ارسالها: 22
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Dec 2010
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2011-08-08 ساعت 12:31
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-08-08 ساعت 23:06 توسط Electronic-Arts.)
سلام دوستان میدونم این تاپیک قدیمیه ولی وقتی پست اول رو خوندم خیلی ناراحت شدم برای بی فکری برخی از هموطنان , میگید چرا چون من میگم برادر من یا خواهر من اول خوب فکر کنید که میخواهید بروید یا نه بعد در لاتاری ثبت نام کنید شمایی که اصلا نمیدونی میخوای بری یا نه و یا اصلا قصد رفتن نداری چرا ثبت نام میکنید؟ چرا حق بقیه رو ضایع میکنید؟ به جای شمایی که نمیخوای بری یکی دیگه برنده میشه که میخواد بره در حالی که وقتی ثبت نام میکنی و برنده میشی و نمیری حق اون کسی رو که میخواد بره رو ضایع کردی
دوستان یک مقدار واقع بین باشید و از خودخواهی خودتون کم کنید
ارسالها: 445
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2011
رتبه:
28
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
لاتاری برنده بشم و نرم !
عجبا ...
--------------
به قول دوستمون اگه هدفی ندارید و یا برنامه ریزی نکردید و آمادگی رفتن رو ندارید .... ثبت نام نکنید ...
--------------
مدیران گرامی اگر امکان دارد این موضوع رو انتقال بدین به بیرون از انجمن 2011 .... اگر به انجمن گرین کارت لاتاری انتقال بدین فکر کنم بهتر باشه ...
البته این پیشنهاد بود . فقط .
موفقیت های بزرگ لازمه اراده ی قوی هستند.!
ارسالها: 27
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
به نظر من اگر میخواهید بیاید باید هدف بزرگی داشته باشید که بتونید هر سختی رو بخاطرش تحمل کنید..مطمئنا" مهاجرت یکی از بزرگترین تغییرات در زندگیتون خواهد بود و حتما سختی های خودش رو هم داره ولی خوشبختانه این سختی ها میگذره و نهایتا" شما به هدفتون میرسید..
پس اگر فکر میکنید که به اندازه کافی مصمم هستید,به قول عطار که میگه: "تو پای به راه درنه و هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید رفت" بیایید و نگران هیچ چیزی نباشید.
در ضمن من در لس انجلس هستم و اگر کمکی از دستم بربیاد خوشحال میشم که کمکتون کنم.
با آرزوی موفقیت برای همه دوستانم....
ارسالها: 145
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Aug 2011
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2009-12-22 ساعت 12:35)ccpj نوشته: رفتن دردسر خودشو داره نرفتن هم حسرت
تمام فامیل من در امریکا بسر می برند از کودک 1 ساله تا پیرمرد 90 ساله و ما هم در انتظار کارنت شدن ویزای مهاجرتمان هستیم.
این فکر که اگر بروم تمام پایه های زندگی و امنیت شغلی و دیگر مسایل را از دست میدهی درست ولی اگر امکان مالی شما اجازه این کار را به شما میدهد برو و شک نکن .
بد نیست شما هم بدانید:
- تا شش ماه اول مهمان فامیل و زحمات بر دوش آنها میباشد
- اگر زبان شما خوب باشد نصف مشکلات شما حل خواهد شد و اگرنه باید کلاس بروید ( شبانه ) با هزینه بالا
- تازه پس از گرفتن گرین کارت و سوشیال و بیمه که معمولا بین 3 تا 6 ماه طول خواهد کشید شما میتوانید شخصا اقدام به اجاره منزل - گرفتن گواهینامه - حساب بانکی شخصی و غیره داشته باشین
- حال نوبت به کار و شروع یک زندگی جدید هست که اگر مدارک علمی معتبر داشته باشید باید نسبت به تبدیل و یا تغییر آن در امریکا اقدام کنید حتی اگر شما پزشک معتبری در ایران هستید باید برای گرفتن مدرک ( بورد ) مورد قبول امریکا مجددا درس بخوانید
خوب موارد فوق فقط بخش کوچکی است از مسایل مربوط به مهاجرت به امریکا است و که کسی که قصد سفر و زندگی در آنجا را دارد باید آن را در نظر داشته باشد .
موفق باشی
با سلام
پاسخ شما به سوال دوستمون رو خوندم. راهگشا بود. ولی مساله اینه که اگر شخصی اونجا دوست یا فامیلی که بتونه روش حساب کنه نداشته باشه تکلیف چیه؟ این سوال خود منه. از یه طرف میتونم از عهده زبان بر بیام از یه طرف قطعا برای کار در آنجا مشکل خواهم داشت. چون مدرک مهندسی صنایع دارم ولی هیچ وقت ازین راه پول در نیاوردم. کارم تجارت و واردات چای بوده ولی قطعا اونجا نمیشه به این شکل کار کرد . اصلا اشل کار فرق خواهد کرد. اینجا حتی با سرمایه کم هم بالاخره میشه یه کاری راه انداخت ولی اونجا قاعدتا نباید اینطور باشه.
خیلی خیلی از شما ممنون میشم اگر کمی بیشتر موضوع رو باز کنید.
من هم به شک و دودلی دوستمون در مورد رفتن یا ماندن دچار شدم.
مشکل کار از یه طرف. و وسوسه امریکا و گرین کارت از یه طرف. چون مجرد هستم هم فکر میکنم شاید آخرین بخت زندگیم باشه. نظر شما چیه؟
2012AS58XXX
آنکارا
مصاحبه:June 13 - برگه آبی
کلیرنس:Sep. 25
ورود به امریکا: 15 نوامبر. ویرجینیا
سوشیال: 8 روز بعد- ویرجینیا
گرین کارت:12 روز بعد ایندیانا !
ارسالها: 275
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2010
رتبه:
17
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
روزگاری مرید و مرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفر هایشان در بیابانی گم شدند و تا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. ناگهان از دور نوری دیدند و با شتاب سمت آن رفتند. دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می کند.آن ها آن شب را مهمان او شدند. واو نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا گرسنگی راه بدر کنند. روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند.
در مسیر، مرید همواره در فکرآن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می کردند،تا این که به مرشد خود قضیه را گفت.مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد:"اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!".
مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت وبرگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت واز آن جا دور شد....
سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بجه هایش چه آمد.
روزی از روزها مرید ومرشد قصه ما وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود.سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن ها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند.صاحب قصر زنی بود با لباس های بسیار مجلل و خدم و حشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد، و دستور داد به آن ها لباس جدید داده و اسباب راحتی و استراحت فراهم کنند. پس از استراحت آن ها نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. زن نیز چون آن ها را مرید و مرشدی فرزانه یافت، پذیرفت و شرح حال خود این گونه بیان نمود:
سال های بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری می کردیم. یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم. ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم.ابتدا بسیار سخت بود ولی کم کم هر کدام از فرزندانم موفقیت هایی در کارشان کسب کردند.فرزند بزرگترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد و دیگری با قبایل اطراف شروع به داد و ستد نمود. پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی می کنیم.
مرید که پی به راز مسئله برده بود از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده بود
....
نتیجه:
هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشدمان است،و باید برای رسیدن به موفقیت و موقعیت بهتر آن را فدا کنیم.
. . .
هیچ چیز غیر ممکن نیست
ارسالها: 193
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2011
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
به عقیده من کسی که اینجا موفق نباشه اونجا هم ناموفق هستش.وکسی که وضعیت مالی خوبی نداره ولنگ در هوا است بهتره ثبت نام نکند وحق دیگران را از بین نبرد.
2012AS19000
Ankara
یکضرب
هجرت: جولای2012
ارسالها: 504
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
رتبه:
23
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2012-03-07 ساعت 16:10)mansour*** نوشته: به عقیده من کسی که اینجا موفق نباشه اونجا هم ناموفق هستش.وکسی که وضعیت مالی خوبی نداره ولنگ در هوا است بهتره ثبت نام نکند وحق دیگران را از بین نبرد.
دوست عزیز شما موفقیت را در چی می دونید و وضعیت مالی را چگونه میبینید.امریکا یها نگفتند که کسانی ثبت نام کنند که موفق و وضع مالی خوبی داشته باشند.؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شماره کیس : 2012AS000200XX
کنسولگری: ANK
مصاحبه : 2012 /FEB دریافت آبی
دریافت کلیرنس:26 SٍEP با ستاره
دریافت وبزا: SEP 28
ورود به آمریکا : 2013/March