کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
اردوی دانشجویان کلاس فارسی در آمریکا
سلام دوستان
قبل از هرچیز از اینکه بخاطر مشکلات شخصی و شغلی برای مدّتی طولانی نتوانستم در خدمت شما باشم عذرخواهی میکنم. برای حـُسن شروع دوباره گزارشی از اردوی دانشجویان کلاس فارسی خدمتتان ارائه میکنم و تمام تلاشم را برآن خواهم داشت تا بیشتر درخدمتتان باشم. پیروز باشید ...ارادتمند حمید
------------------------------------------------------------------------------

این جمعه ی گذشته سفری یک روزه داشتم؛ به شهر کنزاس سیتی تا دانشجویانم، در این پایان ترم و سال تحصیلی، یک خاطره ای خوش از کلاس فارسی در ذهن داشته باشند. از آنجا که بیشتر آنان آمریکایی هستند و با اطلاعاتی در حدّ اندک و با ترس و لرزی فراوان از خط و الفبای عجیب فارسی در نظر آنان و به ظاهر سخت بودن یادگیری فارسی در سرکلاس حضور پیدا میکنند؛ تمام تلاشم را میکنم تا خاطره ای خوب از این کلاس داشته باشند. جالب است که با نظر لطف خداوند و بکارگیری شیوه های روان تدریس فارسی، بیشتر آنانی که در ابتدای شروع ترم تحصیلی با ترس و شک حضور پیدا میکنند؛ در آخر ترم توی سرشان میزنند تا کلاسهای بالاتر را ارائه دهم.

گفتنی است که در ترم اوّل(فارسی 1) آنان سوای آموختن الفبای فارسی و چیزی حدود 500 کلمه و 50 مصدر فارسی و... هرکدام از آنها باید با استفاده از اینترنت و تحقیق، یک کنفرانس(پرزنتیشنPeresentation) تصویری درباره ی کشورهای فارسی زبان در سطح کلاس ارئه کنند و بدینوسیله آرام آرام فرهنگ و سنن فارسی(ایرانی، افغانی، تاجیکی و...) را فرا میگیرند. سوای تماشای چند فیلم مستند درباره ی دیدنی های ایران و نیز چند فیلم سینمایی، آخرین برنامه ای که آخر هر ترم خواهند داشت اردوی یک روزه است به شهر کنزاس سیتی که در حدود یک ونیم ساعتی رانندگی از «لکسینگتون» قرار دارد.

آنچه که خیلی دلم میخواست دیدار از مسجدی با آن کاشیکاری های زیبا و نقشهای اسلیمی و خطاطی و هزاران تصویر و سمبل عرفانی شهرهای ایران و بخصوص اصفهان و شیراز و یزد بود. متاسفانه از شیعیان این منطقه آنچنان بخاری که برنمیخیزد و بازهم به همین اعراب اهل سنت که با تغییر کاربری یکی دو ساختمان خانه های عادی، اقدام به برگزاری نمازجماعت و کلاسهای قرآن و احکام و ... میکنند. در بین این مراکز اسلامی و مساجد تنها یکی از آنها از نظر بیرونی شباهتی با مسجد دارد و هرچه باشد یک به ظاهر مناره و گــُمبدی در بیرون آن خود نمایی میکند. امسال روح خودم را راحت کردم و دیگه مجبور نشدم تا از دیگر همکارانم خواهش کنم برای رانندگی ماشین دانشکده و حمل و نقل دانشجویان کمکم باشد. اجازه ی رانندگی خود دانشجویان را گرفتم وهرکدام از آنان هم با خوشحالی تمام همسفر چندتا از همکلاسیهای خود میشدند و مرا از نگرانی آدرس یابی و نقشه خوانی پیچیده ی راههای آمریکا راحت کردند.

به محض برگزاری نماز عصر رسیدیم و دیدنی بود که دانشجویان دخترم چه ذوقی از روسری پوشیدن خود میبردند و خدا میداند که چه تعداد عکس که برای خانواده هایشان ایمیل کردند. شروع تور دیدار از مسجد با معرفی کوتاه و زیبایی از اسلام توسط امام جماعت مصری مسجد شروع شد. دیدنی بود که همه ی دانشجوها چطور چهارزانو زده، روی موکت نشسته بودند و به صحبتهای ایشان گوش میسپردند و البته سوال و جواب آنها هم پایان نداشت. بدنبال آن و با خالی شدن مسجد از دیگر نمازگزاران، فرصتی داشتیم تا وضوخانه، نمازخانه و ....را ببینیم و آنطور که همه ی آنها میگفتند؛ برایشان بسیار آموزنده و جالب جلوه کرده بود و خواهان شدند تا در اردوهای بعدی زمانی بیشتر از یک ساعت برای دیدار از مسجد برنامه ریزی کنم.

پس از مسجد، راهی دیدار از فروشگاه و رستوران عربی به نام «کافه رستوران اورشلیم» شدیم و ساعتی را به زیر و رو کردن اجناس مشرق زمین مشغول بودند و اینجا بود که کار من درآمد و حالا باید یک ساعت فکر میکردم تا اسم خوراکی ها را به انگلیسی بگویم و جنس و طعم آنها را توضیح بدهم. آخه اگه من بدونم که «بادمجان» به انگلیسی میشه Eggplant( تخم مرغ-گیاه!!!) از کجا بدونم که سوهان قم و گزوپولکی اصفهان و قطـّاب یزد را باید چه بنامم و طعم و مزه ی آن را چه جوری توضیح بدهم؟؟ اینجا بود که اصل «چشیدن نمونه» به کار آمد و برایم سخت جالب بود که چطور صاحب فروشگاه از دیدن خریدهای آنان شگفتزده شده بود که آمیریکایی و چاقاله بادام و آلوچه سبز!!!

آخرین مقصد یکی از دو رستوران ایرانی کنزاس سیتی بود. بوفه بودن شام(سلف سرویس= افراد بنا به انتخاب خود و هرگونه غذایی که هوس کند میتواند هرمقدار که بخواهند بخورند) سببی شده بود تا انواع غذا و خورشهای ایرانی را بچشند و بدینوسیله یکی از بهترین چیزهایی که برای آمریکایی ها قابل ذکر و به به و چه چه کردن است؛ درنهایت خود جلوه کند و سوای آن بتوانند از دیدن صدها قاب عکسی که از دیدنی ها، مردم، سنن، مناظر و ... ایران زمین بر در و دیوار آویخته بود لذت ببرند. در این بین من مجبور بودم تا مدام از این سر رستوران به آن سمت بروم و موضوع آن عکسها را توضیح بدهم وبعضی از مشتریها هم با دهانی باز امــّا نه برای خوردن غذا از این اشتیاق دانشجویان، در دل خود، ذوق آنان را میکردند.

اوج لذت بردن آنان زمانی بود که صاحب رستوران «آقا حمید تفرشی» برایشان چندتایی «دَمـبـِل»زد(دو قطعه چوب قطورو سنگین به شکل باتوم که سمبلی از گـُرز پهلوانان باستانی است)و آنان را به چالش طلبید تا قدرت شانه و ماهیچه های دست خود را بیازمایند و بدینوسیله بازار خنده و عکس گرفتن برپا بود و من هم فرصتی پیدا کردم تا لقمه ای شام بخورم و یادی کنم از رانندگان اتوبوسهای مسافربری ایران که با رها کردن مسافران خود درب یک رستوران، به چه سرعت به پستوی مغازه میرفتند و از هرنظر و به رایگان ساخته و پرداخته برمیگشتند و من باید پول شام را کمال و تمام بدهم. نه! شما بگید این نهایت ظلم به یک اصفونی نیست!!؟؟ با این حال جای فردفرد شما را خالی کردم و بدینوسیله انرژی مثبت این خاطره را با شما تقسیم میکنم.
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
خوش به حال شاگرداتون!!! Wink
.
[font=Times New Roman]V[/font] رفتن همیشه رسیدن نیست ... ولی برای رسیدن، باید رفت ...
.
پاسخ
تشکر کنندگان: Snowman ، honareirani ، taherifar
مونیکای عزیز
البته که اطراف شما هم از این دست گردشگاهها و مراکز ایرانی فراوان است؛ ولی قول از من که شما این ورها تشریف بیاورید و بیخیال کلاس بالای سانفرانسیسکو باشید تا من هم درخدمت شما باشم.

راستی من نمیدونم چرا هرباره که این تصویر آواتور..؟ نمیدونم چی بهش میگند... را میبینم؛ برای یکبار دیگه فکر میکنم که مردی در حال سنتور نوازی است نه تایپ کامپیوتری!!!؟؟؟ یعنی میگید یه چشم پزشکی برم؟؟ آخه میترسم شماره ی عینکم از این هم ته استکانی تر بشه؟
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
تشکر کنندگان: Snowman ، Monica ، kianoush ، honareirani ، hoda_ch ، taherifar
باز هم یک نوشته خوب از حمید عزیزم
ما هم اینجا دانشجویان را به اردو میبریم اما برای هر مرتبه نیاز به اخذ مجوز های زیادی داریم که بعضا آنقدر طول میکشند که به پایان ترم رسیده اصل موضوع منتفی میشودBig Grin

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
تشکر کنندگان: Snowman ، lexington ، WIKIMAN ، Monica ، laili ، homeless ، kianoush ، honareirani ، hoda_ch ، taherifar
سلام
اقا حمید این کار شما از نظر من بسیار بسیار ارزشمند است از این گونه به فرهنگ وتمدن خود افتخار می کنید ونکات مثبت ان را بر می شمارید ودر جای خود نیز به بهترین وجه به نقد نقاط تاریک ان می پردازید از نگاه من بسیار بسیار ارزشمند است
برای شما و خانواده محترمتان ارزوی سلامتی و موفقیت از خداوند مننان را دارم
آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی
معذوری اگر در طلبش میکوشی
باقی همه رایگان نیرزد هشدار
تا عمر گرانبها بدان نفروشی
پاسخ
تشکر کنندگان: Monica ، lexington ، honareirani ، Hossein81 ، hoda_ch ، taherifar
هر یک آمریکایی که بفهمد ایران عراق نیست و ما هم عرب نیستیم و تلفظ ایران آیران نیست ،در این قحطی بازار اطلاعات عمومی آمریکاییها ،واقعا خوشحالم می کند. چه رسد به اینکه با همت اساتیدی مثل حمید آقا آنها با زبان و فرهنگ ما هم آشنا شوند.
حمید خان ممنون ، علاوه بر مضمون نوشته اتان نثرش را هم خیلی دوست داشتم.
در ضمن من دارم سعی می کنم به یک آمریکایی فارسی یاد دهم آیا منبعی برای آموزش زبان فارسی در اینترنت موجود است؟ اگر می شود به من کتابهایی در این زمینه معرفی کنید.ممنونم
برنده لاتاری ۲۰۰۹. ساکن لس انجلس.

وبلاگ: https://rasaraplanet.wordpress.com سیاره راساراسا
پاسخ
تشکر کنندگان: kianoush ، ساشا ، farhang ، lexington ، honareirani ، Hossein81 ، laili ، hoda_ch ، Monica ، hvm ، homeless ، taherifar
با کمال تشکر از تشویقهای همه ی عزیزان.
رسا خانم کلی مطلب نوشته بودم که روش تدریس را چگونه انتخاب کنید و چه کنید و چه نکنید که همه چیز ریخت به هم بازهم آلزایمر اینترنتی اومد سراغم... شاید هم زیاد مفید برای همه نبوده... لذا سعی میکنم بصورت پیام خصوصی آنچه که میدانم را برایتان بنویسم و انشاالله در فرصتی جداگانه تجربه هایم را در زمینه ی آموزش فارسی بصورت مبحثی مستقل جهت مطالعه ی همه ی دوستان ارائه خواهم کرد............. پیروزباشید
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
تشکر کنندگان: اليزا ، laili ، kianoush ، honareirani ، Monica ، hvm ، rasarasa ، homeless ، taherifar
جدا چرا آمریکائیها اینقدر به زبان فارسی علاقه دارند؟ از آهنگش خوششون میاد یا چون ایرانیها رو دوست دارند میخوان زبانشون رو یاد بگیرند؟
شاید هم چون بعد از اسپانیش بیشترین کاربرد رو توی کالیفرنیا داره Smile
معلم دختر من هم میخواد بره کالج زبان فارسی یاد بگیره....توی کلاس زبان هم معلممون که یک مرد 50 ساله ی یهودیه بیشتر از اونی که اون به ما انگلیسی یاد بده ما داریم بهش فارسی یاد میدیمSmile
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
پاسخ
تشکر کنندگان: kianoush ، honareirani ، sh-b ، Monica ، hvm ، lexington ، homeless ، Afies ، taherifar ، alirezanz
از بس که شیوا و دلنشینه! (البته به جز اون کلمات مذخرف زبان عربی که واردش شده)
پاسخ
تشکر کنندگان: hvm ، lexington ، nochen ، taherifar ، alirezanz
(2010-05-18 ساعت 01:26)lexington نوشته:  مونیکای عزیز
البته که اطراف شما هم از این دست گردشگاهها و مراکز ایرانی فراوان است؛ ولی قول از من که شما این ورها تشریف بیاورید و بیخیال کلاس بالای سانفرانسیسکو باشید تا من هم درخدمت شما باشم.

راستی من نمیدونم چرا هرباره که این تصویر آواتور..؟ نمیدونم چی بهش میگند... را میبینم؛ برای یکبار دیگه فکر میکنم که مردی در حال سنتور نوازی است نه تایپ کامپیوتری!!!؟؟؟ یعنی میگید یه چشم پزشکی برم؟؟ آخه میترسم شماره ی عینکم از این هم ته استکانی تر بشه؟

اینجا هم والا هست... اما اونی که من حسرتش رو خوردم، وجود استادیه که انقدر برای دانشجوهاش ارزش قائله و برای خوشحالیهاشون ذوق می کنه... Wink

استاد عزیز... خب کی بورد کامپیوتر هم فرقی با ساز نمی کنه! ما هر جا میریم که پیانو دارن شوهرم میره پیانو میزنه، بعدش همه به من میگن شما چی میزنی؟! منم میگم: من کی بورد میزنم! Big Grin
.
[font=Times New Roman]V[/font] رفتن همیشه رسیدن نیست ... ولی برای رسیدن، باید رفت ...
.
پاسخ
تشکر کنندگان: hvm ، lexington ، homeless ، hoda_ch ، honareirani ، elli ، ADONIS ، kianoush ، taherifar ، alirezanz
سلام.
ببخشید ولی من فکر نمیکنم که روسری پوشیدن و نماز جزو فرهنگ اصیل ایرانی باشه.به نظر من شما باید بهشون بگید که تفاوت زیادی بین فرهنگ ایرانی با فرهنگ اسلامی وجود داره.و به جای یاد دادن رسوم عربها به اونها میتونید سنتهای زیبای ایران مثل عید نوروز و 4شنبه سوری و شب یلدا وخیلی چیزای دیگه که ارزش بالیدن داره رو یاد بدید.
البته من فقط نظرمو گفتم میتونه موافق و مخالفهایی داشته باشه که اونم بستگی به میزان مطالعه افراد داره.
زندگی ساخته ی افکار شماست و فردا همان خواهد شد که امروز اندیشیده ای.

موریس مترلینگ
پاسخ
تشکر کنندگان: اليزا ، honareirani ، lexington ، nochen ، jalaldaiy ، K22 ، taherifar ، alirezanz
(2010-05-19 ساعت 11:07)Soofia نوشته:  سلام.
ببخشید ولی من فکر نمیکنم که روسری پوشیدن و نماز جزو فرهنگ اصیل ایرانی باشه.به نظر من شما باید بهشون بگید که تفاوت زیادی بین فرهنگ ایرانی با فرهنگ اسلامی وجود داره.و به جای یاد دادن رسوم عربها به اونها میتونید سنتهای زیبای ایران مثل عید نوروز و 4شنبه سوری و شب یلدا وخیلی چیزای دیگه که ارزش بالیدن داره رو یاد بدید.
البته من فقط نظرمو گفتم میتونه موافق و مخالفهایی داشته باشه که اونم بستگی به میزان مطالعه افراد داره.

دوست عزیز میشه منظورتون از جمله ی آخر رو واضح تر بگید؟ من درست متوجه شدم؟ بعنی هرکی موافق باشه مطالعه اش زیاده و هرکی مخالف مطالعه اش کم؟

ممنون
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
پاسخ
تشکر کنندگان: lexington ، Monica ، laili ، taherifar
(2010-05-19 ساعت 11:28)sadra_sepehr نوشته:  
(2010-05-19 ساعت 11:07)Soofia نوشته:  سلام.
ببخشید ولی من فکر نمیکنم که روسری پوشیدن و نماز جزو فرهنگ اصیل ایرانی باشه.به نظر من شما باید بهشون بگید که تفاوت زیادی بین فرهنگ ایرانی با فرهنگ اسلامی وجود داره.و به جای یاد دادن رسوم عربها به اونها میتونید سنتهای زیبای ایران مثل عید نوروز و 4شنبه سوری و شب یلدا وخیلی چیزای دیگه که ارزش بالیدن داره رو یاد بدید.
البته من فقط نظرمو گفتم میتونه موافق و مخالفهایی داشته باشه که اونم بستگی به میزان مطالعه افراد داره.

دوست عزیز میشه منظورتون از جمله ی آخر رو واضح تر بگید؟ من درست متوجه شدم؟ بعنی هرکی موافق باشه مطالعه اش زیاده و هرکی مخالف مطالعه اش کم؟

ممنون
مسلما نه.
منظورم اینه که بستگی به میزان مطالعه افراد با منابع گوناگون داره.
چون کتابهای زیادی با اهداف مشخصی در زمینه های مختلف نوشته میشه.
هر فردی بسته به باورهایی که داره مسلما از روی نویسنده کتابها به سزاغ موضوع میره پس قاعدتا نظرها بسته به میزان مطالعه میتونه متفاوت باشه.
و نمیشه گفت که کدوم ارجحیت داره.
منظورم واضح شد دوست عزیز؟
پس بعضیها موافق و بعضیها هم مخالف اون صحبت قبلی من هستند.که اونم بستگی به میزان مطالعه داره و منابع مطالغه و .....حتی عقاید شخصی!!
و منم فقط نظرمو عرض کردم.
با سپاس از اشاره موشکافانه و زیرکانه شما.
زندگی ساخته ی افکار شماست و فردا همان خواهد شد که امروز اندیشیده ای.

موریس مترلینگ
پاسخ
تشکر کنندگان: Ali Sepehr ، honareirani ، lexington ، Monica ، laili ، K22 ، taherifar ، alirezanz
(2010-05-19 ساعت 11:07)Soofia نوشته:  سلام.
ببخشید ولی من فکر نمیکنم که روسری پوشیدن و نماز جزو فرهنگ اصیل ایرانی باشه.به نظر من شما باید بهشون بگید که تفاوت زیادی بین فرهنگ ایرانی با فرهنگ اسلامی وجود داره.و به جای یاد دادن رسوم عربها به اونها میتونید سنتهای زیبای ایران مثل عید نوروز و 4شنبه سوری و شب یلدا وخیلی چیزای دیگه که ارزش بالیدن داره رو یاد بده
با سلام و احترام متقابل به نظر شما
من قصد نداشتم در این یک مبحث گذرا تمامی کارهایی را که در طول ترم برای معرفی سنتهای ایرانی انجام میدهم را بگنجانم؛ چرا که موضوع برمیگرددبه گزارش اردویی کوتاه برای آشنایی و تفریح دانشجویان.

وگرنه شما با مراجعه به لینک زیر(وبلاگ شخصی ام) میتوانید موارد بسیاری را مطالعه کنید که دقیقاً با منظور شما همخوانی دارد.برای نمونه هرساله در سالن اصلی اجتماعات و غذاخوری دانشکده سفره هفت سین را همراه با اطلاعات سمبلیک آن به زبان انگلیسی برای مطالعه ی همه ی دانشجویان نه فقط دانشجویان کلاس فارسی میگسترانم.

در آخر ضمن تشکر از انتقاد خوبتان یادآوری میکنم که فکر نمیکنم آشنایی با دیگر مذاهب و بخصوص اسلام و دانستن آداب مسجدها و ... امری باشد که ایرانی و غیر ایرانی بودن آن خیلی اهمیت داشته باشد........حداقل امر خودشان میبینند؛ مقایسه میکنند و قضاوت. هرچند که در همان ایران اگر یک توریستی و مخصوصاً آمریکایی بخواهد به مسجدی وارد شود و مراسم را از نزدیک ببیند؛ هزاران مشکل خواهد داشت.........

قابل ذکر است که ورود به مسجد نیاز به پوشیدن روسری داشت و ای بسا که همان جوانان با دیدن تنگناهایی که در اینگونه امور وجود دارد؛ بهتر معنی فرهنگ ایرانی را بفهمد.......میبخشید که مجبورم در لفافه سخنم را بیان کنم...در صورتی که نیاز به توضیح بیشتر بود امر بفرمایید تا بصورت پیام نویسی عرض کنم................پیروز باشید وبدرود
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
تشکر کنندگان: Soofia ، kianoush ، honareirani ، Hossein81 ، Monica ، laili ، mahdi/sh ، K22 ، taherifar
البته استاد گرامی منو ببخشید و حمل بر بی ادبی ندونید لطفا.
کمی دیدگاهمون با هم شاید متفاوت باشه تو این موضوع و این امریست کاملا عادی.
منتظر نوشته های خوب شما هستم.

شاگرد کوچک شما.
زندگی ساخته ی افکار شماست و فردا همان خواهد شد که امروز اندیشیده ای.

موریس مترلینگ
پاسخ
تشکر کنندگان: lexington ، honareirani ، Monica ، laili ، K22 ، taherifar ، alirezanz




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان