****دیر و پیش نوشت: از آنجاکه عادت دارم با مطالعه ی وبلاگها و... برای خودم در دفترچه ام نت برداری کنم؛ پس از مدتها که تم اصلی و حتی بعضی از جمله های این نوشته را از سایت «مهاجران کانادا» اقتباس کرده بودم؛ اقدام به انتشار این مطلب جمع بندی شده نمودم. تا اینکه با تذکر یکی از دوستان به خطای ذکر نکردن منبع اصلی نوشته پی بردم. با پوزش از این تاخیر و خطا، جادارد از نویسنده ی سایت فوق و دوست تذکر دهنده ام تشکر کنم.
ببخشید که دوباره طولانی شد. در پایان من همین سوال را از شما می پرسم. به نظر شما «رمز(های) موفقیت مهاجر» در چیست؟
با عرض سلام و درود
قبل از هرچیز گفتنی است که این یک درددل است و هیچگونه ارزش قانونی ندارد. راستش معنی این جمله را نمیدانم امـّا نوشتم که بعداً کسی با خواندن این مطلب حق اعتراض نداشته باشد و بداند که من نظر خودم را گفتم و بس. یکی سری سوالات تکراری که دائم مورد سوال دوست و آشنا و .... واقع میشوم این است که«زندگی چطوره؟ آیا راضی هستی؟ زندگی توی ایران بهتره یا آمریکا؟ به نظرت من هم به فکر باشم یا نه؟ و....» در این مطلب قصد ندارم پاسخ خود را بنویسم؛ چراکه از نظر من پاسخ سوالات فوق بنا بر هر کسی و شرایط او میتواند متفاوت باشد. در یک کلام به هیچ وجه نمیتوان برای همه یک نسخه پیچید. جالب است که بدانید که در پاسخ به سوالات فوق من بیشتر سعی میکنم از شرایط خودم و تجربه ی خودم مایه بگذارم و جواب دوستان را بنویسم و آخرالامر هم یک جمله ی تکراری پایان بخش همه ی ایمیل هایم خواهد بود که:«صلاح خویش، خـُسرُوان دانند».
قبل از هرچیز گفتنی است که این یک درددل است و هیچگونه ارزش قانونی ندارد. راستش معنی این جمله را نمیدانم امـّا نوشتم که بعداً کسی با خواندن این مطلب حق اعتراض نداشته باشد و بداند که من نظر خودم را گفتم و بس. یکی سری سوالات تکراری که دائم مورد سوال دوست و آشنا و .... واقع میشوم این است که«زندگی چطوره؟ آیا راضی هستی؟ زندگی توی ایران بهتره یا آمریکا؟ به نظرت من هم به فکر باشم یا نه؟ و....» در این مطلب قصد ندارم پاسخ خود را بنویسم؛ چراکه از نظر من پاسخ سوالات فوق بنا بر هر کسی و شرایط او میتواند متفاوت باشد. در یک کلام به هیچ وجه نمیتوان برای همه یک نسخه پیچید. جالب است که بدانید که در پاسخ به سوالات فوق من بیشتر سعی میکنم از شرایط خودم و تجربه ی خودم مایه بگذارم و جواب دوستان را بنویسم و آخرالامر هم یک جمله ی تکراری پایان بخش همه ی ایمیل هایم خواهد بود که:«صلاح خویش، خـُسرُوان دانند».
آنچه که در این مطلب قصد دارم به گفتگو بگذارم در اصل برمیگردد به نامه ای از یکی از خوانندگان که با اشاره به نوشته های منفی یکی دو وبلاگ در رابطه با کانادا، سخت اعتراض داشت که چرا اینقدر مثبت مینویسم؟ در پاسخ این دوست عزیز باید بگویم که: 1- ای عزیز هر وقت شما شرایط آمدن به آمریکا را داشتید و کلی هم تحقیق کردید؛ حق دارید اعتراض کنید و غـُر بزنید. نه اینکه الان نه به بار است و نه به دار و یادت نره هرکس تصمیم گیرنده ی آخر درباره ی زندگی خود است. 2- وقت و حوصله ی آن راهم ندارم که بشینم و نوشته های منفی دیگران را بخوانم تا بتوانم درباره ی آنها قضاوت کنم. هرچه هست هرکسی در ابراز نظر خود به شرط آنکه به وارونه نشان دادن واقعیت یا اهانت منجر نشود؛ آزاد است. 3- عزیز دل برادر!! من هرچه گفته ام یا میگویم بیان واقعیتهای زندگی و تجربه ی شخصی خودم است و بس. بماند که بارها هم منجر به قضاوتهای بد دیگران شده و بی کلاسی و شکسته نفسی بیش از حدّ و .... تعبییر شده؛ ولی بیشتر سعی کرده ام با ندیده گرفتن «هر راست نشاید گفت» دروغ هم نگویم و بیشتر درباره ی همین دهات دور و بر خودم بگویم و بس. به همین علت حقّ هم ندارم که درباره ی جاهای دیگر مخصوصاً کانادا نظر بدهم. حال برایم جای سوال است که شما چطور فقط وفقط براساس نوشته های دیگران اینطور به خودتان حق میدهید که آن را ندیده و تجربه نکرده، سند صحبت خود قرار دهید؟
4- بحث من این است که اگر در میان عزیزان، کسی هست که در مورد مهاجرت به آمریکا یا کانادا شک دارد، یا فکر می کند که با آمدن، زندگی خودش یا خانواده اش را به خطر می اندازد، یا از زندگی در مکانی با فرهنگی متفاوت، مواد غذایی متفاوت، آداب و رسوم متفاوت، زبان متفاوت، آب و هوای متفاوت، ابا دارد، یا نمی تواند دوری از خانواده و عزیزانش را تحمل کند؟؟ ترا خدا به فکر مهاجرت نباشد. مهاجرت ربطی به آدم موفق و ناموفق ندارد. مربوط به آدم مشکل دار و بی مشکل نیست. مربوط به آدم«س.ی.ا.س.ی» و «غیر س.ی.ا.س.ی» نیست. مربوط به آدم تغییر«د.ی.ن» داده و تغییر نداده نیست. مهاجرت مربوط به کسی است که به هر دلیلی -که برای خودش محترم است- به این نتیجه رسیده که اهدافش در کشور دوّم بهتر از محل زندگی فعلی اش تأمین می شود. حالا اگر شما در اینکه کانادا یا آمریکا محل واقعی رسیدن شما به اهدافتان است؟ شک دارید!!! لطفاً مهاجرت نکنید. من از شما عزیزان تمنـّا می کنم؛ استدعا می کنم؛ خواهش می کنم؛ مهاجرت نکنید!!!
5- عزیز دلم مهاجرت، مسافرت نیست.اشتباه نکنید! شما می آیید که در یک کشور دیگر زندگی کنید. تصویر کارت پستالی را از ذهن خود پاک کنید. وقتی ساکن کشوری دیگری شدید باید نه به همان شـّدت زندگی در ایران، ولی مثل بیشتر مردم آمریکا و کانادا کار کنید. خانه اجاره کنید یا بخرید. برای رفع امور روزانه و خرید و کار ماشین سواری کنید. در اینجا سرما هم می خورید و مجبورید بجای آن قرصهای «ادالت کـُلد»های مارک دکتر عبیدی و آسپرین دورنگی داخلی، شربت تلخ و کوفتی «نایت کـُلد» بخورید. اینجا ممکن است کارتان به بیمارستان هم کشیده شود. در اینجا با پلیس هم مواجه می شوید و عوض اینکه آقاوار بشینه توی الگانس و با بلندگو داد بزنه«پیکان! بزن کنار!!» و منتظر بشه تا شما با مدارک متعدد و گاهی هم اسکناس سبز به خدمتش شرفیاب بشید؛ بی کلاس وار میاد دم پنجره ی ماشینت و بعد از کلی توضیح قانون و حقّ و حقوقت و عـلـّت توقف کردن شما، جریمه تان هم می کند. در اینجا اگر ورشکست شوید تا سال ها از آن صدمه خواهید دید. در اینجا باید هر روز با هزار و یک نفر سر و کله بزنید تا اموراتتان بگذرد. چه بخواهید چه نخواهید شمای مهاجر، توریست نیستید!
6- دانسته باشید که پس از مهاجرت در صورت لزوم و وجود امکان مالی، پـیش از هر چیز مهارت های لازم برای شروع به کاروزندگی در محیط جدید را باید کسب کنید. باید سعی کنید ضمن حفظ ارتباط با جامعه فارسی زبان، خود را به جوامع دیگر هم نزدیک کنید. وابستگی به جامعه ی همزبان و هموطن مانع پیشرفت شما می شود. از اینکه مدتی کارهایی انجام دهید که چندان دلخواه شما نیست ابایی نداشته باشید. تفاوت ها را بشناسید و تا حد ممکن بپذیرید. مقاومت در برابر تفاوت ها شما را سرخورده می کند. در مهاجرت باید فرا گرفت که دیگران متفاوت فکر می کنند؛ نه غلط. اگر خانوادگی تشریف آورده اید در حفظ خانواده کوشا باشید. خانواده ی شما بزرگترین دارایی شما در غربت خواهد بود. از همه مهمتر ترا خدا واقع بین باشید. آمریکا یا کانادا نه آرمان شهر است و نه جهنم عـُظمی(بازم میگم ربطی به اون مقام نداره). کشورهایی است کاپیتالیستی که اولین اولویت فکری شان درآمد زایی و مادیات است. ولی از جمله کشورهای جهان اوّلی است که از بسیاری کشورهای دیگر در امور اجتماعی و مهاجر پذیری بهتر اند؛ اما این به معنای آن نیست که برای مهاجران فرش قرمز پهن کرده اند یا خدمات دولتی نان شب شما را تامین خواهد کرد.
7- چند عامل مهم موفقیت مهاجر عبارت است از : دانستن زبان. داشتن تخصص واقعی منطبق با استانداردهای کشور مقصد. مردمی بودن و خوش برخورد بودن به این معنی که فکر نکنید «انسان» فقط و فقط همزبانان کشور گــُل و بلبل خودمان است و دیگران آدم نیستند. پشتکار داشتن. زود ناامید نشدن. پذیرش مسوولیت های مختلف شغل و خانواده و زندگی عمومی. اینجا دیگه نمیشه به امید خارسو و بـُرسوره(پدر و مادر همسر)و تاکسی تلفنی و خاله و عمه و... بیخیال زن و بچه شد و تا صبح کنار رفقا و «استکان و مـنـقـل» وقت تلف کرد. دو مورد مهم دیگه ای که سبب موفقیت مهاجر است: توانایی فراگیری سریع تکنولوژی های نوین و اینترنت. مثلاً من خودم هر روزه مجبورم توی این سن و سال و مشغولیات، از هر راهی که شده از سوراخ سـُمبه های این تکنولوووج ج جی بیشتر سردر بیارم و بازم میگم امان از بیسواتی کامپیوتری. من خیلی با آخرین مورد موافق نیستم که بگم: امان از خوش شانس بودن. ولی آخه بدشانس بودن هم بده!! امـّا من جور دیگه ای آن را تعبییر میکنم که مهاجرت یعنی نظر لطف خدا و عدم رضایت از «حال و اکنون» یعنی قدرناشناسی نعمتهای خداوندی. هرچند سختی هایی سر راه است؛ ولی مطمئنم که در آن نیز خیر و صلاح من قرار دارد و بس.
خلاصه اینکه پرتلاش و پر انرژی باشید. توکلتان به خدا باشد. از تجربیات متفاوت نهراسید. بالاخره روزی می رسد که موفقیت را آن گونه که تعریف کرده اید خواهید چشید. اگر چنین نکنید به جمع یک سوم مهاجرانی خواهید پیوست که حتی سه سال هم در آمریکا و کانادا دوام نمی آورند و سرخورده به کشور خود برمی گردند. متاسفانه خیلی از این مهاجران، همه مشکلات را به کشور مقصد نسبت می دهند و یادشان می رود که پس 300 و چند میلیون ساکنان دیگر این کشور چگونه زندگی می کنند؟
ببخشید که دوباره طولانی شد. در پایان من همین سوال را از شما می پرسم. به نظر شما «رمز(های) موفقیت مهاجر» در چیست؟
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید