شمارش معکوس برای اعلام نتایج لاتاری 2015

[Arashiv]

شما بگو یه دلیل برای مهاجرت نکردن

1سرعت بالای اینترنت
2نان سنگگ

[King Eagle]

یعنی چی تا ۱ ساعت دیگه؟ آدم یا مسولیت قبول نمیکنه یا اگر میکنه درست انجامش میده!!!

مومن مسجد ندیده تاحالا مجبور شدی به 20تا پیام خصوصی جواب بدی و برای جواب دادن به هرکدوم بالای 1 دقیقه وقت بزاری تا نگه "شما باید این قد ثانیه بین پیامات وقت باشه حداقل" نه خداییش اینطوری شده نه خداییش شده د نشده دیگه ملت التماس میکنیم پیام بدین نمیدن بعد ییهو میای میبینی کوهی از پیام ریخته رو سرت

[King Eagle]

شما بگو یه دلیل برای مهاجرت نکردن

1سرعت بالای اینترنت

الان داری منو مسخره میکنی آیا؟

[hedyhoney]

فقط یک دلیل برای مهاجرتت بگو

شما بگو یه دلیل برای مهاجرت نکردن

به قول یه بنده خدایی: مامانم :-(

[reyhaneh_h]

محدودیت

جی می کوچولو، چهارتا ماهی طلایی داشت که پدر و مادرش به عنوان هدیه ی تولد شش سالگی اش برای او خریده بودند. او هر شب قبل از اين که بخوابد به آن ماهی های ظریف و زيبا و کوچولو که در آن کاسه ی بلورین و كوچك شنا می کردند نگاه می کرد. يك روز متوجه شد که آب داخل کاسه ی بلورین کمی کدر شده و لایه ای، جدارداخلی کاسه را پوشانده است. مادرجیمی برای او توضیح داد که این کاملا طبیعی است وباید آب ظرف را عوض کنند.

جیمی میدانست که چطور باید آب ظرف را عوض کند. این را ازدوستش( هاوی ) یاد گرفته بود.

هاوی همیشه وان حمام شان را ازآب خنک پرمی کرد وسپس ظرف ماهی را داخل وام حمام خالی می کرد. سپس پانزده دقیقه می نشست تا ظرف تمیزوبراق شود.

همین که جیمی خم شد تا ماهی ها را به ظرفشان برگرداند منظره عجیبی دید . گرچه وان حمام خیلی بزرگ بود و بیش از یک مترعرض وحدود یک مترو نیم طول داشت ، ماهی ها همچنان یک گوشه ی وان دریک دایره ی کوچک دورخودشان می چرخیدند . جیمی ازمادرش پرسید: چرا ماهی ها با این که یک عالمه جا دارند فقط یه گوشه شنا می کنند؟

مادرجیمی به پسرش لبخندی زد و گفت : چون نمی دانند داخل وان حمام هستند. آن ها خیال می کنند هنوزتوی همان تنگ قبلی هستند ، همان جایی که همیشه بوده اند.

خیلی ازاوقات ما درزندگی مان تفاوت زیادی با ماهی های جیمی نداریم . حتی موقعی که به ما فرصت رشد می دهند تصمیم می گیریم سرجای مان بمانیم و در دوایر کوچکی دورخودمان شنا کنیم. بسیاری ازاوقات آشنا را به ناآشنا ترجیح می دهیم ونو را به کهنه ارجح می دهیم . چنان به ماندن درمنطقه ی امن خودمان عادت می کنیم و دربرابر دل به دریا زدن و جاری شدن در جریان تغییر، مقاومت می کنیم و از روبرو شدن با نا شناخته ها سربازمی زنیم که زندگی ما را مجبورمی کند تغییر کنیم.

[mosavi_69]

یعنی چی تا ۱ ساعت دیگه؟ آدم یا مسولیت قبول نمیکنه یا اگر میکنه درست انجامش میده!!!

مومن مسجد ندیده تاحالا مجبور شدی به 20تا پیام خصوصی جواب بدی و برای جواب دادن به هرکدوم بالای 1 دقیقه وقت بزاری تا نگه "شما باید این قد ثانیه بین پیامات وقت باشه حداقل" نه خداییش اینطوری شده نه خداییش شده د نشده دیگه ملت التماس میکنیم پیام بدین نمیدن بعد ییهو میای میبینی کوهی از پیام ریخته رو سرت

اره خداییش به این بعد قضیه دقت نکرده بودم، خسته نباشی

[vashahri]

شما بگو یه دلیل برای مهاجرت نکردن

1سرعت بالای اینترنت
2نان سنگگ

3 سبد کالا

[U.S.A]

بعد از چند سال صرفا دنبال کردن فرایند لاتاری و شرکت نکردن در اون
اینبار شرایط مهیا بود و شرکت کردم
و حالا امیدوارم ...

[ffarjad]

به به چقدر ذوق و علاقه پیدا میشه اینجا.
اکثرا روز 1می دپرس میشن و یه عده دیگه کم کم وارد سایت میشن.
خوش و خرم باشید.

این الان تخریب روحیه بود؟
مرسی واقعا

نه بابا واقعیته. باید با این روحیه باشی تا سطح انتظارت پایین بیاد.
وقتی قبول شی اون وقت کلی ذوق میکنی.
سراب واسه خودمون نباید بسازیم
البته اگه از پاتجربه ها و افرادی که دم اعلام نتایج ذوق داشتند بپرسید همینو میگن.
بازم خوش باشید.

[tenardie2bai]

محدودیت

جی می کوچولو، چهارتا ماهی طلایی داشت که پدر و مادرش به عنوان هدیه ی تولد شش سالگی اش برای او خریده بودند. او هر شب قبل از اين که بخوابد به آن ماهی های ظریف و زيبا و کوچولو که در آن کاسه ی بلورین و كوچك شنا می کردند نگاه می کرد. يك روز متوجه شد که آب داخل کاسه ی بلورین کمی کدر شده و لایه ای، جدارداخلی کاسه را پوشانده است. مادرجیمی برای او توضیح داد که این کاملا طبیعی است وباید آب ظرف را عوض کنند.

جیمی میدانست که چطور باید آب ظرف را عوض کند. این را ازدوستش( هاوی ) یاد گرفته بود.

هاوی همیشه وان حمام شان را ازآب خنک پرمی کرد وسپس ظرف ماهی را داخل وام حمام خالی می کرد. سپس پانزده دقیقه می نشست تا ظرف تمیزوبراق شود.

همین که جیمی خم شد تا ماهی ها را به ظرفشان برگرداند منظره عجیبی دید . گرچه وان حمام خیلی بزرگ بود و بیش از یک مترعرض وحدود یک مترو نیم طول داشت ، ماهی ها همچنان یک گوشه ی وان دریک دایره ی کوچک دورخودشان می چرخیدند . جیمی ازمادرش پرسید: چرا ماهی ها با این که یک عالمه جا دارند فقط یه گوشه شنا می کنند؟

مادرجیمی به پسرش لبخندی زد و گفت : چون نمی دانند داخل وان حمام هستند. آن ها خیال می کنند هنوزتوی همان تنگ قبلی هستند ، همان جایی که همیشه بوده اند.

خیلی ازاوقات ما درزندگی مان تفاوت زیادی با ماهی های جیمی نداریم . حتی موقعی که به ما فرصت رشد می دهند تصمیم می گیریم سرجای مان بمانیم و در دوایر کوچکی دورخودمان شنا کنیم. بسیاری ازاوقات آشنا را به ناآشنا ترجیح می دهیم ونو را به کهنه ارجح می دهیم . چنان به ماندن درمنطقه ی امن خودمان عادت می کنیم و دربرابر دل به دریا زدن و جاری شدن در جریان تغییر، مقاومت می کنیم و از روبرو شدن با نا شناخته ها سربازمی زنیم که زندگی ما را مجبورمی کند تغییر کنیم.

زياد بود نخوندم

[eagla]

بعد از رویت قبولی و انجام مراحل بعدی و گرفتن ویزا، اولین چیزی که در ابتدای ورود به مقصد میبینیم فرودگاه اون شهر هست.
واسه همین از فرودگاههای مهم هر ایالت چند تا عکس تهیه کردم که به تدریج میذارمشون.
امیدوارم دوستانی که قبول میشن و میرن اونور با دیدن فرودگاه یاد این روزا و دوستاشون تو این تاپیک بیفتن و برای ما هم دعا کنن.

[aida123]

کاربران در حال بازدید این موضوع: aida123، amis90، Arashiv، farzad parsa، farzad021، feligoli، ffarjad، mahbube، manis، mona_usa، mosavi_69، rbb، reyhaneh_h، romance33، roya r، U.S.A، vashahri، 2 مهمان

معلومه حسابی به همه داره خوش میگذره

[eagla]

البته نمیدونم تصویر رو چجوری به پستم اضافه کنم. لطفا دوستان راهنمایی کنن. ممنون

[rbb]

بابا ایول دمت گرم

با منی ایا؟

بهله
ایول که حقت بری اونور

خیلی ممنونم مرسی ایشالا که خدا بخواد قسمت شه همه اونایی که واقن لازمشون هس برن برن
تو ایران بودن ی قسمت از سختی های زندگیه زن بودن تو ایران ی قسمت بزرگتر از سختی ها
با همه باید بجنگی که قورتت ندن

تو ایران بودن ی قسمت از سختی های زندگیه زن بودن تو ایران ی قسمت بزرگتر از سختی ها
با همه باید بجنگی که قورتت ندن
دقیقا خود واقعیته !!

[romance33]

ظهر دل انگیز بهاری در انتظار همتون به خیر و شادی.صدای منو از تهران میشنوید...در صف انتظار از یه نوع دیگش.برای همتون بهترین ها رو آرزو میکنم.