ارسالها: 209
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
21
تشکر: 1
4 تشکر در 1 ارسال
دستم بوی گل میداد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند؛ اما هیچ کس فکر نکرد شاید من شاخه گلی کاشته باشم.
ارنستو رافائل چه گوارا دلا سرنا
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست
ارسالها: 911
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2013
رتبه:
100
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
قطره ای باران ز لطف ایزدی بر ما چکید
ناگهان گشت از همان قطره پری سانی پدید
خلق نیکوی ما نامش همی مادر نهاد
عالم و آدم کسی بالاتر از مادر ندید
ارسالها: 68
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Feb 2013
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2014-04-19 ساعت 23:54
(آخرین تغییر در ارسال: 2014-04-19 ساعت 23:54 توسط masoud_777.)
من اگه اون بار کد ببنیم با تمام وجودم چند تا مشت سنگین تو در اتاقم میزنم خیلی حال میده جوری مشت میزنم که دیگه صدام در نیاد
دوستای گلم شب همگی خوش
امید من فقط خداست
ارسالها: 129
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Apr 2013
رتبه:
21
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
اگر بخواین برین، چه چیزی از اینجا برا خودتون می خرین و میبرین؟
آنان که می گویند می توانیم و آنان که می گویند نمی توانیم، هر دو راست می گویند
ارسالها: 34
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2011
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2014-04-19 ساعت 23:36)Ali_Kh نوشته: فایده نداره ... هی میگم نرم تو رویا مثکه نمیشه !
برو که رفتیم ...
تصور کن ... یه جونه دو طبقه وسط جنگل ... طبقه بالا مسکونی طبقه زیرش پارکینگ و کارگاه ... ( مجهز به انواع ابزار یراق ) یه شورولت سیلورادو هم پارک شده ... پشت خونه هم یه یدک کش و قایق روش پارک شده ... یه روز تعطیل ... هوا آفتابی ... صبح زود ... بیدار میشی ... وسایل و قلاب ماهیگیریت رو برمیداری ( اسلحم رو قبلا گذاشتم تو ماشین !!! ) میری میندازی پشت ماشین ... استارت ... غرش 8 سیلندر اصل آمریکا محیط رو پر میکنه و خرکیف میشی ... یه دوتا گاز ... ماشینو میبری بیرون و یدک کش رو قلابشو جا میزنی و آروم حرکت میکنی رو به دریاچه ... لب دریاچه قایقو میندازی تو آب و وسایل رو میریزی توش و ماشین رو پارک میکنی ... هن هن هن ... هن هن هن (صدای هندل زدن موتور قایقه ! ) گازشو میگیری میری وسط دریاچه و بند و بساط ماهیگیری رو راه میندازی ... آخر لقمه صبحونه رو داری میبری دهن که زنگوله قلابت صدا میکنه ... به زور میکشی بیرون ... هوراااااااااااا یه ماهی تپل ... خدایا شکرت ... نزدیکای ظهره ... برمیگردی کنار ماشین ... یه آتیش مشتی و ماهی کباب ... به به ... یه قوطی آب جو ... یه نخ کمل ... هیییییییییییی ... بسه بابا بسه ... دق مرگ شدم بقیه روز هم نمیگم اصن !!!
فیلم قشنگی بود. اسمش چی بود؟؟؟
بود آیا که در میــــــکده ها بگشایند؟
گره از کار فرو بسته ی ما بگشایند؟