ارسالها: 46
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Feb 2013
رتبه:
12
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
عجب لحظات ملکوتی و عرفانی تو مهاجرسرا ، یک آمین کلی میگم برای تمامی دعای های خیرتون
روزهای خوب هم میاد ، فقط دادیم چین بسازه ارزون دربیاد
DV 2010 - DV 2011 - DV 2012 -DV 2013 - DV 2014 - DV 2015 -
DV 2016- DV 2017
DV 2018
ارسالها: 131
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2014
رتبه:
11
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2016-05-02 ساعت 01:29
(آخرین تغییر در ارسال: 2016-05-02 ساعت 01:37 توسط mr.amir007.)
راستش از اون موقعی که یادم میاد و خودمو یه جورایی شناختم شدیداً تو کف مهاجرت بودم و دوست داشتم به قول معروف خارجه رو ببینم. حتی وقتی هنوز بچه مدرسه ای بودم ( کلاس چهارم ابتدایی ) به همراه یکی از دوستان خیلی خوبم که همسایه هم بودیم رفتیم و با بدبختی و پول جمع کردن تونستیم یک کتاب درباره مهاجرت به کانادا خریدیم.
خیلی از اینکه تونسته بودیم اون کتاب رو تهیه کنیم خوشحال بودیم و انگار اصلاً مهاجرت کرده بودیم و هر روز مینشستیم و عکسای توی کتاب که مربوط به بعضی شهرهای کانادا بود رو نگاه میکردیم.
هیچ وقت فکرشم نمیکردم که بعد از گذشت بیشتر از 20 سال دوباره برم سر خونه اول و فکر مهاجرت به کانادا.
البته داستان مهاجرت من خیلی طولانی و یه جورایی تو مخی هستش که فکر میکنم اگر بخوام براتون همشو تعریف کنم فحشو و دری وریه که بارم میکنید. ولی بزارید یکمشو براتون تعریف کنم تا شاید به خودتون امیدوار بشید و ببینید که بجزء خودتون افراد دیگه ای هم هستن که خودشون رو برای مهاجرت به درو دیوار میزنن.
نزدیک های اواخر درسم توی دانشگاه بود که قضیه ادامه تحصیل برام خیلی جدی شده بود و دوست داشتم با یک پذیرش تحصیلی از ایران بکنم و برم ولی هنوز سربازی نرفته بودم و در نتیجه کاری از دستم بر نمیومد.
خلاصه شهریور 83 سربازیم شروع شد و تا اردیبهشت 85 ادامه داشت توی این دوران هم سعی میکردم زبان انگلیسیم رو تقویت کنم تا بعد از سربازیم دیگه مشکل زبان نداشته باشم . هرچند فکر کنم تا 50 سال دیگه هم اون طرز زبان خوندن رو ادامه بدم بازهم انگلیسیم کامل نمیشه ! خودتون میدونید که چی میگم!
بعد از سربازی و در اواخر سال 84 موفق شدم تا از دانشگاه منچستر انگلیس پذیرش تحصیلی بگیرم ولی ای دل غافل که همزمان پذیرش عاشقی هم صادرشد و تصمیم به ازدواج گرفتم . با توجه به اینکه خانمم اصلاً با مهاجرتو خارج رفتن موافق نبود من هم قید تحصیل در منچستر رو زدم ( البته بگم هزینه تحصیل در انگلستان هم بسیار بالابود و یه جورایی خودم راضی به انصراف شدم ) و چسبیدم به کارکردن در یک شرکتی که کارمندش بودم.
سال 84 نامزد شدیم ولی من همچنان دوست داشتم که یک گریزی به مهاجرت بزنم.
سال 85 خواهرم و شوهرش کارهای مهاجرتیشون به آمریکاجفت و جور شد و ازطریق ویزای کار رفتن آمریکا! باتوجه به اینکه من هم همیشه تو کف مهاجرت بودم بعداز گذشت چند ماه از رفتن خواهرم سعی کردم تا با کمک اون یک پذیرش از دانشگاه جورجیا بگیرم. ( رفتم و امتحان تافل ثبت نام کردم و چند ماهی درگیر امتحان شدم ) تا اینکه بالاخره تافل رو هم گرفتم و مدارکمو فرستادم برای خواهرم تا کارای پذیرشم رو برام انجام بده ولی بعد از چند وقت فهمیدم که ای بابا مدرک GRE هم برای پذیرش لازمه . من هم که نداشتم و متاسفانه به علت تاخیر در ارسال مدارک پرونده تحصیلی دانشگاه آمریکا هم بسته شد .
( البته اینجا هم نمیشه از نقش پر رنگ هزینه بسیار بالای تحصیل در دانشگاه های آمریکا هم به راحتی گذشت . طبق معمول بازهم بی خیال شدم )
سال 86 رسماً ازدواج کردیم و سختی های زندگی و کارکردن فکر من رو درگیر خودش کرده بود تا اینکه یک سفر کاری برای آلمان در اکتبر همون سال برام درست شد. وقتی پام به آلمان رسید باورم نمیشد که بالاخره من تونستم از مملکت خارج بشم و یه جورایی خارج رو ببینم.
دروغ نگم ، کلاس الکی هم نمیزارم واقعاً کف کرده بودم و هرچیزی رو که میدیدم حال میکردم در نتیجه تصمیم گرفتم وقتی برگشتم ایران با خانمم هر دو زبان آلمانی یاد بگیریم و برای دانشگاه های آلمان اقدام کنیم که از این طریق هم درس بخونیم و هم اقامت آلمان بگبریم.
از اونجایی که خانم من از آلمان خوشش میومد موافقت کرد و باهم کلاسهای زبان آلمانی رو در بخش فرهنگی سفارت اتریش شروع کردیم. یک سالی زبان آلمانی خوندیم و موفق شدیم سال 88 از دانشگاه Erlangen پذیرش بگیریم . خلاصه وقت سفارت آلمان گرفتیم و همه کارامون رو کردیم که بریم برای مصاحبه ! بازهم فکر این افتاد توی سرم که نکنه از پس هزینه های آلمان بر نیایم مخصوصاً اینکه یه وکیل به ماگفت که بعد از درستون حتماً باید از آلمان خارج بشید و بهتون اقامت نمیده . ما هم که دیدیم تازه کاره من توی ایران افتاده روی غلطک و مستقل هم شدم گفتیم آخه چه کاریه بریم آلمان همینجا هستیم دیگه ! کار میکنیم پول درمیاریم سالی یکی دوبار هم میریم ترکیه عشق و حال میکنیم. ( با عرض شرمندگی از آلمان هم بی خیال شدیم )
تا اینکه بعد از چند وقت دیگه واقعاً شرایط زندگی و کارکردن طوری شد که گفتم برای مهاجرت دائم اقدام کنیم حالا یا استرالیا یا کانادا . از اونجایی که نه استرالیا آشنا داشتیم نه کانادا تصمیم گرفتیم برای کشوری اقدام کنیم که رشتمون رو بخواد . کانادا یه حرفایی واسه گفتن داشت چون هم رشته میکروبیولوژی رو میخواست و هم رشته شیمی رو . به همین خاطر دسامبر 2010 مدارکمو برای مهاجرت به کبک کانادا ارسال کردیم.
گلاب به روتون ، زبان فرانسه دیگه چی میگه ؟؟؟؟؟؟؟
مجبور بودیم با توجه به اینکه مهاجرت به کبک نیازمند آشنایی به زبان فرانسه بود شروع کنیم به فرانسه خوندن. دوباره روز از نو روزی از نو ، بعد اززبان انگلیسی دست و پا شکسته و زبان آلمانی درب و داغون حالا نوبت زبان فرانسه بود. بازهم با همه سختی ها و طعنه و کنایه های فامیل و دوستان زبان فرانسه رو شروع کردیم . مارچ 2011فایل بود که فایل نامبر کبک رو از سفارت کانادا در دمشق سوریه دریافت کردیم و بعد از گدشت چند ماه در نوامبر 2011 به مصاحبه دعوت شدیم.
خداروشکر مصاحبه به خوبی برگزار شد و روسفید از مصاحبه اومدیم بیرون و قبول شدیم. خیلی خوشحال بودیم و من و خانمم کلی شادی کردیم. البته بگم وقتی خبر قبولیمون رو به پدر و مادرمون دادیم هم یه جورایی خوشحال شدن هم یه جورایی ناراحت ( که البته طبیعی هم هست )
خلاصه الان که 2 ماه از اون روز میگذره ما نامه مدیکال هم برامون اومده و منتظریم تاآزمایشات رو انجام بدیم تا منتظر پاس رکوئست بشم.
داستان مهاجرت ما به کشورهای مختلف خودش یه دیوان میشه !
هنوز هم هیچی معلوم نیست که چه زمانی کار مهاجرت ماانجام میشه ولی میخواستم براتون چکیده مهاجرتمون رو بنویسم که سرگذشت ما رو هم بدونید.
خدایا تورا به اون بزرگی و عظمت بی کرانت قسمت کن و حاجت روا
2011
2012
2013
2014
2015
2016
خدایا به امید تو وتوکل برتو امید دارم 2017
ارسالها: 3
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2016
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوستان من شنيدم كسايى كه دو يا چند سال متوالى با يه عكس ثبت نام كرده باشه شانسى واسه قبولى نداره،راسته آيا؟؟
ارسالها: 445
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2015
رتبه:
55
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
همه افرادی که اینجا بودن عرض کنم این دوماه هم تمام شد !
از اینکه چرندیات من تحمل کردید کمال سپاس
تمام خلا های ذهنی رو اینجا خالی کردم و منتظری بودم خسته
امیدوارم همه قبول شید گرچه ک ورشکست میکنم !
ارسالها: 437
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2013
رتبه:
31
تشکر: 86
36 تشکر در 14 ارسال
آمریکا ما رو نقره داغ میکنه من میدونم.
یا هیچکس از مهاجرسرا قبول نمیشه و یا تنها خودم. چه فایده که اینهمه خودتون رو آزار میدید؟
قبول شدم خودم اطلاع میدم دیگه ..
ارسالها: 3
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2013
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
یه سوال داشتم خواهش می کنم عصبانی نشوید. نه این که بخواهم له کسی بی احترامی کنم ولی شما که حاضری بری ظرف بشوید این جا اصلا حاضرین یه همچین کاری رو انجام بدید یعنی اگر این زحمات رو قبول کنید جایی برای پیشرفت نیست؟
ارسالها: 131
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2014
رتبه:
11
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ظی چند ماه گذشته و همزمان با باز شدن پروسه Express Entry برای مهاجرت به کانادا برای متقاضیان Skilled Worker یکی از سوالاتی که خیلی از دوستان در مورد این پروسه میپرسن اینه که چطور میشه پیشنهاد کار دریافت کرد و اینکه اصلاً پیشنهاد کار چطوری هست و شرایطش چیه ؟
همونطور که میدونید در صورتیکه شخصی جاب آفر رسمی و موردتائید اداره مهاجرت از یک شرکت کانادایی داشته باشه میتونه برای مهاجرت به کانادا اقدام کنه و این کار در مدتزمان بسیار کوتاهی مورد برسی قرار میگیره و در صورتیکه متقاضی شرایط لازم رو داشته باشه در کمتر از 6 یا 7 ماه وارد کانادا میشه.
حالا شرایط جاب آفر چیه و اینکه چقدر امکان گرفتن جاب آفرهست مسئله ای هستش که میخوام براتون روشن کنم.
برای گرفتن جاب آفر نیاز هست که یک شرکت کانادایی نیاز به استخدام نیروی متخصص کار داشته باشه و اون تخصص مورد نظر در افرادی که در Job Maket کانادا هستن وجود نداشته باشه به عبارت دیگه شرکت هایی که میخوان جاب آفر بدن باید به اداره مهاجرت ثابت کنن که نیروی متخصص کار خودشون رو نتونستن از توی متقاضیانی که توی کانادا هستن پیدا کنن.
در این حالت اداره مهاجرت اجازه میده تا شرکت های مذکور اقدام به جذب نیرو از خارج از کانادا بکنن و البته پروسه مربوطه رو باید طی کنن.
شرایط خاصی برای گرفتن جاب آفر وجود داره و با توجه به اینکه مسئوولیت های شدیدی که برای شرکت ها ایجاد میکنه اصولا کمتر شرکتی خودش رو درگیر چنین مسائل و مشکلاتی میکنه تا برای افراد خارج از کانادا جاب آفر تهیه کنن و مجوز های لازم رو از اداره مهاجرت دریافت کنن.
جاب آفری که بطور رسمی از اداره مهاجرت گرفته میشه شغل شما رو در کانادا گارانتی میکنه و باید در اون پیشنهاد شغلی تمام حق و حقوق و مزایای کاری شما مظرح شده باشه و به این ترتیب زمانیکه متقاضی وارد کانادا میشه میتونه از فردای اون روز بلافاصله کار خودش رو در کانادا شروع کنه. به این ترتیب شرکتی که برای شما جاب آفر رو ارسال کرده مسئوول تمام جوانب حقوقی شما هستش و باید حداقل بمدت یکسال قرارداد شمارو حفظ کنه .
قضیه جاب آفر گرفتن تقریباً کمی پیچیده هستش ولی برای کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص میتونید به سایت اداره مهاجرت مراجعه کنید و تمامی توضیحات رو بخونید.
خیلی از دوستان در خصوص هزینه جاب آفر سوال پرسیده بودن و اینکه آیا میشه جاب آفر سوری درست کرد تا از طریق اون وارد پروسه Express Entry بشن ؟
جواب این هست چیزی تحت عنوان جاب آفر سوری نداریم.
جاب آفر فقط تحت شرایط خاصی از طرف اداره مهاجرت صادر میشه و اون هم اینه که شرکت مورد نظر باید ثابت کنه که به چنین تخصصی نیاز داره و در کانادا نتونسته اون نیروی مورد نظر رو پیدا کنه.
ضمنا شرکت مورد نظر به اداره مهاجرت ضمانت میده که تمام حق و حقوق و مالیات و بیمه نیروی متخصصی رو که از خارج از کانادا میاره پرداخت کنه و ...
در نتیجه جاب آفری که از طرف اداره مهاجرت صادر میشه کاملاً قانونی هست ولی بعضی شرکت ها از ابتدا با افراد طی میکنن که اینکار صرفا برای تسهیل امور مهاجرتی شما انجام میشه و باید تعهد بدین که بعد از اومدن به کانادا خودتون حق و حقوق خودتون رو پرداخت میکنید و ضمناً مالیات های حقوقی خودتون رو باید به دولت پرداخت کنید. و در این حالت شرکت ها هزینه این بین 20 تا 30 هزار دلار بستگی به پرونده افراد از متقاضی ها دریافت میکنن.
خدایا تورا به اون بزرگی و عظمت بی کرانت قسمت کن و حاجت روا
2011
2012
2013
2014
2015
2016
خدایا به امید تو وتوکل برتو امید دارم 2017
ارسالها: 50
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2015
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان
شب همگی بخیر
خدا هممون رو شفا بده ایشالا
و همچنین پس فردا شب خبر قبولی همتونو تک تک بشنوم
همچنین خبر قبولی خودمو بدم