ارسالها: 356
موضوعها: 15
تاریخ عضویت: Nov 2010
رتبه:
23
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
هم اتاقی هم اتـــــاقی هم اتاقی
برس به دادم
اونی که دل و دینم را برده
خیلی وقته نکرده یادم
هم اتاقی ببین چگونه
سیل اشکم شده روونه
درد جانسوزم را به جزء تو
به خـــــدا هیچ کی نمی دونه
هم اتاقی هم اتاقی هم اتاقی
برو طبیب دل بیمارم را بیار
بهش بگو عاشـــــقش مریضه
مرد از رنج انتظار
هم اتاقی هم اتاقی هم اتاقی
برس به دادم
اونی که دل و دینم را برده
خیلی وقت نکرده یادم
ارسالها: 445
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2011
رتبه:
28
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
اگر قرار باشد بايستیم و به هر طرف که سگی پارس میکند سنگ پرتاب کنیم، هرگز به مقصد نمیرسیم. لارنس استرن
آنکه میخواهد روزی پريدن آموزد، نخست میبايد ايستادن، راه رفتن، دويدن و بالارفتن آموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمیکنند... نیچه
موفقیت های بزرگ لازمه اراده ی قوی هستند.!
ارسالها: 358
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
31
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوست من بهتر از این واژه استفاده کنی واق کردن نه پارس کردن
یه تصمیم یه هدف یا شکست یا پیروزی .... در جاده ی موفقیت دور زدن ممنوع
ارسالها: 309
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Apr 2008
رتبه:
14
تشکر: 0
59 تشکر در 2 ارسال
ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد ، تا اینکه دروغی آرامم کند. . .
..........................................................................
تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی!
یکی دیروز و یکی فردا . . .
..........................................................................
خوبی بادبادک اینه که
میدونه زندگیش فقط به یک نخ نازک بنده
ولی بازم تو آسمون میرقصه و میخنده . . .
..........................................................................
با کسی زندگی کن که مجبور نباشی
یه عمر برای راضی نگه داشتنش فیلم بازی کنی . . .
..........................................................................
انسان مجموعه ای از آنچه که دارد نیست ؛
بلکه انسان مجموعه ای است از آنچه که هنوز ندارد، اما می تواند داشته باشد . . .
..........................................................................
مردمی که گل ها را دوست میدارند خود از ان گل ها دوست داشتنی ترند . . .
..........................................................................
تهمت مثل زغال است اگر نسوزاند سیاه می کند . . .
..........................................................................
چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است . . .
..........................................................................
دوره ، دوره آدم هایی ست که همخواب هم می شوند
ولی هرگز خواب هم را نمی بینند . . .
..........................................................................
خداوندا به مذهبی ها بفهمان که مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید
پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد
"دکتر علی شریعتی"
..........................................................................
اگر گیاهان صدایی نداشته باشند
به معنای آن نیست که دردی ندارند . . .
..........................................................................
اگرمیخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد
باور محال بودنش را عوض کن . . .
..........................................................................
برنده می گوید مشکل است ، اما ممکن
و بازنده می گوید ممکن است ، اما مشکل . . .
..........................................................................
آن اندازه که ما خود را فریب می دهیم و گمراه می کنیم، هیچ دشمنی نمی تواند . . .
..........................................................................
حتی اگر بهترین فرد روی کره زمین هستید به خودتون مغرور نشوید
چون هیچ کس از شخصی که ادعا می کند خوشش نمی آید . . .
..........................................................................
من در رقابت با هیچکس جز خودم نمیباشم
هدف من مغلوب نمودن آخرین کاری است که انجام داده ام . . .
"بیل گیتس"
..........................................................................
تنها راه کشف ممکن ها ، رفتن به ورای غیر ممکن ها است . . .
(آرتور کلارک)
..........................................................................
ژوبرت :
" برای یاد گرفتن آنچه می خواستم بدانم احتیاج به پیری داشتم ،
اکنون برای خوب به پا کردن آنچه که می دانم ، احتیاج به جوانی دارم " . . .
..........................................................................
دوست تو کسی است که هرگاه کلمه "حق" از تو شنید ، خشمناک نشود . . .
..........................................................................
معبودا !
به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند . .
..........................................................................
تمام محبتت را به پای دوستت بریز نه تمام اعتمادت را
(امام علی علیه السلام)
..........................................................................
بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می کوبد رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست ، زنده باش . . .
..........................................................................
یادها فراموش نخواهند شد ، حتی به اجبار
و دوستی ها ماندنی هستند ، حتی با سکوت . . .
..........................................................................
مترسک عروسک زشتیست که از مزرعه مراقبت میکند
و آدمی مترسک زیباییست که جهان را می ترساند . . .
..........................................................................
دوستی کلام زیباییست که هرکس درکش کرد ، ترکش نکرد . . .
..........................................................................
زندگی قانون باور ها و لیاقتهاست ، همیشه باور داشته باش
لایق بهترین هایی . . .
..........................................................................
اگر مایلید پیام عشق را بشنویم ، بایستی خود نیز این پیام را ارسال کنیم . . .
..........................................................................
در زمین عشقی نیست که زمینت نزند ، آسمان را دریاب . . .
..........................................................................
زندگی یعنی :
ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد ، مردن . . .
..........................................................................
زن مانند شیشه ی ظریف و شکستنی است
هرگز توانایی مقاومت او را نیازمایید ، زیرا ممکن است شیشه ناگهان بشکند . . .
..........................................................................
آموختهام که هیچگاه نجابت و تواضع دیگران را به حساب حماقتشان نگذارم . . .
..........................................................................
پیروزی یعنی :
توانایی رفتن از یک شکست ، به شکستی دیگر
بدون از دست دادن اشتیاق . . .
..........................................................................
مردم هرگز خوشبختی خود را نمیشناسند
اما خوشبختی دیگران همیشه در جلو دیدگان آنهاست
..........................................................................
To Wounds From One[font=Arial][/font]
ارسالها: 228
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Jul 2011
رتبه:
14
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
زندگيـ بال و پريــــــــــ دارد با وسعتــــــــــــ مرگـــــــــــــ
پرشي دارد اندازه عشقـــــــــــــــــ
زندگيـ چيزي نيست كه لب طاقچهـ عادت از ياد منـ و تو برود...
به آرزوم میرسم، شک ندارم
ارسالها: 309
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Apr 2008
رتبه:
14
تشکر: 0
59 تشکر در 2 ارسال
زیبایی را درک میکنی؟؟
یکی از صبحهای سرد ماه ژانویه در سال ۲۰۰۷، مردی در متروی واشنگتن، ویولن می نواخت. او به مدت ۴۵ دقیقه، ۶ قطعه از باخ را نواخت.
در این مدت، تقریبا دو هزار نفر وارد ایستگاه شدند، بیشتر آنها سر کارشان میرفتند. بعد از سه دقیقه یک مرد میانسال، متوجه نواخته شدن موسیقی شد. او سرعت حرکتش را کم کرد و چند ثانیه ایستاد، سپس عجله کرد تا دیرش نشود.
۴ دقیقه بعد:
ویولنیست، نخستین دلارش را دریافت کرد. یک زن پول را در کلاه انداخت و بدون توقف به حرکت خود ادامه داد.
۵ دقیقه بعد:
مرد جوانی به دیوار تکیه داد و به او گوش داد، سپس به ساعتش نگاه کرد و رفت.
۱۰ دقیقه بعد:
پسربچه سهسالهای که در حالی که مادرش با عجله دستش را میکشید، ایستاد. ولی مادرش دستش را محکم کشید و او را همراه برد. پسربچه در حالی که دور میشد، به عقب نگاه میکرد و ویولنیست را میدید. چند بچه دیگر هم کار مشابهی کردند، اما همه پدرها و مادرها بچهها را مجبور کردند که نایستند و سریع با آنها بروند
دقیقه بعد:
نوازنده بیتوقف مینواخت. تنها شش نفر مدت کوتاهی ایستادند و گوش کردند. بیست نفر پول دادند، ولی به مسیر خود بدون توقف ادامه داند. ویولینست، در مجموع ۳۲ دلار کاسب شد.
یک ساعت بعد:
مرد، نواختن موسیقی را قطع کرد. هیچ کس متوجه قطع موسیقی نشد.
بله. هیچ کس این نوازنده را نمیشناخت و نمیدانست که او «جاشوآ بل» است، یکی از بزرگترین موسیقیدانهای دنیا. او یکی از بهترین و پیچیدهترین قطعات موسیقی را که تا حال نوشته شده، با ویولناش که ۳٫۵ میلیون دلار میارزید، نواخته بود. تنها دو روز قبل، جاشوآ بل در بوستون کنسترتی داشت که قیمت هر بلیط ورودیاش به طور متوسط ۱۰۰ دلار بود.
داستان واقعی
این یک داستان واقعی است. واشنگتن پست در جریان یک آزمایش اجتماعی با موضوع ادراک، سلیقه و ترجیحات مردم، ترتیبی داده بود که جاشوآ بل به صورت ناشناس در ایستگاه مترو بنوازد.
سؤالاتی که بعد از خواندن این حکایت در ذهن ایجاد میشوند:
در طول زندگی خود چقدر زیبایی در اطرافمان بوده که از دیدن آنها غافل شده ایم و حال به جز خاطره ای بسیار کمرنگ چیزی از آن نداریم؟
به زیبایی هایی که مجبور به پرداخت هزینه برای آن ها نبوده ایم چقدر اهمیت داده ایم؟در تشخیص زیبایی های اطرافمان چقدر استقلال نظر داریم؟
تبلیغ زیبایی ها چقدر در تشخیص واقعی زیبایی توسط خودمان تاثیر گذار بوده؟(به عبارت دیگر آیا زیبایی را خودمان تشخیص میدهیم یا هیجان تبلیغات و قیمت آن؟؟؟!!!)و
نتیجهای که از این داستان گرفته میشود:
اگر ما یک لحظه وقت برای ایستادن و گوش فرا دادن به یکی از بهترین موسیقیدانهای دنیا که در حال نواختن یکی از بهترین موسیقیهای نوشته شده با یکی از بهترین سازهای دنیاست، نداریم، …
پس:
از چند چیز خوب دیگر در زندگیمان غفلت کرده آیم؟؟؟؟
To Wounds From One[font=Arial][/font]
ارسالها: 181
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Dec 2010
رتبه:
14
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
روزی شاگردی به استاد خویش گفت: استاد می خواهم یکی از مهمترین خصایص انسان ها را به من بیاموزی؟
استاد گفت: واقعا می خواهی آن را فرا گیری؟
شاگرد گفت: بله با کمال میل.
استاد گفت: پس آماده شو با هم به جایی برویم.
شاگرد قبول کرد،استاد شاگرد جوانش را به پارکی که در آّن کودکان مشغول بازی بودند،برد.
استاد گفت:خوب به مکالمات بین کودکان گوش کن.مکالمات بین کودکان به این صورت بود:
-الان نوبت من است که فرار کنم و تو باید دنبال من بدوی.
-نخیر الان نوبت توست که دنبالم بدوی.
-اصلا چرا من هیچوقت نباید فرار کنم؟
و حرف هایی از این قبیل.
استاد ادامه داد: همانطور که شنیدی تمام این کودکان طالب آن بودند که از دست دیگری فرار کنند،انسان نیز این گونه است.
او هیچگاه حاضر نیست با شرایط موجود رو به رو شود و دائم در تلاش است از حقایق و واقعیات زندگی خود فرار کند و هرگز کاری برای بهبود زندگی خود انجام نمی دهد.
تو از من خواستی یکی از مهم ترین ویزگی های انسان را برای تو بگویم و من آن را در چند کلام خلاصه میکنم:
تلاش برای فرار از زندگی...
تونل ها نشان می دهند در دل سنگ ها هم میتوان راه ساخت.....
"اینجآ بجز دوری تــو چیزی به مــن نزدیک نیست"
ارسالها: 309
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Apr 2008
رتبه:
14
تشکر: 0
59 تشکر در 2 ارسال
لطفاً خودتو به مردن نزن!!
شب ها زود بخواب. صبح ها زودتر بیدار شو.
نرمش کن. بدو. کم غذا بخور.
...
زیر بارون راه برو. گلوله برفی درست کن.
هرچندوقت یک بار نقاشی بکش.
در حمام آواز بخوان و کمی آب بازی کن.
سفید بپوش. آب نبات چوبی لیس بزن.
بستنی قیفی بخور . به کوچکتر ها سلام کن.
شعر بخوان . نامه ی کوتاه بنویس.
زیر جمله های خوبی که تو کتاب ها هست خط بکش.
به دوست های قدیمیت تلفن بزن.
شمال برو . شنا کن.
هفت تا سنگ تو آب بنداز و هفت تا آرزو بکن.
خواب ببین . شعر بخوان . بدو . چای بخور و برای دیگران چای دم کن.
جورابهای رنگی بپوش
مادرت رو بغل کن . مادرت رو ببوس . مادرت رو بو کن.
به پدرت احترام بذار و حرفاش رو گوش کن.
دنبال بازی کن. اگرنشد وسطی بازی کن .
به برگ درخت ها دقت کن به بال پروانه ها دقت کن.
قاصدک ها رو بگیر و فوت کن. خواب ببین.
از خواب های بد بپر و آب بخور.
بسم الله الرحمن الرحیم بگو .
به باغ وحش برو . چرخ و فلک سوار شو . پشمک بخور.
کوه برو . هرجا خسته شدی یک کم دیگه هم ادامه بده.
خواب هات رو تعریف نکن . خواب هات رو بنویس.
یک تسبیح گلی سی و سه دانه ای داشته باش.
بخند. چشم هات رو روی هم بگذار . شعر بخون . سپیدبپوش.
شیرینی بخر . با بچه ها توپ بازی کن . برای خودت برنامه بریز.
قبل از خواب موهات رو شانه کن. به سر خودت دستی بکش.خودت رو دوست داشته باش برای خودت دعا کن!
برای خودت دعا کن که آرام باشی.
وقتی توفان می آید تو همچنان آرام باشی
تا توفان از آرامش تو آرام بگیرد.
برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمون کنار بروند و خورشید دوباره بتابد.
برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی.
بتوانی هم صحبتش باشی و صبح ها برایش نان تازه بگیری.
برای خودت دعا کن که سر سفره ی خورشیدبنشینی و چای آسمانی بنوشی.
برای خودت دعا کن تا همه ی شب هایت ماه داشته باشد؛
چون در تاریکی محض راه رفتن خیلی خطرناک است.
ماه چراغ کوچکی است که روشن شده تا جلوی پایت را ببینی.
برای خودت دعا کن تا همیشه جلوی پایت را ببینی؛ آخر راهی را که باید بروی خیلی طولانی است. خیلی چاله چوله دارد؛ دام های زیادی در آن پهن شده است و باریکه های خطرناکی دارد؛ پر از گردنه های حیران و سنگلاخ های برف گیر است.
برای خودت دعا کن تا پاهایت خسته نشوند و بتوانی راه بیایی
چون هر جای راه بایستی مرده ای و مرگی که شکل نفس نکشیدنه به سراغ آدم بیاید، خیلی دردناک است.
هیچ وقت خودت را به مردن نزن.
برای خودت دعا کن که زنده بمانی . زنده ماندن چند راه حل ساده دارد!
برای اینکه زنده بمانی نباید بگذاری که هیچ وقت بیشتر از چیزی که نیاز داری بخوابی.
باید همیشه با خدا در تماس باشی تا به تو بیداری بدهد.
بیداری هایی آمیخته با روشنایی ، صدا ، نور ، حرکت.
تو باید از خداوند شادمانی طلب کنی.همیشه سهمت را بخواه.
و بیشتر از آن چه که به تو شادمانی ارزانی می شود در دنیا شادمانی
بیافرین تا دیگران هم سهمشان را بگیرند.
برای اینکه زنده بمانی باید درست نفس بکشی
و
نگذاری هیچ چیز ی سینه ات را آلوده کند.
برای اینکه زنده بمانی باید حواست به قلبت باشد.هرچند وقت یکبار قلبت را به فرشته ها نشان بده و از آنها
بخواه قلبت را معاینه کنند . دریچه هایش را، ورودی ها و خروجی هایش را
و ببینند به اندازه ی کافی ذخیره شادمانی در قلبت داری یا نه!!
اگر ذخیره ی شادمانی هایت دارد تمام می شود باید بروی پشت
پنجره وبه آسمان نگاه کنی . آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن
تا بالاخره خداوند از آنجا رد بشود؛
آن وقت صدایش کن؛
به نام صدایش کن؛
او حتماً برمی گردد و به تو نگاه می کند و از تو میپرسد که چه می خواهی؟؟!
تو صریح و ساده و رک بگو.
هر چیزی که می خواهی از خدا بخواه. خدا هیچ چیز خوبی را از تو دریغ نمی کند.
شادمان باش او به تو زندگی بخشیده است و کمکت می کند
که زنده بمانی . از او کمک بگیر. از او بخواه به تو نفس
پشمک ، چرخ و فلک ، قدم زدن ، کوه ، سنگ ،
دریا ، شعر ، درخت ، تاب ، بستنی ، سجاده ،
اشک، حوض، شنا ،راه ، توپ ، دوچرخه ،
دست ، آلبالو ، لبخند ، دویدن و عشق بدهد.
آن وقت قدر همه ی اینها را بدان و آن قدر زندگیت را ادامه بده.
که زندگی از این که تو زنده هستی به خودش ببالد!!
دیگران را فراموش نکن !
...
با عشق...
خلاصه اینکه خودتو به مردن نزن!!!
To Wounds From One[font=Arial][/font]
ارسالها: 309
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Apr 2008
رتبه:
14
تشکر: 0
59 تشکر در 2 ارسال
2011-11-06 ساعت 16:34
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-11-06 ساعت 16:58 توسط kamranjon.)
نجات جان یک انسان در یوتا
عکس متحرک نه برای اینه که بگیم ما بهتریم یا آمریکایی ها، بلکه برای اینه که فکر کنیم وقتی اتفاق مرگباری می افته کارهایی دیگری هم به جز فیلم گرفتن و آپلود کردنش رو یوتیوب و یا وایستادن و جیغ و داد کردن میشه انجام داد ، این سالهای اخیر در ایران چند مورد از این حوادث فقط فیلم جزغاله شدن و جان دادن انسانها رو دیدیم و مردمی که مشغول تماشا کردن و فیلم گرفتن هستند
تو این فیلم علاوه بر چیزی که واضحه ۳ تا نکته ی دیگه هم دیدم: ۱. اول فیلم یه خانومه رو زمین خوابیده تا ببینه زیر ماشین چه خبره بدونه اینکه نگران این باشه که الان مانتوم خاکی میشه یا آرایشم خراب میشه . ۲. یه آقای کرواتی کنار وایساده و فقط نگاه میکنه، حدس میزنم راننده ماشینه و هنوز تو شوکه تصادفه. ۳. فکر میکنید چند ثانیه از تصادف گذشته؟ فکر میکنم حداکثر حداکثر ۲۰ ثانیه. دقت کنید که یه پلیس اونجا حاضره و خودش هم شروع میکنه به کمک کردن... اینجاست که آدم دیگه حرفی نزنه بهتره. در پایان با اینکه میدونم الانه که یه بحث فلسفی دیگه راه بیافته ولی خواهش میکنم این یه بارو بی خیال شین و فقط از دیدنش لذت ببرین!
To Wounds From One[font=Arial][/font]
ارسالها: 309
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Apr 2008
رتبه:
14
تشکر: 0
59 تشکر در 2 ارسال
2011-11-06 ساعت 17:08
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-11-06 ساعت 17:17 توسط kamranjon.)
يک متن بسیار زیبا از هومن شریفی
خسته از تمام روزمرگی ها نشسته ام و فیس بوکم را به صحبت میگیرم
عکس دوستانی را میبینم آنور ِ مرز های ممنوعه
که به کنسرت داریوش میروند و شوق چشمشان
شبیه مشروب دستشان لبریز است
خوشحالشان میشوم ...
آزادی را در چشم هایشان خیره میشوم و لبخند میزنم / تلخ لبخند میزنم
دلم برایشان تنگ شده و چه خوب که دلشان با چیز هایی سرگرم است که
در خانه ی پدری ، جایی برای اکران نداشت
به خودم می اندیشم که درگیر ِ رفتنم ...
شبیه سربازی که آنقدر از شکست مطمئن است
که فرار را به قراری که با تمام مرز های کشورش بسته ترجیح میدهد
می دانم روزی دلم برای تمام آنچه ایران است تنگ می شود
دلم برای میدان انقلابش و آن همه چشم خسته که از سر کار می آیند
و چه دوست داشتنی تو را آدم حساب نمیکنند ....
برای کافه نادری ... که جای قهوه بوی شعر از حوالیش می آمد
برای تمام قهوه فرانسه های دست چندمی که
در گودو ، تمدن ، هنر ، سپیدگاه ... خوردم و
دلم را به چشم های گارسونش خوش میکردم که همیشه شکر را جا میگذاشت
برای تمام راننده تاکسی هایی که از فشار تنهایی ، مرا به حرف میگرفتند
و چه شیرین بود وقتی یک راننده تاکسی با تو از نیچه حرف میزند
یا وقتی پینک فلوید میگذارد و شروع میکند به ترجمه کردنش
دلم برای تمام چارشنبه سوری هایش ...
که دختر همسایه ، غریبیگی هایش را برای یک شب کنار میگذاشت
و دور آتش سرخپوستی میرقصیدیم
دلم برای دلهره ی مشروب خریدنش تنگ میشود... که به هزار نفر رو میزدی
آخرش چیپس و ماست و صدای هایده تو را از دیسکو های وگاس هم فرا تر میبرد
برای تمام نان هایی که در کودکی میخریدیم
زنبیل به دست به خیابان میزدیم و با دوچرخه هایمان
به تمام الگانس ها پز میدادیم
برای جاده کندوان و تمام جیغ هایی که میکشیدیم و دعا میکردیم
تمام تونل ها برای یک روز هم که شده قد بکشند
....
هرچه با خودم تقلا میکنم میبینم هنوز هم ترجیح می دهم آلبوم ابی را
با بدختی بگیرم تا اینکه مشروب به دست فریاد بزنم : خلـــــــــیج رو بخون ، خلیج
هنوز ترجیح می دهم روی میز های کافه نادری ،
درگیر پیدا کردن ِ جای فروغ باشم تا اینکه در شانزالیزه ،
قهوه ام را با لهجه ی فرانسوی بخورم
هنوز دلم میخواهد راننده تاکسی برایم از نیچه بگوید و من ذوق کنم
....
هنـــــــــــوز دلم میخواهد سیگارم را یواشکی از پدر بکشم
تا شب هایی که اعصابش /سیگار میخواست ، با خجالت از من بپرسد :
" از جعبه سیگار ِ پسر به پدر ارث میرسه یا نه ؟ "
هنوز دلم میخواهد پارک پرواز بلند ترین جای دنیا باشد ....
هنوز دلم میخواهد تمام پارتی ها ، به پتو های چسبیده به پنجره مجهز شود
میدانی ؟ فقر ، یک صمیمیت احمقانه می آورد ، که هیچ فلسفه ای از پس تعبیر
لذتش بر نیامده
...
باید رفتنم را به عقب بیندازم ....
من دلم هنوز گیر ِ اسم کوچه هاییست که جبهه نرفته شهید شدند
هنوز دلم پیش تخفیفیست که مادر / چانه اش را میزد
هنوز دلم تنگ تمام اتفاق هاییست که در مرز های ایران میفتد
هنـــــــــــــــوز دلم گیر ِ تمام میدان های شهر است که از هر فاصله ای
داد میزنند : آزادی ...یک نفر ... آزادی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
.
.
.
این فرودگاه هر چقدر مجهز باشد ، دلبستگی های مرا بلند نمی کند
آقای راننده ... حمیرا بگذار ... دربست ... تمام تهران را بگردیم
دلم نرفته ... تنگ شده برای ماندنم ..........
پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید:تو میتوانی مرا بزنی یا من تورا؟
پسر جواب داد:من میزنم
پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولی باز همان جواب را شنید
با ناراحتی از کنار پسر رد شد بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد شاید جوابی بهتر بشنود. ... ...
پسرم من میزنم یا تو؟
این بار پسر جواب داد شما میزنی؟
پدر گفت چرا دوبار اول این را نگفتی؟؟؟
پسر جواب داد تا وقتی دست شما روی شانه من بود عالم را حریف بودم ولی وقتی دست از شانه ام کشیدی قوتم را با خود بردی
زندگی از نگاه اسکندرمقدونی
مورخان مینویسند: اسکندر روزی به یکی از شهرهای ایران (احتمالا در حوالی خراسان) حمله میکند. ولی با کمال تعجب مشاهده میکند که دروازه آن شهر باز میباشد و با اینکه خبر آمدن او در شهر پیچیده بود مردم بدون هیچ هراسی مشغول زندگی عادی خود بودند.
باعث حیرت اسکندر شد زیرا در هر شهری که سم اسبان لشگر او به گوش میرسید عدهای از مردم آن شهر از وحشت بیهوش میشدند و بقیه به خانهها و دکانها پناه میبردند، ولی اینجا زندگی عادی جریان داشت.
اسکندر از فرط عصبانیت شمشیر خود را کشیده و زیر گردن یکی از مردان شهر میگذارد و می گوید: من اسکندر هستم. مرد با خونسردی جواب میدهد: من هم ابن عباس هستم.
اسکندر با خشم فریاد میزند: من اسکندر مقدونی هستم، کسیکه شهرها را به آتش کشیده، چرا از من نمیترسی ؟!
مرد جواب میدهد: من فقط از یکی میترسم و او هم خداوند است.
اسکندر به ناچار از مرد میپرسد: پادشاه شما کیست؟
مرد میگوید: ما پادشاه نداریم.
مرد میگوید: ما فقط یک ریش سفید داریم و او در آن طرف شهر زندگی میکند.
اسکندر با گروهی از سران لشکر خود به طرف جایی که مرد نشانی داده بود، حرکت میکنند در میانه راه با حیرت به چالههایی مینگرد که مانند یک قبر در جلوی هر خانه کنده شده بود. لحظاتی بعد به قبرستان میرسند، اسکندر با تعجب نگاه میکند و میبیند روی هر سنگ قبر نوشته شده: ابن عباس یک ساعت زندگی کرد و مرد. ابن علی یک روز زندگی کرد و مرد ابن یوسف ده دقیقه زندگی کرد و مرد! اسکندر برای اولین بار عرق ترس بر بدنش مینشیند.
با خود فکر میکند این مردم حقیقیاند یا اشباح هستند؟ سپس به جایگاه ریش سفیده ده میرسد و میبیند پیر مردی موی سفید و لاغر اندام در چادری نشسته و عدهای به دور او جمع هستند.
اسکندر جلو میرود و میگوید: تو بزرگ و ریش سفید این مردمی؟
پیر مرد میگوید: آری، من خدمتگزار این مردم هستم!
اسکندر میگوید: اگر بخواهم تو را بکشم، چه میکنی؟
پیرمرد آرام و خونسرد به او نگاه کرده میگوید: خب بکش! خواست خداوند بر این است که به دست تو کشته شوم!
اسکندر میگوید: و اگر نکشم؟
پیرمرد میگوید: باز هم خواست خداست که بمانم و بار گناهم در این دنیا افزون گردد.
اسکندر سر در گم و متحیّر میگوید: ای پیرمرد من تو را نمیکشم، ولی شرط دارم.
پیرمرد میگوید: اگر میخواهی مرا بکش، ولی شرط تو را نمیپذیرم.
اسکندر ناچار و کلافه میگوید: خیلی خوب، دو سوال دارم، جواب مرا بده و من از اینجا میروم.
پیرمرد می گوید: بپرس!
اسکندر میپرسد: چرا جلوی هر خانه یک چاله شبیه قبر است؟ علت آن چیست؟
پیرمرد میگوید: علتش آن است که هر صبح وقتی هر یک از ما که از خانه بیرون میآییم، به خود میگوییم: فلانی! عاقبت جای تو در زیر خاک خواهد بود، مراقب باش! مال مردم را نخوری و به ناموس مردم تعدی نکنی و این درس بزرگی برای هر روز ما میباشد!
اسکندر میپرسد: چرا روی هر سنگ قبر نوشته ده دقیقه، فلانی یک ساعت، یک ماه، زندگی کرد و مرد؟!
پیرمرد جواب میدهد: وقتی زمان مرگ هر یک از اهالی فرا میرسد، به کنار بستر او میرویم و خوب میدانیم که در واپسین دم حیات، پردههایی از جلوی چشم انسان برداشته میشود و او دیگر در شرایط دروغ گفتن و امثال آن نیست!
از او چند سوال میکنیم:
چه علمی آموختی؟ و چه قدر آموختن آن به طول انجامید؟
چه هنری آموختی؟ و چه قدر برای آن عمر صرف کردی؟
برای بهبود معاش و زندگی مردم چه قدر تلاش کردی؟ و چقدر وقت برای آن گذاشتی؟
او که در حال احتضار قرار گرفته است، مثلا" میگوید: در تمام عمرم به مدت یک ماه هر روز یک ساعت علم آموختم، یا برای یادگیری هنر یک هفته هر روز یک ساعت تلاش کردم. یا اگر خیر و خوبی کردم، همه در جمع مردم بود و از سر ریا و خودنمایی! ولی یک شبی مقداری نان خریدم و برای همسایهام که میدانستم گرسنه است، پنهانی به در خانهاش رفتم و خورجین نان را پشت در نهادم و برگشتم!
بعد از آن که آن شخص میمیرد، مدت زمانی را که به آموختن علم پرداخته، محاسبه کرده و روی سنگ قبرش حک میکنیم: ابن یوسف یک ساعت زندگی کرد و مرد!
یا مدت زمانی را که برای آموختن هنر صرف کرده محاسبه، و روی سنگ قبرش حک میکنیم: ابن علی هفت ساعت زندگی کرد و مرد و یا برای بهبود زندگی مردم تلاشی را که به انجام رسانده، زمان آن را حساب کرده و حک میکنیم: ابن یوسف یک ساعت زندگی کرد و مرد. یعنی، عمر مفید ابن یوسف یک ساعت بود!
بدینسان، زندگی ما زمانی نام حقیقی بر خود میگیرد که بر سه بستر، علم، هنر، مردم، مصرف شده باشد که باقی همه خسران و ضرر است و نام زندگی آن بر نتوان نهاد!
اسکندر با حیرت و شگفتی شمشیر در نیام میکند و به لشکر خود دستور میدهد: هیچگونه تعدی به مردم نکنند و به پیرمرد احترام میگذارد و شرمناک و متحیر از آن شهر بیرون میرود!
راستی فکر میکنید؛ اگر چنین قانونی رعایت شود، روی سنگ قبر ما چه خواهند نوشت؟
لحظاتی فکرکنیم... بعد عمر مفید خود را محاسبه کنیم!
To Wounds From One[font=Arial][/font]
ارسالها: 309
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Apr 2008
رتبه:
14
تشکر: 0
59 تشکر در 2 ارسال
101 واقعیت درمورد نیمه گم شده زندگی
امیدواریم پس از خواندن از مطلب، بفهمید که نیمه گمشده واقعاً یعنی چه و بتوانید از این اطلاعات برای یافتن شادی و خوشبختی در روابطتان استفاده کنید.
♥ واقعیت 1:
برخلاف آنچه از کودکی به شما قبولاندهاند، شما بیش از یک نیمه گمشده دارید.
♥ واقعیت 2:
شما برای شاد بودن به نیمه گمشدهتان نیاز ندارید.
♥ واقعیت 3:
قبل از اینکه اجازه دهید کسی دوستتان بدارد، باید اول یاد بگیرید که چطور موجبات شادی خودتان را فراهم کنید.
♥ واقعیت 4:
نیمه گمشده برای رسیدن به تعادل وارد زندگی ما میشوند.
♥ واقعیت 5:
نیمه گمشده برای کمک به ما برای پیدا کردن خودِ درونیمان وارد زندگی ما میشوند.
♥ واقعیت 6:
نیمه گمشده بین جنسیتها، ملیتها، مذاهب یا دیدگاههای سیاسی مختلف تبعیضی قائل نیستند.
♥ واقعیت 7:
نیمه گمشده شما ممکن است همانی باشد که درست کنار گوشتان خوابیده است.
♥ واقعیت 8:
دلیلش این است که عشق به شکلها و اندازههای مختلف میآید.
♥ واقعیت 9:
ارتباط شما با نیمه گمشدهتان به خصوصیات ظاهری متکی نیست. مهم نیست که چه ظاهری داشته باشند، مهم درون آنهاست که پیوند شما را مستحکم میکند.
♥ واقعیت 10:
ظاهر انسانها فقط یک پوسته است و نیمه گمشده شما درون این پوسته خوابیده است. وضعیت ظاهری شما DNA شماست؛ همان چیزی که پدر و مادرتان موقع تولد به شما بخشیدهاند. اما هیچ ارتباطی با خودِ روحانی و معنوی شما ندارد. و با کمک این خود است که نیمه گمشدهتان را مییابید.
♥ واقعیت 11:
وقتی برای اولین بار نیمه گمشدهمان را میبینیم، جاذبهای فوری به او حس خواهید کرد.
♥ واقعیت 12:
این یک جاذبه روحانی است که دو روح را به هم متصل میکند.
♥ واقعیت 13:
با روی آوردن به خودی درونیتان، فوراً نیمه گمشدهتان را تشخیص خواهید داد.
♥ واقعیت 14:
نیمه گمشده به دلایل مشخص وارد زندگی ما میشود.
♥ واقعیت 15:
نیمه گمشده برای تحسین ما وارد زندگیمان میشود.
♥ واقعیت 16:
نیمه گمشده برای کامل کردن ما وارد زندگیمان میشود.
♥ واقعیت 17:
نیمه گمشده انواع مختلف دارد و آنها را میتوان به سه دسته اصلی تقسیم کرد.
♥ واقعیت 18:
این سه دستهبندی از این قرارند: کارما، همراه و دوقلو.
♥ واقعیت 19:
حتی ممکن است یک گروه چهارمی هم باشد که شریک گروهی نامیده میشود.
♥ واقعیت 20:
نیمه گمشده کارما به زندگی شما میآید تا کمکتان کند مشکلی را حل کنید یا شما به او کمک کنید مشکلی را حل کند.
♥ واقعیت 21:
نیمه گمشده کارما ممکن است همکار، یکدوست نزدیک یا یکی ازاعضای خانواده شما باشد.
♥ واقعیت 22:
نیمه گمشده کارما ممکن است حتی حیوان خانگی شما باشد که ارتباطی روحانی با او برقرار کردهاید.
♥ واقعیت 23:
نیمه گمشده کارما یکی از متداولترین نوع روابط است و ممکن است در طول زندگی چندین مورد از آن را داشته باشید.
♥ واقعیت 24:
بین دو شریک کارما معمولاً هیچ رابطه جنسی وجود ندارد.
♥ واقعیت 25:
نیمه گمشده همراه کسی است که برای صمیمیت و بچهدار شدن به زندگی شما پا میگذارد.
♥ واقعیت 26:
این نیمه گمشده کسی است که نهایتاً یا با او ازدواج میکنید و یا تا پایان عمر یک رابطه معنوی با او دارید.
♥ واقعیت 27:
اما نیمه گمشده همراه قرار نیست که تا پایان عمر کنار شما باشد و احتمال طلاق وجود دارد.
♥ واقعیت 28:
نیمه گمشده همراه به دلیلی وارد زندگی شما شده است و یکی از این دلایل رشد فردی شماست.
♥ واقعیت 29:
برخلاف نیمه گمشده کارما و دوقلو، رابطه نیمه همراه مستلزم تلاش بیشتر از هر دو جانب است تا رابطهای سالم و دوستداشتنی ایجاد شود.
♥ واقعیت 30:
حتی اگر شما و نیمه همراهتان از هم جدا شوید، او هیچوقت به طور کامل از زندگی شما بیرون نخواهد رفت.
♥ واقعیت 31:
سومین گروه نیمه دوقلو است که بیشترین هواخواه را دارد.
♥ واقعیت 32:
نیمه دوقلو هم به دلیلی مشخص وارد زندگی شما میشود.
♥ واقعیت 33:
شما نیمه دوقلویتان را طوری تشخیص میدهید که انگار او را همه عمر میشناختهاید.
♥ واقعیت 34:
نیمه دوقلو همتای الهی شماست.
♥ واقعیت 35:
روح همتای دوقلو منعکسکننده روح شماست، آن را شناخته و با آن پیوند میخورد.
♥ واقعیت 36:
هیچکس نمیتواند شما را از همراه دوقلویتان جدا کند.
♥ واقعیت 37:
اما اگر زمان مناسب نباشد، ممکن است همراه دوقلویتان شما را ترک کند و بعدها در یک زمان دیگر برگردد. اما این پیوند هیچوقت شکسته نمیشود.
♥ واقعیت 38:
مهمترین و متداولترین عامل پیوند نخوردن با نیمه دوقلو در یک زمان این واقعیت است که هر دو طرف یا یکی از آنها در یک رابطه متعهد هستند.
♥ واقعیت 39:
اما اگر زمان مناسب باشد و هر دو طرف قوی باشند، رابطه با نیمه دوقلو شکل خواهد گرفت.
♥ واقعیت 40:
مهم نیست که کدام دسته از این نیمههای گمشده وارد زندگی شما میشوند، مسئله مهم این است که هرکدام از آنها به دلیلی میآیند و هیچیک مهمتر از دیگری نیست زیرا همه آنها باعث میشوند بتوانیم خودِ والاترمان را پیدا کنیم.
♥ واقعیت 41:
مهم نیست که چه نوع نیمه گمشدهای وارد زندگی شما شود، همه آنها به دلیلی در زندگیتان هستند و معمولاً مهمتر از بقیه هستند زیرا کمکمان میکنند به خودِ والاترمان برسیم.
♥ واقعیت 42:
همه ما در زندگی ماموریتی داریم و این به خودمان بستگی دارد که آن ماموریت را پیدا کنیم. نیمه گمشده ما میتواند برای رسیدن به آن کمکمان کند.
♥ واقعیت 43:
بعضیاوقات نیمه گمشده ما به این دلیل وارد زندگیمان میشوند که مشکلی را باید حل کنیم.
♥ واقعیت 44:
اما برای اینکه بتوانیم نیمه گمشدهمان را پیدا کنیم، باید از درون کامل باشیم. به این معنی نیست که ما نیاز یا مشکلی نداریم. معنی آن این است که میدانیم از زندگی چه میخواهیم و برای رسیدن به آن هدف تلاش میکنیم. نیمه گمشدهمان ما را در این راه همراهی میکند.
♥ واقعیت 45:
نیمه گمشده کسی است که کمکتان میکند از نظر معنوی و روحانی رشد کنید تا بتوانید در زندگی به تعادل برسید.
♥ واقعیت 46:
میدانید که به این دلیل با نیمه گمشدهتان ملاقات کردهاید که در سطحی کاملاً متفاوت با کسانی که قبلاً دیدهاید با او ارتباط برقرار کردهاید.
♥ واقعیت 47:
نمیتوانید پیوند با نیمه گمشدهتان را به اجبار ایجاد کنید. این پیوند یا خودبهخود ایجاد میشود یا نمیشود.
♥ واقعیت 48:
اگر بخواهید به اجبار اینکار را بکنید، راه معنوی شما به سمت یافتن خودِ درونیتان برهم میخورد و ظاهر رابطه با مشکلاتی روبهرو خواهد شد.
♥ واقعیت 49:
اگر از یافتن نیمه گمشدهتان دلسرد و ناامید شده باشید، هیچوقت این اتفاق نخواهد افتاد.
♥ واقعیت 50:
اگر برای برآوردن نیازهایتان به دنبال نیمه گمشدهتان هستید، این اتفاق نمیافتد.
♥ واقعیت 51:
یک نفر خاص نیست که نیمه گمشده شما باشد. شما نیمههای گمشده مختلفی دارید و هرکدام برای وارد شدن به زندگی شما دلیل خاصی دارند.
♥ واقعیت 52:
حتی میتوانید در اینترنت هم با نیمه گمشدهتان آشنا شوید. اما درمورد این رویکرد کمی مراقب باشید.
♥ واقعیت 53:
دلیل آن؟ تنها راه درست برای تشخیص نیمه گمشدهتان از طریق آشنایی و شناخت است.
♥ واقعیت 54:
نیمه گمشدهتان شما را در پروژهها و مسئولیتهای مختلفی که در آن شرکت دارید ترغیب میکند.
♥ واقعیت 55:
نیمه گمشدهتان شما را همانگونه که هستید میپذیرد.
♥ واقعیت 56:
نیمه گمشدهتان در مواقع ناراحتی از شما مراقبت میکند و وقتی موفق میشوید تحسینتان میکند.
♥ واقعیت 57:
نیمه گمشده شما بهترین دوستتان است.
♥ واقعیت 58:
شما با نیمه گمشدهتان مکالماتی خواهید داشت که شب تا صبح طول خواهد کشید. هر دو شما به حرفهایی که طرفمقابل میزند گوش میدهید و انتقاد نمیکنید.
♥ واقعیت 59:
در رابطه با نیمه گمشدهتان باید کارهای مثبت داشته باشید تا رابطهتان موفق شود.
♥ واقعیت 60:
اگر خودتان را در شر کارهای بد خلاص نکنید، رابطهتان موفق نخواهد بود.
♥ واقعیت 61:
باید به همدیگر احترام بگذارید.
♥ واقعیت 62:
اعتماد یکی از مهمترین خصوصیات رابطه و پیوند با نیمه گمشده است.
♥ واقعیت 63:
اگر اعتماد و اطمینان بین شما نباشد، هیچ چیز نخواهید داشت و بهتر است جدا شوید.
♥ واقعیت 64:
نیمه گمشدهتان به شما عشقی بدون شرط میدهد.
♥ واقعیت 65:
آمار نشان میدهد که 53 درصد از افراد یک بار یا بیشتر در زندگیشان خیانت میکنند.
♥ واقعیت 66:
یکی از دلایل آن این است که یکی از نیمههای گمشدهشان به دلیلی وارد زندگی آنها شده است.
♥ واقعیت 67:
دلیل آن باید ایجاد شود تا از آن درس گرفته شود.
♥ واقعیت 68:
زندگی یک کلاس درس بزرگ است.
♥ واقعیت 69:
از حدود 10 میلیون ایرانی 40 ساله و بالاتر، بیشتر از یک سوم رابطهای ندارند.
♥ واقعیت 70:
از این 10 میلیون نفر، برخی ترجیح میدهند تنها زندگی کنند تا شاید نیمهگمشدهشان را پیدا کنند.
♥ واقعیت 71:
اینها کسانی هستند که شما آنها را "مرحله تجدید قوا" مینامید.
♥ واقعیت 72:
کاملاً طبیعی است که در "مرحله تجدید قوا" باشید زیرا در این زمان است که خودی درونیتان را پیدا میکنید و میفهمید در این مقطع زندگی چه کسی هستید.
♥ واقعیت 73:
پس از "مرحله تجدید قوا"، برای پیدا کردن نیمه گمشدهتان آماده خواهید بود.
♥ واقعیت 74:
دویست و پنجاه میلیون زن در سراسر دنیا مجرد هستند.
♥ واقعیت 75:
اکثر انسانها کار را دلیل اصلی تنهاییشان میدانند. دلیل دوم این است که از جستجو برای عشق خسته شدهاند.
♥ واقعیت 76:
اولین تبلیغات شخصی آنلاین در سال 1995 انجام شد.
♥ واقعیت 77:
براساس تحقیقی در آمریکا که روی 4600 نوجوان (12 تا 17 ساله) انجام گرفت، بیشتر از 12 درصد از نوجوانان در حال حاضر در روابطی هستند که بیشتر از یکسال از آن میگذرد.
♥ واقعیت 78:
براساس همان آمار، بیشتر از نیمی از آنها در عین حال با کسان دیگر هم ارتباط دارند.
♥ واقعیت 79:
براسا همان آمار، حدود 71 درصد از آنها به عشق در نگاه اول اعتقاد دارند.
♥ واقعیت 80:
براساس همان آمار مهمترین مسئله برای آنها شخصیت طرفمقابل بوده است.
♥ واقعیت 81:
براساس همان آمار، بیوفایی و خیانت مهمترین دلیل بر هم خوردن رابطهها بوده است.
♥ واقعیت 82:
براساس وبسایت SearchYourLove.com، اکثر مردان و زنان مجرد به یافتن فردی خاص علاقهمند هستند و حاضرند منابع خود را برای یافتن آن گسترش دهند.
♥ واقعیت 83:
67 درصد از مردان مجرد و 86 درصد از زنان مجرد دریافتهاند که کسی که زیاد لبخند میزند نسبت به کسی که از نظر ظاهری جذابیت بیشتری دارند اما شخصیت ندارد، جذابتر است.
♥ واقعیت 84:
از نظر آماری اثبات شده است که در رابطه بودن سالمتر از مجرد بودن است.
♥ واقعیت 85:
مرهایی که تنها زندگی میکنند در خطر بیشتری برای مردن دراثر بیماری هستند تا آنهایی که ازدواج کردهاند.
♥ واقعیت 86:
تحقیقات نشان میدهد که 85 درصد از مردان و زنانی که در رابطه هستند، به دلایل اشتباه با هم هستند.
♥ واقعیت 87:
دلایل اشتباه شامل پدر شدن بدون آمادگی و دلایل مالی است.
♥ واقعیت 88:
68 درصد از مردان اگر در برخورد اول از کسی خوششان نیاید، وقت خود را صرف رابطه نمیکنند. 56 درصد از زنان در این رابطه به طرفمقابل فرصت بیشتر میدهند.
♥ واقعیت 89:
97 درصد از افراد اگر در برخورد اول از کسی خوششان بیاید برای ملاقات دوم طی 72 ساعت با فردمقابل تماس میگیرند.
♥ واقعیت 90:
51 درصد از مردان در سال گذشته بیش از 6 آشنایی جدید داشتهاند درحالیکه 58 درصد از زنان فقط چهار آشنایی جدید داشتهاند.
♥ واقعیت 91:
و یک واقعیت تایید شده آماری است که بیش از 50 درصد از ازدواجها در سراسر جهان به طلاق ختم میشود.
♥ واقعیت 92:
زوجهای متاهل اعتقاد دارند که بعد از گذشت 4 سال اول، رابطه آنها سردتر میشود.
♥ واقعیت 93:
براساس وبسایت DivorceMagazine.com، مجموع طلاقها در سال 1997 در امریکا 1،163،000 بوده است. سن متوسط طلاق در مردان 30 سال و زنان 29 سال بوده است.
♥ واقعیت 94:
براساس آمار 94 درصد از افراد دوست دارند تا پایان عمر با یک نفر باشند.
♥ واقعیت 95:
طبق تحقیقی که در دانشگاه لویزیانا انجام گرفت، 88 درصد از مردان و زنان امریکایی بین 20 تا 29 سال اعتقاد دارند که نیمه گمشدهای دارند که منتظر آنهاست.
♥ واقعیت 96:
حقیقت این است که چون سنشان کم است، نیمههای گمشده زیادی وجود دارند که منتظر آنها هستند.
♥ واقعیت 97:
براساس مجله عروس، سن متوسط ازدواج برای زنان در امریکا 27 سال است.
♥ واقعیت 98:
براساس آمار همان مجله، 66 درصد از زنان و مردان قبل از ازدواج با هم دوست هستند..
♥ واقعیت 99:
مسئله مهمی که باید به خاطر داشته باشید این است که بهترین و بادوامترین رابطه رابطهای است که عشق شما به هم فراتر از نیاز شما به یکدیگر باشد.
♥ واقعیت 100:
یافتن نیمه گمشدهتان نیازمند صبر و توانایی دیدن فرای داستان پریان است که در آن نیمه گمشده حتماً به سراغ شما میآید.
♥ واقعیت 101:
داشتن زندگی با عشق هدیهای است که هر کسی میتواند به خود بدهد. یافتن کسی که آن عشق را با او تقسیم کنید آن را غنیتر هم میکند.
بااینکه این آمار ممکن است به نظر نگرانکننده بیاید و باعث شود که احساس کنید رواط ارزش آنهمه استرس احساسی را ندارند، واقعیات نشان خواهند داد که رسیدن به یک رابطه شاد و هماهنگ آنقدرها که تصور میکنید دشوار نیست. بله نیازمند تلاش و صبر است. اکثر اوقات وقتی عاشق میشوید محو مسائل ظاهری و شور اشتیاق اولیه میشوید ولی میبینید که بعد از مدتی دیگر خبری از آن شور و شوق نیست و به این نتیجه میرسید که آن فرد نیمه گمشده شما نبوده است.
باید به درونتان گوش دهید. تلاش کنید که جزء این آمارها نباشید.
برگرفته از سایت مردما
To Wounds From One[font=Arial][/font]
ارسالها: 309
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Apr 2008
رتبه:
14
تشکر: 0
59 تشکر در 2 ارسال
Shakespeare Said :
شکسپیر گفت
I always feel happy, you know why?
من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟
Because I don't expect anything from anyone,
برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم،
Expectations always hurt .. Life is short .. So love your life ..
انتظارات همیشه صدمه زننده هستند .. زندگی کوتاه است .. پس به زندگی ات
عشق بورز ..
Be happy .. And keep smiling .. Just Live for yourself and ..
خوشحال باش .. و لبخند بزن .. فقط برای خودت زندگی کن و ..
Befor you speak » Listen
قبل از اینکه صحبت کنی » گوش کن
Befor you write » Think
قبل از اینکه بنویسی » فکر کن
Befor you spend » Earn
قبل از اینکه خرج کنی » درآمد داشته باش
Befor you pray » Forgive
قبل از اینکه دعا کنی » ببخش
Befor you hurt » Feel
قبل از اینکه صدمه بزنی » احساس کن
Befor you hate » Love
قبل از تنفر » عشق بورز
That's Life … Feel it, Live it & Enjoy it.
زندگی این است ... احساسش کن، زندگی کن و لذت ببر
To Wounds From One[font=Arial][/font]
ارسالها: 263
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Dec 2013
رتبه:
10
تشکر: 6
4 تشکر در 2 ارسال
به خاطر داشته باشید که بر آنچه میخواهید باشید , چنان تاکید کنید که انگار از پیش آنجا هستید . این میانبری است به آنجایی که میخواهید باشید . سپس طوری رفتار کنید که گویی آن از پیش واقعیت شما بوده است . پیوسته تاکید کنید آن کسی هستید که میخواهید باشید ,به زودی به همان تبدیل خواهید شد .( دایانا کوپر)
همانطور که وین دایر همیشه میگفت " assume the feeling of the wish fulfilled "
روحش شاد ... he will be so missed !
CR1/IR1
ارسال مدارک April 11th 2014 :
شماره رسید April 14th 2014 :
Sept 8th 2014: Approved
October 6th 2014 ( Jan 23rd 2015 !) : case number
آنکارا
: May 15th رسیدن مدارک به NVC
: June 19th تکمیل پرونده
Interview : Finally ! April11th 2016
مقصد : Oklahoma City
️ویزا یک ضرب
ورود به امریکا May17th 2016 :
[font=Tahoma, Verdana, Arial, sans-serif]Green Card : June 21st 2016 [/font]
ارسالها: 159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2014
رتبه:
18
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
من هرگز حاضر نیستم برای عقایدم بمیرم زیرا ممکن است در اشتباه باشم. برتراند راسل.
I would never die for my beliefs because I might be wrong. Bertrand Russell
Hope for the best. Expect the worst
Life is a play. We're unrehearsed