کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه مصاحبه در ابوظبی
سلام دوستان خوبم
من هم کلیر شدم . بعد از شش روز . از همه شما عزیزان صمیمانه تشکر میکنم و دست مدیران دلسوز مهاجرسرا را میبوسم که اگر این سایت نبود مطمئنا این شادی هم امشب در خانه ما نیود . همسرم و بچه ها سه شنبه هفته گذشته یک ضرب ویزا گرفتند ولی ضد حال کلیر خوردن من شادی اونها را هم خراب کرد ولی امروز به لطف خدا و راهنمایی و کمک شما عزیزان من هم کلیر شدم و خانم ملیکا گفت که پنج شنبه پاسم را برام میفرسته
در اولین فرصت گزارش کامل و سفرنامه را تقدیم میکنم
به امید کلیر شدن همه دوستان خوبم که در انتظار این لحظه هستند
بزن دست قشنگه را
سلام
ما در تاریخ 13سپتامبر مصاحبه داشتیم در تاریخ 10سپتامبر با پررواز ایران ایر رفتیم دبی هتل رز ریحان در شیخ زاهد.
همون روز رفتیم برای مدیکال بیمیارستان nmc در خیابان ابوهیل ساعت 3:30 رفتیم و ساعت 8:30 کارمون تموم شد اخه خیلی شلوغ بود و به جز 2-3 نفر بقیه لاتاری بودن.
راستی بگم برای رفتن از هر جای دبی به بیمارستان میتونین از مترو استفاده کنین چون دقیقا روبروی nmc است و فقط به مسئول بلیط بگین مترو ابوهیل.{برای رفت و اود ما از financial station تا ابوهیل کلا 11 درهم نفری دادیم ولی با تاکسی رفتو برگشت 65 درهم میشد.
{هزینه برای 2 نفر 850 درهم ولی واکسنامونو همشو اینجا زده بودیم{پاستور تجریش}}
یه چیز خیلی مهم اینکه به هیچ عنوان به لیدر های هتل نگین وقت سفارت دارین واصلا راجع به خانم ملیکا باهاشون صحبت نکنین چون با ملیکا خیلی بدن و بیخودی بهتون استرس میدن.
روز اینترویو ما دومین نفر بئدیم که وارد سفارت شدیم البته نفر اول یه خانم و اقای محترمی بودن که با هم با خانم ملیکا امده بودیم و به نشانه ادب اول اونا وارد شدن.
اول بهتون شماره میدن {راستی از اول ورود حواستون به حرف زدن و رفتارتون باشه همه چی کنترل میشه.}
بعد شماررو اعلام میکنن و مدارکو میگیرن:{خانم با روسری و خوش اخلاق}
1.کپی ترجمه شناسنامها
2.کپی ترجمه مدارک تحصیلی
3. کپی ترجمه سند ازدواج
4.کپی ترجمه مدارک کاری
5. مدارک اسپانسر{w2 مدارک مالیاتی 2 سال گذشته وi134 که از همین سایت دانلود کردم} البته ما 170 میلیون موجودی بانکی و 1 سند خونه هم داشتیم که دادیم. ولی یکیش کافی بود.
بعد پول رو دادیم به باجه مخصوص که بهتره عین مبلغ رو داشته باشین 819 دلار برای هر نفر چون پول خورد ندارن و کمی اذیت میشین ما 1638 دلار رو حتی توی پاکت گذاشته بودیم بهشون دادیم.
بعد باجه انگشت نگاری که خانم خیلی مهربونه.
راستی مو قع ورود کیفاتونو میگیرن همه مدارکو بردارین از توش که به مشکل بر نخورین.
بعد شمارتونو اعلام میکنن برای مصاحبه.{خانم توپول امریکایی و خوش اخلاق}}
اول میخواد قسم بخورین که قبلش اگر اشتباهی در فرماتون هست تصحیح کنین و بعد قسم بخورین.
سوالها
1.نام و فامیل.شغل.خصوصی بودن یا دولتی .سربازی برای اقایون و علت معافیت.نسبت با اسپانسر .این سوالهایی بود که از همسرم که برنده اصلی بود پرسید.
بعد از من همون سوالا به اضافه اینکه چند سال پیش ازدواج کردین که گفتم 5 سال و 10 روز پیش سالگرد ازدواجمون بوده و تبریک گفت و خندید .
بعد دوباره با همسرم صحبت کرد و یکدفعه از روی صندلی بلند شد و یه کارت ابی برداشت داشتم سکته میکردم یه چیزی روش نوشت و داد به همسرم ازش پرسیدم چی گفت همون جور که گوشی دستش بود گفت میگه فردا بیا پاساتونو بگیر که خانومه گفت فردا no پس فردا. کلی خندیدیم و تشکر کردیم.
اون کاغذ معروف ابی با کارت ابی فرق میکنه این کارت رسید پاسپورته.
دیگه رو پاهام بند نبودم دلم میخواست جیغ بزنم و تو دلم به همه 1 سال و 4 ماه گذشته که چه پدری از خودمو مامانو همه خانوادهو این شوهر بدبختو بچهای مهاجر سرا در اورده بودم فک میکردم و .......
ما اون روز اولین نفری بودیم که ویزا گرفتیم وساعت 9 از سفارت خارج شدیم.
اون خانم و اقا به دلیل اینکه چند ماه در المان بودن و سوئ پیشینه نگرفته بودن به مشکل خوردن ایشالا مشکلشون حل بشه.
5 شنبه هم خانم ملیکا زحمت کشید و پاسمونو گرفت و دم هتل بهمون داد. ما دو نفر کلا 600 درهم به ملیکا دادیم 300 روز اول و 300 تا 5 شنبه شاید کمی بیشتر از بقیه دادیم البته بازم میگم شاید ولی نوش جونش یکی میگفت 220 تا داده ولی من همون 300 تا رو دادم برای روز دوم.
چند تا نکته:
زود برین سفارت استرستون کمتر میشه
باید طرف چپ ده در سفارت بشینین
مرتب باشین ما رسمی بودیم فرقی نمیکنه فقط مرتب باشین
مدارکتونو مرتب بذارین تا گیج نشین و مدارکو کامل ببرین تا کسری مدارک بهتون نخوره که هم استرسه و هم هزینه.
از الان که میدونین قبول شدین کمی زبان بخونین خیلی خوبه خودتون از پس کارتون بر بییاین ما اول که مدارکمونو دادیم دوباره همون باجه ما رو صدا کرد یکی از کسایی که اومده بود نمیتونست صحبت کنه که از همسرم خواست براش ترجمه کنه منم از اون ور برای یه خانم و اقای پیر ترجمه میکردم اصلا اشکالی نداره که پیرا نتونن ولی ما جوونا باید بهشون بفهمونیم که ما جوونای ایرون از دنیا عقب نیستیم البته این حرف من باعث استرس نشه اگرم بلد نباشین ایشالا یکی باشه کمک کنه در ضمن افیسری که فارسی صحبت بکنه هم دارن من فقط نظرمو گفتم.
حتما حتما حتما حتما با خانم ملیکا برین چون مثل اب رو اتیش میمونه وقتی باهاش حرف میزنین و انتایمه ومهربون و مسئول و با انصاف.
منم از همین سایت باهاش اشنا شدم.
اینم سفرنامه ما.
من هرروز به سایت سر میزنم هر سوالی باشه در خدمتم تا شاید بتونم درصد کمی از دینی که این سایت و بچهای مهاجرسرا به گردنم دارن ادا کنم. در ضمن از سوالای تکراری و کوچیک نترسین و بپرسین این سایت حوصلش بیشتر از این حرفاست.
به امید موفقیت برای همه .
نفس

(2011-09-18 ساعت 00:02)NMOGHADAM نوشته:  سلام به همه دوستان خوب مهاجرسرایی
اول از همه پیش از نوشتن سفرنامه از تمام بچه ها و مسئولان سایت مهاجرسرا تشکر میکنم .واقعا اگر این سایت نبود ما خیلی به مشکل بر میخوردیم.اطلاعاتی که از طریق این سایت و تجربه های دیگران گرفته بودیم قبل از سفر و در تمام مراحل سفرمون خیلی مفید بود و کمکمون کرد.
من سعی میکنم مطالب تکراری رو که در سفر نامه های دیگه هم هست تا جای ممکن ننویسم و هر چی رو که فکر می کنم جدید و مهمه ذکر کنم.
ما 12 sep مصاحبه داشتیم موضوعی که در مورد کیس ما اهمیت داشت این بود که ما 26 Aug همین امسال یعنی 2011 تازه ازدواج کردیم یعنی عقد کردیم .برنده اصلی همسرم بود .ما از قبل با هم آشنا بودیم ولی همسرم قصد داشت اگه بشه بره آمریکا شرایط اونجا رو برای زندگی بسنجه و برگرده و بعد برای ازدواج اقدام کنه ،ولی از طریق همین سایت متوجه شدیم که اگه بعد از مصاحبه شخص بخواد برای ویزای همسرش اقدام کنه بین 3 تا 5 سال طول می کشه تا کارها انجام بشه و ویزای همسر هم آماده شه.
به خاطر همین ما تصمیم گرفتیم مه با یک تصمیم عجیب که همه رو شوکه کرد
در فاصله کمتر از یک ماه عقد کنیم تا در روز مصاحبه بتونیم با هم بریم.حالا خودتون تصور کنید که مراسم خواستگاری و آشنایی و.... با چه سرعتی انجام شد و در نهایت ما 28 Aug عقد کردیم این موضوع خیلی نگرانمون کرده بود که ممکن این ازدواج که خیلی به تاریخ مصاحبمون نزدیک بود برامون مشکل به وجود بیاره اگه پیغام های قبلیمون رو ببنید متوجه نگرانیهامون میشید.(همسرم با آیدی رضا حبیبی وارد می شد)
ما قبل از ازدواج به kcc اطلاع دادیم که در 26 Aug ازدواج میکنیم و kcc در جواب ایمیل همسرم گفت که تمام مدارک شما به سفارت آمریکا در ابوظبی فرستاده شده و تمام هماهنگی ها باید با اونجا انجام شود .ما به سفارت ابوظبی هم ایمیل زدیم و موضوع رو اطلاع دادیم ولی جوابی دریافت نکردیم.بعد از اینکه عقد کردیم هم 3 بار به سفارت ایمیل زدیم و یک بار هم یک کپی از ایمیل به ابوظبی رو برای KCCهم فرستادیم که در جواب آن kcc جواب داد که باید فرم های آپدیت شده با توجه به اطلاعات همسر و سند ازدواج به همراه ترجمه آن به سفارت ایمیل زده شود یا در روز مصاحبه به سفارت تحویل داده شود.
خلاصه ما از تمام صفحات سند ازدواجمان وترجمه آن به همراه فرمهایDS 230اسکن کردیم و از طریق ایمیل برای سفارت امریکا در ابوظبی فرستادیم ولی باز هم جوابی دریافت نکردیم و تمام این مدارک رو برای روز مصاحبه با خودمون بردیم .
ما جمعه ساعت 8 شب پرواز داشتیم حدود ساعت 11 رسیدیم چون تقریبا ساعت 9 حرکت کردیم .صف اسکن چشم خیلی طولانی بود و خیلی اونجا معطل شدیم
تقریبا ساعت 11.5 12 رسیدیم هتل .
هتل ما هتل نیهال واقع در خیابون الرقه بود که ما به خاطر نزدیک بودنش به بیمارستان NMC این هتل رو انتخاب کرده بودیم ولی در کل هتل خیلی خوبی بود و دقیقا پشت ایستگاه مترو قرار داشت و ما خیلی راحت از طریق مترو به مراکز خرید می رفتیم .
شنبه ساعت 9 صبح بیمارستان NMC نوبت داشتیم .اولین دفعه که به NMC رفتیم به راننده تاکسی گفتیم که ما می خواهیم برویم NMC . ولی راننده ما رو اشتباهی به یک شعبه دیگر NMC برد که آزمایشات در اون شعبه انجام نمی شد .(پس اگه آزمایشات رو در بیمارستان NMC انجام میدهید که نسبت به جاهای دیگه ارزان تر است باید به شعبه NMC روبروی هتل رامادا بروید و حتما قبلش یک نقشه تهیه کنید )
ما در بیمارستان NMC حدود 3 ساعت معطل شدیم تا آزمایشات انجام شود من چون 25 سالم بود واکسن سرطان دهانه رحم رو هم بهم زدند که هزینش 500 درهم شد و بقیه آزمایش ها هم همون هایی هستند که بچه های دیگه در سفر نامه هاشون ذکر کردند .
ما یک شنبه با خانم ملیکا که جا داره از ایشون هم تشکر کنم که خیلی بهمون
کمک کردند هماهنگ کردیم که فردا ساعت 5 صبح ماشین بیاد جلوی در هتل دنبالمون.دوشنبه ساعت 5 صبح آماده جلوی در هتل بودیم که ماشینی که خانم
ملیکا فرستاده بود اومد دنبالمون .تا رسیدیم اونجا حدود ساعت 7.5 بود .در همون صف های معروف نشستیم.یک آقای هندی با سبیل های ترسناک اومد و نامه های دوم وپاسپورت ها رو گرفت.اولین شوک اینجا بهمون وارد شد از اونجایی که اسم من در نامه دوم نبود اولش به من اجازه ورود ندادند وهمسرم تنها رفت داخل و این قضیه استرس ما رو خیلی بیشتر کرد .
اون آقا هندیه افرادی که اسمشون تو نامه دوم بود رو فرستادند تو یک صف دیگه
جلوی در ورودی و اونها یکی یکی وارد می شدند.همسر منم رفت ومن بیرون موندم .
اونجا یک آقایی که اتفاقا از بچه های مهاجر سرا هم بود به اونم اولش اجازه ورود ندادند به خاطر اینکه اسم توی پاسپورتش با اسم توی نامه دوم فرق می کرد .وقتی ازش پرسیدیم که چرا این جوریه گفت قبل از اینکه برنده لاتاری بشم اقدام کردم که اسمم رو عوض کنم .از طرف موسسه مربوطه باهام تماس گرفتند که با در خواست شما موافقت شده و مشکلی وجود نداره .ایشون می گفتند من می خواستم اسمم رو از سجاد الدین به رامتین تغییر دهم .وقتی برنده شدم و فرم های اولیه رو پر می کردم با توجه به اینکه در خواستم تایید شده بود و فقط باید مراجعه میکردم و کارهای اداریش رو انجام بدم با اسم رامتین فرم ها رو پر کردم ولی بعد از اینکه رفتم و پیگیری کردم فهمیدم که اونها موافقت کردند اسم من بشه سجاد به جای سجاد الدین .خلاصه این طوری بود که اسم توی نامه دوم با پاسپورت فرق می کرددر نهایت تونستند برن داخل ولی متوجه نشدم که نتیجش چی شد نتیجه اخلاقی اینکه اسمتون رو عوض نکنید لطفا.Smile
همسر من هم که داخل رفته بود برای آفیسری که مدارک رو تحویل می گرفت توضیح داده بود که من ازدواج کردم و به KCC و سفارت ابوظبی اطلاع داده بودم و آفیسر مربوطه گفته بود که اصلا نباید همسر شما را بیرون نگه می داشتند و من رو هم صدا زدند و رفتم داخل .مدارک رو تحویل دادیم .فرمهای 230 من رو هم گرفتند .و در مرحله بعد انگشت نگاری کردیم و نشستیم تا دوباره شماره را اعلام کنند .مرحله بعدی مصاحبه بود .نکته خیلی مهمی که باید بگم اینکه زبان مصاحبه انتخابی نبود یعنی کاملا شانسی بود اگر آفیسر شما می تونست فارسی صحبت کنه مصاحبه فارسی بود و اگر نه شما مجبور هستید انگلیسی حرف بزنید پس توصیه می کنم حتما در حد سوالاتی که برای مصاحبه می پرسند خودتون را آماده کنید تا اونجا با مشکل بر نخورید.
ما شماره مان 16 بود وقتی رو تابلو شماره 16 رو نشون داد رفتیم به کانتر مربوطه و یک خانم محجبه ( فکر می کنم عرب بود ولی مطمئن نیستم )مصاحبه
را انجام داد .مصاحبه ما انگلیسی بود اول همسرم گوشی رو بر داشت .
سوال ها و جواب ها:
1-تاریخ ازدواج؟28 Aug
2- کی با هم آشنا شدید؟حدود 2 سال پیش
3-پس چرا الان ازدواج کردید؟یک سال با هم دوست بودیم تا نامزد کردیم و مراسم انجام شد طول کشید .
4-شغل دولتی داشتید؟خیر(در اینجا من دیدم اسامی شرکت هایی که شوهرم
در فرم ها وارد کرده بود را در کامپیوتر وارد کرد آخرش هم دقیقا نفهمیدم چرا ولی حدس زدیم که با توجه به اسم شرکت و لیستی که از شرکت های دولتی داشتند چک می کردند شرکت دولتی هست یا نه.)
5-کارتون در چه زمینه ای هست؟کنترل کیفی قطعات خودرو
6-سربازی رفتید؟خیر
7-چرا؟چون پدرم 60 سال داشت و من تنها پسر خانواده بودم
8-اسپانسرتون چه نسبتی باهاتون داره؟از دوستان قدیمی پدرم هستند.(ما در این جا 2 تا حساب بانکی 20 میلیونی یکی به اسم من و یکی به اسم همسرم
به آفیسر نشون دادیم .همسرم به اشتباه به جای اینکه بگه 40 هزار دلار گفت ما حساب بانکی 40 میلیون دلاری هم داریم که آفیسر هم با خنده گفت 40 میلیون دلار!!!!!!پس شما باید آدمای خیلی پولداری باشید که ما هم خندیدیم)
بعدش من گوشی رو گرفتمو از من این سوال ها رو پرسید.
1:کار می کنی ؟خیر ،جای خاصی کار نمی کنم ولی تو خونه تدریس خصوصی می کنم .
2-چه درس هایی تدریس میکنی؟ریاضی و زبان
3-شما فوق لیسانس داری؟بله ،ولی چون هنوز پایان نامم تموم نشده مدرکش رو هنوز نگرفتم .
4-پایان نامت در چه زمینه ای هست؟هزینه های کیفی
5-برا هیچ شرکت دولتی کار نکرده ای؟خیر
بعد رفت و دیدیم که یه برگه آبی رو هی این ور و اون ور می بره .من که می دونستم مفهوم برگه آبی چی هست خیلی ناراحت شدم وای ناراحتیمون خیلی طول نکشید اومد و به من گفت مدارک پزشکی شما یک مشکل داره ولی اشتباه از طرف شما نیست بیمارستان این اشتباه رو کرده شما باید تا فردا ساعت 8 صبح این مدارک رو اصلاح کنید و برامون بیارید و بعد روی یک کارت صورتی دیدم که داره می نویسه رضا حبیبی ،wednesday(چهار شنبه)من که این رو دیدم دیگه خیالم راحت شد و فهمیدم که چهار شنبه یک اتفاقی می افته
و بعد رو کرد به شوهرم و گفت شما می تونید چهارشنبه ساعت 2 بعد از ظهر با این کارت صورتی بیایید و ویزاتون رو بگیرید و به منم گفت اگر شما هم این مدارک رو اصلاح کنید و فردا ساعت 8 صبح برامون بیارید می تونید چهار شنبه همراه همسرتون بیاید و ویزاتون رو بگیرید .از بچه هایی که اون روز باهشون آشنا شده بودیم یک دختر و پسر مجرد و یک زوج به همراه پسر 20 سالشون ویزا گرفتن ولی یک آقای مجرد که سربازیش توی ارتش بود FBI CHECKخورد .
ما با همون ماشینی که خانم ملیکا فرستاده بودند برگشتیم .راننده یک آقایی به اسم علی آقا بود که خیلی خوش مشرب و مهربون بودند و ما هم که خیلی خوشحال بودیم توی راه کلی گفتیم و خندیدیم.
علی آقا ما رو تا جلوی بیمارستان NMC بردند .ما به اونها گفتیم که این مشکل وجود داره اونها هم مدارک را به دکتر نشون دادند و معلوم شد که خانم دکتر یادشون رفته بوده که تیک مربوط به یکی از گزینه رو بزنند ،خلاصه همون موقع مشکل بر طرف شد و مدارک رو تحویلمون دادند.
به دوستان توصیه می کنم حتما روزی که برا ی آزمایشات میر وید تاکید کنید که همچنین اشتباهاتی در مدارک شما وجود نداشته باشه که حالا به غیر از هزینه رفت و آمد که تقریبا هم زیاده و زمانی باید بگذارید استرسی که ما با دیدن برگه
آبی بهمون وارد شد را نداشته باشید .صبح روز 3 شنبه همسرم ساعت 5 صبح
دوباره با ماشینی که با خانم ملیکا هماهنگ کرده بود به سفارت رفت تا مدارک اصلاح شده را تحویل دهد و بعدش که بر گشت کلی ماجراهای عجیب برام تعریف کرد که خودش براتون می نویسه که شاید تجربیات دیگران هم براتون مفید واقع شود .روز 4 شنبه خانم ملیکا رفتند و وبزاهامون رو گرفتند و آوردند جلوی هتل بهمون تحویل دادند .هزینه هر رفت و برگشت به ابوظبی برای هر نفر 150 درهم بود .ما با خانم ملیکا هماهنگ کردیم که دیگه برا گرفتن ویزاها خودمون نرویم چون کارت صورتی دست هر کسی بود ویزا رو به اون شخص تحویل می دادند و خانم ملیکا هم لطف کردند و ویزاهامون رو با هزینه 220 درهم برامون آوردند .
مجددا از خانم ملیکا و تمام بچه های مهاجر سرایی و مدیران سایت تشکر می کنم امیدوارم سفر نامه ما هم بتونه برای بچه های 2012 مفید واقع شود.
سلام و تبریک.
من شما رو یادمه اون روز ما دومین نفر بودیم و شما گفتین به ما ویزا میدن و نگران نباشیم همونم شد ازتون ممنونم.
موفق باشین.
سلام به همهٔ همراهانِ مهاجر سرایی،
خوب فکر می‌کنم نوبت من شد که یه چیزایی‌ بنویسم، اول از همه آرزو می‌کنم دوستان کلیر نشده هر چه زود تر، این مرحله رو رد کنن، و تو این ۶ روز باقی‌ مونده از این داستان کلیر خلاص شن،
این بار سفر ما به دوبی‌ ۸ روز طول کشید، صبح جمعه با پرواز ۷:۳۰ ماهان رفتیم دوبی‌، هتلی که گرفته بودیم ترانسفر فرودگاهی نداشت، و ما چون از قبل تصمیم گرفته بودیم، تو هزینه‌ها صرفه جویی کنیم، با مترو رفتیم هتل، پرواز ماهان تو ترمینال ۱ فرودگاه می‌شینه، و همونجا یه ایستگاه مترو هست به همین اسم، ما تو مترو اول یه دفترچه راهنما گرفتیم، به اسم: "The handy guide to using Dubai Metro" که تو این دفترچه دقیق توضیح داده که چه کارتهایی هست و کدوم به درد کی میخوره و هزینه هاش چجوری حساب می‌شه،
۴ نوع کارت هست nol red ticket، nol silver card، nol gold card و nol blue card، که برای توریستا که ما رو هم شامل می‌شه یکی‌ از ۲ کارت red و silver مناسبه، و البته خودشون میگن red بگیرین، البته با خوندن دفترچه ما تصمیم گرفتیم، سیلور بگیریم، با این کارت هم میتونی‌ از مترو و هم از اتوبوس استفاده کنی‌، ما کارت رو ۲۰ درهم گرفتیم که 14 درهم شارژ داشت.
اگه نقشهٔ دوبی‌ رو نگاه کنید نهر دوبی‌ رو می‌بینید که فرودگاه سمت راست این نهر هست، هتلی که ما گرفتیم برای شب اول اسمش "Emirates Grand Hotel" بود، که این هتل خیلی‌ نزدیک به ایستگاه Financial centre بود، حدود ۲ دقیقه
پیاده.هتل خیلی‌ تمیز بود و امکانات خوبی‌ داشت، شامل گاز، یخچال، ماکروفر، ماشین لباس شویی، TV، DVD player،... فضای اتاق خیلی‌ قشنگ بود و کلا ته آرامش، هتل ۴ ستاره تاپ بود، و ما شبی‌ ۱۲۰ تومن دادیم، صبحونهٔ هتل خیلی‌ خوب بود و رفتار کارمندا هم عالی‌، خلاصه جای ردیفی‌ بود، استخرش اگر چه خیلی‌ کوچیک بود (عمیقش ۱.۵۰ )ولی‌ خیلی‌ تمیز بود، و کلا اگه بخوای خودت غذا درست کنی‌، و طولانی‌ بخوای بمونی به نظر من حرف نداشت. اگر شما هم مثل من به غذای‌ فلفلی آلرژی داشته باشین و مجبور باشین خودتون غذا درست کنید این هتل جای خوبی‌.
ما برای ۵ شب بعد هتل داو پالاس رو گرفته بودیم،شبی‌ ۱۲۰ تومن که البته قبل از رفتن انقدر تعریف این هتل رو واسمون کرد آقای آژانس که ما فکر کردیم خوب اگه نریم اونجا از دست دادیم واقعا، تو هتل مدیر تور به ما گفت که این هتل قبلا ۵ ستاره بوده که ۱ ستارش و بعد گرفتن. و الان ۴ ستارست. چشمتون روز بد نبینه، درب و داغون بود، اصلا تمیز نبود، فاضلاب حموم و دست شویی مشکل داشت، استخر تقریبا کثیف بود، و غذاش اصلا قابل خوردن نبود، باید ۱۰ دور دور میز غذا میزدی شاید یه چیزی پیدا کنی که بشه خورد، غذاهای تند و خیلی‌ بدمزه، ضمن اینکه ۱۲۰ تا ایرانی‌ تو هتل بودن که به خاطر این شلوغی هر روز برای صبحونه و ناهار خوردن مشکل داشتیم، اولا که به سختی باید میز خالی‌ پیدا میکردیم، رفتار پرسنلش افتضاح بود و شرمنده که میگم ولی‌ رفتار ایرانیا افتضاح تر بود، یهو روز آخر دیدم که انگار منم دارم هول میزنم واسه غذا واسه اینکه تا چشمت و می‌بستی باز میکردی هیچی‌ رسما رو میز نبود، که من به خودم نهیب زدم و گفتم، اوووو حواست باشه، آدم باش، واقعا وقتی‌ همه دارن هول می‌زنن یهو نگاه میکنی‌ میبینی‌ توشون گم شدی و تو هم همون کار و داری ناخودآگاه میکنی‌، مثل سوار مترو شدن تو ایران، تو دوبی‌ من ۸ روز از مترو استفاده کردم و حتا ۱ بار ندیدم که وقتی‌ یه صندلی خالی‌ می‌شه کسی‌ به سمتش هجوم ببره همه اول کلی‌ چک میکردن ببینن کس دیگه اگه نمیخواد بشینه بعد میرفتن که بشینن، البته بهشت هم نبود و رفتار‌های بد هم دیدم، مثلا روز آخر که ما خیلی‌ خسته بودیم و دیگه من کم اورده بودم برای رفتن به فرود گاه تاکسی گرفتیم که رانندش خیلی‌ بد رانندگی‌ میکرد و اصلا هم مؤدب نبود، خلاصه ما هر چی‌ سعی‌ کردیم بتونیم بدون ضرر مالی‌ هتل رو عوض کنیم نشد که نشد، هتل داو پالاس روبروش یه ایستگاه اتوبوس بود به شمارهٔ C14 که مستقیم میرفت سیتی سنتر (قابل توجه خانوم‌های مثل خودم عشق خرید و ول چرخیدن تو مرکز خرید)

در مورد سفارت چیز تازه ای نیست که بخوام بگم، فقط اینکه ما ۱ شنبه با خانوم ... قرار بود بریم که اون یکی‌ دیگرو فرستاد دنبالمون، و ۱۲:۴۵ رسیدیم دم سفارت، خیلی‌ شلوغ نبود یه ۲۰ نفری بودیم، که ۱:۳۰ رفتیم تو، بازرسی دم در، گرفتن شماره، انتظار تو سالن، بعد هم بدون هیچ حرفی‌ پاسپورتمون و گرفت خانومی که ایرانی‌ بود، و گفت ۵ شنبه سر بزن اگه آماده نبود ۲ شنبه، همین. ما ۵ شنبه دیگه با تاکسی نرفتیم با اتوبوس رفتیم، با همسر بیتا-‌پ که لطف کرد و راهنمایی کرد، اول رفتیم غبیبه باس استند، بعد ابوظبی و بعد سفارت. و خدا رو شکر ویزا رو گرفتیم و برگشتیم،
مورد آخر اینکه ما چون بلیط برگشتمون کنسل شده بود مجبور شدیم برای برگشتن بریم تو فرودگاه بشینیم برای ویتینگ لیست که کلی‌ سرمون بازی‌ در آوردن هموطنان ایرانی‌، اول گفتن لیستی نوشته نمی‌شه و سیستم تصمیم میگیره که چه کسانی‌ می‌تونن برن، بعد یهو یه آقائی اومد و شروع کرد از رو لیست اسم خوندن که اینجا بود که من اون صدا قشنگه رو نشون دادم و بالاخره پس از کلی‌ دعوا سوار شدیم خوب ما حدود ۷ شب قبل رفتیم فرودگاه که ۱۰:۳۰ گفتن برین جا نیست، فرداش دوباره رفتیم ساعت ۷ صبح فرود گاه که یهو دیدیم کسانی که مثلا ساعت ۹ خوشان خوشان تشریف اوردن تو لیست اول بودن و حتا تاریخ بلیطشون بعد از ما بود. راستی‌ ما شب آخر که خسته و کوفته ولی‌ با لب خندون بابت گرفتن ویزا از فرودگاه رفتیم بیرون با مترو رفتیم ایستگاه Union و اونجا چند تا هتل میبینی‌ که ما اگه اشتباه نکنم رفتیم Comfort Inn بابت ۱ شب ۳۰۰ درهم دادیم، مثل مرده ها خوابیدیم و ۶ صبح دوباره رفتیم فرودگاه، راستی‌ مترو جمعه صبح تا ۱۳:۳۰ تعطیله.
راستی‌ مرکز خرید برجمان جای خیلی‌ باحالی‌ بود، همهٔ مارک‌های معروف دنیا تو طبقه ۳ بود که اگرچه نمی‌شه به راحتی‌ ازشون خرید کرد ولی‌ به دیدنش می‌ارزید. ما رفتیم اونجا یه غذای کره ای خوردیم، که البته بهتر بگم نخوردیم، چون بوی ماهی نپخته که فاسد شده میداد، وحشتناک بود. من شخصا با سیتی سنتر بیشتر حال می‌کنم زنده است حداقل و کلی‌ شلوغ
. با آرزوی موفقیت برای همهٔ بچهای باقی‌ مانده از ۲۰۱۱، و همهٔ بچه های ۲۰۱۲

غصه هم خواهد رفت ، به حباب لب یک رود قسم وبه کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت / غصه هم خواهد رفت ،آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ، لحظه را در یابیم ، باور روز برای گذر از شب کافیست
یار تنهایی من با من گفت: هر کجا لرزیدی، از سفرترسیدی، تو بگو از ته دل، من خدا را دارم... من خدا را دارم
با سلام به تمام دوستان

فايل pdf شده سفرنامهاي ابوظبی آپدیت شد. تاريخ :7/7/90

2011,Tuesday,September29




فایل‌های پیوست
.pdf   ??????.pdf (اندازه 1.16 MB / تعداد دانلود: 1,226)
To Wounds From One[font=Arial][/font]




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان