2010-09-04 ساعت 10:49
قبل از خواندن ،از همه دوستان بابت طولانی بودن پست معذرت می خوام،ولی قول می دم که بعد از خواندن،آنهایی که در شرف تصمیم گیری بزرگی بودن،چیز زیادی از دست ندادن.وبه مدیران عزیز هم تعهد میدم که در صورت مفید نبودن تاپیک آمادگی هر گونه بر خورد نظامی رو دارم!
***
خیلی هامون این جمله رو بارها شنیدیم(زندگی هر آدمی مجموعه ای است از تصمیم گیری هاش)،شاید این تعریف از زندگی به نظر بعضی ها خیلی اما واگر داشته باشه،اما کافیه که 24 ساعت از زندگی خودمون رو در نظر بگیریم، ما در هر شبانه روز مدام تصمیم های کوچکی می گیریم،این که چه غذایی بخوریم،بیرون که می ریم چه لباسی بپوشیم،کجا بریم، کدام مسیر رو انتخاب کنیم و…
بعضی از تصمیمات هم آن قدر بزرگند که در یک بازه 24 ساعته تعریف نمی شن وتاثیراتشون هم آن قدر بزرگند که ممکنه حتی تا آخر عمر مارو درگیر کنه. انتخاب رشته،انتخاب شغل،ازدواج، مهاجرت و...از این دسته از تصمیمات هستند.
البته این تصمیمات ریز و درشت رو نمی شه خیلی از هم مستقل کرد،در واقع هر تصمیم بزرگی شامل چند تصمیم کوچکه. به هر حال آن طور که روانشناس ها می گن، در هر تصمیمی، مخصوصا تصمیم های بزرگ ،اگر ذهن منظمی داشته باشیم تصمیم بهتری می گیریم.
این روزها خیلی از ما مهاجر سرایی ها در شرف تصمیم گیری های بزرگی هستیم، تعدادی قصد مهاجرت داریم،تعدادی دیگه مرحله تصمیم به مهاجرت رو گذراندن وحالا در دو دلی ماندن ویا بازگشت هستند،عده ای از دوستان به قصد تحصیل تصمیم به ترک کشور به صورت موقت یا دائمی می گیرند و…
هر کدوم از این تصمیمات می تونه سرنوشت ومسیر زندگی ما رو رقم بزنه،پس برای اینکه بتونیم تصمیم درستی بگیریم، لازمه که چند مرحله از علم تصمیم گیری رو پشت سر بگذاریم!
مرحله اول _تعریف وضعیت مشکل: همه چیز تصمیم گیری از اینجا شروع می شه که یک آدم به این نتیجه می رسه که مشکلی وجود داره وبرای تغییر از وضعیت مشکل دار به بی مشکل باید تصمیمی گرفته بشه، مثلا تصور کنید شما به عنوان یک انسان حس می کنید که برای به دست آوردن آرامش،رفاه اجتماعی،آزادی فردی،افزایش درآمد،افزایش علم،پرستیژ اجتماعی یا هر دلیل دیگه ای، باید مهاجرت کنید،تصمیم اصلی در اینجا مهاجرت است اما عبور از این مرحله به همین راحتی ها هم نیست، ما باید چند نکته روبه خاطر داشته باشیم.
1:مشکل رو ریز کنیم،یعنی اگر مشکل آن قدرپیچیده است که نمی شه درست تعریفش کرد،باید آن رو آن قدر ریزش کنیم که به مشکلات قابل تعریف تبدیل بشه.
2:سهم خودمون رو مشخص کنیم، یعنی باید مشخص کنیم که سهم ما در تصمیم گیری چقدره،بعضی از مشکلات رو ما به تنهایی نمی تونیم حل کنیم مثلا ما نمی تونیم که مشکلات آموزشی دانشگاه ویا وضعیت زیست محیطی کره زمین روبه تنهایی تغییر بدیم و برای این گونه مشکلات لازم نیست که خودمون رو سرزنش کنیم،اما بعضی از مشکلات هم هست که بر عکس، صد در صد به خودمون مربوطه،در این موارد هم نباید شانه خالی کنیم و دیگران رو مقصر بدونیم، مثلا انتخاب رشته تحصیلی رو نهایت خود ما هستیم که انجام می دهیم ونباید در گند زدن به کل زندگی تحصیلی مون دیگران رو مقصر حساب کنیم.البته این اصلا به معنای مشورت نگرفتن از اطرافیان آگاه نیست.
مرحله دوم_تعریف وضعیت مطلوب:روانشناس ها می گن در این مرحله باید شم آینده نگری مون رو با حس واقعیت گرایی قاتی کنیم وببینیم که ما واقعا چه تصوری از اون موقعیتی که دلمون می خواد درش قرار بگیریم داریم.یعنی با گرفتن تصمیم درست میخواهیم چه چیزی عایدمون بشه،و باز به زبون مهاجرسرایی تر،یعنی باهجرت به یک کشور دیگه دنبال چی هستیم.تعریف این چشم انداز باعث می شه که تکلیفمون با خودمون روشن تر بشه،وملاک هر عملی رو این چشم انداز قرار بدیم.مثلا اگر هدفمون از مهاجرت زندگی مادی بهتر ودرآمد بیشترباشه ،یک جور تصمیم گیری لازم هست،واگررسیدن به آزادی وآرامش روحی باشه،یک جور تصمیم گیری دیگه. برای تعریف وضعیت مطلوب هم این دونکته رو باید رعایت کنیم.
1:ارزشهامون روبشناسیم: هر هدفی که فرد انتخاب میکنه از ارزشهای فردیش نشاءت میگیره. مثلا کسی داشتن آرامش برایش ارزش باشه یک جور وضعیت مطلوب در ذهنش هست وکسی که سطح زندگی مادی بالاتر برایش مهم باشه یک جور وضعیت مطلوب دیگه. برای همین کسی که خودش وارزش هایش رو بهتر بشناسه بهتر می تونه وضعیت مطلوب رو تعریف کنه.
2:واقع گرا باشیم:خیلی آرمانی فکر نکنیم،هم توانایی های ما در حد اساطیر ایران باستان نیست وهم امکاناتمون در حد شرکت مایکروسافت.پس تا جایی که می تونیم وضعیت مطلوب رو به آرمانشهر تبدیل نکنیم.
مرحله سوم_فهرست کردن تصمیم ها:بر خلاف اون چیزی که مردم فکر می کنندیک تصمیم گیر خوب کسی نیست که از همان اول یک تصمیم توی ذهنش باشه وهی روی همان پافشاری کنه،اتفاقا یک تصمیم گیر خوب کسی هست که برای هر مشکلی بتونه چندین تصمیم احتمالی رو در ذهنش ردیف کنه برای رسیدن به این گزینه ها نکات زیر رو نباید فراموش کنیم:
1:فکرمون رو باز نگه داریم: تا جایی که می تونیم باید تعداد تصمیم های احتمالی رو زیاد کنیم،در این مرحله مشورت گرفتن از نان شب هم واجب تر هست،فقط آدمی رو برای مشورت انتخاب کنید ذهنش دست کم یک بار درگیر موقعیتی که ما در آن قرار گرفتیم شده باشه.
2:زمان تصمیم گیری رو نسبی تلقی کنیم:تصمیم های بزرگ زمان بیشتری برای ردیف کردن این فهرست لازم دارند وتصمیم گیری های فوری یا کوچک،زمان کمتر. برای تصمیم گیری های بزرگ لازم نیست عجله کنیم.
مرحله چهارم_اولویت بندی تصمیم ها: حالا دیگه وقت آن هست که فکر مون رو از فاز خلاق مرحله قبل بیاریم به فاز انتقادی.در این مرحله باید به این فکر کنیم که هر کدوم از تصمیماتی که در مرحله قبل فهرست کردیم چه پیامدهایی داره،هم پیامدهای مثبت و هم پیامدهای منفی رو باید جلوی هر تصمیم یادداشت کنیم که در نهایت بالاترین امتیاز رو به عنوان اولویت اول بنویسیم. نکات این مرحله هم اینها هستند:
1:سیستم ارزیابی داشته باشیم: اگر نمی دونیم که یک تصمیم پیامد منفی داره یا نه، میتونیم سوالهای زیر رو از خودمون بپرسیم: آیا این تصمیم منو به هدف های مرحله دوم می رسونه؟آیا این تصمیم سلامتم رو به خطر میندازه؟آیا این تصمیم غیر قانونی هست؟آیا این تصمیم کسان دیگری رو درگیر و نارا حت میکنه؟...
2:منابع و موانع رو در نظر داشته باشیم: هنگام نمره دادن حواسمون باشه که منابع حمایتی رو در نظر داشته باشیم( مثلا کمک هایی که دیگران میتونند به ما بکنند،توانایی خودمون ،پس انداز خودمون،مهارت ودانش خودمون)و هم عوامل بازدارنده(مثلا مخالفت دیگران،کمبود هزینه ووقت،نداشتن مهارت درباره تصمیم و...).
واما مرحله پنجم_تصمیمون رو عملی کنیم: حالا دیگه وقت عمله. تا حالاهمه چیز یا روی کاغذ بوده یا در ذهن مبارک،اماحالا دیگه باید دست به کار شویم وتصمیمون رو عملی کنیم.زمان اجرا،این موارد یادمون باشه:
1:مسئولیت اجرای تصمیم رو بپذیریم: این تصمیم رو خود ما گرفتیم و باید پاش بایستیم،خودمون هم از اول میدونستیم که این تصمیم پیامد های منفی هم داره،پس این پیامد ها رو تحمل میکنیم وتا جایی که میشه پیشروی میکنیم. مانع ها رو هم که از همون اول میدونستیم که وجود دارند،پس غر نزنیم.
2:انعطاف پذیر باشیم:این که یک تصمیم دقیقا شبیه به اون چیزی که روی کاغذ هست اتفاق بیفته به افسانه ها شبیه تره،گاهی مجبور میشیم بعد از مدتی در تصمیممون تجدید نظر کنیم، این طبیعیه،نباید ناامید بشیم. خلاصه این که موقع اجرای تصمیم، چیزی بین اراده قوی ونداشتن توقع افسانه ای از خود، باز هم به دردمون می خوره.
با آرزوی موفقیت وتصمیمات بهتر برای همه دوستان عزیز
***
خیلی هامون این جمله رو بارها شنیدیم(زندگی هر آدمی مجموعه ای است از تصمیم گیری هاش)،شاید این تعریف از زندگی به نظر بعضی ها خیلی اما واگر داشته باشه،اما کافیه که 24 ساعت از زندگی خودمون رو در نظر بگیریم، ما در هر شبانه روز مدام تصمیم های کوچکی می گیریم،این که چه غذایی بخوریم،بیرون که می ریم چه لباسی بپوشیم،کجا بریم، کدام مسیر رو انتخاب کنیم و…
بعضی از تصمیمات هم آن قدر بزرگند که در یک بازه 24 ساعته تعریف نمی شن وتاثیراتشون هم آن قدر بزرگند که ممکنه حتی تا آخر عمر مارو درگیر کنه. انتخاب رشته،انتخاب شغل،ازدواج، مهاجرت و...از این دسته از تصمیمات هستند.
البته این تصمیمات ریز و درشت رو نمی شه خیلی از هم مستقل کرد،در واقع هر تصمیم بزرگی شامل چند تصمیم کوچکه. به هر حال آن طور که روانشناس ها می گن، در هر تصمیمی، مخصوصا تصمیم های بزرگ ،اگر ذهن منظمی داشته باشیم تصمیم بهتری می گیریم.
این روزها خیلی از ما مهاجر سرایی ها در شرف تصمیم گیری های بزرگی هستیم، تعدادی قصد مهاجرت داریم،تعدادی دیگه مرحله تصمیم به مهاجرت رو گذراندن وحالا در دو دلی ماندن ویا بازگشت هستند،عده ای از دوستان به قصد تحصیل تصمیم به ترک کشور به صورت موقت یا دائمی می گیرند و…
هر کدوم از این تصمیمات می تونه سرنوشت ومسیر زندگی ما رو رقم بزنه،پس برای اینکه بتونیم تصمیم درستی بگیریم، لازمه که چند مرحله از علم تصمیم گیری رو پشت سر بگذاریم!
مرحله اول _تعریف وضعیت مشکل: همه چیز تصمیم گیری از اینجا شروع می شه که یک آدم به این نتیجه می رسه که مشکلی وجود داره وبرای تغییر از وضعیت مشکل دار به بی مشکل باید تصمیمی گرفته بشه، مثلا تصور کنید شما به عنوان یک انسان حس می کنید که برای به دست آوردن آرامش،رفاه اجتماعی،آزادی فردی،افزایش درآمد،افزایش علم،پرستیژ اجتماعی یا هر دلیل دیگه ای، باید مهاجرت کنید،تصمیم اصلی در اینجا مهاجرت است اما عبور از این مرحله به همین راحتی ها هم نیست، ما باید چند نکته روبه خاطر داشته باشیم.
1:مشکل رو ریز کنیم،یعنی اگر مشکل آن قدرپیچیده است که نمی شه درست تعریفش کرد،باید آن رو آن قدر ریزش کنیم که به مشکلات قابل تعریف تبدیل بشه.
2:سهم خودمون رو مشخص کنیم، یعنی باید مشخص کنیم که سهم ما در تصمیم گیری چقدره،بعضی از مشکلات رو ما به تنهایی نمی تونیم حل کنیم مثلا ما نمی تونیم که مشکلات آموزشی دانشگاه ویا وضعیت زیست محیطی کره زمین روبه تنهایی تغییر بدیم و برای این گونه مشکلات لازم نیست که خودمون رو سرزنش کنیم،اما بعضی از مشکلات هم هست که بر عکس، صد در صد به خودمون مربوطه،در این موارد هم نباید شانه خالی کنیم و دیگران رو مقصر بدونیم، مثلا انتخاب رشته تحصیلی رو نهایت خود ما هستیم که انجام می دهیم ونباید در گند زدن به کل زندگی تحصیلی مون دیگران رو مقصر حساب کنیم.البته این اصلا به معنای مشورت نگرفتن از اطرافیان آگاه نیست.
مرحله دوم_تعریف وضعیت مطلوب:روانشناس ها می گن در این مرحله باید شم آینده نگری مون رو با حس واقعیت گرایی قاتی کنیم وببینیم که ما واقعا چه تصوری از اون موقعیتی که دلمون می خواد درش قرار بگیریم داریم.یعنی با گرفتن تصمیم درست میخواهیم چه چیزی عایدمون بشه،و باز به زبون مهاجرسرایی تر،یعنی باهجرت به یک کشور دیگه دنبال چی هستیم.تعریف این چشم انداز باعث می شه که تکلیفمون با خودمون روشن تر بشه،وملاک هر عملی رو این چشم انداز قرار بدیم.مثلا اگر هدفمون از مهاجرت زندگی مادی بهتر ودرآمد بیشترباشه ،یک جور تصمیم گیری لازم هست،واگررسیدن به آزادی وآرامش روحی باشه،یک جور تصمیم گیری دیگه. برای تعریف وضعیت مطلوب هم این دونکته رو باید رعایت کنیم.
1:ارزشهامون روبشناسیم: هر هدفی که فرد انتخاب میکنه از ارزشهای فردیش نشاءت میگیره. مثلا کسی داشتن آرامش برایش ارزش باشه یک جور وضعیت مطلوب در ذهنش هست وکسی که سطح زندگی مادی بالاتر برایش مهم باشه یک جور وضعیت مطلوب دیگه. برای همین کسی که خودش وارزش هایش رو بهتر بشناسه بهتر می تونه وضعیت مطلوب رو تعریف کنه.
2:واقع گرا باشیم:خیلی آرمانی فکر نکنیم،هم توانایی های ما در حد اساطیر ایران باستان نیست وهم امکاناتمون در حد شرکت مایکروسافت.پس تا جایی که می تونیم وضعیت مطلوب رو به آرمانشهر تبدیل نکنیم.
مرحله سوم_فهرست کردن تصمیم ها:بر خلاف اون چیزی که مردم فکر می کنندیک تصمیم گیر خوب کسی نیست که از همان اول یک تصمیم توی ذهنش باشه وهی روی همان پافشاری کنه،اتفاقا یک تصمیم گیر خوب کسی هست که برای هر مشکلی بتونه چندین تصمیم احتمالی رو در ذهنش ردیف کنه برای رسیدن به این گزینه ها نکات زیر رو نباید فراموش کنیم:
1:فکرمون رو باز نگه داریم: تا جایی که می تونیم باید تعداد تصمیم های احتمالی رو زیاد کنیم،در این مرحله مشورت گرفتن از نان شب هم واجب تر هست،فقط آدمی رو برای مشورت انتخاب کنید ذهنش دست کم یک بار درگیر موقعیتی که ما در آن قرار گرفتیم شده باشه.
2:زمان تصمیم گیری رو نسبی تلقی کنیم:تصمیم های بزرگ زمان بیشتری برای ردیف کردن این فهرست لازم دارند وتصمیم گیری های فوری یا کوچک،زمان کمتر. برای تصمیم گیری های بزرگ لازم نیست عجله کنیم.
مرحله چهارم_اولویت بندی تصمیم ها: حالا دیگه وقت آن هست که فکر مون رو از فاز خلاق مرحله قبل بیاریم به فاز انتقادی.در این مرحله باید به این فکر کنیم که هر کدوم از تصمیماتی که در مرحله قبل فهرست کردیم چه پیامدهایی داره،هم پیامدهای مثبت و هم پیامدهای منفی رو باید جلوی هر تصمیم یادداشت کنیم که در نهایت بالاترین امتیاز رو به عنوان اولویت اول بنویسیم. نکات این مرحله هم اینها هستند:
1:سیستم ارزیابی داشته باشیم: اگر نمی دونیم که یک تصمیم پیامد منفی داره یا نه، میتونیم سوالهای زیر رو از خودمون بپرسیم: آیا این تصمیم منو به هدف های مرحله دوم می رسونه؟آیا این تصمیم سلامتم رو به خطر میندازه؟آیا این تصمیم غیر قانونی هست؟آیا این تصمیم کسان دیگری رو درگیر و نارا حت میکنه؟...
2:منابع و موانع رو در نظر داشته باشیم: هنگام نمره دادن حواسمون باشه که منابع حمایتی رو در نظر داشته باشیم( مثلا کمک هایی که دیگران میتونند به ما بکنند،توانایی خودمون ،پس انداز خودمون،مهارت ودانش خودمون)و هم عوامل بازدارنده(مثلا مخالفت دیگران،کمبود هزینه ووقت،نداشتن مهارت درباره تصمیم و...).
واما مرحله پنجم_تصمیمون رو عملی کنیم: حالا دیگه وقت عمله. تا حالاهمه چیز یا روی کاغذ بوده یا در ذهن مبارک،اماحالا دیگه باید دست به کار شویم وتصمیمون رو عملی کنیم.زمان اجرا،این موارد یادمون باشه:
1:مسئولیت اجرای تصمیم رو بپذیریم: این تصمیم رو خود ما گرفتیم و باید پاش بایستیم،خودمون هم از اول میدونستیم که این تصمیم پیامد های منفی هم داره،پس این پیامد ها رو تحمل میکنیم وتا جایی که میشه پیشروی میکنیم. مانع ها رو هم که از همون اول میدونستیم که وجود دارند،پس غر نزنیم.
2:انعطاف پذیر باشیم:این که یک تصمیم دقیقا شبیه به اون چیزی که روی کاغذ هست اتفاق بیفته به افسانه ها شبیه تره،گاهی مجبور میشیم بعد از مدتی در تصمیممون تجدید نظر کنیم، این طبیعیه،نباید ناامید بشیم. خلاصه این که موقع اجرای تصمیم، چیزی بین اراده قوی ونداشتن توقع افسانه ای از خود، باز هم به دردمون می خوره.
با آرزوی موفقیت وتصمیمات بهتر برای همه دوستان عزیز