نه عزیزم. از همون اول هم ایشون خودش خیلی مخالف رفتن بود و همیشه هم میدونست من نمیخوام برم خارج. از اولش هم من ازش قول گرفتم که نکنه یه روز به سرش بزنه و بخواد بره. ولی زیر قولش زدو نمیدونم چش شد و پاشو کرد توی یه کفش که من باید برم و از این پاسم استفاده کنم. بماند که چقدر بحثمون شد ولی خوب کار خودشو کرد.
ایشون قول دادکه فقط تا وقتی درسش تموم بشه اونجا زندگی کنیم. ولی میترسم اگه برم اونجا بازم زیر قولش بزنه و بگه میخوام کلا اونجا بمونیم.
مادرشوهرمم که داره میره، فکر کنم کارشون زودتر از من درست بشه.
من دارم یه تصمیمایی میگیرم. احتمالا نرم آمریکا و اینجا بمونم تا درسش که تموم شد برگرده.
ایشون قول دادکه فقط تا وقتی درسش تموم بشه اونجا زندگی کنیم. ولی میترسم اگه برم اونجا بازم زیر قولش بزنه و بگه میخوام کلا اونجا بمونیم.
مادرشوهرمم که داره میره، فکر کنم کارشون زودتر از من درست بشه.
من دارم یه تصمیمایی میگیرم. احتمالا نرم آمریکا و اینجا بمونم تا درسش که تموم شد برگرده.
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی