بچه ها دیدین نگرانی های من خیلی هم بیمورد نیست؟ یادتونه توی همین چند پست قبل گفتم اگه من نباشمو زلزله بیادو اتفاقی واسه خانوادم بیفته چکار کنم؟ بابا به کی بگم؟ اگه قرار باشه زبونم لال زبونم لال خانواده من زیر آوار بمونن، منم باید باهاشون بمیرم. آخه بعد از اونا زندگی کنم که چی؟
واااااای دارم دیوونه میشم. بخدا صد بار خواستم به شوهرم بگم بیا جدا شیم. نمیتونم ببخشمش که منو توی این موقعیت قرار داده. نمیتونم ازش بگذرم که انقدر خودخواهه که بخاطر خودش حاضره من انقدر عذاب بکشم. از اون طرف هم چون اینجا همینطور علاف نشستمو نمیتونم سر کاری، چیزی برم، بدم میاد از بلاتکلیفیو میگم من که قراره برم پس کاش زودتر کارم جور بشه و اسپانسر پیدا کنم تا از این زندگی بلاتکلیف در بیام. آخه چند ماه دیرتر رفتن تاثیر مثبتی واسه من نداره، چون بالاخره که باید برم. بعضیا بهم میگن تو که دوست نداری بری پس چرا دنبال اسپانسری؟!!! خوب بابا بالاخره که مجبورم برم، دیر رفتن باعث میشه فقط اینجا هی وقتم تلف بشه.
شوهر عزیزم دوستت دارم، ولی بخدا قسم تا عمر دارم نمیبخشمت
واااااای دارم دیوونه میشم. بخدا صد بار خواستم به شوهرم بگم بیا جدا شیم. نمیتونم ببخشمش که منو توی این موقعیت قرار داده. نمیتونم ازش بگذرم که انقدر خودخواهه که بخاطر خودش حاضره من انقدر عذاب بکشم. از اون طرف هم چون اینجا همینطور علاف نشستمو نمیتونم سر کاری، چیزی برم، بدم میاد از بلاتکلیفیو میگم من که قراره برم پس کاش زودتر کارم جور بشه و اسپانسر پیدا کنم تا از این زندگی بلاتکلیف در بیام. آخه چند ماه دیرتر رفتن تاثیر مثبتی واسه من نداره، چون بالاخره که باید برم. بعضیا بهم میگن تو که دوست نداری بری پس چرا دنبال اسپانسری؟!!! خوب بابا بالاخره که مجبورم برم، دیر رفتن باعث میشه فقط اینجا هی وقتم تلف بشه.
شوهر عزیزم دوستت دارم، ولی بخدا قسم تا عمر دارم نمیبخشمت
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی