2012-12-18 ساعت 19:24
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-12-18 ساعت 19:25 توسط mercedeh2011.)
اینقدر از آدمهای ترسو بدم میاد که نگو ...
وقتی مادرشوهرم فرداصبحش زنگ زد من خواب بودم؛ در عالم خواب و بیداری مامان که گوشی رو داد دستم؛ شصتم خبردار شد که برای چی زنگ زده؛ منم با خونسردی و خنده برگزار کردم و گفتم نترسید اینجا همه زنگ میزنن ایمیل می زنن این کارا چیه ولی گفت پدرشوهرم اونقدر هول کرده حالش بده :-o
اصلا حالا که اینجوریه دلم نمیخواد اسمم حالا حالاها دربیاد ؛ خیلی هم داره بهم خوش می گذره
وقتی مادرشوهرم فرداصبحش زنگ زد من خواب بودم؛ در عالم خواب و بیداری مامان که گوشی رو داد دستم؛ شصتم خبردار شد که برای چی زنگ زده؛ منم با خونسردی و خنده برگزار کردم و گفتم نترسید اینجا همه زنگ میزنن ایمیل می زنن این کارا چیه ولی گفت پدرشوهرم اونقدر هول کرده حالش بده :-o
اصلا حالا که اینجوریه دلم نمیخواد اسمم حالا حالاها دربیاد ؛ خیلی هم داره بهم خوش می گذره
ناخودآگاه رو باید تربیتش کرد
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره