کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
بد نیست بخونید!!!
سلام به همه دوستان
شاید چیزاپی که میخوام براتون بنویسم تکراری نباشه Smile
خیلی مختصر و مفید براتون تعریف می کنم شاید بتونم کمکی کرده باشم چون من از این سایت نکات خوبی برداشت کرده بودم
منم مثل شما ها یکی از برندگان خوش شانس لاتاری ۲۰۰۸ بودم .اونم برای بار اول .
وقتی نامه اول رسید اصلا نمیدونستم چیه چون یادم نبود که شرکت کرده بودم و چون من برای ویزای توریستی برای امریکا اقدام کرده بودم گیج بودم که من که بهم ویزا ندادن پس این چیه ؟؟؟!!! خلاصه وقتی نامه روخوندم متوجه شدم که برنده شدم و خوب برام خیلی جالب بود چون بهر حال گرین کارد داشتن خیلی بهتر از نداشتنش بود. خلاصه خیلی سریع پر کردم و با دی اچ ال پست کرپم و ۲ روز بعد هم به کنتاکی رسیده بود.بعد توسط یکی از دوستانم به این سایت وارد شدم و اطلاعات خوبی گرفتم .
کسی نامبر من **۸۹ بود و چون برای اطمینان بیشتر ادرس دختر خالم در امریکا رو داده بودم نامه دوم به دست دختر خالم رسید که اونم همزمان به ایران اومد و نامه رو برام اورد که تاریخ مصاحبه در آپریل بود.خوب منم تمامی مدارکم حاضر بود از هر نظر هم مطمپن بودم که مشکلی ندارم چون اسپانسر بسیار قوی داشتم (شرکت آي بی آم )و خودم اینجا شرکت دارم و خلاصه تا حسابای بانکی خودم و مدارک تحصیلی خودم همه و همه از هر نظر نقصنداشت و به هیچ وجه شک نداشتم که من ویزا می گیرم .مصاحبه من در ابوظبی بود. از این نظر هم خیلی خوب بود چون من به خاطر شغلم در سال ۶-۷ بار به دبی سفر می کردم و خلاصه همه چیز به نحو احسند پیش می رفت .خلاصه ۵ روز قبل از مصاحبه با پدرم به دبی رفتیم .پسر خالم اومد دنبالمون و حدود ساعت ۲ ظهر چهارشنبه بود که بعد از خوردن نهار رفتیم خونه و من فقط چمدونم را گذاشتم و با پدر و پسرخالم به سمت بیمارستان برای دادن مدیکال اگزم حرکت کردیم قبل از رسیدن به اونجا من جلوی یک داروخانه واستادم تا قطره چشمم که تازه لایزک کرده بودم رو بگیرم و از ماشین پیاده شدم و به داروخانه رفتم و قطره را خریدم و سوار شدم وقتی به خیابان رقه رسیدم پییاده شدم تا به قول خودمون کارت پارک بگیرم وقتی اومدم سکه از توی کیف محتوی پاسپورتم در بیارم متوجه شدم که کیفم روی کمرم نبود(کیف مخصوص پاسپورت و پول و بسیار سیف ) دنیا دور سرم میچرخیدوبه طرف ماشین دویدم تا قبل از اینکه به ماشین برسم فکر می کردم حتما توی ماشین هست و قتی رسیدم و گشتم دیدم هیچ خبری از کیف نیست .خیلی حلم بد بود و خدا برای هیچ کس نیاره. روحیم از اوج به منفی بینهایت رسیده بودو همه چیزو از دست رفته میدیدم پسپورت و حدود ۴۰۰۰ دلار پول و گواهینامه بین المللی و کردیت کارتام همه و همه چیز.باورم نمیشدو همش احساس می کردم دارم خواب می بینم.پدرم و پسرخلم هم همینطور وضیعت بدی بود و چون اولین بار تو زندگیم بود که اینجوری می شد حس عجیب و بدی داشتم . سریع به پلیس گزارش دادم و اونا هم وارد کامپیوتر کردن و خلاصه من دیگه هیچ کاری از دستم بر نمیومدو فقط گفتم از ایران برام پول حواله کنن .شب اول تا صبح خوابم نبدر.صبح فرداش هر روز به پلیس میرفتم ولی خبری نشد که نشدو فقط ۱ روز مونده بود به وقت مصاحبه که پیش خودم فکر می کردم که خدا حتی دقیقه ۹۰ هم میتونه ورق زندگی ادم رو برگردونه و احساس می کردم که شاید قسمت نبوده من برم امریکا. بهرحال روز آخر فرا رسید و چون کیفم پیدا نشد به سفارت زنگ زدم که تاریخ مصاحبه رو عقب بندازم و مشکل رو به اونا گفتم و اونا گفتن بهر حال بهتره تایم مصاحبه بیایید و ما مدارک رو بگیریم تا بعدا پاسپورت رو بیارید. خوب یه خورده امیدوار شدم که هنوز همه چیز از بین نرفته . صبح ساعت ۶ بیدار شدم و با پدر (که اینجور مواقع آدم میفهمه که پدر چه گوهری و مثل کوه پشتم بود) و پسر خالم به سمت ابوظبی حرکت کردم ساعت ۷.۳۰ رسیدم جلوی سفارت حدود ۱۰ نفری جولوی من بودن خلاصه ساعت ۸ شد و نفر به نفر بعد از بازرسی بدنی و کنترل پاسپورت داخل سفارت می شدندووقتی نوبت من شد و من داستانم رو گفتم و گفتم پاسپورتم گم شده با شناسنامه و ترجمه رسمس اون و با برگ لاتاری وارد سفارت شدم ولی خوب یخورده که نه خیلی زیاد برای اونا جای بحث بود که روز مصاحبه گم کردن پاسپورت و...خلاصه جای شک داشتن هم داشت .خلاصه وارد شدم و شماره گرفتم و منتظر شدم تا صدام بزنن .کلی ایرانی اونجا بود.بعد از حدود نیم ساعت شماره من روی کانتر زده شد با تپش قلب رفتم اونجا و یه آقای عربی شروع کرد انگلیسی صحبت کردن و مدارک منو گرفت و من هم شروع کردم تعریف کردن ماجراو از اونجاپی که من به چشم خوردن و انرژی های منفی اعتقاد دارم همه چیز رو گردن چشم خوردنم انداختم و خلاصه کلی با اون آقا شوخی کردیم و خندیدیم.بعد برگشت گفت ما تا پاسپورت نباشه نمیتونیم کاری بکنیم و گفت من مدارک رو تحویل می گیرم و یه برکه میدم و هر وقت پاسپورت آوردی مصاحبه رو انجام میدیم . خیلی ناراحت شدم و گفتم باشه . داشتم خداحافظی میکردم که یکدفه گفت وایسا ما حالا مصاحبه رو هم انجام میدیم بعدش پاسپورت رو بیار.من یدفعه روحیه گرفتم چون دیدم داره ورق بر میگرده خلاصه مدارک رو از من گرفت که شامل دیپلم و لسیانسم و برگه ساپورت من و بعد سوال کرد خودت هم حساب بانکی توی ایران داری که منم سریع گفتم بله و پرینت تایید شده اون رو دادم و خوب حسابمم بد نبودو بعد گفت برو صندق و پول رو بده منم رفتم سریع صندوق و دلار در اوردم که بدم یه خانم خوش برخور اونجا بود که گفت خیلی متاسفم دلار نمیگیریم و فقط درهم .منم فقط دلار داشتم خلاصه بد بیاری بعدی شروع شد.از ایرانی های اونجا سوال کردم که کسی هست دلار منو چینج کنه که کاش نکرده بودم !!!!!!!!! خلاصه خانم کشیر به من گفت برو بیرون فروشگاه کارفور نزدیک چینج کن و بیا. سریع اومدم بیرون رفتم اونجا حالا ساعت ۸.۳۰ و اونجا ۹ شروع به کار میکرد. خلاصه کلی عصبی شده بودم و دوباره ساعت ۹.۱۵ رسیدم و رفتم پول رو دادم و رفتم همون کانتر خودم که اون آقای عرب گفت کجا بودی که باز جریانو براش گفتم و رسید رو از من گرفت و گفت بشین نا کنسول بیاد و مصاحبه کنه .حدود ۳ ساعت نشستم که دیگه کلافه بودم تا شمارم دوباره اعلام شد. یه خانم خوش برخورد امریکاپی بود که اول از من انگشت نگاری کرد و بعد در مورد اسپانسر که چه نسبتی داره پرسید و سوال بعدش در مورد شرکت ایرانم بود که گفت وقتی بری می خوای با این شرکتت چیکار کنی که منم گفتم میسپارم دست برارم و سوال بعدش این بود که چند نفر پرسنل توی شرکت داری که منم دقیقا جواب دادم(همه مصاحبه به انگلیسی بود) سوال بعدی پرسید توی امریکا می خوای کجا بری و سوال بعدی این بود که توی امریکا چی کار می خوای بکنی که منم همرو جواب دادم . بعد گفت بشین .باز حدود ۱ ساعت نشستم و این دفعه شمارم که اعلام شد یه خانم ایرانی اومد و گفت خوب خوش شانس امروز ما توپی که من گفتم در عین حال بدشانس .گفت قسم بخور که تمام چیزاپی که اینجا نوشتی راسته که منم خوردم . بعد یه برگ آبی بهم داد که من خندیدم و گفتم اف بی ای چک خوردم بعد یدفعه جا خورد و ۳ بار پیاپی سوال کرد کی همچین چیزی گفته . کی همچین چیزیو گفته ۳ بار پشت هم . بعد من گفتم راستش شنیده بودم که برگ آبی یعنی همون که گفت اف بی ای چک مال کسانی هست که توی امریکا پرونده داشته باشن نه مال کسی که تا حالا امریکا نرفته . خلاصه برگ ابی و یه برگ سفید به من داد و گفت کی میتونی پاسپورت بیاری منم گفتم حدود ۲ ماه دیگه . گفت باشه با این برگ می تونی بیای و هر روزی هم که خواستی بیای ساعت ۹ بیاو گفتم یعنی اگر پاسپورت داشتم مشکلی نبود گفت نه . خلاصه گفت بعد از اینکه پاس رو اوردی میتونی این سایت رو چک کنی و بعد بیای دوباره ویزات رو بگیری . خلاصه خداحافظی کردم و با روحیی بهتر اومدم بیرون و سریعا می خواستم برم ایران که پاس بگیرم . خلاصه بعد از اینکه به سفارت ایران رفتم و تمام پلیسها و امیگریشن دبی و دادگاه دبی رفتم تونستم با بد بختی از دبی برگ خروج و از سفارت ایران برگ عبور بگیرم و بیام ایران ..که خودایی توی سفارت ایران توی دبی خیلی کمکم کردن و همشون خیلی خوب باهام برخورد می کردن .خلاصه دردسرتون ندم برگشتم ایران و تازه فهمیدم که کسی پاسپورتش گم میشه باید ۶ ماه صبر کنه مگر اینکه بدلیل شغلی و یا اگر اقامت داشته باشید میتونید سریع پاس بگیرید. مشکل بعدی شروع شدومن خدا رو شکر چون شغلم یه جوری بود که با دبی قرارداد داشتم تونستم ۱ ماه و نیمه بگیرم . یه چیز جالب اینکه راستی من ۳ روز بعد از اینکه از دبی برگشتم توی اون سایت شماره کیسم اعلام شده بود که برام جالب بود که بدون پاسپورت چه جوری ویزام حاضره !!!! اینم نکته ای بود که برای همه فکر کنک جالبه . خلاصه حدود ۵۵ روز بعد از مصاحبه دوباره برگشتم و پاسپورتم دادم و ساعت ۲ همون روز همون خانم ایرانی گفت بیا ویزاتو بگیر که منم گرفتم
حالا نکات آموزنده که بهتون نصیحت میکنک اینه که به هیچ کس نگید برنده شدید چون چشم می خورید دوم اینکه خدا میتونه همه جیز رو بگیره و دوباره بده و سوم پاسپورتتونو مثل ناموس نگهداری کنید...ببخشید که سرتونو در آوردم اگه سوال داشتید حتما بپرسید که خوشحال می شم کمکی بکنم ...فکر کنم این اتفاقات برای هیچ کس در روز مصاحبش نیوفتاده باشه...
خلاصه هر چیزی هم آسون بدست نمیاد
سلام دوباره
من اینقدر اتفاقات زیاد بود که دیگه یادم رفت بگم اینکه روزی که پاسپورت گم شد همون روزی بود که داشتم برای آزمایشات پزشکی می رفتم ...و چون قبلش پاسپورتم گم شد نتونستم آزمایش بدم چون بدون پاسپورت قبول نکرد.و توی اون برگه آبی نقص مدارک منو پاسپورت و آزمایشات پزشکی زدن و بعد که من دوباره پاسپورت گرفتم و برگشتم آزمایش دادم و عکس از قفسه سینه گرفتم و یه پاکت بهم دادن که من تحویل سفارت دادم ولی عکس قفسه سینه رو سفارت نگرفت از من و حتی بازشم نکرد ...البته من تمام واکسن ها رو ایران در انستیتو پاستور زدم و فقط اونجا یدونه آمپول دیگه زدن که گفتن باید ۲ مرحله باشه و من فقط یه مرحلش رو در ایران زده بودم ...
تشکر کنندگان: ezbob74 ، Masoud ، sasaj58 ، reza1974 ، rs232 ، AvRiMcM
تبریک برای ویزا. آنچه که نوشتید هم آموزنده بود هم جالب.

موفق باشید
hope for the best, except the worst
تشکر کنندگان:
آقا عجب داستان پر هیجانی بود! شکر خدا که عین فیلم هندیها ختم به خیر شد. امیدوارم که بقیه سفرتون به خوبی و خوشی و بدون هرگونه دردسر انجام بشه. تبریک به خاطر گرفتن ویزا
شماره کیس: AS93XX
نامه اول: 2007 4th April
ارسال مدارک: 9th May 2007
دریافت پاکت دوم: 23rd March 2008
مصاحبه: 6th May 2008
كليرنس: 13th May 2008
دريافت ويزا: 9th June 2008
دریافت کارت: 11th July 2008
تشکر کنندگان:
mamarez عزيز
واقعا هيجان زده شدم. خيلي بهتون تبريك ميگم و اميدوارم هميشه خدا پشت و پناهتون باشه.
تشکر کنندگان:
با سلام و عرض تبریک

ماجرای جالب و اموزنده ای بود اما نکته جالبش مربوط به ازمایشات پزشکی شماست که چه طوری بدون انجامش موفق به دریافت ویزا شدید بهرحال خیلی خوشالم که شما هم تونستید در نهایت ویزاتون رو بگیرید و امیدوارم در ادامه راه زندگی در هر کجای دنیا که بودید پیروز و موئید باشید
شماره کیس: AS98XX
نامه اول: 2007 3th April
ارسال مدارک: 7th May 2007
دریافت پاکت دوم: بدستم نرسید
مصاحبه: 15th May 2008
كليرنس: دو ماه بعد
دریافت ویزا:7 سپتامبر
تشکر کنندگان:




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان