کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
ازدواج به قصد مهاجرت
امروز می خواهم برای شما در مورد یک مسئله ای صحبت کنم که ممکن است بسیاری از شما دوستان عزیز با آن سر و کار داشته باشید و یا بخواهید که در مورد آن بیشتر بدانید. متاسفانه شرایط اقتصادی و اجتماعی مملکت ما طوری است که بیشتر جوانان علاقه دارند تا بخت خود را برای موفقیت در کشورهای دیگر و مخصوصا امریکا آزمایش کنند. طبیعی است که همه ما دوست داریم در یک محیط آزاد زندگی کنیم و یا اینکه در شرایط عادلانه اقتصادی قرار بگیریم تا شانسی برای رفاه در زندگی شخصی خود داشته باشیم. بنابراین این طبیعی است که یک جوان معمولی که دستش هم به هیچ کجا بند نیست بخواهد در جایی زندگی کند که او را آدم به حساب بیاورند و امکانات رشد و ترقی را هم در اختیارش بگذارند. در حال حاضر برای مهاجرت به امریکا راه های بسیار معدودی وجود دارد که یکی از آنها ازدواج کردن با یک فردی است که در امریکا زندگی می کند.

به قول معروف تعریف از خودم نباشه! ولی کسانی که دارای گرین کارت و یا پاسپورت امریکایی هستند به همین علت از رنکینگ بالایی در صف خواستگاران برخوردار هستند و به قول معروف در بورس هستند. البته نه بخاطر کمالات و یا چشم و ابروی خودشان بلکه به این علت که ازدواج با آنها می تواند فرد مورد نظر را به امریکا منتقل کند. یک جوان پیش خودش فکر می کند که به هرحال ازدواج یک هندوانه سربسته است و هیچکس نمی داند که ازدواجش موفق خواهد بود یا خیر. پس چه بهتر که با ازدواجش به امریکا برود تا اگر هم ناموفق بود لااقل زندگی او با مهاجرت به امریکا تغییر کند و دوباره مجبور نباشد که به وضعیت اولیه برگردد. این یک فکر منطقی است و هیچکسی هم نمی تواند از آنها خرده بگیرد که چرا به این قصد ازدواج می کنند. همان طوری که برخی ها بخاطر فرار از تنهایی ازدواج می کنند و برخی بخاطر فرار از فقر و یا مشکلات خانواده پدری, برخی ها هم به خاطر مهاجرت ازدواج می کنند.به هر حال ازدواج یا منطقی است, یا احساسی است و یا ترکیبی از هر دوی آنها است که در هر صورت می تواند موفق و یا ناموفق باشد.

ولی ازدواج به قصد مهاجرت نکات دیگری هم دارد که باید آن را در نظر گرفت. شما پس از ازدواج با یک فردی که در امریکا زندگی می کند و رفتن به امریکا باید بتوانید دو سال با او باشید تا گرین کارت شما دائمی شود و اجازه داشته باشید که در آنجا زندگی کنید. مشکلات مهاجرت و دوری از خانواده به مشکلات ازدواج بدون عشق اضافه می شود و معجونی را پدید می آورد که تحمل آن بسیار دشوار تر از آن چیزی است که به نظر می آید. مخصوصا در مورد دخترها که به عروس پستی معروف هستند و با رویاهای بسیار زیاد و شیرین خود مراحل مهاجرت را طی می کنند که به زندگی در یک جای خوب و با مرد مطلوب خود برسند. معمولا اولین دیدارهای آنها در فرودگاه همچون آب سردی بر سر آنها فرود می آید چون فردی که می بینند با آن چیزی که در رویاهایشان وجود داشت بسیار متفاوت است. غم دوری از خانواده و مشکلات دیگر مهاجرت نیز بر او فشار می آورد. از طرف دیگر آقای داماد ایرانی مقیم امریکا که مفت و مجانی یک عروس زیبا را از ایران کادو پیچ کرده و آورده است انتظار دارد که در شب اول مزد هنر خود را با امور دیپلماتیک بگیرد و اینجا است که تراژدی اصلی آغاز می شود! طبق تعاریف سنتی در خانواده های ایرانی زن موظف است که به شوهر خود خدمات دیپماتیک ارائه کند و معیار و اصل آن چیزی است که در شناسنامه نوشته شده است نه چیز دیگری. معمولا در شب اول بدن عروس داماد را پس می زند و داماد ایرانی عصبی و ناراحت می شود. عروس احساس گناه می کند و از داماد فرصت می خواهد که بتواند به او علاقه مند شود. عروس گریه می کند و به فکر مادرش می افتد و آرزو می کند که پیش او باشد. عروس می خواهد که بر روی کاناپه بخوابد ولی داماد اجازه نمی دهد و می گوید که من بر روی کاناپه می خوابم.

فردا داماد دمق و بی حوصله از خانه خارج می شود تا به سر کار خود برود. عروس تنها در خانه می ماند و هیچ کاری نمی تواند بکند. احساس بی کسی و بی پناهی می کند و نمی داند که بالاخره در امریکا خواهد ماند و یا اینکه باید دست از پا درازتر به ایران برگردد. داماد راه های مختلف را امتحان می کند که عروس را خوشحال کند و با حتی با صحبت کردن با دختران دیگر سعی می کند که احساس حسادت او را برانگیزاند و از این طریق محبت او را جلب کند. عروس که نمی داند چرا از داماد خوشش نمی آید سعی می کند برای احساس بد دیپلماتیک خود یک توجیه منطقی پیدا کند و شروع می کند به پیدا کردن نکات بد اخلاقی در داماد و کم کم او را به صورت یک هیولا وصف می کند. داماد هم کم کم نا امید می شود و عروس را یک فرد روانی و انعطاف ناپذیر می داند که به هیچ وجه زیر بار نمی رود. در نتیجه پس از چند ماه زندگی مشترک ناموفق آنها تصمیم می گیرند که رابطه خود را قطع کنند و عروس هم مجبور می شود به ایران برگردد. متاسفانه بیشترین لطمه را در این نوع ازدواج ها دختر می بیند چون با وجود تمام فشارهای روحی که پشت سر گذاشته است باید مشکلات مخصوص به ایران و سرکوفت ها را هم پس از بازگشت خودش تحمل کند.

معمولا این نوع ازدواج ها فقط یک راه حل منطقی برای کمتر آسیب دیدن دو طرف دارد که متاسفانه کمتر مورد استفاده قرار می گیرد. آن راه حل این است که دو طرف خیلی صادقانه با یکدیگر حرف بزنند و احساس واقعی خودشان را بگویند. عروس باید به داماد بگوید که مثلا چون آن علاقه دیپلماتیک در من ایجاد نشده است من نمی توانم با تو ارتباط دیپلماتیک برقرار کنم ولی می توانیم با هم دوست باشیم و من در امورات خانه به تو کمک می کنم. معمولا هیچ کسی برای جدایی ازدواج نمی کند و همه هدفشان از ازدواج داشتن یک زندگی شیرین است ولی اگر این اتفاق رخ نداد و دو طرف به هر دلیلی نتوانستند با یکدیگر زندگی کنند هیچ دلیلی وجود ندارد که با هم دشمن باشند. برای توجیه کردن جدایی حتما نباید طرف مقابل دیو صفت باشد بلکه یک مشکل عاطفی و دیپلماتیک هم می تواند عاملی برای جدایی باشد و نیازی به جنگ و درگیری و دشمنی نیست. داماد هم کمک می کند که عروس به گرین کارت خودش دست پیدا کند و مجبور نباشد دوباره به ایران برگردد. معمولا اگر عروس برای برقراری احساس و یا رابطه دیپلماتیک تحت فشار نباشد رفتارش بسیار بهتر و عادی تر خواهد شد و داماد هم حق دارد که با فرد دیگری روابط دیپلماتیک داشته باشد. درواقع عروس و داماد همخانه هایی خواهند شد که می توانند برای یک مدت محدود به یکدیگرکمک کنند. احتمال وقوع احساس دیپلماتیک در دو طرف نیز بیشتر از قبل خواهد شد.

من وقتی حدود ده سال قبل ازدواج کردم مانند بسیاری از جوانان دیگر شرایط تشکیل یک زندگی در ایران را نداشتم و برای همین در انتخاب همسر عشق و علاقه فاکتور اصلی من نبود. پیش خودم فکر می کردم که عشق و علاقه بدون فراهم شدن نیازهای اولیه زندگی راه به جایی نمی برد و حق هم داشتم که آنطور فکر کنم. برای همین همسر سابق خودم را که در امریکا به دنیا آمده بود و پاسپورت امریکایی داشت به همسری برگزیدم. طبیعی است که او نیز مخالف بود چون هنوز علاقه خاصی میان ما به وجود نیامده بود ولی من سعی کردم که خودم را با بدبختی در دل او جا کنم و اعتماد او را نسبت به خودم جلب کنم. ما ازدواج کردیم و پنج سال در ایران در کنار یکدیگر بدون کوچک ترین مشکلی زندگی کردیم. علاقه ما به یکدیگر بیشتر از جنس دوستی بود و با اینکه روابط دیپلماتیک هم داشتیم ولی هیچکدام از ما زن و یا شوهر ایده آلی از لحاط دیپلماتیک برای طرف مقابل نبود. ما بچه دار شدن و کارهای اساسی را به بعد از رفتن به امریکا موکول کرده بودیم تا اینکه برای کارهای مهاجرت او مجبور شد که به تنهایی به امریکا برود که بتواند برای من اقدام کند. جدا شدن ما بسیار سخت بود چون به شدت به یکدیگر وابسته شده بودیم. من کار می کردم و برای او پول می فرستادم تا او بتواند در آنجا راحت زندگی کند.

امور مهاجرت من دو سال به طول انجامید و در این دو سال او دو بار به ایران آمد که در بار دوم که نزدیک به رفتن من به امریکا بود متوجه شدم که همه چیز تغییر کرده است و او دیگر تمایلی به من ندارد. وقتی که صحبت را باز کردم او گفت که می خواهد از من طلاق بگیرد و دیگر تمایلی به من ندارد. من خیلی سعی کردم که دوباره روابط از دست رفته را ایجاد کنم ولی او عاشق یک نفر در امریکا شده بود و دیگر کار از کار گذشته بود. در چندین ماه آخر سردی را از صدای او در پای تلفن حس می کردم ولی نمی خواستم که فکر بد به ذهنم راه دهم و او هم چون پول دریافت می کرد نمی خواست که تا آمدن من این راز را فاش کند و همچنان به نقش بازی کردن خودش ادامه می داد. همه کسانی که خودشان را عقل کل می دانستند به من می گفتند که ای ابله او را ممنوع الخروج کن و نگذار که از ایران خارج شود و یا اینکه او را تهدید کن و از این جور صحبت های پوچ. ولی من همیشه اعتقاد داشتم که یک نفر باید آزادانه زندگی با من را انتخاب کند و هر زمانی که نخواست می تواند برود پی کارش. در نهایت من با او دعوا نکردم و با اینکه بسیار ناراحت بودم ولی شرایط به وجود آمده را پذیرفتم و آن را تحمل کردم. او هم برای اینکه خیلی عذاب وجدان نگیرد اصرار داشت که من گرین کارتم را بگیرم و به امریکا بروم. بهرحال من تصمیم گرفتم که برای سه ماه و با سه هزار دلار به امریکا بروم و برگردم. او در این سه ماه به من کمک کرد که کارهایم را انجام دهم و من خیلی زود جایم را عوض کردم و در ریچموند یک اطاق برای خودم اجاره کردم. و باقی داستان را هم که می دانید که چطور کار پیدا کردم تا الآن در اینجا ماندگار شده ام.

من تا چند سال از گذشت آن ماجرا خیلی از همسر سابقم ناراحت بودم و او را مقصر اصلی این شکست عاطفی می دانستم ولی الآن که خوب فکر می کنم می بینم که من آن چیزی را بدست آوردم که برای آن ازدواج کرده بودم. هدف اصلی من از ازدواج تشکیل خانواده پر مهر و محبت و داشتن فرزند نبود و هدف اول من مهاجرت به امریکا بود. حالا چطور می توانم توقع داشته باشم که چنین ازدواجی حتما به جدایی کشیده نشود. مثلا اگر شما گز خوب بخواهید باید به اصفهان بروید و اگر بخواهید کنار دریا باشید باید به بابلسر بروید. اولویت این خواسته شما است که نهایتا شما را به مقصد می کشاند و اگر به بابلسر رفتید نباید انتظار داشته باشید که گز خوب بخرید چون اولویت و هدف اصلی شما در کنار دریا بودن بوده است. این داستان ها را برای شما تعریف کردم که اگر یک زمانی برای مهاجرت به یک کشور دیگر اقدام به ازدواج می کنید آگاه باشید که احتمال داشتن یک زندگی پر مهر و محبت و عشقولانه چندان زیاد نیست. بنابراین باید سعی کنید که در صورت اختلاف و عدم موفقیت دیپلماتیک لااقل به هدف اصلی خودتان که گرفتن اقامت است برسید و بعد جدا شوید.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
با آنکه قبلا این مطلب را در وبلاگ آرش خوانده بودم اما باز هم از خواندنش لذت بردم
سپاس

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، hoda_ch ، laili ، OverLord ، mahdis ، honareirani ، Afies ، msar
واقعا چرا عروس پستی زیاد دیده میشه ولی دوماد پستی زیاد نیست؟
این میتونه نشون دهنده ی چی باشه؟
این به خاطر ساده بودن آقایونه یا رنگی بودنشون؟
چرا مردی که سالها اینجا زندگی کرده ترجیح میده از ایران زن بگیره ولی عکس این قضیه برای خانومها زیاد صادق نیست؟
من به این موضوع زیاد فکر کردم ولی هیچ وقت به نتیجه نرسیدم.
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، hoda_ch ، R.F ، OverLord ، honareirani ، m.ghoreishi ، HERMES7 ، msar
(2010-06-17 ساعت 02:16)laili نوشته:  واقعا چرا عروس پستی زیاد دیده میشه ولی دوماد پستی زیاد نیست؟
این میتونه نشون دهنده ی چی باشه؟
این به خاطر ساده بودن آقایونه یا رنگی بودنشون؟
چرا مردی که سالها اینجا زندگی کرده ترجیح میده از ایران زن بگیره ولی عکس این قضیه برای خانومها زیاد صادق نیست؟
من به این موضوع زیاد فکر کردم ولی هیچ وقت به نتیجه نرسیدم.

من فکر کنم زنهای ایرانی معمولا در ایران از ترس آبرو زندگی را با شوهرشون ادامه میدن. من خودم کسانی را میشناسم که اگر پایشان به خارج از کشور برسد دیگر برای یک لحظه هم به زندگی با شوهر خودشان ادامه نمیدهند. اما آقایان در ایران زیادی پر توقع هستند. و چون میدانند که زن از نظر اجتماعی و فرهنگی ضعیف است تا میتوانند از این موقعیت استفاده میکنند. برای همین هم وقتی به کشور دیگه میآیند و زنها را میبینند که چطور آزادند و هیچ ارزشی برای مرد خودخواه قاءل نیستند آنوقت فکر میکنند که باید زن ایرانی بگیرند! البته و صد البته زنها یی هم پیدا میشوند که آنچنان در فرهنگ ایرانی غوطه خورده اند که براحتی در کشوری آزاد هم زیر سلطه قرار بگیرند و رضایت شوهر را جلب کنند. اما از قصه این تایپیک پند بگیریم و بدانیم که علاقه و عشق مربوط به چشم و ابرو نیست و هزار مورد هست که ایجاد عشق میکند که دوامش خیلی بیشتر از عشق های در یک نگاه است و بعد از ازدواج هم تشدید میشود. اما طلاق هم به نظر من چیز لازمی است واصلا بلا و شکست عشقی محسوب نمیشود. خیلی ها قبل از ازدواج شکست عشقی میخورند و این به روحیات هر فرد بستگی دارد. زندگی در جریان است امیدوارم قدر آزادی و نو اندیشی را بدانید و خود را به دست سیل احساساتتان ندهید تا همیشه احساس پیروزی کنید.(تفکرات یک زن ایرانی!)
برای رسیدن به مقصد به وسیله نیاندیش به مقصد فکر کن. آنوقت خواهی دید که چه آسان وسیله پیش پایت خواهد ایستاد و تو را به مقصد خواهد رساند.
پاسخ
تشکر کنندگان: R.F ، OverLord ، یه مهاجر ، hasti_banoo ، rs232 ، laili ، ADONIS ، honareirani ، ساشا ، farzad24 ، Ziba ، lexington ، zara man ، Amirreza ، Asal707 ، msar ، ghazal.br
(2010-06-17 ساعت 02:16)laili نوشته:  واقعا چرا عروس پستی زیاد دیده میشه ولی دوماد پستی زیاد نیست؟
این میتونه نشون دهنده ی چی باشه؟
این به خاطر ساده بودن آقایونه یا رنگی بودنشون؟

نه ربطی به سادگی شون نداره قبل از توضیح تاکید میکنم این مسئله رو درباره همه نمیگم و مطمئنا آقایونی محترم زیادی وجود دارن که اینجوری فکر نمی کنن

اما خیلی از مردانی که دنبال عروس پستی هستن دقیقا بخاطر ذکاوتشون این کارو می کنن چون به خیالشون سازگاری یه زن از ایران در یه کشور مدرن غیرسنتی خیلی بیشتر از زنی ست که در اینجور کشورا بدنیا اومده یا بزرگ شده و به حق و حقوق خودش بخوبی اشناست

دلیل اینکه خیلی از عروسهای پستی هم زندگیشون به جدائی میرسه همینه.داماد انتظار داشته عروسی رو بیاره که دقیقا به سبک ایرانی به زندگی ش ادامه بده،توی خونه بمونه و گوش به فرمان بی چون و چرای همسرش باشه و در مقابل ازادی هائی هم که شوهرش میخواد ازش استفاده کنه اما برای همسرش اونو مجاز نمیدونه مخالفتی نداشته باشه اما حالا با زنی مواجه شده که بعد از ورود به جامعه قانون مدار کم کم مثل یکی از زنهای همون جا میشه و حق و حقوقش رو مطالبه میکنه...البته مسلما عکس قضیه هم صادقه یعنی زنانی هم هستن که بعد از مهاجرت خیلی بطور افراطی تحت تاثیر محیط قرار میگیرن و شخصیتشون عوض میشه

داماد پستی هم خیلی معمول نیست چون خانومای ایرانی که در خارج از ایران زندگی می کنن نگران این مسئله هستن که داماد سفارشی شون بعد از اومدن قادر به سازگاری با فرهنگ جدید نباشه
پاسخ
تشکر کنندگان: R.F ، rs232 ، laili ، honareirani ، lexington ، NedaE ، Asal707 ، سانازی ، maryamoo ، msar
شیما کاملا باهات موافقم.

(2010-06-17 ساعت 02:16)laili نوشته:  ....
چرا مردی که سالها اینجا زندگی کرده ترجیح میده از ایران زن بگیره ولی عکس این قضیه برای خانومها زیاد صادق نیست؟
...
لیلی اینو گفتی یاد دوستم افتادم.

یکی از دوستای من که ایرانِ یه خواستگار سمجی داره که اونور زندگی میکنه و دوست من با توجه به فاصله سنی 13 ساله و اینکه شناختی هم از طرف نداره شخص خودش مخالف این ازدواج هست, اما دو دل شدنش به خاطر فشار خانواده و اطرافیانشه!
خودش اصلا آدم عشق خارجی نیست و اما اطرافیانش ول کن نیستن و اون پسر(مرد درواقع!) به نظرشون کیس بسیاااااااااااار مناسبیه چون اونور زندگی میکنه و آدم تحصیلکرده ای هست و به نظرشون فاصله سنی و علاقه نداشتن ایرادی نیست و خودش حل میشه و همچین کیس مناسبی رو نباید از دست داد!!

متاسفانه این که طرف اونور زندگی میکنه یعنی همه چیز و اصولا تو این ازدواج ها طرف به فرداش نگاه نمیکنه. اینکه به قول آرش فرداش شوهر میره سر کارش و تو باید بشینی تو خونه احتمالا پی بافتنی بافتن و چیزی!!(این فردا صبحش, تو هر دو نوع ازدواج هست, چه مهاجرتی چه این مدلی به قصد ازدواجی موفق ولی با کسی که نمیشنایسش!) ... اون خانواده ای هم که فرستادنت جلو, تو ایران نشستن دارن تو سبزی پاک کردناشون پز این رو میدن که دخترمون رفته خارجه!!!!

این از اون عروس پستی هاس که قصدش از ازدواج خارج رفتن نیست و قصدش همون ازدواج و زندگی و خوشبختیه و حالا باز با این تفکر که با ازدواج با پسری که اونور زندگی میکنه خوشبخت تر هم خواهد بود.
اما ایراد داره!باز اگه قصد اصلی مثل اون مثال بالا, بابلسر رفتن باشه(مهاجرت) یه چیزی اما وقتی واسه گز خوب خریدن داری میری, پس زدی تو جاده خاکی و معلومم نیست این جاده میرسه به جاده اصلی یا نه.
چون اگه با طرف هم مشکل پیدا کنی برمیگردی ایران و میشی همونی که بودی با یه ازدواج شکست خورده.

به نظر من ازدواج اینجوری واقعا اشتباهه. ایراد از دختر هم نیست, به نظرم از اون پسری هم که این کارو میکنه هست. همین کسی که من دارم میگم وقتی اومد ایران دنبال زن بود چرا؟؟ چون یه پسر 37 ساله هست و خانواده گفتن دیگه سن ازدواجت رسیده. و ایشون اعلام کردن که دختری می خوان خوش هیکل و زیبا و جوون. و خانوادشون هم تو اطرافیانشون یه سرچی کردن و کیس مورد نظر که دوستم بود رو انتخاب کردن.
خوب این یعنی چی؟؟!!! تو پسر به این سن پا میشی میای ایران و ملاکت برای ازدواج همینه؟؟ این چه زن گرفتنیه؟و جالبه که زمان خیلی کمی هم با هم گذروندن و صحبت کردن و این آقا در سفر بعدیش اومده بود که عقد کنه و ببره!!!
بدون اینکه حتی اینها از مسائل عادی که قبل ازدواج باید دو طرف در مورد هم بدونن اطلاعی داشته باشن. انگار این هم یه پروژه کاری برای اون آقاس که معامله انجام بشه و جنس مورد نظر رو ببره.(آره من میگم جنس مورد نظر! چون وقتی کسی ملاکش واسه ازدواج فقط همین ها باشه این توهین به اون دخترِ,چون دلیل اینکه اون پسر میخوادت فقط اینه که با چارتی که داره همخوانی داری, همین!)

متاسفانه کسانی که اونور زندگی میکنن به خاطر همین امتیاز رو بورس بودنشون همچین توقعاتی دارن و چون خارج زندگی کردن یه امتیازه و متاسفانه اینجا خانواده هام این رو یه پز میدونن پس در و تخته جور میشه! پسر یه اون عروسک کوکی که میخواد دست پیدا میکنه و دختر هم با یه پسر اهل فرنگ ازدواج میکنه!
گاهی حتی وقتی علاقه ای هم وجود نداشته باشه به طمع همین چیزهای دهن پر کن, دختر اوکی میده و به این توجه نمیکنه که داره ریسک خیلی بزرگی میکنه و اینکار چه عواقبی خواهد داشت.

به نظر من مردی که اونور زندگی میکنه و میاد از ایران زن بگیره ایراد داره و نباید بهش زن بدن! چراشو الان خدمتتون میگم:
سر این موضوع دوستم رو بردم پیش یه مشاور تا شاید بتونه تو گرفتن تصمیم عاقلانه بهش کمک کنه.
مشاور حرف های جالبی میزد, اینکه وقتی یکی جایی زندگی میکنه باید از همونجا زن بگیره چرا که اون دختر با شرایط زندگی اونجا آشناس و با فرهنگ و عرف اونجا بزرگ شده, وقتی یه پسر ایرانی میاد از ایران زن بگیره دلیلش اینه که می خواد مثل پدرش باشه. میاد از ایران زن بگیره چرا که میخواد اون زن مثل مادرش باشه , چون میخواد طبق چیزی که دیده باشه. رفتاری که پدرش,و در واقع ضایع کردن حق زن در ایران و مردسالاری که هست رو خودش داشته باشه. وقتی بره با یه دختر امریکایی و یا دختر ایرانی که اونجا بزرگ شده ازدواج کنه بخواد کلامی زور بگه باهاش برخورد میشه, اما دختر ایرانی که اینجاس اصولا چیزی نمیگه چون اونم چیزی که دیده روابط تو ایران و طرز برخوردهای تو ایران بوده و واسش عادی خواهد بود وقتی حقش ضایع بشه. بگذریم که الان هم دختره اگه دپ نزنه و ببینه کاخ رویاهاش خراب شده طلاق میگیره و همونجام میمونه . اما دختری که انگیزه و هدفش مهاجرت نبوده و اونجا خودش رو گم کرده باشه با سرخوردگی بر میگرده ایران.

خود ازدواج کردن ریسکِ حتی اگر با عشق و علاقه باشه چون معلوم نیست چند سال بعدشم اون علاقه دوام داشته باشه یا نه .
مهاجرت کردن هم ریسکِ چون داری همه زندگیت رو میذاری و میری به امید رسیدن به هدف های والایی که داری و معلومم نیست چند درصد بتونی به اون چیزی که موقع مهاجرت قصدت بوده برسی.
حالا وقتی یکی بیاد این دو کار رو با هم انجام بده واقعا ریسکِ خیلی بزرگی کرده!

اینکه چرا "عکس این قضیه برای خانومها زیاد صادق نیست" هم به نظر من دلیلش اینه که دختری که اونجا زندگی میکنه اگه واقع بینانه نگاه کنه خوب باید با پسری ازدواج کنه که اونجا بوده و میدونه زندگی اونجا چه جوریه. بیاد از اینجا داماد پستی ببره که طرف تازه بیاد بگه مثلا چرا با فلان همکار مردت اینجوری رفتار کردی و غیرتی بازی های ایران رو دربیاره! خوب دختر باید کلی بیاد فرهنگ سازی کنه تازه, که من یا این نوع فرهنگ بزرگ شدم و ... .
اگه دختری هم بخواد از ایران شوهر پستی و اونم به قصد ازدواج واقعی ببره , فقط به خاطر علاقه خواهد بود. چون مثل پسری که اینکارو میکنه قصدش ازدواجی سنتی از نوع مردسالاری یا زن سالاری نخواهد بود.
چشم انتظاری جاذبه ای قوی دارد. منتظر چیزهایی باش که می خواهی شان, نه چیزهایی که نمی خواهی

شماره کیس: 2010AS000016XXX
کنسولگری:آنکارا
تاریخ مصاحبه: May 2010  
تاریخ دریافت ویزا: فردای روز مصاحبه
پاسخ
با این اوصاف نتیجه میگیریم که آقایون ایرانی باید خودشون رو عوض کنند .....چه اونهائی که در غرب زندگی میکنند و چه اونهائی که در ایران زندگی میکنند.اونهائی که اینجا زندگی میکنند باید بدونند که تساوی حقوق زن و مرد وجود داره و نمیتونند راحت برن ایران و یه دختر جوون خوشگل امروزی بیارند و توقع داشته باشند مثل مادرشون رفتار کنه....آقایونی هم که ایران زندگی میکنند باز باید طرز فکرشون رو تغییر بدند تا اگه خدائی نکرده خدا زد پس کله ی یه دختر خانمی که اینجا زندگی میکرد و خواست شما رو بیاره اینور به خاطر طرز فکر مرد سالاری شما از کارش پشیمون نشه......Smile
اصولا ما خانمها همیشه بی ایرادیم شماها باید طرز فکرتون رو تغییر بدید .....Smile
(آیکون کسی که داره یواشکی فرار میکنه)
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
پاسخ
تشکر کنندگان: ADONIS ، maryamjay ، hasti_banoo ، یه مهاجر ، R.F ، دنیز ، hoda_ch ، honareirani ، rs232 ، ساشا ، RosyluvsUSA ، Ziba ، loony ، lexington ، Hossein81 ، sib 24 ، msar
(2010-06-17 ساعت 21:17)laili نوشته:  با این اوصاف نتیجه میگیریم که آقایون ایرانی باید خودشون رو عوض کنند .....چه اونهائی که در غرب زندگی میکنند و چه اونهائی که در ایران زندگی میکنند.اونهائی که اینجا زندگی میکنند باید بدونند که تساوی حقوق زن و مرد وجود داره و نمیتونند راحت برن ایران و یه دختر جوون خوشگل امروزی بیارند و توقع داشته باشند مثل مادرشون رفتار کنه....آقایونی هم که ایران زندگی میکنند باز باید طرز فکرشون رو تغییر بدند تا اگه خدائی نکرده خدا زد پس کله ی یه دختر خانمی که اینجا زندگی میکرد و خواست شما رو بیاره اینور به خاطر طرز فکر مرد سالاری شما از کارش پشیمون نشه......Smile
اصولا ما خانمها همیشه بی ایرادیم شماها باید طرز فکرتون رو تغییر بدید .....Smile
(آیکون کسی که داره یواشکی فرار میکنه)
دقیقا همینجوره که گفتی لیلی جون

شما قیاس کن ازدوج مردان ایرانی با زنان غیرایرانی و برعکسش رو !!! در کدوم گروه بیشتر جدائی می بینی؟ البته منظورم از غیرایرانی زنای هندی و چینی و اوکراینی و امثال اینا نیست که خب این کشورا هم دست کمی از ایران ندارن و خیلی عجیب نیست اگه مردای ایرانی با زنانی از این کشورا بتونن براحتی زندگی کنن چون بهرحال این زنان هم از کشورائی محدود و سنتی هستن درباره کشورای پیشرفته دارم صحبت میکنم

مشکل اساسی روابط زن و مرد حتی در ایران هم دقیقا همینه.زنان بخاطر تحولات اجتماعی و حضور در دانشگاه ها و کسب مشاغل کم کم از فرهنگ سنتی فاصله گرفتن و انتظارات و ایده ال هاشون تغییر کرده اما هنوز اقایون بدلیل وجود قانون مردسالار در انتظار یافتن زنانی مثل مادران و مادربزرگهای خودشون هستن و خیالشون راحته حتی اگه زنان امروزی هم با این مسئله مشکلی داشته باشن همچنان قانون ازشون حمایت میکنه پس طبیعیه که از این وضع استقبال می کنن و دلیلی برای تغییر خودشون نمی بینن...وقتی در جامعه ای همه اقشار به میزان و در حد تعادل با هم در مسیری در حرکت نباش این تضادها ایجاد میشه

با این نطقی که کردم فکر کنم الان من باید فرار کنم

عجب ایکونی انتخاب کردی؟ ! Big Grin
(2010-06-17 ساعت 21:30)ADONIS نوشته:  اما به نظر من یه چیزی به نام توهم غیر انسانی وجود داره ...که به نظر من باید شدیدا از اون فرار کرد !
اکثر زن ها ی ایران دچار مساله ی ارث هستند ...و اصلا تو عمرشون هم به این فکر نکردن که میشه یه کاری به غیر از این کاری که همه میکنند انجام بدن ...
و شاید اصلا کلمه ی طغیان و حتی عصیان به گوششون هم نخورده...
پس اونوقت چه انتظاری برای بهبودی وضعیت داریم ؟!
چرا نباید یه چیز رو تغیر داد ...حالا میخواد تو محدوده ی چیزه دیگه ای باشه ! یا اصلا کلا محدود باشه...همه چیز که محدود نبود...این ارث محدودیت به ماست...که ما میتونیم یه کاری کنیم برای مخالفت با این...
اما مخالفت و در مقابل قرار گرفتن ارث و چیزای دیگه مردونگی میخوادBig Grin Tongue...
خلاصه باید از یه جا شروع کرد...

اما من حاضرم داماد پستی بشم و کسی که تو فرانسه زندگی میکنه براش پست بشم ( سفارشی میام ) البته به قید شهروندی ممتاز Tongue

موافقم

حالا چرا فرانسه؟Big Grin
پاسخ
تشکر کنندگان: ADONIS ، laili ، hoda_ch ، honareirani ، rs232 ، R.F ، kasra ، loony ، lexington ، سانازی ، msar
این همخانه من پدرم را درآورده است. یک بار از دهانم پرید و گفتم که خیلی از آقایان ایرانی پولدار و مجرد هستند که می خواهند با یک امریکایی ازدواج کنند و به اینجا بیایند. از آن روز تا به حال جفت پایش را به یک لنگه کفش فرو کرده است و به من می گوید که یالا من شوهر پولدار ایرانی می خواهم! شما را به خدا یکی فداکاری کند و با او ازدواج کند که من از این مصیبت نجات پیدا کنم. آدونیس جان بگو ببینم عزیز جان شما چند سالت است!؟
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: ساشا ، R.F ، farzad24 ، سارا کوچولو ، lexington ، Hossein81 ، MPU ، HERMES7 ، msar
ببخشید وسط صحبت های شیرین بانوان مکرمه ی سایت دخالت میکنم ولی چند تا نکته وجود داره :
البته دوستانی که این بحث رو پیش میبرند خودشون دارند توی کشور غربی زندگی میکنند و از نزدیک و بیشتر از من در جریان هستند ولی یک طوری صحبت میشه که انگار مرد ایرانی جلاده ! و صبح ظهر شب هر وعده به مدت ۲۰ دقیقه با مشت و لگد زنش رو میزنه ! !! و در عوض مرد غربی ۲۴ ساعت داره قربون صدقه ی زنش میره و هیچ سو استفاده ای نمی کنه و یا هیچ خشونتی نمی ورزه! . قبول دارم اوضاع برای خانم ها زیاد جالب نیست و مشکلات قانونی ، اجتماعی و فرهنگی زیادی داریم .ولی فکر کنم کلا اینجا اوضاع حقو.ق.بشر.ی برای انسان جالب نباشه حالا زن و مرد بودن اون انسان بماند .
شاید اگر حقوق انسان رو محترم بشمریم حقوق های بعدی اتوماتیک پرداخت بشه!
بازم عذر میخوام من یک مقدار به بحث های شادی صدری ! حساسیت پیدا کردم و ا.حمدینجادیسمم میزنه بالا Big Grin
به خدا مرد ایرانی اینقدر خوبه اینقدر مهربونه ، مثل گل میمونه ! حالا درسته یک تعدادی مردنما اومدن این صنف رو خراب کردن ولی دیگه شما همه رو با یک چوب نزنید درد داره!
شماره کیس:2010AS00007xxx
تاریخ دریافت نامه قبولی:یادم نیست!
کنسولگری:Abu Dhabi
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: JUNE-12- 2009
تاریخ کارنت شدن کیس: 2009 Sep
تاریخ مصاحبه: Feb 2010
تاریخ دریافت نامه دوم:دو هفته بعداز مصاحبه
تاریخ دریافت کلیرنس: 23 Sep -بیش از ۷ ماه!
تاریخ دریافت ویزا : ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۰
پاسخ
تشکر کنندگان: laili ، دنیز ، nochen ، farzad24 ، hoda_ch ، rs232 ، lexington ، zara man ، Amirreza ، jalaldaiy ، msar
(2010-06-19 ساعت 11:34)homeless نوشته:  ببخشید وسط صحبت های شیرین بانوان مکرمه ی سایت دخالت میکنم ولی چند تا نکته وجود داره :
البته دوستانی که این بحث رو پیش میبرند خودشون دارند توی کشور غربی زندگی میکنند و از نزدیک و بیشتر از من در جریان هستند ولی یک طوری صحبت میشه که انگار مرد ایرانی جلاده ! و صبح ظهر شب هر وعده به مدت ۲۰ دقیقه با مشت و لگد زنش رو میزنه ! !! و در عوض مرد غربی ۲۴ ساعت داره قربون صدقه ی زنش میره و هیچ سو استفاده ای نمی کنه و یا هیچ خشونتی نمی ورزه! . قبول دارم اوضاع برای خانم ها زیاد جالب نیست و مشکلات قانونی ، اجتماعی و فرهنگی زیادی داریم .ولی فکر کنم کلا اینجا اوضاع حقو.ق.بشر.ی برای انسان جالب نباشه حالا زن و مرد بودن اون انسان بماند .
شاید اگر حقوق انسان رو محترم بشمریم حقوق های بعدی اتوماتیک پرداخت بشه!
بازم عذر میخوام من یک مقدار به بحث های شادی صدری ! حساسیت پیدا کردم و ا.حمدینجادیسمم میزنه بالا Big Grin
به خدا مرد ایرانی اینقدر خوبه اینقدر مهربونه ، مثل گل میمونه ! حالا درسته یک تعدادی مردنما اومدن این صنف رو خراب کردن ولی دیگه شما همه رو با یک چوب نزنید درد داره!

اول اینکه قبل از شروع بحث ما تاکید کردیم منظورمون چجور مردائی در ایران هستن اما من هنوز در عجبم وقتی بحثی میشه همه به خودشون می گیرن

دوم اینکه هوم لس جان شما باید جای یه زن باشین که بتونین این مشکلات رو حس کنین .من همچنان با وجودیکه در ایران زندگی نمی کنم و بقول فرمایش شما همه مردا در اونجا جلاد نبودن و اینجا هم همه مردای غربی به حقوق زنان احترام نمیذارن باز از یاداوری تبعیضهای جنسیتی در ایران و ستمهائی که بعضی از اقایون به خانوما می کنن حالم بد میشه..

بحث حقوق بشر رو یه جوری مطرح کردی که اینجور متصور میشه حالا چون این بخش از قوانین بدجور میلنگه و جنس مذکر حقوق خودش رو برباد رفته دیده با ستم بر زنان داره خودش رو تخلیه میکنهBig Grin

در این چیزی که فرمودین شکی نیست پدر خود من نمونه یه مرد ایرانی و از نظر من بهترین مرد دنیا و تنها مردی که من عاشقشم و از هر حیث قبولش دارم...بفرما اینم برای اون گلایه ای که فرمودین و تصور کردین ما مردای غربی رو فرشته خو و ایرانی ها رو جلاد میدونیم و واقعا این بخش رو بدون شوخی عرض کردم

در پایان فکر کنم همه میدونن حرفائی که ما زدیم در مورد چی بود،برای چی بود..............هرچند ما نفهمیدیم شما چرا به خودت گرفتیWink
پاسخ
تشکر کنندگان: laili ، اليزا ، nochen ، homeless ، R.F ، hoda_ch ، rs232 ، lexington ، zara man ، msar
منم فکر میکنم مردهای خوب در اطراف ما زیادند ولی در مجموع موضوع بحث ما در مورد اکثریت مردان ایرانی بود که تعدادشون متاسفانه کم هم نیست و باز متاسفانه بیشتر در راس قدرت هستند و قوانین زن ستیزی رو صادر میکنند و باعث رواج بیشتر این فرهنگ غلط در جامعه ی ایرانی میشن.
البته نمیشه در مورد این موضوع به زعم اینکه افرادی هم جزو استثناها هستند بحث نکرد و این رفتار رو به چالش نکشید. چون اگه همیشه بخواهیم بگیم که همه چی گل و بلبله این مشکلات حل که نمیشن روز به روز هم بیشتر میشن و زخمهای جامعه ی مرد سالاری ایران عمیق تر.
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
پاسخ
تشکر کنندگان: یه مهاجر ، homeless ، R.F ، hoda_ch ، rs232 ، lexington ، msar
(2010-06-19 ساعت 12:41)@Š!M نوشته:  اول اینکه قبل از شروع بحث ما تاکید کردیم منظورمون چجور مردائی در ایران هستن اما من هنوز در عجبم وقتی بحثی میشه همه به خودشون می گیرن

دوم اینکه هوم لس جان شما باید جای یه زن باشین که بتونین این مشکلات رو حس کنین .من همچنان با وجودیکه در ایران زندگی نمی کنم و بقول فرمایش شما همه مردا در اونجا جلاد نبودن و اینجا هم همه مردای غربی به حقوق زنان احترام نمیذارن باز از یاداوری تبعیضهای جنسیتی در ایران و ستمهائی که بعضی از اقایون به خانوما می کنن حالم بد میشه..

بحث حقوق بشر رو یه جوری مطرح کردی که اینجور متصور میشه حالا چون این بخش از قوانین بدجور میلنگه و جنس مذکر حقوق خودش رو برباد رفته دیده با ستم بر زنان داره خودش رو تخلیه میکنهBig Grin

در این چیزی که فرمودین شکی نیست پدر خود من نمونه یه مرد ایرانی و از نظر من بهترین مرد دنیا و تنها مردی که من عاشقشم و از هر حیث قبولش دارم...بفرما اینم برای اون گلایه ای که فرمودین و تصور کردین ما مردای غربی رو فرشته خو و ایرانی ها رو جلاد میدونیم و واقعا این بخش رو بدون شوخی عرض کردم

در پایان فکر کنم همه میدونن حرفائی که ما زدیم در مورد چی بود،برای چی بود..............هرچند ما نفهمیدیم شما چرا به خودت گرفتیWink
ببخشید دیگه چون در تندخوانی آماتوری بیش نیستم جمله ها از زیر دست و پام در میرن ، اول بحث ندیدم جداسازی صورت گرفته.
نمی دونم چرا حساس شدم اینقدر ، باور کنید من اصلا صحبت های شما رو اشتباه نمی دونم ولی تو جامعه ی ما فعالیت برای حقوق زنان با فعالیت بر علیه مردان قاطی شده !‌یعنی خانوم ها فکر میکنند اگر بزنن مردا رو درب داغون کنن به همه ی حقوق از دست رفتشون میرسن .
شماره کیس:2010AS00007xxx
تاریخ دریافت نامه قبولی:یادم نیست!
کنسولگری:Abu Dhabi
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: JUNE-12- 2009
تاریخ کارنت شدن کیس: 2009 Sep
تاریخ مصاحبه: Feb 2010
تاریخ دریافت نامه دوم:دو هفته بعداز مصاحبه
تاریخ دریافت کلیرنس: 23 Sep -بیش از ۷ ماه!
تاریخ دریافت ویزا : ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۰
پاسخ
تشکر کنندگان: farzad24 ، یه مهاجر ، ADONIS ، hoda_ch ، rs232 ، lexington ، zara man ، msar
حرفای هر دو طرفو خوندم........
من خودم مجردم و هرگز توانایی مطرح کردن بحثی جلوی دوستان متاهل و سرد و گرم چشیده رو ندارم
ولی به یه چیز معتقدم
نسل جدید ایران, زمین تا آسمون با نسلهای گذشته تفاوت پیدا کرده
نمیدونم چی باید گفت
نسل من هم از سلطه ی پدران گذشته شرمساره و هم سردرگم در نوع برخورد مناسبههههه
منظورم اینه نسل من هرگز ادعای سلطه بر زنو نداره چون فضای امروز ما با پدرانمون و اهل قدرت امروز که همون پدران ما هستند فرق کرده.....
اما بیایید و برای رضای خدا راه حل بدین......... من ناامیدی رو تو چشم هم دوره ای هام نسبت به ازدواج میبینم...... برامون غول شده چون نه میخوایم مثه قدیمی ها با زور حفظش کنیم...نه بلدیم چطوری نگه اش داریم
همه میدونیم ما به زنها بد کردیم. تکرار کافیه ...
.بیاین واسه نسل جدیدمون که من مطمئمنم نمیخوان سلطه گر باشند راه رابطه ی درست. و نشون بدیم
واسه دخترامون ,از پسر ها شمر درست نکنیم ...................
case number:2010AS00021xxx
تاریخ دریافت نامه قبولی:June--2009
کنسولگری:Ankara
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: JUNE--2009
تاریخ کارنت شدن کیس:june2010
تاریخ دریافت نامه دوم:
تاریخ مصاحبه:july7
تاریخ دریافت کلیرنس::23 aguestBig Grin (کشت همه رو تا اومدBig Grin )
خوبه آبجی؟


پاسخ
تشکر کنندگان: hoda_ch ، loony ، Soofia ، lexington ، zara man ، msar
موضوع اینجا است که مرد سالاری چیزی نیست که مختص به ایران و یا تاریخ معاصر باشد بلکه از حدود دو هزار سال پیش آغاز شده است و در آن زمان عنصر حیات از مادینه به نرینه دگرگون شد. در ایران نیز همچون سراسر گیتی, "ننه" یا خدای آفرینش از بین رفت و سنبل آفرینش جای خودش را به خدایی از جنس نرینه داد. از آن سو خدایان جنگ و قتل و غارت که نرینه بودند, تبدیل به مادینه شدند و از آن پس زن نماینده شیطان شد و هر کجا که جنگی در گرفت تقصیر آن را به گردن یک زن انداختند. متاسفانه در باورهای مذهبی همواره زن و مرد متضاد بوده اند و یکی از آنها می بایست بر دیگری غلبه کند. نژاد انسانها نیز همواره دستمایه قداست و برتری بوده است و حتی هنوز هم کسانی که نژاد آنها به افراد خاصی منسوب می شود آقا و سرور دیگران هستند. راه حل به نظر من فقط یک چیز است و آن هم اولوبت اول دادن به حقوق برابر انسانی است. کشورهای غربی سعی می کنند که این کار را انجام دهند و اگر فردی مثلا بخاطر باورهای قبیله ای خود به زنش ستم کند محاکمه می شود و به زندان می افتد چون بالاترین قانون در آنجا حقوق برابر انسانی است.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان