2012-10-24 ساعت 23:09
ای قربونتون برم چقدر شماها گل هستین
اینجا تنها جا و شماها تنها افرادی هستین که حس واقعی آدم رو درک می کنین و من میتونم این حرفهای دلم رو بنویسم
من الان با مامانم اومدم اینجا؛ یه گاهی اونقدر بغض گلوم رو میگیره؛ اشک توی چشمام جمع میشه ولی نمی تونم به روی خودم بیارم چون به اندازه کافی مامانه دل نگران هست وای به اینکه ناراحتی من رو هم ببینه؛ رویم رو می چرخونم و یه جمله خنده دار می گم یا مثلا به برنامه دوربین مخفی تلویزیون بلند بلند می خندم بعد خنده ام رو قورت می دم ... کلا لحظات سختیه
در مورد اون شب هم الهه جون ؛ راستش خیلی ناراحت بودم ولی لیدر گفت اونجا برای یه پرداخت پول خیلی گیر نمی دن و همون حرف تو که گفتی صبح قبل از مصاحبه برو پرداخت کن؛ ولی میدونی چیه؛ اینقدر دیگه تو زندگی سختی کشیدم که دیگه اینها توش هیچه
یه موقعها اصلا از گذر زمان بدم میاد دلم میخواست زمان بایسته
اصلا یهو دلم میخواست بهم بگن چون پول پرداخت نکردی نمی تونیم ازت مصاحبه بگیریم؛ نمی تونیم بهت ویزا بدیم؛ نمی تونی بری
یه موقعها قاطی می کنم اساسی ولی همه این حرفها و این مزخرفات رو توی دلم می گم
بعدش خوب میشما ولی یهو حالم بد میشه دیگه
اصلا از وقوع اتفاقات این مدلی استقبال می کنم
یه لحظه حالم خوبه
یه لحظه بد
الان مثلا دلم میخواست دیگه تهران نمی رفتم ؛ دیگه سرکار برنمی گشتم
دیگه هیچکس رو نمی دیدم
شرمنده حالم خوب نیست دیگه
شاید خسته هستم ؛ خسته از مصاحبه (مثل کنکور بود)
اینجا تنها جا و شماها تنها افرادی هستین که حس واقعی آدم رو درک می کنین و من میتونم این حرفهای دلم رو بنویسم
من الان با مامانم اومدم اینجا؛ یه گاهی اونقدر بغض گلوم رو میگیره؛ اشک توی چشمام جمع میشه ولی نمی تونم به روی خودم بیارم چون به اندازه کافی مامانه دل نگران هست وای به اینکه ناراحتی من رو هم ببینه؛ رویم رو می چرخونم و یه جمله خنده دار می گم یا مثلا به برنامه دوربین مخفی تلویزیون بلند بلند می خندم بعد خنده ام رو قورت می دم ... کلا لحظات سختیه
در مورد اون شب هم الهه جون ؛ راستش خیلی ناراحت بودم ولی لیدر گفت اونجا برای یه پرداخت پول خیلی گیر نمی دن و همون حرف تو که گفتی صبح قبل از مصاحبه برو پرداخت کن؛ ولی میدونی چیه؛ اینقدر دیگه تو زندگی سختی کشیدم که دیگه اینها توش هیچه
یه موقعها اصلا از گذر زمان بدم میاد دلم میخواست زمان بایسته
اصلا یهو دلم میخواست بهم بگن چون پول پرداخت نکردی نمی تونیم ازت مصاحبه بگیریم؛ نمی تونیم بهت ویزا بدیم؛ نمی تونی بری
یه موقعها قاطی می کنم اساسی ولی همه این حرفها و این مزخرفات رو توی دلم می گم
بعدش خوب میشما ولی یهو حالم بد میشه دیگه
اصلا از وقوع اتفاقات این مدلی استقبال می کنم
یه لحظه حالم خوبه
یه لحظه بد
الان مثلا دلم میخواست دیگه تهران نمی رفتم ؛ دیگه سرکار برنمی گشتم
دیگه هیچکس رو نمی دیدم
شرمنده حالم خوب نیست دیگه
شاید خسته هستم ؛ خسته از مصاحبه (مثل کنکور بود)
ناخودآگاه رو باید تربیتش کرد
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره