قسمت اول
به نام خدا
سلام دوستان. امیدوارم حالتون خوب باشه.
خب الان حدود 3ماه و 11 روز از ورودم (31 جولای 2014) به امریک*ا و شهر سن حوزه میگذره. خیلی سرم شلوغ بود و وقت نشد که سفرنامه رو بنویسم والان در خدمتتون هستم.
داستان اینجوری بود که من در ابوظبی یه ضرب رو گرفتم و اومدم تهران، بعد از مذاکرات با رییس مستقیمم در شرکت یه نامه نوشتم حضور مدیر منابع انسانی و مدیر عامل که من به دلایلی مجبورم به مدت یکسال کشور رو ترک کنم و مرخصی یکساله بدون حقوق میخوام که موافقت شد.(شما هم اگه خواستین یه چنین کاری کنید، هیچ تضمینی وجود نداره که من برم و موفق شم و راضی باشم، پس راه برگشت رو بازگذاشتم. زندگی هزار جور بالا و پایین داره)
بلیط رو اردیبهشت ماه ازدفتر اصلی امارات درخ ولیعصر بصورت 2 طرفه یکساله کلاس اکونومی به مبلغ 5،557،000 تومان گرفتم.از تهران به دبی و ازاونجا به سن فرانسیسکو.
چمدون هم یک هفته قبل پرواز، یه ست سه تایی بامارک Corona که قفل TSA معروف روش داره از خ منوچهری به مبلغ 1،000،000 تومان گرفتم.
هتل رو هم دوستان روی سایت Extended Stay America رو معرفی کرده بودن و با تماس تلفنی (001 408 573 0648__001 408 931 4324)با خانم نارینه که در رسپشن اونجا کار میکنه (ِDowntown San Jose) برای یک ماه بدون هیچ پیش پرداختی رزرو کردم. شبی 94 دلا*ر به علاوه شبی 10دلا*ر تکس که روی هم میشه 108 دلا*ر.خب چون من کسی رو نداشتم تنها راه هتل بود دیگه.
از زمان شروع مرخصی یکساله من تا زمان پرواز دوماه وقت داشتم که تو این فرصت سه دوره شبکه رفتم، دندونپزشکی رفتم، وسایلم رو جمع و جور کردم، دلا*ر خریدم، کارهای مالی رو تمام کردم و کلی کار دیگه رو پیش بردم. در مورد ار*ز مسافری بگم که رفتم بانک سامان وبعد از کلی اتلاف وقتم بهم گفت چون ویزات مهاجرتی هست بهت تعلق نمیگیره!!!!!!!!!!!!!! هیچی دیگه پا شدم رفتم یه شعبه سامان دیگه و اونها بدون هیچ مشکلی حواله من رو صادر کردن. پس زودی ناامید نشید. این اسمش ار*ز مسافری هست و به مسافر تعلق میگیره و پاسم و تبعیتم ایرانیه ، پس کسی گیرداد شیرفهمش کنید.
روز آخرتو سایت امارات دیدم که هم از تهران به دبی و هم از دبی به سن فرانسیسکو صندلی بغل دستیم خالیه! روزهای آخر هم اینقدرسرم شلوغ بود که دیگه بطور اتوماتیک زمان خوابم کلا برعکس شد و وقتی رسیدم اصلا مشکلی نداشتم. No Jet Lag
خب پس از برگزاری چندین مراسم خداحافظی با دوستان وهمکاران و خداحافظی نهایی با خانواده در روز 31 جولای پرواز از تهران به دبی بلند شد. یکی از چمدونهام 400 گرم و یکی دیگه 1400 گرم اضافه بار داشت که بهم گیر ندادن (ترازوی دیجیتال داداشم رو قرض گرفته بودم و 3 روز وفت برد که دقیق چمدون هام رو به وزن مجاز برسونم. داستانی بودش برای خودش، باید هی کم و زیاد میکردی تا به وزن مجاز میرسید،خلاصه شده بودم سوژه خنده). تگ مقصد خورد روی چمدون هام یعنی در سن فرنسیسکو اونها رو تحویلم میدن. کسی هم تو فرودگاه نپرسید چقدر پول داری با خودت. فقط مامور کنترل پرسید کجا میری؟ گفتم دبی. پرسید بعدش کجا میری؟ گفتم سن فرنسیسکو. (بچه تیزی بودش )
پرواز اول خوب بود با پذیرایی و ال سی دی روبروتون هم که هزاران فیلم و آهنگ و سریال رو دراختیارتون میذاره که سرگرم باشین.
بعد از نشستن در فرودگاه دبی، با اتوبوس به سمت ترمینال 3 رفتیم که پرواز کانکشن اونجا بودش. من فقط 1:45 برای رسیدن به پرواز دوم وقت داشتم که دیدم زیاد هم هست. از فریشاپ هم چیزی نگرفتم. موقع Boarding ازمن ویزا رو خواستن و بعد از دیدن ویزا پرسیدن که آیا از فریشاپ چیزی خریدی یا نه؟ دوستان من همراهم کلد استاپ و ژلوفن و ادالت کلد داشتم و هیچکس بخم گیر نداد.
رفتم داخل هواپیما. اغلب مسافرها هندی بودن و یه زن و شوهرهندی هم اشتباهی جای من نشسته بودن که از مهماندارخواستم باهاشون حرف بزنه و بلندشون کنه. مهماندارها اول فرم مخصوصی که مربوط به گمرک هست رو توزیع کردن و پرواز به موقع بلند شد. بعدش هم که هدفون ها رو پخش کردن. مسیر طولانی بود و بعضی مواقع داخل زیاد سرد میشد و خدمه پرواز پتو توزیع میکردن. چند پذیرایی و بعدش هم دیگه تقریبا همه خواب بودن ولی همچنان پذیرایی ها ادامه داشت ولی کسی رو بیدار نمیکردن و خدمه زیاد برخوردشون دوستانه نیست ولی بسیار مودب هستن و جدی. یه سری هم با فیلم و آهنگ و سریال یا بازیهای سیستم روبروشون مشغول بودن. در کلاس اکونومی میشه تقریبا راحت خوابید ولی پاها زیاد راحت نیستن دیگه. از دیدن مناظر اطراف لذت بردم. دیدن قطب هم خالی از لطف نبود و سرما رو میشد با دیدن یخها حس کرد. Lady Gaga و یه سری از خوانندگان دیگه لطف کردن و اینقدرتو هدفون برام خوندن که من هم خوابم برد! در ساعات آخر دیگه داشتم ثانیه میشمردم یا زوری میخوابیدم که گذر کند ثانیه ها اذیتم نکنه. نمونه فرم گمرکی رو دیده بودم ولی برام سوال پیش اومد و تا جایی که میشد پرش کردم و گفتم میرم بقیه اش رو از خودشون میپرسم.
بالاخره بعداز 15 ساعت و50 دقیقه پرواز، هواپیما در سن فرانسیسکو به موقع به زمین نشست. وای رسیدم بالاخره... مرسی خدا.
پیاده شدم و رفتم به سمت سالن. صف شلوغ بودش ولی با سرعت پیش میرفت و چندین نفرراهنما مسافران رو به صف درست هدایت میکردن. چندین تلویزیون هم تو سالن بودش که دمو نشون میداد که یه سگ آموزش دیده میاد کنار نقاله چمدونها و دست میذاره رو یه چمدون و آفیسر فرودگاه اونو باز میکنه و کاشف به عمل میاد که داخلش میوه و پول نقد زیادی هست. لطفا لیست کامل اجناس ممنوعه رو بخونید. نوبت من شد. با مامور پشت باجه سلام و احوال پرسی کردم، برخوردش خوب بود و خوش آمد بهم گفت. فقط 4 انگشت دست راستمو اسکن کرد، مدارک و پاسپورت رو ازم گرفت و چند دقیقه بعد گفت برو اتاق انتهای راهرو.
رفتم داخل و یک مامور چشم بادومی گفت بیا اینجا و پاکت گوشه باز سفارت گرفت و گفت منتظر بشین تا صدات کنن. بعد چند دقیقه صدام کردن، اولش یه برگه آورد و شابلون گذاشت روش و گفت امضا کن و اسمتو بنویس و انگشت بزن و بعدش رفتیم یه راهرو دیگه و ازم آدرس پستی گرفت و من یه آدرس جدید بهش دادم و ازش خواستم که جایگزین آدرس قبلی کنه.
پرسید کسی رو اینجا داری؟ گفتم نه. شوکه شدش و گفت یعنی هیچکسی رو نداری؟ گفتم نه. پرسید این آدرس کیه؟ گفتم خاله دوستم. گفت کجا میری الان؟ گفتم میرم هتل و آدرس هتل رو ازم گرفت. چند دقیقه بعد گفت اینجا دیگه کاری نداری.
رفتم به سالن برای تحویل چمدونها. از دور دیدمشون که اونها رو از روی نقاله برداشته بودن و روی زمین بودن. برداشتموشون و رفتم به سمت خروجی. مامور اونجا مدارکمو دید و گفت این فرم رو پر کن که باید داخلش مشخصات کلی خودم و مقدار دقیق پول همراهم رو که بالای 10 هزار تا بود مینوشتم. با کمک خود مامور فرم رو پر کردم و از فرودگاه خارج شدم. چمدونهام هم باز نشده بود چون اون کاغذ اعلام به مسافر داخلش نبود.
راستی دوستان من عکس قفسه سینه رو در کیف همراهم داشتم و در هیچ مرحله ای نه دبی و نه سن فرانسیسکو ازم نخواستنش.
اومدم بیرون و کلی تابلوها رو خوندم تا خروجی درست رو پیدا کردم. رفتم به میز پذیرش که به مسافرها درمورد وسایل نقلیه آماده اطلاعات میداد و ازش درمورد Shared ride van پرسیدم. بهم گفت برم کجا. رفتم در ایستگاه و منتظر ایستادم تا یه ون اومد و همه سوار شدن. وقتی داشت وسایلمو بار میزد گفت کرایه میشه 45$ و دیدم چهره اش خیلی شبیه ایرانی هاست. تازه راه افتاده بودیم که گوشیش زنگ خورد و شروع کرد فارسی حرف زدن که گویا رییسش پشت خط بود. حرفش که تموم شد باهاش سلام و علیک کردم و گرم گرفتیم. چون یه زن وشوهر چینی آدرس دقیقشون رو نمیدونستن و کلی معطل شدیم. دیگه داشتم قاطی میکردم. کلافه بودم. . تا برسم 2 ساعتی شد(آخرین نفر). جلوی هتل پیاده شدم و رفتم برای چک این. کلید اتاق و رمز وایرلس هتل رو گرفتم و رفتم که حسابی بخوابم. یه ایمیل هم به خونه زدم که رسیدم. تخت خوابیدم تا صبح و بعدش رفتم برای صبحانه هتل و بعدش هم یه مقدار رو گوگل مپ گشتم.
نزدیکترین Bank of America رو پیدا کردم وبه همراه مدارک رفتم برای افتتاح حساب که بسیاااااااااااااار خوش برخورد بودن و خیلی تبریک گفتن وقتی میگفتم تازه دیروز رسیدم اینجا. مدرک خاصی نخواستن ولی آدرس ایران و هتلم و ایمیل رو گرفتن وازم خواستن وقتی خط موبایل گرفتم بیام اعلام کنم. امضا ازم گرفتن و برای رمز اینترنتی هم کیبورد رو میچرخوند طرفم که رمز بدم و یاد آور رمز و در همین حین یه سری نکات میگفت که امنیت کاربا حسابم بالا باشه وبعداز پرداخت پول به باجه ازم عکس گرفت و چند دقیقه بعد یه کارت دبیت موقت بهم داد و گفت این کارت رو استفاده کن تا اصلش برات پست شه و چون عکس و امضات روش نیست شاید برخی موارد ازت کارت شناسایی بخوان (که هیچ وقت پیش نیومد). بعد منو برد بیرون شعبه و پشت خودپرداز برام کارت رو فعال کرد و گفت رمز تعیین کن و موجودی هم گرفتیم و تبریک گفت و پرسید اگر سوالی نداری کارت برای امروز تموم شده و ازم خداحافظی کرد.
Google Map خیلی کمک میکنه. راستی تا وقتی خط نگرفتید یا حتی وقتی هم گرفتید میتونید رایگان از سرویس Google Voice برای تماسهای داخلی استفاده کنید به هر شماره ای که برای آ*مریکا باشه. هر وقت هم بیرون از هتل اینترنت لازم داشتین میتونید برید نزدیک رستوران های زنجیره ای یا کافی شاپ ها که وایرلس رایگان آنتن بده و کارتون راه بیوفته تا وقتی که خط موبایل با اینترنت بگیرید(از هیچی که بهتره).
من روز سوم لازم شد برم یکی از دوستان قدیمی ام رو که در سن فرنسیسکو هست ببینم. خب گوگل مپ آپشن های زیادی میده مثلا با چی میخوای بری(ماشین، پیاده یا حمل ونقل عمومی) و ترافیک رو برات محاسبه میکنه و میگه که خط شماره فلان رو در ساعت فلان سوار شو ودر ایستگاه فلان پیاده شو و در ساعت فلان سوار فلان قطار شو تا برسی. خب من خط موبایل نداشتم و داشتم میرفتم برسم به محل. یه جایی باید سوار یه اتوبوس دیگه میشدم که دیدم ای بابا نمیاد؟؟!! داشت دیر میشد و گفتم اون معطل من میشه و نمیتونم بهش خبر بدم. میدونستم تاکسی گرونه ولی چاره ای نداشتم. یه تاکسی گرفتم وگفتم فلان جا. گفت نمیشناسم(یه مرد حدودا 55 ساله بودش). دیدم رو صندلی شاگرد هزارجور دستگاه جی پی اس و بیسیم نصب کرده، گفتم بزن برات پیدا کنه دیگه. دیدم داره لفطش میده خودم زدم رو جی پی اس موبایلم. گفت تا اونجا با ترافیک زیاد میشه برات میخوای تاکسی مترنزنم وتوافقی 100 دلا*ر بریم؟ سریع خردرونم بهش گفت آره. بعد با خودم گفتم که ای بابا اگر براش نمیصرفید که پیشنهاد نمیداد توافقی بریم. گفتم نه داداش تاکسی مترتو روشن کن. خندید و از آینه منو نگاه کرد وگفت چی شد نظرت عوض شد؟؟؟ گفتم آره دیگه.(تو دلم گفتم خودتی). گفت با ترافیک مسیر کرایه بیشترهم میشه هاااااا؟؟؟ گفتم فدای سرت !!!! بذار بشه. هیچی دیگه منو ازGolden Gate Bridge رد کرد و بعد چند دقیقه رسیدیم. شد 58دلا*ر. که این آقای زرنگ (خیلی قیافه و لهجه اش به ایرانی ها شبیه بود) میدونست و بهم آفر100 دلا*ری داد که منو بتیغه. پول دادم و رسیدمو گرفتم و اومدم بیرون.خب بعد از دیدار تمام مسیررو با اتوبوس و مترو برگشتم و رسیدم هتل.
دوستان اگه مثل من ماشین نداشتین حتمااااااااااا یه Power Bank همراهتون باشه که وقتی زیادی از هتل دور میشین و مجبورید با جی پی اس مسیر رو پیدا کنید باتریتون تموم نشه که هی از خلق الله آدرس بپرسید (البته شارژر هم همراهتون باشه که درجاهای عمومی بتونید شارژ کنید).
پایان قسمت اول
به نام خدا
سلام دوستان. امیدوارم حالتون خوب باشه.
خب الان حدود 3ماه و 11 روز از ورودم (31 جولای 2014) به امریک*ا و شهر سن حوزه میگذره. خیلی سرم شلوغ بود و وقت نشد که سفرنامه رو بنویسم والان در خدمتتون هستم.
داستان اینجوری بود که من در ابوظبی یه ضرب رو گرفتم و اومدم تهران، بعد از مذاکرات با رییس مستقیمم در شرکت یه نامه نوشتم حضور مدیر منابع انسانی و مدیر عامل که من به دلایلی مجبورم به مدت یکسال کشور رو ترک کنم و مرخصی یکساله بدون حقوق میخوام که موافقت شد.(شما هم اگه خواستین یه چنین کاری کنید، هیچ تضمینی وجود نداره که من برم و موفق شم و راضی باشم، پس راه برگشت رو بازگذاشتم. زندگی هزار جور بالا و پایین داره)
بلیط رو اردیبهشت ماه ازدفتر اصلی امارات درخ ولیعصر بصورت 2 طرفه یکساله کلاس اکونومی به مبلغ 5،557،000 تومان گرفتم.از تهران به دبی و ازاونجا به سن فرانسیسکو.
چمدون هم یک هفته قبل پرواز، یه ست سه تایی بامارک Corona که قفل TSA معروف روش داره از خ منوچهری به مبلغ 1،000،000 تومان گرفتم.
هتل رو هم دوستان روی سایت Extended Stay America رو معرفی کرده بودن و با تماس تلفنی (001 408 573 0648__001 408 931 4324)با خانم نارینه که در رسپشن اونجا کار میکنه (ِDowntown San Jose) برای یک ماه بدون هیچ پیش پرداختی رزرو کردم. شبی 94 دلا*ر به علاوه شبی 10دلا*ر تکس که روی هم میشه 108 دلا*ر.خب چون من کسی رو نداشتم تنها راه هتل بود دیگه.
از زمان شروع مرخصی یکساله من تا زمان پرواز دوماه وقت داشتم که تو این فرصت سه دوره شبکه رفتم، دندونپزشکی رفتم، وسایلم رو جمع و جور کردم، دلا*ر خریدم، کارهای مالی رو تمام کردم و کلی کار دیگه رو پیش بردم. در مورد ار*ز مسافری بگم که رفتم بانک سامان وبعد از کلی اتلاف وقتم بهم گفت چون ویزات مهاجرتی هست بهت تعلق نمیگیره!!!!!!!!!!!!!! هیچی دیگه پا شدم رفتم یه شعبه سامان دیگه و اونها بدون هیچ مشکلی حواله من رو صادر کردن. پس زودی ناامید نشید. این اسمش ار*ز مسافری هست و به مسافر تعلق میگیره و پاسم و تبعیتم ایرانیه ، پس کسی گیرداد شیرفهمش کنید.
روز آخرتو سایت امارات دیدم که هم از تهران به دبی و هم از دبی به سن فرانسیسکو صندلی بغل دستیم خالیه! روزهای آخر هم اینقدرسرم شلوغ بود که دیگه بطور اتوماتیک زمان خوابم کلا برعکس شد و وقتی رسیدم اصلا مشکلی نداشتم. No Jet Lag
خب پس از برگزاری چندین مراسم خداحافظی با دوستان وهمکاران و خداحافظی نهایی با خانواده در روز 31 جولای پرواز از تهران به دبی بلند شد. یکی از چمدونهام 400 گرم و یکی دیگه 1400 گرم اضافه بار داشت که بهم گیر ندادن (ترازوی دیجیتال داداشم رو قرض گرفته بودم و 3 روز وفت برد که دقیق چمدون هام رو به وزن مجاز برسونم. داستانی بودش برای خودش، باید هی کم و زیاد میکردی تا به وزن مجاز میرسید،خلاصه شده بودم سوژه خنده). تگ مقصد خورد روی چمدون هام یعنی در سن فرنسیسکو اونها رو تحویلم میدن. کسی هم تو فرودگاه نپرسید چقدر پول داری با خودت. فقط مامور کنترل پرسید کجا میری؟ گفتم دبی. پرسید بعدش کجا میری؟ گفتم سن فرنسیسکو. (بچه تیزی بودش )
پرواز اول خوب بود با پذیرایی و ال سی دی روبروتون هم که هزاران فیلم و آهنگ و سریال رو دراختیارتون میذاره که سرگرم باشین.
بعد از نشستن در فرودگاه دبی، با اتوبوس به سمت ترمینال 3 رفتیم که پرواز کانکشن اونجا بودش. من فقط 1:45 برای رسیدن به پرواز دوم وقت داشتم که دیدم زیاد هم هست. از فریشاپ هم چیزی نگرفتم. موقع Boarding ازمن ویزا رو خواستن و بعد از دیدن ویزا پرسیدن که آیا از فریشاپ چیزی خریدی یا نه؟ دوستان من همراهم کلد استاپ و ژلوفن و ادالت کلد داشتم و هیچکس بخم گیر نداد.
رفتم داخل هواپیما. اغلب مسافرها هندی بودن و یه زن و شوهرهندی هم اشتباهی جای من نشسته بودن که از مهماندارخواستم باهاشون حرف بزنه و بلندشون کنه. مهماندارها اول فرم مخصوصی که مربوط به گمرک هست رو توزیع کردن و پرواز به موقع بلند شد. بعدش هم که هدفون ها رو پخش کردن. مسیر طولانی بود و بعضی مواقع داخل زیاد سرد میشد و خدمه پرواز پتو توزیع میکردن. چند پذیرایی و بعدش هم دیگه تقریبا همه خواب بودن ولی همچنان پذیرایی ها ادامه داشت ولی کسی رو بیدار نمیکردن و خدمه زیاد برخوردشون دوستانه نیست ولی بسیار مودب هستن و جدی. یه سری هم با فیلم و آهنگ و سریال یا بازیهای سیستم روبروشون مشغول بودن. در کلاس اکونومی میشه تقریبا راحت خوابید ولی پاها زیاد راحت نیستن دیگه. از دیدن مناظر اطراف لذت بردم. دیدن قطب هم خالی از لطف نبود و سرما رو میشد با دیدن یخها حس کرد. Lady Gaga و یه سری از خوانندگان دیگه لطف کردن و اینقدرتو هدفون برام خوندن که من هم خوابم برد! در ساعات آخر دیگه داشتم ثانیه میشمردم یا زوری میخوابیدم که گذر کند ثانیه ها اذیتم نکنه. نمونه فرم گمرکی رو دیده بودم ولی برام سوال پیش اومد و تا جایی که میشد پرش کردم و گفتم میرم بقیه اش رو از خودشون میپرسم.
بالاخره بعداز 15 ساعت و50 دقیقه پرواز، هواپیما در سن فرانسیسکو به موقع به زمین نشست. وای رسیدم بالاخره... مرسی خدا.
پیاده شدم و رفتم به سمت سالن. صف شلوغ بودش ولی با سرعت پیش میرفت و چندین نفرراهنما مسافران رو به صف درست هدایت میکردن. چندین تلویزیون هم تو سالن بودش که دمو نشون میداد که یه سگ آموزش دیده میاد کنار نقاله چمدونها و دست میذاره رو یه چمدون و آفیسر فرودگاه اونو باز میکنه و کاشف به عمل میاد که داخلش میوه و پول نقد زیادی هست. لطفا لیست کامل اجناس ممنوعه رو بخونید. نوبت من شد. با مامور پشت باجه سلام و احوال پرسی کردم، برخوردش خوب بود و خوش آمد بهم گفت. فقط 4 انگشت دست راستمو اسکن کرد، مدارک و پاسپورت رو ازم گرفت و چند دقیقه بعد گفت برو اتاق انتهای راهرو.
رفتم داخل و یک مامور چشم بادومی گفت بیا اینجا و پاکت گوشه باز سفارت گرفت و گفت منتظر بشین تا صدات کنن. بعد چند دقیقه صدام کردن، اولش یه برگه آورد و شابلون گذاشت روش و گفت امضا کن و اسمتو بنویس و انگشت بزن و بعدش رفتیم یه راهرو دیگه و ازم آدرس پستی گرفت و من یه آدرس جدید بهش دادم و ازش خواستم که جایگزین آدرس قبلی کنه.
پرسید کسی رو اینجا داری؟ گفتم نه. شوکه شدش و گفت یعنی هیچکسی رو نداری؟ گفتم نه. پرسید این آدرس کیه؟ گفتم خاله دوستم. گفت کجا میری الان؟ گفتم میرم هتل و آدرس هتل رو ازم گرفت. چند دقیقه بعد گفت اینجا دیگه کاری نداری.
رفتم به سالن برای تحویل چمدونها. از دور دیدمشون که اونها رو از روی نقاله برداشته بودن و روی زمین بودن. برداشتموشون و رفتم به سمت خروجی. مامور اونجا مدارکمو دید و گفت این فرم رو پر کن که باید داخلش مشخصات کلی خودم و مقدار دقیق پول همراهم رو که بالای 10 هزار تا بود مینوشتم. با کمک خود مامور فرم رو پر کردم و از فرودگاه خارج شدم. چمدونهام هم باز نشده بود چون اون کاغذ اعلام به مسافر داخلش نبود.
راستی دوستان من عکس قفسه سینه رو در کیف همراهم داشتم و در هیچ مرحله ای نه دبی و نه سن فرانسیسکو ازم نخواستنش.
اومدم بیرون و کلی تابلوها رو خوندم تا خروجی درست رو پیدا کردم. رفتم به میز پذیرش که به مسافرها درمورد وسایل نقلیه آماده اطلاعات میداد و ازش درمورد Shared ride van پرسیدم. بهم گفت برم کجا. رفتم در ایستگاه و منتظر ایستادم تا یه ون اومد و همه سوار شدن. وقتی داشت وسایلمو بار میزد گفت کرایه میشه 45$ و دیدم چهره اش خیلی شبیه ایرانی هاست. تازه راه افتاده بودیم که گوشیش زنگ خورد و شروع کرد فارسی حرف زدن که گویا رییسش پشت خط بود. حرفش که تموم شد باهاش سلام و علیک کردم و گرم گرفتیم. چون یه زن وشوهر چینی آدرس دقیقشون رو نمیدونستن و کلی معطل شدیم. دیگه داشتم قاطی میکردم. کلافه بودم. . تا برسم 2 ساعتی شد(آخرین نفر). جلوی هتل پیاده شدم و رفتم برای چک این. کلید اتاق و رمز وایرلس هتل رو گرفتم و رفتم که حسابی بخوابم. یه ایمیل هم به خونه زدم که رسیدم. تخت خوابیدم تا صبح و بعدش رفتم برای صبحانه هتل و بعدش هم یه مقدار رو گوگل مپ گشتم.
نزدیکترین Bank of America رو پیدا کردم وبه همراه مدارک رفتم برای افتتاح حساب که بسیاااااااااااااار خوش برخورد بودن و خیلی تبریک گفتن وقتی میگفتم تازه دیروز رسیدم اینجا. مدرک خاصی نخواستن ولی آدرس ایران و هتلم و ایمیل رو گرفتن وازم خواستن وقتی خط موبایل گرفتم بیام اعلام کنم. امضا ازم گرفتن و برای رمز اینترنتی هم کیبورد رو میچرخوند طرفم که رمز بدم و یاد آور رمز و در همین حین یه سری نکات میگفت که امنیت کاربا حسابم بالا باشه وبعداز پرداخت پول به باجه ازم عکس گرفت و چند دقیقه بعد یه کارت دبیت موقت بهم داد و گفت این کارت رو استفاده کن تا اصلش برات پست شه و چون عکس و امضات روش نیست شاید برخی موارد ازت کارت شناسایی بخوان (که هیچ وقت پیش نیومد). بعد منو برد بیرون شعبه و پشت خودپرداز برام کارت رو فعال کرد و گفت رمز تعیین کن و موجودی هم گرفتیم و تبریک گفت و پرسید اگر سوالی نداری کارت برای امروز تموم شده و ازم خداحافظی کرد.
Google Map خیلی کمک میکنه. راستی تا وقتی خط نگرفتید یا حتی وقتی هم گرفتید میتونید رایگان از سرویس Google Voice برای تماسهای داخلی استفاده کنید به هر شماره ای که برای آ*مریکا باشه. هر وقت هم بیرون از هتل اینترنت لازم داشتین میتونید برید نزدیک رستوران های زنجیره ای یا کافی شاپ ها که وایرلس رایگان آنتن بده و کارتون راه بیوفته تا وقتی که خط موبایل با اینترنت بگیرید(از هیچی که بهتره).
من روز سوم لازم شد برم یکی از دوستان قدیمی ام رو که در سن فرنسیسکو هست ببینم. خب گوگل مپ آپشن های زیادی میده مثلا با چی میخوای بری(ماشین، پیاده یا حمل ونقل عمومی) و ترافیک رو برات محاسبه میکنه و میگه که خط شماره فلان رو در ساعت فلان سوار شو ودر ایستگاه فلان پیاده شو و در ساعت فلان سوار فلان قطار شو تا برسی. خب من خط موبایل نداشتم و داشتم میرفتم برسم به محل. یه جایی باید سوار یه اتوبوس دیگه میشدم که دیدم ای بابا نمیاد؟؟!! داشت دیر میشد و گفتم اون معطل من میشه و نمیتونم بهش خبر بدم. میدونستم تاکسی گرونه ولی چاره ای نداشتم. یه تاکسی گرفتم وگفتم فلان جا. گفت نمیشناسم(یه مرد حدودا 55 ساله بودش). دیدم رو صندلی شاگرد هزارجور دستگاه جی پی اس و بیسیم نصب کرده، گفتم بزن برات پیدا کنه دیگه. دیدم داره لفطش میده خودم زدم رو جی پی اس موبایلم. گفت تا اونجا با ترافیک زیاد میشه برات میخوای تاکسی مترنزنم وتوافقی 100 دلا*ر بریم؟ سریع خردرونم بهش گفت آره. بعد با خودم گفتم که ای بابا اگر براش نمیصرفید که پیشنهاد نمیداد توافقی بریم. گفتم نه داداش تاکسی مترتو روشن کن. خندید و از آینه منو نگاه کرد وگفت چی شد نظرت عوض شد؟؟؟ گفتم آره دیگه.(تو دلم گفتم خودتی). گفت با ترافیک مسیر کرایه بیشترهم میشه هاااااا؟؟؟ گفتم فدای سرت !!!! بذار بشه. هیچی دیگه منو ازGolden Gate Bridge رد کرد و بعد چند دقیقه رسیدیم. شد 58دلا*ر. که این آقای زرنگ (خیلی قیافه و لهجه اش به ایرانی ها شبیه بود) میدونست و بهم آفر100 دلا*ری داد که منو بتیغه. پول دادم و رسیدمو گرفتم و اومدم بیرون.خب بعد از دیدار تمام مسیررو با اتوبوس و مترو برگشتم و رسیدم هتل.
دوستان اگه مثل من ماشین نداشتین حتمااااااااااا یه Power Bank همراهتون باشه که وقتی زیادی از هتل دور میشین و مجبورید با جی پی اس مسیر رو پیدا کنید باتریتون تموم نشه که هی از خلق الله آدرس بپرسید (البته شارژر هم همراهتون باشه که درجاهای عمومی بتونید شارژ کنید).
پایان قسمت اول
کیس همسرم: ازدواجی/فایل کردن Dec 2020/سفارت ابوظبی/تایید NVC در Feb 2022/منتظر نامه دعوت مصاحبه
کیس خودم: 2014ASXXXXXX/سفارت:Abu Dhabi/رویت: 12 May/ارسال فرمهاباایمیل:July 14/دریافت تائید:July 19/کارنت:9Jan2014/نامه دوم:17Jan2014/آپدیت سیس:25 Feb/مصاحبه:1st Week March/ویزا:دوروزبعدازمصاحبه/مقصد:San Jose/ورود به آمریکا:31July2014/تعداد: 1 نفر •سفرنامه• اندکی صبرسحرنزدیک است
کیس خودم: 2014ASXXXXXX/سفارت:Abu Dhabi/رویت: 12 May/ارسال فرمهاباایمیل:July 14/دریافت تائید:July 19/کارنت:9Jan2014/نامه دوم:17Jan2014/آپدیت سیس:25 Feb/مصاحبه:1st Week March/ویزا:دوروزبعدازمصاحبه/مقصد:San Jose/ورود به آمریکا:31July2014/تعداد: 1 نفر •سفرنامه• اندکی صبرسحرنزدیک است