اقدامات احتمالی ترامپ جهت محدودیت ورود ایرانیان به آمریکا

[farzadmohajer]

ضمن تشکر و سپاس فراوان از تبریک های دوستان عزیزم نسبت به من ?
قطعا بدون کمک و دلگرمی شما تا این مرحله نمیرسیدم ... فراموش نکردم
راستش دلم نیومد همینجوری بزارم و برم . قبلش یه توضیحات بدم فقط :

نکته اول :

روز مصاحبه ی من ، به طور وحشتناکی شاهد ریجکت شدن دوستان زیادی بودم
( محمد جان هم شاهده ) اون روز باهم یکضرب گرفتیم .
ما اول فکر میکردیم برگه صورتی یکضربه . بعدا فهمیدیم قضیه چیه ...
چون بیشتر مصاحبه شوندگان با برگه صورتی میومدن بیرون ...

نکته دوم :

دوستانی هم که AP خوردن ، مطمئن باشن خبر خوبی در انتظارشون هست .
آفیسره قشنگ ندا داد که همین روزا منتظر ویزاتون باشید . به AP ها گفت .

نکته سوم :

یک مورد عجیب و اورژانسی فقط پیش اومد آخرش هم نفهمیدیم چرا
فقط خداروشکر اونجا کسی نبود که ناراحت قلبی داشته باشه ...
و اگر نه یچیزیش حتما میشد ...
همونطور که محمد جان گفت ، صدای آژیر و زنگ و اینا به صدا دراومد
گفتن همه بخوابید زمین ...
مارو از سفارت برای مدتی انداختن بیرون جهت بررسی امنیتی
شانس ما بود ... مثلا نوبت من بود که این بساط پیش اومد ... بیخیال ...

بعد از ارائه مدارک و پرداخت ۳۳۰ دلار :
من وقتی وارد باجه مصاحبه شدم ، آفیسره انقدر از من خوشش اومد که نگو
حالا نمیدونم با بقیه دوستان هم مثل من رفتار میکرد یا نه ...
اما انقدر باهم گرم صحبت شدیم که جلو جلو گفت ویزات اوکیه پسر
حتما آمریکا میبینمت ... یه قسم خوردم و گفت میخوای آمریکا چیکار کنی ...

آخرش هم حواسم نبود گفتم خسته نباشید . اونم با لهجه گفت خسته نیستم
بعد براش توضیح دادم خسته نباشید یه تعارف ایرانی هست ?
بعد اونم کلی خندید و گفت : شما هم پس خسته نباشید ...
امضای منم یکم قر و فر داره ، اونم گفت داری نقاشی میکنی ...
خلاصه انگار داشتم با رفیق فابریکم صحبت میکردم تا آفیسر . کلا دو دقیقه شد .
اومدم بیرون . خیلی خون سرد و راحت . محمد گفت چرا از خوشحالی سکته نمیکنی ؟؟
گفتم قسمت من حتما آمریکا بوده ... اگه ریجکت هم میشدم بازم همین حس رو داشتم .
خداوند صلاح هر شخصی رو تدارک دیده ... فقط ویزا گرفتن نشانه ی خوبی نیست .
باید عاقبت بخیر شد ... برام دعا کنید ... آینده ی عجیب غریبی در انتظارمه ...

نکته چهارم :

وقتی آفیسره برگه رو داد امضا کنم ، بعد از مصاحبه فهمیدم که چی رو امضا کردم ...
اون برگه برای پسرهای زیر ۲۷ ساله که منم شاملش میشم ( سربازی نرفته ها )
کسی اون برگه رو امضا کنه ، در ارتش آمریکا اسمش ثبت میشه ...
یعنی اگه جنگی بشه ، با لباس ارتش آمریکا باید برم جنگ ...
مثلا اومدیم از سربازی ایران راحت بشیم بدتر شد ?
هرکی خواست آدرس خونش رو برام بفرسته که اگه جنگی شد با ایران ، اونجا رو
بمبارون نکنم ... یکم پارتی بازی کنم براتون ? اینم از این ...

نکته پنجم هم که امروز رفتم پاسپورت رو گرفتم . یک روزه حاضر شد .
یه بسته زرد رنگ هم داخلشه که اصلا نباید بازش کنید .
و اینکه نمیدونستم تابعیت من از الان آمریکایی میشه .
وقتی شرکت dhl پست رفتم ، مسئولش این قضیه رو بهم گفت .
من فکر میکردم زمان سیتیزن شدن این اتفاق میوفته .

راستی من برگ سبز اعزام داشتم ... اومدم ویزا گرفتم ...
یک درصد فکر کنید برگردم فرودگاه امام ... فرداش اوین باید بیاین ملاقاتم ...
تا پاسپورتم رو اسکن کنن مامور های فرودگاه ، از اون ور برگه اعزامم ، از اون ور
ویزای بلاد کفر میاد رو سیستم ... فاتحم خوندست خلاصه ...
چشم آقا روشن ? فقط دیگه مرگ بر آمریکا نگید که منم شاملش میشم ?
پنج سال باید نیام دیگه ... شر میشه ...

در آخر هم مجدد میگم که خیالتون راحت ... سه ماه دیگه همه آمریکا هستیم .

بازم اینو میگم فقط دیگه بهم نخندید ... من هرچی تا الان گفتم حقیقت پیدا کرده ?
پس دیگه خیالتون راحت ... زبان کار کنید فقط ...

کار سفارت شده مثل روزای اوباما ... اصلا نگاه نمیکنن که از ایران اومدیم ...

آفیسره عاشق حرف زدن با من بود . همینطور دوستان . اصلا نژادپرست نیستن ...

هر سوال و کمکی هم که خواستید ازم بپرسید ...

آمریکا هم اگه زودتر از شما رفتم ، کمکی اونجا خواستید بهم اطلاع بدید .


ولی غم غربت از الان منو شدید گرفته ... حالم خیلی دگرگونه ...

خیلی نامردیه که داری از ایران خارج میشی ، اما ندونی برای آخرین باره ...

من هنوز خداحافظی نکردم با ایران خودم ... دلم برای هوای میدون آزادی لک زده ...

با هیچ کدوم از فامیلام خداحافظی نکردم ... اومدم ایروان بهم گفتن ایران دیگه نرو

از روز گرفتن ویزام تا الان همه با گریه و زاری دارن بهم زنگ میزنن ...

اینارو میبینم دلم میگیره ... باید جای من باشید ... زندگیم کلا تغییر کرد یهو ...

دلم میخواد الان زیر کولر خونمون بوی پوشالاش رو حس کنم و تلویزیون ببینم .

مامانم بیاد بگه فرزاد غذا حاضره ... منم بگم الان میام ...

سال پیش این موقع روزه بودم ... اما ... بیخیال ... دیگه تموم شد ...

یروزی بالاخره میام ... اما دیگه فکر نکنم اون آدم سابق باشم ...

خدایا کاری نکن که عوض بشم ... میخوام ایرانی بمونم و ایرانی بمیرم ...

یاد اون روزی میوفتم که ۱۱ سالم بود و مدام به طور عجیبی میگفتم که :
تو سن ۲۴ سالگی باید برم آمریکا و همه بهم میخندیدن ... ماه بعد میشه ۲۴ سالم

پس معلوم شد که نیروی کائنات واقعا وجود داره ...
پس ویزای خودتون رو تو گذرنامتون تصور کنید ... شک نکنید که چیزی جز واقعیت نیست .

اگر هم نشد که میشه ، صلاح خداوند چیز دیگری بوده ...

آمریکا میبینمتون ... ( به قول آفیسره ) ?