2012-12-14 ساعت 00:59
الاهه جون
دیشب داشتم فکر میکردم که ما که هممون بالاخره میرم پیش نامزد یا همسرامون... حالا دیر و زودش واقعا چه اهمیتی داره؟البته من 4 سالی میشه که نامزدم رو میشناسم اما فقط 2 بار دیدمش... پس خووب میدونم دلتنگی ینی چی و دور بودن و فکرای بعضا احمقانه که واقعا تو دنیای واقعی نیستن... فقط توی ذهن ما هستن که ما بش میگیم حقیقت.... فرق حقیقت با واقعیت همینه.. حقیقت ذهن ماست و واقعیت دنیای واقعی... باید قبول کرد که در دور بودن همسرامون همون اتفاقاتی میافته که وقتی هستن میافته.. مثل کسایی که از شب و تاریکی میترسن.. اگر قبول کنن که توی جنگل تاریک همون درخت ها و طبیعت زیبای صبح هست هیچ ترسی از شبش ندارن...
الان هم تو مطمئن باش که همه چی داره روال عادیش رو طی میکنه... اتفاقا این دور افتادن ها باعث میشه که پس فردا اگر خدایی نکرده اتفاق بدی هم افتاد راحت تر از پسش بر بیایم و به قول معروف پوستمون کلفت شده و ابدیده شدیم... قصدم از نوشتن این ها دادن امید کاذب و یا توهم خوشحالی نیست اما باور دارم که بخش زیادی از ناراحتیمون اینه که نمیتونیم متوجه شیم که ناراحتیمون دلیل منطقی نداره و احساسات لطیف آدمه که همه کنترلمون رو در دست میگیره.. همه چی مرتبه و هیچ اتفاق بدی نیوفتاده.. همه چیز داره روال عادیش رو طی میکنه و تو هم چند وقت دیگه با همسرت توی دیزنی لند داری بستنی میخوری
دیشب داشتم فکر میکردم که ما که هممون بالاخره میرم پیش نامزد یا همسرامون... حالا دیر و زودش واقعا چه اهمیتی داره؟البته من 4 سالی میشه که نامزدم رو میشناسم اما فقط 2 بار دیدمش... پس خووب میدونم دلتنگی ینی چی و دور بودن و فکرای بعضا احمقانه که واقعا تو دنیای واقعی نیستن... فقط توی ذهن ما هستن که ما بش میگیم حقیقت.... فرق حقیقت با واقعیت همینه.. حقیقت ذهن ماست و واقعیت دنیای واقعی... باید قبول کرد که در دور بودن همسرامون همون اتفاقاتی میافته که وقتی هستن میافته.. مثل کسایی که از شب و تاریکی میترسن.. اگر قبول کنن که توی جنگل تاریک همون درخت ها و طبیعت زیبای صبح هست هیچ ترسی از شبش ندارن...
الان هم تو مطمئن باش که همه چی داره روال عادیش رو طی میکنه... اتفاقا این دور افتادن ها باعث میشه که پس فردا اگر خدایی نکرده اتفاق بدی هم افتاد راحت تر از پسش بر بیایم و به قول معروف پوستمون کلفت شده و ابدیده شدیم... قصدم از نوشتن این ها دادن امید کاذب و یا توهم خوشحالی نیست اما باور دارم که بخش زیادی از ناراحتیمون اینه که نمیتونیم متوجه شیم که ناراحتیمون دلیل منطقی نداره و احساسات لطیف آدمه که همه کنترلمون رو در دست میگیره.. همه چی مرتبه و هیچ اتفاق بدی نیوفتاده.. همه چیز داره روال عادیش رو طی میکنه و تو هم چند وقت دیگه با همسرت توی دیزنی لند داری بستنی میخوری
کتگوری: k1
مصاحبه: ژانویه 2013 یروان
کلیر: ۲۶ اپریل (۹۱ روز)
ویزا : 10 می//ورود به امریکا:26 می//انگشت نگاری هفته دوم//اجازه کار 2 ماه بعد از انگشت نگاری//گرین کارت 3 ماه بعد از پست کردن مدارک
سفرنامه ی ویزا
مصاحبه گرین کارت
مصاحبه: ژانویه 2013 یروان
کلیر: ۲۶ اپریل (۹۱ روز)
ویزا : 10 می//ورود به امریکا:26 می//انگشت نگاری هفته دوم//اجازه کار 2 ماه بعد از انگشت نگاری//گرین کارت 3 ماه بعد از پست کردن مدارک
سفرنامه ی ویزا
مصاحبه گرین کارت