(2012-08-17 ساعت 21:52)girl نوشته:راستش یکی از سختی هایی باید تحمل کرد تنهاییه چون دوستان صمیمی شرایط ما رو ندارن و بالاخره همه پیش شوهر یا نامزدشون اینا هستن و روزای تعطیلی و توی قرار مدارای دسته جمعی هم همه دو تا دوتا هستن و کسی تنهایی پا نمیشه بره پس یه جورایی آدم اینگار از جمع دوستاش خواه ناخواه جدا می افته (چون هم تنها هستیم هم در واقع تنها نیستیم!). و باید یک مدت تقریبا طولانی رو فقط به دلتنگی پشت تلفن یا چت بسنده کنیم. بعد اون وقت وقتی میشنون که می خوای از طریق نامزدی بری میگن راحت ترین راه رو انتخاب کردی عزیزم!(2012-08-17 ساعت 18:09)shani نوشته: نامزد من در ایالت ایلینوی هست. ای کاش حتی نزدیک به اون ایالت بود که میتونست اسپانسر رو یک روز بره ببینه و آشنا بشه باهاش.
الهه جون من 6 ساله از آشنایی من و نامزدم میگذره. گاهی این اواخر که بحثمون میشد رابطه ما اینقدر سرد میشد که مثلا 2 هفته کاری به کار هم نداشتیم خیلی سختی ها کشیدم چون رابطه راه دوری بود و نمیشد توقع داشت مثل رابطه 2 نفر توی «شرایط عادی» با صلح و صفا پیش بره با اینکه همدیگه رو دوست داشتیم و کلی هم تفاهم. و همین دوست داشتنه نگذاشت آخرش جدا بشیم. این دفعه منو راضی کرد که ویزای نامزدی بگیریم وگرنه من حتی رفته بودم آلمان که پذیرش بگیرم واسه ترم زمستانی. حیفه یک رابطه سر دوری و مسائلی که متعاقبا به خاطر اون پیش میاد خراب بشه (مشکل قابل توجهی هست اما حاد نیست چون هر چیزی چاره داره) می خوام بگم این سرد شدنا و دلخوریا واسه همه پیش میاد و اصلا طبیعیه. همیشه همه چیز به خوبی و خوشی پیش نمیره. اندکی صبر سحر نزدیک است...
چقدر این پستت رو دوست داشتم شانی جان. خوشحال نمیشم که ببینم کسی مشکلات منو داره ولی وقتی میشنوم تجربه به کسی ثابت کرده که این فاصله ها قابل جبرانن خیلی امیدوار میشم
در نگاه کسی که پرواز را نمی فهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچتر می شوی. «آلبر کامو»