2012-09-04 ساعت 23:47
منم مثل معتادا شدم، هي ايميل چك ميكنم، هي سايت چك ميكنم، دوباره ايميل … مثل خل ها شدم … تو اداره گوشيم دستمه از اين سايت ميرم به اون سايت، دست خودم نيست
سر خودمو الكي ميخوام گرم كنم، ميرم با دوستام حرف بزنم، بايد حرفاي متفرقه بزنم، اخه كسي خبر نداره كه … اگر بفهمن منو كشتن
يه موقع به سرم ميزنه بزنم زير كاسه همه چيز، اصلا كي گفته كه بايد ازدواج كرد، برا چي بايد رفت، همه چيزم كه تقريبا محياست، دوستام، كار، خانواده و …
ولي بعد دوباره عين مرغ ميشينم سر جام … راستش منم در اين لحظات آخر بدجوري كلافه شدم
از هرانچه كه باعث بشه بهم بريزم متنفرم
صبر … صبر … صبر
سر خودمو الكي ميخوام گرم كنم، ميرم با دوستام حرف بزنم، بايد حرفاي متفرقه بزنم، اخه كسي خبر نداره كه … اگر بفهمن منو كشتن
يه موقع به سرم ميزنه بزنم زير كاسه همه چيز، اصلا كي گفته كه بايد ازدواج كرد، برا چي بايد رفت، همه چيزم كه تقريبا محياست، دوستام، كار، خانواده و …
ولي بعد دوباره عين مرغ ميشينم سر جام … راستش منم در اين لحظات آخر بدجوري كلافه شدم
از هرانچه كه باعث بشه بهم بريزم متنفرم
صبر … صبر … صبر
ناخودآگاه رو باید تربیتش کرد
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره