ارسالها: 530
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Dec 2009
رتبه:
91
تشکر: 0
5 تشکر در 0 ارسال
ای کلک از کجا فهمیدی سرم شلوغه؟ فقط نصفه شبها می تونم بیام اینجا ،که البته الان دم صبحه. اونجایی که در نقشه می بینید جاییست که من با بدبختی و مشقت فراوان برای ثبت شدن اسمم در گینس ،موفق شدم جمعیت بسیار زیادی از مهاجرسراییان که همراه با خانواده 10 نفر و نصفی شدیم را با وعده های بیمه مجانی و وامهای بلاعوض دانشجویی به آنجا بکشم و گردهمایی مهاجرسراییان مقیم آمریکا را افتتاح کنم. و به علت همین وعده ها همینک تحت تعقیب پلیس فدرال هستم و برای همین روزها کمتر آفتابی می شم. الان هم آفتاب در میاد من باید زودتر قایم شم. راستی صبح که بشه تو دانشگاه uclaبزرگترین نمایشگاه کتاب آمریکا برپاست اگه تا اونموقع لو نرفته باشم عکس براتون میارم.ای وای خورشید در اومد! خداحافظ
ارسالها: 120
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
9
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با هم دوست باشید.دعوا نکنید
خانه دوست کجاست...
ارسالها: 120
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
9
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من عاشق کتابم و آرامش عجیبی بهم میده مخصوصا کتابهائی که در راستای روحیه من باشه.وبا دیدن این عکس آهی از نهاد بنده بلند شد که میگفت :یعنی میشه یه روز توی این کتابها شنا کنم یه 2-3 ساعت بعدشم برم زیر اون سایه درخته ولو بشم و یه 10 صفحه از اون کتابو بخونم و ببینم که هیچی ازش نمیفهمم و بعد برم کتابو پس بدم وبجاش کتاب قصه های مجید در LA رو بخرم و هدیه بدم به یک دوست امریکائی .یعنی میشه؟ وای که چه کیفی داره
خانه دوست کجاست...
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
من کتابفروشی های اینجا را خیلی دوست دارم چون شما مجبور نیستید کتاب بخرید و میتوانید ساعتها در آنجا بنشینید و کتاب بخوانید. حتی میز و صندلی می گذارند که کسانی که مطالعه می کنند راحت باشند. بعضی ها هم مثل من روی زمین می نشینند.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 322
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: May 2009
رتبه:
43
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2010-04-25 ساعت 22:48)rs232 نوشته: من کتابفروشی های اینجا را خیلی دوست دارم چون شما مجبور نیستید کتاب بخرید و میتوانید ساعتها در آنجا بنشینید و کتاب بخوانید. حتی میز و صندلی می گذارند که کسانی که مطالعه می کنند راحت باشند. بعضی ها هم مثل من روی زمین می نشینند.
ما رفتیم کتاب فروشی، همه صندلی ها پر بود! به آیدین گفتم بشینم روی زمین؟! گفت مگه اینجا متروی صادقیه است می خوای بشینی روی زمین؟!
.
[font=Times New Roman]V[/font] رفتن همیشه رسیدن نیست ... ولی برای رسیدن، باید رفت ...
.
ارسالها: 120
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
9
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
زمین ؟جون من؟راست میگی؟وااا
رو زمین یخ کرده ؟ حتما" نماز خونه کتابخونه است.
پس بیرجامه هم ببریم که یه وقت دیدی کتابش خیلی جالب بود مجبور شدیم شب بمونیم.
خانه دوست کجاست...
ارسالها: 322
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: May 2009
رتبه:
43
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
نه بابا! کتاب فروشی ما که بیشترش موکت شده است! بخصوص بخش کتابهای کامپیوتری و وب! واسه همین اگر دوست داری یه بالش هم با خودت بیار!
.
[font=Times New Roman]V[/font] رفتن همیشه رسیدن نیست ... ولی برای رسیدن، باید رفت ...
.
ارسالها: 73
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
8
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
واو! WOW! چقد این عکسها برای تصور کردن مفیدن!!! خیلی خیلی ممنون! حالا اون کنسرته کی بود؟!