کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
تصمیم کبری، تردید صغری!!!
قبل از خواندن ،از همه دوستان بابت طولانی بودن پست معذرت می خوام،ولی قول می دم که بعد از خواندن،آنهایی که در شرف تصمیم گیری بزرگی بودن،چیز زیادی از دست ندادن.وبه مدیران عزیز هم تعهد میدم که در صورت مفید نبودن تاپیک آمادگی هر گونه بر خورد نظامی رو دارم!
***

خیلی هامون این جمله رو بارها شنیدیم(زندگی هر آدمی مجموعه ای است از تصمیم گیری هاش)،شاید این تعریف از زندگی به نظر بعضی ها خیلی اما واگر داشته باشه،اما کافیه که 24 ساعت از زندگی خودمون رو در نظر بگیریم، ما در هر شبانه روز مدام تصمیم های کوچکی می گیریم،این که چه غذایی بخوریم،بیرون که می ریم چه لباسی بپوشیم،کجا بریم، کدام مسیر رو انتخاب کنیم و…
بعضی از تصمیمات هم آن قدر بزرگند که در یک بازه 24 ساعته تعریف نمی شن وتاثیراتشون هم آن قدر بزرگند که ممکنه حتی تا آخر عمر مارو درگیر کنه. انتخاب رشته،انتخاب شغل،ازدواج، مهاجرت و...از این دسته از تصمیمات هستند.
البته این تصمیمات ریز و درشت رو نمی شه خیلی از هم مستقل کرد،در واقع هر تصمیم بزرگی شامل چند تصمیم کوچکه. به هر حال آن طور که روانشناس ها می گن، در هر تصمیمی، مخصوصا تصمیم های بزرگ ،اگر ذهن منظمی داشته باشیم تصمیم بهتری می گیریم.
این روزها خیلی از ما مهاجر سرایی ها در شرف تصمیم گیری های بزرگی هستیم، تعدادی قصد مهاجرت داریم،تعدادی دیگه مرحله تصمیم به مهاجرت رو گذراندن وحالا در دو دلی ماندن ویا بازگشت هستند،عده ای از دوستان به قصد تحصیل تصمیم به ترک کشور به صورت موقت یا دائمی می گیرند و…
هر کدوم از این تصمیمات می تونه سرنوشت ومسیر زندگی ما رو رقم بزنه،پس برای اینکه بتونیم تصمیم درستی بگیریم، لازمه که چند مرحله از علم تصمیم گیری رو پشت سر بگذاریم!


مرحله اول _تعریف وضعیت مشکل: همه چیز تصمیم گیری از اینجا شروع می شه که یک آدم به این نتیجه می رسه که مشکلی وجود داره وبرای تغییر از وضعیت مشکل دار به بی مشکل باید تصمیمی گرفته بشه، مثلا تصور کنید شما به عنوان یک انسان حس می کنید که برای به دست آوردن آرامش،رفاه اجتماعی،آزادی فردی،افزایش درآمد،افزایش علم،پرستیژ اجتماعی یا هر دلیل دیگه ای، باید مهاجرت کنید،تصمیم اصلی در اینجا مهاجرت است اما عبور از این مرحله به همین راحتی ها هم نیست، ما باید چند نکته روبه خاطر داشته باشیم.
1:مشکل رو ریز کنیم،یعنی اگر مشکل آن قدرپیچیده است که نمی شه درست تعریفش کرد،باید آن رو آن قدر ریزش کنیم که به مشکلات قابل تعریف تبدیل بشه.
2:سهم خودمون رو مشخص کنیم، یعنی باید مشخص کنیم که سهم ما در تصمیم گیری چقدره،بعضی از مشکلات رو ما به تنهایی نمی تونیم حل کنیم مثلا ما نمی تونیم که مشکلات آموزشی دانشگاه ویا وضعیت زیست محیطی کره زمین روبه تنهایی تغییر بدیم و برای این گونه مشکلات لازم نیست که خودمون رو سرزنش کنیم،اما بعضی از مشکلات هم هست که بر عکس، صد در صد به خودمون مربوطه،در این موارد هم نباید شانه خالی کنیم و دیگران رو مقصر بدونیم، مثلا انتخاب رشته تحصیلی رو نهایت خود ما هستیم که انجام می دهیم ونباید در گند زدن به کل زندگی تحصیلی مون دیگران رو مقصر حساب کنیم.البته این اصلا به معنای مشورت نگرفتن از اطرافیان آگاه نیست.

مرحله دوم_تعریف وضعیت مطلوب:روانشناس ها می گن در این مرحله باید شم آینده نگری مون رو با حس واقعیت گرایی قاتی کنیم وببینیم که ما واقعا چه تصوری از اون موقعیتی که دلمون می خواد درش قرار بگیریم داریم.یعنی با گرفتن تصمیم درست میخواهیم چه چیزی عایدمون بشه،و باز به زبون مهاجرسرایی تر،یعنی باهجرت به یک کشور دیگه دنبال چی هستیم.تعریف این چشم انداز باعث می شه که تکلیفمون با خودمون روشن تر بشه،وملاک هر عملی رو این چشم انداز قرار بدیم.مثلا اگر هدفمون از مهاجرت زندگی مادی بهتر ودرآمد بیشترباشه ،یک جور تصمیم گیری لازم هست،واگررسیدن به آزادی وآرامش روحی باشه،یک جور تصمیم گیری دیگه. برای تعریف وضعیت مطلوب هم این دونکته رو باید رعایت کنیم.
1:ارزشهامون روبشناسیم: هر هدفی که فرد انتخاب میکنه از ارزشهای فردیش نشاءت میگیره. مثلا کسی داشتن آرامش برایش ارزش باشه یک جور وضعیت مطلوب در ذهنش هست وکسی که سطح زندگی مادی بالاتر برایش مهم باشه یک جور وضعیت مطلوب دیگه. برای همین کسی که خودش وارزش هایش رو بهتر بشناسه بهتر می تونه وضعیت مطلوب رو تعریف کنه.
2:واقع گرا باشیم:خیلی آرمانی فکر نکنیم،هم توانایی های ما در حد اساطیر ایران باستان نیست وهم امکاناتمون در حد شرکت مایکروسافت.پس تا جایی که می تونیم وضعیت مطلوب رو به آرمانشهر تبدیل نکنیم.

مرحله سوم_فهرست کردن تصمیم ها:بر خلاف اون چیزی که مردم فکر می کنندیک تصمیم گیر خوب کسی نیست که از همان اول یک تصمیم توی ذهنش باشه وهی روی همان پافشاری کنه،اتفاقا یک تصمیم گیر خوب کسی هست که برای هر مشکلی بتونه چندین تصمیم احتمالی رو در ذهنش ردیف کنه برای رسیدن به این گزینه ها نکات زیر رو نباید فراموش کنیم:
1:فکرمون رو باز نگه داریم: تا جایی که می تونیم باید تعداد تصمیم های احتمالی رو زیاد کنیم،در این مرحله مشورت گرفتن از نان شب هم واجب تر هست،فقط آدمی رو برای مشورت انتخاب کنید ذهنش دست کم یک بار درگیر موقعیتی که ما در آن قرار گرفتیم شده باشه.
2:زمان تصمیم گیری رو نسبی تلقی کنیم:تصمیم های بزرگ زمان بیشتری برای ردیف کردن این فهرست لازم دارند وتصمیم گیری های فوری یا کوچک،زمان کمتر. برای تصمیم گیری های بزرگ لازم نیست عجله کنیم.


مرحله چهارم_اولویت بندی تصمیم ها: حالا دیگه وقت آن هست که فکر مون رو از فاز خلاق مرحله قبل بیاریم به فاز انتقادی.در این مرحله باید به این فکر کنیم که هر کدوم از تصمیماتی که در مرحله قبل فهرست کردیم چه پیامدهایی داره،هم پیامدهای مثبت و هم پیامدهای منفی رو باید جلوی هر تصمیم یادداشت کنیم که در نهایت بالاترین امتیاز رو به عنوان اولویت اول بنویسیم. نکات این مرحله هم اینها هستند:
1:سیستم ارزیابی داشته باشیم: اگر نمی دونیم که یک تصمیم پیامد منفی داره یا نه، میتونیم سوالهای زیر رو از خودمون بپرسیم: آیا این تصمیم منو به هدف های مرحله دوم می رسونه؟آیا این تصمیم سلامتم رو به خطر میندازه؟آیا این تصمیم غیر قانونی هست؟آیا این تصمیم کسان دیگری رو درگیر و نارا حت میکنه؟...
2:منابع و موانع رو در نظر داشته باشیم: هنگام نمره دادن حواسمون باشه که منابع حمایتی رو در نظر داشته باشیم( مثلا کمک هایی که دیگران میتونند به ما بکنند،توانایی خودمون ،پس انداز خودمون،مهارت ودانش خودمون)و هم عوامل بازدارنده(مثلا مخالفت دیگران،کمبود هزینه ووقت،نداشتن مهارت درباره تصمیم و...).


واما مرحله پنجم_تصمیمون رو عملی کنیم: حالا دیگه وقت عمله. تا حالاهمه چیز یا روی کاغذ بوده یا در ذهن مبارک،اماحالا دیگه باید دست به کار شویم وتصمیمون رو عملی کنیم.زمان اجرا،این موارد یادمون باشه:
1:مسئولیت اجرای تصمیم رو بپذیریم: این تصمیم رو خود ما گرفتیم و باید پاش بایستیم،خودمون هم از اول میدونستیم که این تصمیم پیامد های منفی هم داره،پس این پیامد ها رو تحمل میکنیم وتا جایی که میشه پیشروی میکنیم. مانع ها رو هم که از همون اول میدونستیم که وجود دارند،پس غر نزنیم.
2:انعطاف پذیر باشیم:این که یک تصمیم دقیقا شبیه به اون چیزی که روی کاغذ هست اتفاق بیفته به افسانه ها شبیه تره،گاهی مجبور میشیم بعد از مدتی در تصمیممون تجدید نظر کنیم، این طبیعیه،نباید ناامید بشیم. خلاصه این که موقع اجرای تصمیم، چیزی بین اراده قوی ونداشتن توقع افسانه ای از خود، باز هم به دردمون می خوره.

با آرزوی موفقیت وتصمیمات بهتر برای همه دوستان عزیز




پاسخ
کیانوش خان سلام و درود
نمیدونم این مطلب از خودتون بود یا به امانت آورده بودید؛ ولی بسیار بسیار تخصصی و زیبا بود. در تعجبم که چرا از دستم در رفته بود و به دیگر دوستان هم پیشنهاد میکنم از مطالعه ی عمیق و دقیق موارد ذکر شده خودداری نکنند.

حیف که سخت مشغولم وگرنه تجربه و نظر خودم را درباره ی بند بند آن مینوشتم.... امیدوارم که فرصتی ایجاد شود تا موارد برشمرده شده را که بسیار هم درست بودند را بیشتر به تفسیر و تحلیل بگذاریم.

آقا !!! خانم !!! پشیمون میشی اگه این مطلب رو نخونی.... برای ده دقیقه حوصله داشته باش و با دقت بخون اگه خوشت نیومد؟

بدرود......... ارادتمند حمید
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
سلام بسیار عالی بود
من دارم تو زندگیم یه تصمیم بزرگ میگیرم ولی هرچی بیشتر بهش فکر میکنم گیج تر میشم و فکرمو بیشتر مشغول میکنه
نمیدونم چه جوری از این گام ها به درستی استفاده کنم
ممنون از شما واسه ارائه این مطلب
پاسخ
تشکر کنندگان: lexington ، kianoush ، mohammad.maleki
باسپاس از این کلام نافذ
هدف گذاری در مهاجرت رو هم اگر بتوانید با شرح و بسط بگویید ممنون
مثلا" همه می گویند مهاجرت برای " آزادی رفاه تحصیل زندگی عشق و حال و ... "ما می دانیم که همه این موارد پس از اندک زمانی روتین و همه بخشی از زندگی روزمره می شوند چون استاندارد آنجا چنین است . به تفکر من اینجاست که نگاه به عقب و ایران و عزیزان در ایران باعث سستی افراد و اشباع آنها می شود .من هیچ کلیتی را زیر سوال نمی برم و نمی خواهم منفی گرایی و ساختارشکنی کنم .
من بدنبال این هستم که یک انگیزه بسیار قوی شاید راه کاری اثر بخش برای تداوم حضور باشد تا چیز دیگر .برای همین تعیین هدف درست و مانا را از شما استاد بزرگ طلب می کنم... با خود چه بگوییم و ازخود چه بخواهیم تا جدیت در هدف بیابیم ؟
سختی ها از هر نوع و مدل با انگیزه قوی متلاشی و ناچیز می شود...
سپاس
امام راحل یه جمله جالبی داشت می فرماید" انشاله خدا همه ما را آدم کند" !
آمین رو بلند بگو ! Big Grin
Lol Wink
پاسخ
تشکر کنندگان: lexington ، kianoush ، eblam ، mohammad.maleki
(2010-09-04 ساعت 23:21)lexington نوشته:  کیانوش خان سلام و درود
نمیدونم این مطلب از خودتون بود یا به امانت آورده بودید؛ ولی بسیار بسیار تخصصی و زیبا بود. در تعجبم که چرا از دستم در رفته بود و به دیگر دوستان هم پیشنهاد میکنم از مطالعه ی عمیق و دقیق موارد ذکر شده خودداری نکنند.

حیف که سخت مشغولم وگرنه تجربه و نظر خودم را درباره ی بند بند آن مینوشتم.... امیدوارم که فرصتی ایجاد شود تا موارد برشمرده شده را که بسیار هم درست بودند را بیشتر به تفسیر و تحلیل بگذاریم.

آقا !!! خانم !!! پشیمون میشی اگه این مطلب رو نخونی.... برای ده دقیقه حوصله داشته باش و با دقت بخون اگه خوشت نیومد؟

بدرود......... ارادتمند حمید

حمید خان،استاد گرامی درود
نوشته بالا برداشت شخصی از یک سری مطالعات وشنیده ها در زمینه تصمیم گیری از نگاه روانشناسانه هست که بنا به نیاز شخصی انجام شد، وبا توجه به این که احساس کردم تعدادی از دوستان عزیز در مهاجرسرا، در موقعیت مشابه به من قرار دارند، ترجیح دادم به اشتراک بگزارم.
برای بنده افتخاریست که مورد توجه شما استاد گرامی ودیگر دوستان قرار گرفته.
سپاسگذار از لطف وتوجهتون




پاسخ
تشکر کنندگان: lexington ، indmehdi ، eblam ، mohammad.maleki ، sohi
(2010-09-05 ساعت 00:23)Amirreza نوشته:  سلام بسیار عالی بود
من دارم تو زندگیم یه تصمیم بزرگ میگیرم ولی هرچی بیشتر بهش فکر میکنم گیج تر میشم و فکرمو بیشتر مشغول میکنه
نمیدونم چه جوری از این گام ها به درستی استفاده کنم
ممنون از شما واسه ارائه این مطلب

سلام Amirreza عزیز
ممنون از اینکه وقت گذاشتی و مطالعه کردی
من نظرم این هست که یک بار دیگه مطلب بالا رو با دقت بیشتر مطالعه کنی،اما گاهی اوقات ممکنه کل این فرایند هم جواب نده چون که مشکل در واقع در درون ماست ولازمه که با کمک یک مشاور اون رو حل کنیم،این طور مواقع باید تعارف رو کنار بگذاریم و از کمک این متخصص ها بهره بگیریم.
البته باز هم حتی در حضور یک روانشناس، تصمیم نهایی با خود ماست!
موفق باشید





پاسخ
تشکر کنندگان: Amirreza ، lexington ، eblam ، mohammad.maleki
(2010-09-05 ساعت 00:43)maxsupermax نوشته:  باسپاس از این کلام نافذ
هدف گذاری در مهاجرت رو هم اگر بتوانید با شرح و بسط بگویید ممنون
مثلا" همه می گویند مهاجرت برای " آزادی رفاه تحصیل زندگی عشق و حال و ... "ما می دانیم که همه این موارد پس از اندک زمانی روتین و همه بخشی از زندگی روزمره می شوند چون استاندارد آنجا چنین است . به تفکر من اینجاست که نگاه به عقب و ایران و عزیزان در ایران باعث سستی افراد و اشباع آنها می شود .من هیچ کلیتی را زیر سوال نمی برم و نمی خواهم منفی گرایی و ساختارشکنی کنم .
من بدنبال این هستم که یک انگیزه بسیار قوی شاید راه کاری اثر بخش برای تداوم حضور باشد تا چیز دیگر .برای همین تعیین هدف درست و مانا را از شما استاد بزرگ طلب می کنم... با خود چه بگوییم و ازخود چه بخواهیم تا جدیت در هدف بیابیم ؟
سختی ها از هر نوع و مدل با انگیزه قوی متلاشی و ناچیز می شود...
سپاس

maxsupermaxجان سلام
این استاد بزرگ که گفتی با من بودی؟! نمیدونی چه حس خوبی بهم دست داد!Cool
***
ما شاید به دلیل اینکه در محیط تاحدودی مشابه رشد کردیم،اهدافمون هم تا یک حدودی شبیه به هم باشه،اما در نهایت تفاوت دارن و به قول حمید خان نمیشه برای همه یک نسخه پیچید و برای همه به یک شکل تعیین هدف کرد. در نهایت خود ما هستیم که باید تصمیم بگیریم که چه می خواهیم.
ولی تا اونجایی که سوات من قد میده می دونم که هدف درست،ویژگی هایی داره که من چند تاش رو که به ذهنم می رسه، عرض میکنم: یک اینکه هدف های کوچک زیباترند، وقتی ما یک هدف بزرگ و بلند مدت برای خودمون تعریف میکنیم هر چه قدر هم که صبور باشیم زندگی برامون کسالت بار میشه، اما اگر همین هدف رو لقمه لقمه کنیم وتبدیلش کنیم به هدف های هفتگی یا ماهانه از این روز مرگی بی معنا، نجات پیدا می کنیم. دوم اینکه هدف مبهم نداشته باشیم، مثلا نگیم که " من میخوام در امریکا موفق باشم!" معلوم کنیم که در چه زمینه ای ،کی، وبا چه امکاناتی.سوم اینکه هدف باید به آدم حال بده،باید یه کمی مهیج باشه که برای رسیدن به اون نیاز به تلاش وحتی کمی ریسک باشه، نه آنقدر غیر واقعی وشور ونه آنقدر دم دستی وبی نمک.
واما در رابطه با ایجاد انگیزه برای رسیدن به هدف، من فکر میکنم که اگر هدف به اندازه کافی جذاب باشه،با فکر کردن صحیح به اون،انگیزه لازم به وجود می آد.
از تاریخ عضویتم در مهاجرسرا تا حالا آنقدر تایپ نکرده بودمShy





پاسخ
تشکر کنندگان: lexington ، maxsupermax ، eblam ، frozen mind ، aNTea ، mohammad.maleki ، Kaveh90
(2010-09-05 ساعت 13:48)kianoush نوشته:  
(2010-09-05 ساعت 00:23)Amirreza نوشته:  سلام بسیار عالی بود
من دارم تو زندگیم یه تصمیم بزرگ میگیرم ولی هرچی بیشتر بهش فکر میکنم گیج تر میشم و فکرمو بیشتر مشغول میکنه
نمیدونم چه جوری از این گام ها به درستی استفاده کنم
ممنون از شما واسه ارائه این مطلب

سلام Amirreza عزیز
ممنون از اینکه وقت گذاشتی و مطالعه کردی
من نظرم این هست که یک بار دیگه مطلب بالا رو با دقت بیشتر مطالعه کنی،اما گاهی اوقات ممکنه کل این فرایند هم جواب نده چون که مشکل در واقع در درون ماست ولازمه که با کمک یک مشاور اون رو حل کنیم،این طور مواقع باید تعارف رو کنار بگذاریم و از کمک این متخصص ها بهره بگیریم.
البته باز هم حتی در حضور یک روانشناس، تصمیم نهایی با خود ماست!
موفق باشید

سلام
ممنون شرمنده دیر جواب میدم سره کار بودم
آره کیانوش جان مشاوره خوبه
ولی ما ایرانیا یا شاید من اگر بزرگترین مشکلاتم داشته باشیم بازم نمیرین مشاوره
کاش دلیلشو میدونستمSad
پاسخ
تشکر کنندگان: kianoush ، lexington ، honareirani ، eblam ، aNTea ، mohammad.maleki ، amiry
درود بر همه
مطلب جالب و خواندنی ای بود.
در مورد مشاوره من یه نظری من دارم اونم اینه که آدم مشاور هم خودش آدمه و وقتی که من دارم باهاش مشاوره میکنم میتونه خودش اون زمان مشکلات شخصی ای داشته باشه و نتونه مشکلات من رو به درستی رفع کنه و منجر به بزرگتر شدن مشکل من بشه که این خودش میتونه به یه معضل بزرگ تبدیل بشه.
پاسخ
تشکر کنندگان: kianoush ، Amirreza ، Hossein81 ، mohammad.maleki
نقل قول:maxsupermaxجان سلام
این استاد بزرگ که گفتی با من بودی؟! نمیدونی چه حس خوبی بهم دست داد!
***
ما شاید به دلیل اینکه در محیط تاحدودی مشابه رشد کردیم،اهدافمون هم تا یک حدودی شبیه به هم باشه،اما در نهایت تفاوت دارن و به قول حمید خان نمیشه برای همه یک نسخه پیچید و برای همه به یک شکل تعیین هدف کرد. در نهایت خود ما هستیم که باید تصمیم بگیریم که چه می خواهیم.
ولی تا اونجایی که سوات من قد میده می دونم که هدف درست،ویژگی هایی داره که من چند تاش رو که به ذهنم می رسه، عرض میکنم: یک اینکه هدف های کوچک زیباترند، وقتی ما یک هدف بزرگ و بلند مدت برای خودمون تعریف میکنیم هر چه قدر هم که صبور باشیم زندگی برامون کسالت بار میشه، اما اگر همین هدف رو لقمه لقمه کنیم وتبدیلش کنیم به هدف های هفتگی یا ماهانه از این روز مرگی بی معنا، نجات پیدا می کنیم. دوم اینکه هدف مبهم نداشته باشیم، مثلا نگیم که " من میخوام در امریکا موفق باشم!" معلوم کنیم که در چه زمینه ای ،کی، وبا چه امکاناتی.سوم اینکه هدف باید به آدم حال بده،باید یه کمی مهیج باشه که برای رسیدن به اون نیاز به تلاش وحتی کمی ریسک باشه، نه آنقدر غیر واقعی وشور ونه آنقدر دم دستی وبی نمک.
واما در رابطه با ایجاد انگیزه برای رسیدن به هدف، من فکر میکنم که اگر هدف به اندازه کافی جذاب باشه،با فکر کردن صحیح به اون،انگیزه لازم به وجود می آد.
از تاریخ عضویتم در مهاجرسرا تا حالا آنقدر تایپ نکرده بودمSadSadSad


سلام استاد بزرگم کیانوش
شما استاد و ارشد منی چون تو نظام (حتی مهاجر سرا)هر کسی یه روز جلوتر از شما وارد شده باشه ارشد محسوب می شه این از این...
دوم اینکه شما موضوع رو خوب شکافتی و درست درکش کردم هدف باید خرد بشه و خرد خرد مسئله حل بشه ممنون
سوم فدای سر انگشتات که بخاطر تایپ جواب آزرده شد.Big Grin ولی مطمئنم که دستت به کار خیر برات لذت بخش است نه خسته کننده.Wink

امام راحل یه جمله جالبی داشت می فرماید" انشاله خدا همه ما را آدم کند" !
آمین رو بلند بگو ! Big Grin
Lol Wink
پاسخ
تشکر کنندگان: kianoush ، mohammad.maleki
(2010-09-06 ساعت 18:35)honareirani نوشته:  درود بر همه
مطلب جالب و خواندنی ای بود.
در مورد مشاوره من یه نظری من دارم اونم اینه که آدم مشاور هم خودش آدمه و وقتی که من دارم باهاش مشاوره میکنم میتونه خودش اون زمان مشکلات شخصی ای داشته باشه و نتونه مشکلات من رو به درستی رفع کنه و منجر به بزرگتر شدن مشکل من بشه که این خودش میتونه به یه معضل بزرگ تبدیل بشه.

honareirani عزیز، درود
اینکه یک مشاور هم مثل ما آدمه و می تونه مشکلات شخصی داشته باشه کاملا درسته، ولی تفاوت یک مشاور با ما در کارشناس بودنشه واینکه اون مشاور به کمک علمش، راه های مواجه شدن با مشکلات رو خوب بلده.
مرسی از توجهت




پاسخ
تشکر کنندگان: Amirreza ، honareirani ، mohammad.maleki
(2010-09-06 ساعت 21:53)kianoush نوشته:  
(2010-09-06 ساعت 18:35)honareirani نوشته:  درود بر همه
مطلب جالب و خواندنی ای بود.
در مورد مشاوره من یه نظری من دارم اونم اینه که آدم مشاور هم خودش آدمه و وقتی که من دارم باهاش مشاوره میکنم میتونه خودش اون زمان مشکلات شخصی ای داشته باشه و نتونه مشکلات من رو به درستی رفع کنه و منجر به بزرگتر شدن مشکل من بشه که این خودش میتونه به یه معضل بزرگ تبدیل بشه.

honareirani عزیز، درود
اینکه یک مشاور هم مثل ما آدمه و می تونه مشکلات شخصی داشته باشه کاملا درسته، ولی تفاوت یک مشاور با ما در کارشناس بودنشه واینکه اون مشاور به کمک علمش، راه های مواجه شدن با مشکلات رو خوب بلده.
مرسی از توجهت

درود مجدد بر تو کیانوش عزیز
بر کارشناس بودن و داشتن تخصص هر کس با توجه به شغل تخصصی اش شکی نیست و این امری کاملا موجه است.
ولی اگر روزی این اتفاق که مشاور در یک روز که حال و احوال مناسبی نداشته باشد و از بخت بد کسی روی داد نتیجه اش چه خواهد شد؟!
پاسخ
تشکر کنندگان: kianoush ، mohammad.maleki
(2010-09-06 ساعت 23:13)honareirani نوشته:  
(2010-09-06 ساعت 21:53)kianoush نوشته:  
(2010-09-06 ساعت 18:35)honareirani نوشته:  درود بر همه
مطلب جالب و خواندنی ای بود.
در مورد مشاوره من یه نظری من دارم اونم اینه که آدم مشاور هم خودش آدمه و وقتی که من دارم باهاش مشاوره میکنم میتونه خودش اون زمان مشکلات شخصی ای داشته باشه و نتونه مشکلات من رو به درستی رفع کنه و منجر به بزرگتر شدن مشکل من بشه که این خودش میتونه به یه معضل بزرگ تبدیل بشه.

honareirani عزیز، درود
اینکه یک مشاور هم مثل ما آدمه و می تونه مشکلات شخصی داشته باشه کاملا درسته، ولی تفاوت یک مشاور با ما در کارشناس بودنشه واینکه اون مشاور به کمک علمش، راه های مواجه شدن با مشکلات رو خوب بلده.
مرسی از توجهت

درود مجدد بر تو کیانوش عزیز
بر کارشناس بودن و داشتن تخصص هر کس با توجه به شغل تخصصی اش شکی نیست و این امری کاملا موجه است.
ولی اگر روزی این اتفاق که مشاور در یک روز که حال و احوال مناسبی نداشته باشد و از بخت بد کسی روی داد نتیجه اش چه خواهد شد؟!

درود مجدد من رو هم پذیرا باش
مشکل اینجاست که، یک متخصص توانا با استفاده از تخصصش هیچگاه نباید اجازه بده که حال و احوال نا مناسب، به سراغش بیاد، واگر هم این توانایی رو نداره،حداقلش اینه که اون روز رو کار نمی کنه.
اما گفته شما هم کاملا درسته ومتاسفانه متخصصان بی تخصص! تو هر صنفی وجود دارن.




پاسخ
تشکر کنندگان: honareirani ، mohammad.maleki ، rs232
مرسی خیلی عالی بود ولی همیشه همه چیز از یه مشکل درست شده هرچیزی که الان داریم تو زندگیمون میبینم به واسطه یه مشکل کوچک یا بزرگ به وجود امده و اگر واقعا خوب فکر کنیم میبینیم که این حرف درسته - همیشه به جای اینکه به مشکل فکر کنید به راه حل مشکل فکر کنید اگه 1000 سال هم به مشکل ودتون فکر کنید به نتیجه نمیرسید چون رو مشکل تمرکز کردید و دارید یه مشکل کوچک رو بزرگ میکنید یا بزرگ رو بزرگتر رو راه حل تمرکز کنید تا سریع مشکل رو حل کنید
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، kianoush
کیانوش جان, خیلی خوب همه چیز را توضیح دادی. این نوع نوشته ها بسیار مفید است و به همه ما کمک می کند که بتوانیم افکارمان را جمع و جور کنیم. باز هم از این مطالب بنویس لطفا.
با سپاس فراوان
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: kianoush ، mohammad.maleki




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان