کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara





نظرسنجی: انگیزه مهاجرت شما چیست ؟
تحصیل
21.51%
37 21.51%
کار
8.14%
14 8.14%
زندگی
64.53%
111 64.53%
بدون هدف
1.74%
3 1.74%
دیگر
4.07%
7 4.07%
مجموع 172 رای 100%
* چنانچه به گزینه‌ای رای داده اید، با علامت ستاره مشخص گردیده است. [نمایش نتایج]



##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
انگیزه مهاجرت شما چیست ؟
چه سوال کلی وجالبی ....

من هم برای زندگی بهتر تلاش میکنم

کارم خوب است درامدی دارم و همسر خوب وپسرم آبتین هم بزرگ می شود ،در اینجا تهران ،همراه پدر ومادرش ،در این هوای آلوده تهران ، یارانه هم میگیریم .

باغ وحش تهران تعطیل است...ماشین هم دارم با پلاک زوج که روزهای فرد در پارکینگ خوابیده...

از کار نمی هراسم ... به خاطر پسرم به خاطر همسرم ...به خاطر آینده ویک زندگی خوب

فردا را خواهم ساخت...

چنان که ابر، گره خورده با گریستنش
/ چنان که گل همه عمرش، مسخّر شادیست

چنان که هستی ِ آتش، اسیر سوختن است
/ تمام پویه ی انسان به سوی آزادی است

سال نو مبارك
http://vahidpottery.persianblog.ir
تشکر کنندگان: rahbar ، arshida ، tamanna ، rs232 ، humsun ، SH1A2R3 ، 1979SAM ، mohammadrezah ، taherifar
سلام دوستان و هموطنان من
اولین روز هایی رو که به یاد دارم کارتون دیدن رو دوست داشتم که کارتون ها همه آمریکایی بودند ولی یه تعدادیشون بلد بودنند فارسی رو خوب صحبت کنند.
بعد ها به کنسول های اولیه بازی (آتاری ، نیتندو ، سگا ) علاقه مند شدم که به احتمال زیاد اونم ساخت وطن نبود .
در مدرسه های ما استعداد آشکارمان را محو می کنند در صورتی که در اروپا و آمریکا استعداد پنهان را آشکار می کنند.
یادم نمیره که یک روز زیبای تحصیلی یکی از معلمام که به تدریس بسیار علاقه مند بود با جدیت تمام به من توصیه ای علمی کرد که آقای ف شما چرا میای مدرسه برو بازار مثل بقیه کار کن که متاسفانه و به احتمال بسیار جز برنامه های نحصیلی در اروپا یا آمریکا نیست.
بعد در مورد بلوغ و نحوه ی آموزش جنسی بماند که تا پیری گریبان گیر 99.99% مان هست . ( هم فرهنگ ، هم برنامه ریزی ، هم آموزش ، آزادیش هم بطور عادی ...! ) حالا تو تهران و 2 تا شهرهای دیگه بهتره ولی ما بعضی وقتا تهران رو با کل کشور اشتباه میگیریم و یادمون میره که تهران تمام ایران نیست . دوستان من تهرانی نیستم و با پوست و استخونم این مساله رو درک می کنم . ما شهرستانی ها فرق می کنیم دیگه ما استان های گوشه کناری پیش با افتاده هستیم . در صورتی که در آمریکا ، کانادا و ... تمام پتانسیل های صنعتی ، اقتصادی ، سیاسی ، آموزشی و ... در ایالت ها و استان ها بدرستی تقسیم شده و مردم لا اقل در حال زندگی هستند بر عکس ما که همه چیز در ....
دوستان مردم شهر من قبلاَ لا اقل دیپلم می گرفتند و یا لیسانسه بیکار بودند به بازار و پاساژها برای کار می آمدند ، حالا که به احتمال یسیار مذاکرات آموزش و پرورش با اداره کار موفقیت آمیز بوده چون ما حالا این امکان رو در سال جهاد اقتصادی بدست آوردیم که دانش آموزان مستقیم در هر مقطعی از سال تحصیلی به بازار و پاساژ به عنوان نیروی کار فعال و گرسنه وارد بشن . یا زندگی خود را در آبهای خلیج فارس ببخشید معذرت می خوام یادم نبود حالا دیگه اسمش این نیست ، خلیج عربی (آزادی جغرافیایی منطقه ای داریم) تو کف دستشون بگیرند با لنج های موتوری کلاسیک چوبی 100 سال پیش (لنج قایقی پیشرفته است که پیشرفتش جلوی پیشرفتش را گرفت و برای موزه قایق های موتوی ایده آل است ) به کشور امارات متحده عربی برند تا حالا که کشور اقتصادی داره که قاچاق و ته لنجی (اجناسی که گمرک کشور اجازه ورودشان را برای ملوانان می دهد تا برای خود یا فروش به اسکله ها در بنادر بیاورند) بهش ضرر بزنه اونا شکم خود و خانواده خود را سیر کنند . حالا هم قانون جدید دادند که ته لنجی رو بردارن که انهم مهم نیست هم شهریان من با کمک یارانه ها شکمشون که پر میشه هیچ باهاش می تونند پس انداز هم کنند ، دوستان ما بروی نفت شبانه روز از خوشحالی یارانه ها با شکم گرسنه بندری می رقصیم . آزادی بیان و اندیشه هم که جای خود را دارد من می ترسم روزی که یک ماشین دولتی را بردارند و بروی من تمرین رانندگی بکنند اونم تو شلوغی کسی نباشه بدادم برسه میگن اونجا (کشورهای استعمارگر و دشمنان اسلام) این اتقاق تا حالا نیفتاده و از طرح های بی نظیره از طرح های عالی آموزش رانندگی در شرایط ناهموار شهری با منابع طبیعی است که به دولت تسلیم شده است .حالا دوستان من در پایان 21 سالگی هستم و از خود می پرسم شاید من دیوانه ام که قصد مهاجرت را فقط برای تحصیل دارم !

تشکر کنندگان: nastaran86 ، maaref ، SH1A2R3 ، 1979SAM ، pouya007 ، taherifar
ميخوام مهاجرت كنم تا ديگه براي هر كاري كه انجام ميدم پارتي نياز نباشه
تا براي كار پيدا كردن ريش نزارم
تا امنيت داشته باشم و به خاطر اينكه يه حرفي بزنم سيا30 نشم
تا از اين زندگي نكبت بار رها شم
تا يك تجربه جديد باشه:
حتي تو قران هم نوشته در زمين سفر كنيد..
يك سوال لطفا جواب بديد:
ايا اميدي به اين لاتاري داشته باشم و تا چه مدت من شركت كنم اخرش برنده ميشم؟
من دو سه شبه خواب ميبينم تو امريكا هستم اونم تو يه پاساژ كه طلافروشي هست و خيلي حال كردم..
من علاقه شديدي به اونجا دارم..لطفا بگيد نهايتا من قبول ميشم با لاتاري؟
متشكرم..
تشکر کنندگان: maaref ، SH1A2R3 ، 1979SAM ، mohammadrezah ، pouya007 ، taherifar
من همیشه مهاجرت رو توی ذهن خودم اینجوری تعریف میکردم:
یک نهالی که توی یک خاک ریشه کرده حالا بعد 24 سال میخوای از ریشه درش بیاری و توی یه خاک دیگه بکاریش !!!!! حالا توی اون خاک پس بزنه یا نه ...

همیشه وقتی به مهاجرت فکر میکردم یه معادله سخت برای خودم میساختم:
یک طرف معادله رشد و شکوفایی، لذت بردن از زندگی، موقعیت های دست یافتنی بهتر و هزار تا پوان مثت دیگه = دوری از خانواده، تضاد فرهنگی، دیده شدن به عنوان یک مهاجر،زبان جدید و جامعه جدید .....

این معادله انقدر مجهولاتش زیاد میشد که گاهی گیج میشدم و پشیمون!!!!! اما باز هم با تمام مشکلاتم یه نگاه به اطرافم مینداختم و تصمیم به مهاجرت میگرفتم....

ولی اگه یکم با خودمون صادقانه فکر کنیم به این مطلب خواهیم رسید که چی ممکنه باعث بشه مهاجرت کنیم؟؟؟
آیا مشکلات 30 یا 40 باعثش شده؟ فکر نکنم شما جزء اون دسته باشید !!!
آیا مشکلات اقتصادی و کاری؟ مسلماً در کشور مقصد تا مدتی شاید هیشه وضعتون بهتر نخواهد شد.....
آیا کلاس داره؟؟؟ معتقدم این هم خیلی دخیل خواهد بود!!! فقط معتقدم
آیا دنبال آزادی خواهید بود؟؟؟ آزادی به چه قیمتی این رو روش فکر کنید چون خیلی مهمه !!!
آیا از ایران بدتون اومده؟؟؟ این دلیل خوبی خواهد بود؟؟؟

اگه 30یا 40 هست که اینجا جاش نیست.
اگه مشکلات اقتصادی و بیکاری و... داری اشتباه میکنی اونور هیچ خبری نیست باید انگیزه ات قوی باشه تا موفق بشی.
اگه کلاسش رو میخوای بهت از الان میگم دست از پا راز تر برمیگردی و جیبت خالی تر از قبل میشه.
اگه دنباله آزادیش هستی جاهای دیگه هم میشه پیداش کرد چون دلیلت کافی نیست !!!
و....

خیلی افراد هستن زبان که بلد نیست.....تجربه و مهارت خاصی هم نداره ... تحصیلات هم که شرنده اش کرده ... حالا درصد موفقیت ایشون چقدره؟؟

دوست گرام، عزیزی که قصد مهاجرت گرفتی.....
اول با خودت بشین دو دو تا چهارتا کن، ببین معادله ات چند چنده !!! چی میدی چی میگیری؟ کی ضرر میکنه؟؟؟متاسفانه جوون های الان تا از دانشگاه فارغ التحصیل میشن و 1-2 ماه دنبال کار میگردن میگن اینجا کار نیست باید برم اونور و هزار تا مورد دیگه.....
متاسفانه خیلی از بچه ها وارد فضا یا جو مهاجرتی میشن و جوگیر میشن و اقدام میکنن و چند سال بعد دست از پا دراز تر برمیگردن... بهتره اول دقیق فکر کنیم... تصمیم و اهدافمون رو مشخص کنیم ... بعد تصمیم به اپلای کردن بگیریم...

مثلا خود من اول برای ادامه تحصیل تو امریکا میخواستم اقدام کنم و بی تعارف هدف این بود بعد از درس خوندنم و اتمام یه جوری اونجا بمونم و هدفم زندگی در ایالات متحده بود نه درس خوندن اما با خودم فکر کردم چیرا باید پول خرج کنم درس بخونم آخر سد بمونم یا نه!!! پس تصمیم به تلاش برای مهاجرت گرفتم....

این ها حاصل تجارب من هستن که اینجا نوشتم امیدوارم مفید بوده باشن ... این مطالب رو نوشتم چون متاسفانه این موضوع تو جامعه تب شده.. همه فکر میکنن تا پاشون رو بزارن رو خاک ایالات متحده، اروپا یا .... یه فرش قرمز پهن شده و همه تا کمر خم میشن میگن جناب مهاجر بفرمایید..خوش آمدید(Wellcome to my country) پروازتون خوب بود؟؟؟ و... میگن سنگ بزرگ علامت نزدنه اما من میگم انگیزه و هدف بزرگه که نشونه زدن هست!!! اگه واسه آزادی و قدم زدن کنار ساحل و سیاچهل و... میخوای بری بدون به جایی نمیرسی... از ما گفتن
به آرزوم میرسم، شک ندارم Smile
تشکر کنندگان: maaref ، amiry ، ParsTrader ، taherifar ، biparva
(2009-06-25 ساعت 05:42)samad نوشته:  دوست من تمام دنیا (مخصوصاً اروپا) فرهنگ آمریکایی رو مسخره می‌کنند و به فرهنگ شرقی مثل اونی که ما تو ایران داریم عشق می‌ورزند. اگر دوستان حوصله ای داشته باشند برایتان بیشتر در مورد این مسئله می‌نویسم.

من خودم عاشق همه فرهنگهای اصیل به خصوص از نوع شرقی اش هستم. اما حیف که کسی باور نمی کنه. فقط به خاطر تفاوت در ایمان به ما تهمت غرب زدگی می زنن. ترجیح میدم تو کشوری مثل سوئد یا سوییس بهم "کله سیاه" (یعنی شرقی) بگن اما تو سرزمین آبا اجدادی خودم مهر غرب پرستی و بی هویتی به پیشونیم نخوره.
کسی اگه کشور شرقی مهاجر پذیر و آزاد میشناسه بگه!


تشکر کنندگان: ابی22 ، maaref ، SH1A2R3 ، taherifar ، biparva
ای کاش نظرسنجی رو چند انتخابی تنظیم میکردین!
بنده برای تحصیل و کار و یه کوچولو، یه نمه زندگی قصد مهاجرت دارم!
از بلندای صخره به ژرفنای پرواز کن! در بین راه بال‌هایت را بساز!

_ ری برد بری
تشکر کنندگان: maaref ، SH1A2R3 ، mohammadrezah ، taherifar
آزادي
معجزکی در کار نیست، ما کشتی شکستگانیم، ای باد شرطه برخیز
♥ش.ن.ل.ع♥
تشکر کنندگان: ابی22 ، majidusa01 ، maaref ، comrun ، SH1A2R3 ، mohammadrezah ، taherifar
درود دوستان خوب ....
هدف از مهاجرت من ، زندگی ست .
اما اول تحصیل .... شاید تحصیل ، مقدمه ای باشد برای زندگی کردن من در خارج ...
موفقیت های بزرگ لازمه اراده ی قوی هستند.!
تشکر کنندگان: JOOOJOOO ، majidusa01 ، maaref ، SH1A2R3 ، mohammadrezah ، taherifar
سلام
انگيزه من ساختن يه زندگي بهتر براي فرزندم هستش و اينكه يك كشور جديد رو تجربه كرده باشم و با امكاناتي كه اونا در اختيار شهرونداشون قرار مي دهند استفاده كنم. من عاشق فوتبال هستم ولي بسكتبال رو هم خيلي دوست دارم(فكر كنم در اولين ماه حضورم در آمريكا يك مسابقه بسكتبال رو از نزديك ببينم). من عاشق سخت كوشي هستم پس فكر نكنم در آمريكا نتونم پيشرفت كنم.
متشكرم
من در دنيا يك بزرگوار مي شناسم و آن حضرت بزرگوار مي باشد.

خلیج فارس و ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک دارایی همه ایرانی ها می باشد.
تشکر کنندگان: SH1A2R3 ، taherifar
انگیزه من از مهاجرت عقده های روانی و پز دادن بود! همیشه به خودم می گفتم آخ میشه یک روزی من پاسپورت امریکایی بگیرم و محل سگ به این فک و فامیل های دماغ سر بالا نگذارم! الآن حتما دارند می سوزند و پیش خودشان می گویند که ببین ما چقدر بدبختیم که این آرش که شلوارش را هم نمی تونست بکشه بالا رفته امریکا سیتیزن شده اونوقت ما با اینهمه دبدبه و کبکبه و خونه تو الهیه و این همه سرمایه و سفر هر ساله به اروپا هنوز نتونستیم به جز دوبی اقامت جای دیگه ای رو بگیریم! حالا هنوز که فرصتی پیش نیامده بروم ایران ولی صبر کنید یک سفر بروم ایران تا چشم حسود از کاسه در بیاید و چنان بترکد که پخش شود به در و دیوار! آنوقت خاطرات آن هم حسابی خواندن دارد! همیشه وقتی مهمانی داشتند به زور و اصرار من را هم به خانه شان دعوت می کردند. آنها از ماشین های مدل بالای خودشان تعریف می کردند و بعد هم یک نگاهی به من می انداختند و می گفتند راستی بالاخره باطری جیپت رو عوض کردی یا هنوز هر روز هولش می دی؟! بعد هم ماجرای جیپ من نقل مجلس می شد که چطور باند پرواز دارم و شب ها آن را در اول یک کوچه سرپایینی پارک می کنم تا صبح نیاز به هول دادن نداشته باشد! بعد هم با همدیگر در مورد سفر به سوییس و اسپانیا و فرانسه صحبت می کردند و من هم فقط می توانستم از سفرم به دوبی حرف بزنم که آنها مثل کف دستشان می شناختند و همیشه آنجا بودند. بعد هم از بالا و پایین رفتن قیمت خانه ها و ماشین هایشان صحبت می کردند. البته من هم در پز دادن خیلی مهارت دارم ولی مشکل اینجا بود که هیچ وقت مواد اولیه کافی برای پز دادن نداشتم اگرنه الآن اگر بروم یک پزهایی بدهم که بوی سوختگی دماغ آنها تا ده تا کوچه بالاتر برود!
با آرزوی موفقیت برای شما
راستش من اینروزها تمام فکرم حتی هنگام راه رفتن اینست ( با اینکه ماشین دارم ولی تقریبا" در تهران استفاده ای ازش نمی کنم . فارغ بالی و قدم زدن را به کلنجار با ترافیک و آدمهایی که در عمرم ندیده ام ترجیح می دهم) به عنوان کسی که در پروژه های زیادی بوده است می دانم انگیزه قوی و درونی راز پیشرفت یک انسان و طرح است که در اکثر مواقع هم مالی نیست. انگیزه ای که حتی احتمال مرگ هم نتواند خللی در آن ایجاد کند .
اما به عنوان یک دلمشغولی که شاید نتیجه 35 سال زندگی است هر وقت خبرهای بد ایران را می خوانم احساس می کنم نمی توانم ایران و آنچه به من داده است را به این راحتی فراموش کنم( هر چند به هیچ وجه پایبند هیچ سنتی نیستم و مطمئنم فقط اگر مشکل آفتابه و دستشویی حل شود دلم برای ایران تنگ نمی شود . از موسیقی سنتی و ایرانی بدم می آید چون هیچ تفکر انسانسازی درش نیست . اهل پارتی و مجلس نیستم . دو سه سال هم هست که کلا" پای سفره هفت سین ننشستم . پارسال موقع تحویل سال مشغول دیدن فیلم آخر بتمن بودم!) و فکر اینکه بعد از چند نسل کلا" دیگر در میان نتیجه هایم اثری از ایران نیست و همه آنها عاشق راگبی و سبک زندگی آمریکایی شده اند آزارم می دهد. شاید هم یکی از آنها رئیس جمهور آمریکا شده باشد و اولین روز ریاستش بر قبر من گل بگذارد و به عنوان کسی که به او زندگی در آمریکا را هدیه داده یاد کند .(باراک اوباما یک همچین مسئله ای را گفته بود)
از طرف دیگر اینجا نالایقیها و مردمی را میبینم که با سوئ استفاده از ضعف قوانین به اصطلاح در حال زرنگی هستند و افرادی مثل من را ( با وجود اینکه اصول اخلاقی دین را قبول دارم و معتقدم ذات دین پرهیزگاری و کمک به انسانهای دیگر است . اگر عمل شود)در دل مسخره می کنند و در واقع نیز تبدیل به توانگران جامعه شده اند و البته این به خاطر سادگیشان هست.
بعضیها را میبینیم و از آنها می شنوم و دیگر نمی دانم دینشان چیست و به چه اعتقاد دارند . نه مسلمان هستند و خداترس نه لامذهب و آزاد اندیش. آش در هم جوشی شده اند که در واقع بسی سمی است. و لی آیا همیشه یک ملت به یک حال می ماند و اگر همه افراد آن که به بلوغ نسبی رسیده اند بخواهند بروند سرنوشت بقیه چه می شود؟
در واقع گاهی خودم فکر می کنم که به مرحله ای رسیدم که دیگر به جایی تعلق ندارم . شاید روزی به شهر persia در ایالت ایوا(http://www.city-data.com/city/Persia-Iowa.html) رفتم و سرزمین خود را بنا نهادم و اسمش را هم گذاشتم چیزی مثل ALAND
آرزو برمیانسالان عیب نیست.( هست؟!)
تشکر کنندگان: comrun ، rs232 ، humsun ، cmbt ، sezar ، saied-k ، SH1A2R3 ، sahel-2012 ، amiry ، 1979SAM ، taherifar
ARASH@MH عزيز !

مطلبي كه فرموديد در ذهن بسياري از ما وجود دارد. وقتي عميق به شرايط خودم فكر مي كنم و زندگي سي ساله ام را مرور مي كنم متوجه مي شوم آنچه واقعا براي رفتم به من و شما انگيزه داده ، دليل اينكه همش مي خواهيم برويم !! اين است كه دوران كودكي و نوجواني مزخرفي رو در سي ساله گذشته داشتيم. ما جوونايي بوديم كه سالها بايد درباره بودن تو يك كنسرت زنده راك و .. خيال پردازي مي كرديم و امروز كه هر هفته و هر روزه كنسرت هاي پاپ و ... تو تهران برگزار ميشه با اونا حالي نمي كنيم. فكر كنم سال 1376 بود كه گروه كاوه و كاميل يغمايي تو تالار انديشه خيابون سميه ( اگه اشتباه نكنم ! ) كنسرت بي كلام گذاشتن. ما هم كه عشق گيتار برقي و راك و اينا رو داشتيم رفتيم . ولي از همون روز اول انگار نشستن رو صندلي هاي شيك تالار و عدم توانايي خالي كردن هيجان خودمون باعث شد بفهميم كنسرت ايران هم با كنسرت هايي كه تو نوار ويدئو يا ماهواره مي ديديم چقدر فرق داره. فهميديم چرا مردم و جوونا تو كنرست متاليكا غش مي كنن و ما تو كنسرت كاوه انگار رفتيم سينما ! اون سالها هر كسي نمي تونست براي بچه نوجونش گيتار و كيبورد بخره و دنبال كلاس درس موسيقي بره و به علايقش بپردازه ! الان كه خيلي ساده تر شده و مثلا خريد يه كيبورد 500 هزار توماني براي خيلي ها ساده شده. ولي باز هم مزه نميده !! چون به زمان خودش نبوده !!

افردي تو سن و سال ما از دهه 60 و 70 ايران خيلي ضربه خوردن . ضربه هاي رواني غير قابل جبران . اين مثالي كه من زدم در مورد يك موضوع بود ولي شما ميتونيد اين مثالها رو در باره درس و دانشگاه ، درباره دوست دخترتون ، درباره ميل به امتحان كردن خيلي از كارهاي جووناي كشور هاي ديگه و. . .. خلاصه هزار و يك مسئله عادي كه ما ازش محروم بوديم يا انجامش برامون با مسئله همراه بود بيان كنيد. خيلي از ادمهاي همرده ما ، مخصوصا اگه اهل مطالعه باشن ، فرهنگهاي ديگه رو دنبال كنند ، از هنر و روانشناسي سر در بيارن ، تاريخ بدونند و كلا با سواد باشن ؛ از شرايط ايران زجر ميشكن ! از گذشته و حال و اينده ! اين روزها هم كه ديگه برگشت به عقب ملت و ميهن ما چنان سرعتي گرفته كه ديگه اميدي براي اينده باقي نميذاره !! به جز اينكه همه دنبال معجزه باشن !

نمي دونم اينهاييكه نوشتم چي بود ؟ درد دل بود يا چرا هاي مهاجرت ؟
ولي فكرم كنم اونچه ما بهش ميگيم انگيزه مهاجرت ناشي از شناختي است كه از جوامع غربي داريم و با مقايسه زندگي خودمون با اونها به اين نتيجه ها ميرسيم. انگيزه هاي ما ناشي از بدي هاي جامعه ماست . كاش ايراني رو كه اينقدر دوستش داريم ، يكم بهتر بود ، يكم اميدوار ميشديم و براش يه كاري مي كرديم. و اونم براي ما مادري ميكرد. كاش روزنه اميدي براي فرداي اين مملكت بود !! واي كه چه تلخه وقتي نگاه مي كني و مي بيني چه كساني از ايران رفتن ؟ چه جوونايي دارن ميرن و چه كساني تو ايران دارن ميشن همه كاره ؟ يا بهتر بگم شدن همه كاره ؟؟ ............





تشکر کنندگان: majidusa01 ، ARASH@MH ، rs232 ، shahrzad_a ، sahel-2012 ، amiry ، taherifar
بنده فکر می کنم که بهتر باشد دلایل خودمان را توجیه نکنیم و تنها دلایلمان را بیان کنیم...! چرا که آن وقت است که من و یا بقیۀ دوستان حاضر ممکن است به شما بگوییم که سیاسی اش نکنید! چون که همه می دانیم که هست! پس فقط دلایل را عنوان کنیم و از آب و تاب دادن به آن بپرهیزیم، چرا که اینها داستان هایی است که همه از حفظ بلدیم.

با احترام
هميشه شاكر باش،‌مثل... از زمين و زمين طلب كار نباش!
تشکر کنندگان: amiry ، taherifar
پست خیلی جالبی از سعید جان خوندیم

اما یه جورایی فکر میکنم الانم اینجور جوونها هستند یکیش خود من هیچ وقت به چیزی که می خواستم نرسیدم ولی نمی خوام دیگه این وضعییت ادامه پیدا کنه می خوام هم خودمو و هم زندگیمو از نو بسازم از همون بچگی از اون موقعی که 7.8 سالم بود آمریکا رو دوست داشتم و خودم رو متعلق به اونجا می دونستم همیشه غروبها احساس دلتنگی می کردم ولی یه بار به خودم گفتم که تا کی باید حسرت بخورم ودر غم نداشته هام {زندگی راحت} بسوزم برا همین تلاشم رو شروع کردم اول فکر می کردم فقط باید درس بخونم تا بتونم برم بعدش کم کم فهمبدم که میتونم خیلی زودتر برم با کلی جستجو تو اینترنت و... فهمیدم که می تونم به آرزوی دیرینه ام زود تر از اونچه که فکر میکردم برسم .
تشکر کنندگان: saied-k ، taherifar
من میخواهم جایی زندگی کنم که هر روز شاهد فحش و دعوا تو خیابونا نباشم.
جایی که مردم مجبور نباشن برای اینکه همه بگن چه سر به زیر و متینه مثل سگ با همه رفتار کنن.
جایی که کارمندهای بدبخت به خاطر ترس از اخراجی مجبور نباشن به جای بوی ادکلن بوی گند بدن.
جایی که حتی نتونیم واسه رنگ و مدل لباسمون و خییییییییییلی چیزای پیش پا افتاده دیگه که تو هر جای دیگه ای حق همه هست تصمیم بگیریم و موقع تماشای فیلم هاشون با اه و حسرت نگاه کنیم.من میخواهم ازاد و رها بدور از تمامی مصیبت هایی که اینجا داریم و همه واقفیم زندگی کنم.
2012as55XXX
مصاحبه: 27 JUNE
کلیرنس: 8 august پس از 42 روز انتظار بسیار سختBig Grin
ورود به امریکا: 3 سپتامبر2012
مقصد:کالیفرنیا/اورنج کانتی
تشکر کنندگان: comrun ، majidusa01 ، cmbt ، saied-k ، taherifar




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان