2012-10-25 ساعت 04:06
واقعا سخته...کلا مهاجرت سخته....دل میخاد.ادم اونجا که میرسه یک مدت کارش همش گریست..من 6 ماه اینجوری بودم..خیلی هم احساساتی هستم..خیلی خیلی هم به شوهرم وابسطه هستم..ولی بعد از اون 6 ماه کم کم خوب شدم...نه اینکه هیچ دلتنگی نداشته باشم ها...بهتر شدم..به اون وضع یک کمی عادت کردم...هر چی بیشتر ادم بمونه بیشتر به شرایطش عادت میکنه....حالا که قراره بری با خودت کنار بیا...تو با مادرت یا دور از مادرت زندگی میکنی..مادرت هم با تو یا دور از تو زندگی میکنه...ماها یا باید نریم و یا اگه میخایم بریم باید جوری با خودمون کنار بیایم که هر لحظه برامون عذاب نباشه(هر چند برای من بود).......زندگی اکثر ادما همین دوری ها شده..زیاد غصه نخور....خیلی بهت تبریک میگم