پر باران و پر رودخانه است و بعلت كوهستاني بودن آب اونجا كمترين گل و لاي را دارد
يادش بخير زماني تهران نيز بهترين آب را داشت
به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
ارسالها: 185
موضوعها: 4
تاریخ عضویت: Apr 2008
رتبه:
13
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام
ممنون ار سفرنامه زیباتون.
میشه بفرمایید چرا با ماشین خودتون به داخل ارمنستان نرفتید؟
سوالی بود در خدمتم!
ارسالها: 871
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
45
تشکر: 0
4 تشکر در 0 ارسال
2010-04-02 ساعت 23:28
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-04-03 ساعت 00:26 توسط hvm.)
قصد ما از اين سفر فقط ديدار از ارمنستان نبود و همانطور كه قبلا (در تايپيك ارمنستان)عرض كرده بودم ميخواستيم از آنجا به گرجستان و سپس تركيه برويم بنابر اين بردن ماشين كار سختي بود و اين كار را نكرديم اما در ميانه سفرمان برنامه عوض شد و مجبور شديم به ايران بازگرديم و سفر به گرجستان را به آينده موكول كنيم
البته اگر شخصي بخواهد فقط از ارمنستان ديدن كند بهتر است با وسيله نقليه خودش برود و لازم نيست نگران قيمت بالاي بنزين در آنجا باشد چون بعنوان مثال يك زانتيا با يك باك پر (65 ليتر بنزين) ميتواند حدود 900كيلومتر مسير را طي كند و كل مسير رفت و برگشت از مرز ايران تا ايروان (با بازديد از سوان )900 كيلومتر ميباشد .
اتفاقا من سفر با ماشين خودتان را توصيه ميكنم چون با توجه به امنيت بالاي آنجا سفر خاطره انگيزي خواهد بود
(عكسهاي ارمنستان را با كمك دوست عزيزم هنر ايراني در يك تايپيك مجزا و به مرور قرار خواهم داد)
به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
ارسالها: 871
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
45
تشکر: 0
4 تشکر در 0 ارسال
2010-04-04 ساعت 02:30
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-04-16 ساعت 09:19 توسط hvm.)
من در طول عمرم سفرهاي زيادي به كشور هاي مختلف دنيا داشته ام و با ملل مختلفي روزگار گذرانيده ام البته هنوز توفيق سفر به قاره آمريكا را نيافته ام اما تقريبا بيشتر كشورهاي اروپاي شرقي و خاور نزديك و دور را بقول معروف گز كرده ام اما با ارامنه فقط در ايران آشنايي داشته ام مخصوصا زماني كه خانه ما در نارمك تهران قرار داشت و خيلي از دوستان دوران كودكي و نوجوانيم در خيابان هاي نظام آباد و وحيديه و پدرثاني از ارامنه بودند اما وقتي به ارمنستان رفتم چيز جالبي كشف كردم و فهميدم كه جاي مانكنها فقط در فيلم ها نيست و ارمنستان را ميتوان كشور مانكنها نيز ناميد
به جرات ميتوان گفت حتي 1 درصد جوانهاي ارمني چاق نيستند و 100 درصد خانمهاي ارمني (حتا در دهات دورافتاده) خوش لباس و شيك پوش و آراسته اند و از اين نظر ميتوان گفت با توجه به سطح درآمد ارامنه درصد زيادي از مخارج ايشان را رسيدگي به وضع ظاهري آنها تشكيل ميدهد
از نظر نظافت نيز واقعا بايد به ايشان احسنت گفت چرا كه بعنوان مثال حتا يك ماشين كثيف و نشسته به چشم ما نخورد .
هرچه گشتيم يك بي خانمان در ارمنستان پيدا كنيم نشد كه نشد و يك راننده تاكسي يا يك فروشنده نديديم كه در صدد تيغ زدنمان برآيد
كشور ارمنستان مهد نوشيدني هاي الكلي است اما در خيابانها يك ارمني مست ديده نميشد
معتاد نيز نديديم
در مجموع بعد از اين سفر سطح احترام من به ارامنه بالاتر رفت و حس ميكنم جايي جديد و مردمي جديد را كشف كرده ام كه با بقيه خيلي فرق ميكند.
در قسمت بعدي در مورد دانشگاه اروپايي هاي ايروان خواهم نوشت
به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید