کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
برگی از خاطرات یکی از دوستان که در سوئیس تحصیل کرده است:

چند سال پیش در سوییس، همسرم با یکی دو ایرانی دیگر برای یادگیری فرانسه به کلاس زبان می‌رفتند. ماه رمضان که می‌شود آن خانم سوییسی به خانم‌های محجبه کلاس به خاطر فرار رسیدن ماه رمضان تبریک می‌گوید! و خاطرنشان می‌کند که چون شما مسلمان هستید و روزه بر شما واجب است حق ندارید جلو من روزه‌خاری کنید! نشان به این نشان که از آن روز تا پایان ماه رمضان با دقت رفتار این چند مسلمان را زیر نظر دارد مبادا که در انجام شئونات این مسلمانان خللی وارد شود. در کنار آن به دیگر شاگردان کلاس هم توصیه می‌کند جلو آن‌ها چیزی نخورند!
برای من هم تعجب برانگیز بود اولین روز ماه رمضان که دوستان سوییسی آزمایشگاه، فرا رسیدن رمضان را تبریک می‌گویند و با دقت سعی می‌کنند از خوردن و نوشیدن جلو من و یکی دیگر از دوستان الجزایری خودداری کنند. با فرا رسیدن عید فطر نیز سیل تبریکات آن‌ها به سوی ما سرازیر می‌شود و تعجب من که این‌ها از کجا خبردار می‌شوند که رمضانی آمده و رمضانی رفته.
از طرف دیگر برای خودم متاسف بودم که هنوز چیزی از فرهنگ آن‌ها نمی‌دانم و حتا روزهای مهم مسیحیان را نمی‌شناسم در حالی که آن‌ها تا این حد با مناسک ما آشنایی دارند.
حال چرا سوییسی‌ها تا این حد به فرهنگ ما آشنا بودند؟
سوییسی‌ها از همان اوان کودکی آموزش داده می‌شوند تا فرهنگ‌های مختلف را بشناسند. آنان سعی می‌کنند هر سال به یک کشور دور مسافرت کنند و با فرهنگ آن کشور آشنا شوند. معمولن از یک سال قبل از مسافرت شروع به یادگیری زبان آن کشور می‌کنند و در مورد آن کشور مطالعه می‌کنند، تا زمانی که پای به آن کشور می‌گذارند از آن مملکت بی اطلاع نباشند.
به یاد می‌آورم سفری که با دوستان هم آزمایشگاهی به چین رفتیم. هر کدام از سوییسی‌ها یک کتاب راهنمای چین در کنار یک فرهنگ لغت به دست داشتند و ما خودمان آمده بودیم و کله‌ی بلّمان. البته بماند که در آخر از خوش‌شانسی، زبان اشاره‌ی ما برای چینی‌ها قابل درک‌تر بود تا لهجه‌ی عجیب و غریب یک اروپایی که سعی می‌کرد از روی کتاب با آوانگاری خاص خود چیزی را بلغور کند و آن چینی دست آخر گیج و منگ اشاره کند که نمی‌داند.
دانشگاهی که در آن تحصیل می‌کردم به بین‌المللی بودن خود افتخار می‌کرد و با کمال خوشنودی اعلام می‌کرد نیمی از دانشجویان و هیئت علمی‌اش خارجی‌‌هایی هستند که از نزدیک به ۶۰ کشور دنیا به آن‌جا آمده‌اند و اتمسفر فرهنگی آن‌جا را غنی کرده‌اند.
قبل از نتیجه‌گیری داستانی تعریف کنم. می‌گویند خانواده‌ای پولدار در شیراز تک فرزندی داشتند. بعد از مرگ تمام ثروت خانواده به این فرزند رسید. این پسر که چنان ثروتی به چشم ندیده بود خل و چل شد. دیگر خدا را بنده نبود. آمدند چاره کنند؛ زیرکی پیشنهاد داد او را سفری به فرنگ ببرند. در فرنگ کنار یک جواهر فروشی ایستاده بودند چشمشان به قیمت‌ها افتاد. جواهرات آن مغازه هر کدام ده‌ها برابر ثروت او قیمت داشت. پسرک این را که دید سالم شد. از سفر که برگشتند مردم دیدند پسرک عاقل شده. به مرد زیرک گفتند چگونه درمان شد؟ گفت: او فکر می‌کرد از تمام مردم دنیا پول‌دارتر است. خارج را که دید فهمید ثروتش در مقابل ثروت عالمیان پشیزی هم نیست.
خلاصه این‌که اگر بخواهیم با دنیا ارتباط صحیحی داشته باشیم باید به کشورهای مختلف سفر کنیم، فرهنگ هر کشور را بشناسیم، به تمام فرهنگ‌ها احترام بگذاریم و سعی کنیم از همه‌ی آن‌‌ها خوشه چینی کنیم. در این صورت است که عقاید مخالف برای ما قابل تحمل خواهند شد و خواهیم فهمید دنیا خیلی بزرگ‌تر از آن است که ما فکر میکنیم. بی‌راه نیست که می‌گویند دنیا دیدن بهتر از دنیا خوردن است.
این‌که مانند کبک سر در برف کنیم و در خیال خود بسراییم “هنر نزد ایرانیان است و بس” و باور داشته باشیم که ایرانیان زیرک‌ترین، خون‌گرم‌ترین، خوشگل‌ترین و …ترینند ما را به جایی نخاهد رساند. گیرم که چند هزار سال پیش، پیشینیان ما همه‌ی دنیا را زیر چتر خود داشتند، باید دید ما در دنیای امروز چه جایی داریم و از آن فضل پدران، ما را چه حاصل شده است.
لطفا هرگونه سوال مرتبط با موضوعات مهاجرت را در انجمن مطرح کنید، از پاسخ به پیامهای خصوصی و ایمیل در موارد فوق معذورم

".We do not inherit the Earth from our Ancestors, we borrow it from our Children"
پاسخ


پیام‌های این موضوع
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی - توسط admin - 2009-11-06 ساعت 19:11



کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان