2012-12-20 ساعت 11:20
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-12-20 ساعت 12:17 توسط mercedeh2011.)
بچه ها دیشب توی خواب و بیداری داشتم فکر می کردم به نظرتون من چیکار کنم
دیشب که دیر رسیدم خونه ؛ مطب دکتر غلغله بود و نتونستم زنگ بزنم به قوم ترسوخانها
الان هم بهشون خبر ندادم گفتم چون شب اوناست؛ اون بندگان خدا هم خبر رو بشنون دیگه تا صبح خواب ندارن؛ فرقی هم نداره الان بشنون یا فردا صبحشون
پس من این چند ساعت رو فرصت دارم که فکر کنم راجع به این موضوع
من میخوام بهشون بگم صبر کنن تا من برم ترکیه ویزام رو بگیرم بعد اونا برای من بلیط بگیرن و بعد من نامه برای اداره ام بنویسم که مرخصی میخوام بگیرم که این موضوع هم یک ماه وقت میبره و ...
دیشب که دیر رسیدم خونه ؛ مطب دکتر غلغله بود و نتونستم زنگ بزنم به قوم ترسوخانها
الان هم بهشون خبر ندادم گفتم چون شب اوناست؛ اون بندگان خدا هم خبر رو بشنون دیگه تا صبح خواب ندارن؛ فرقی هم نداره الان بشنون یا فردا صبحشون
پس من این چند ساعت رو فرصت دارم که فکر کنم راجع به این موضوع
من میخوام بهشون بگم صبر کنن تا من برم ترکیه ویزام رو بگیرم بعد اونا برای من بلیط بگیرن و بعد من نامه برای اداره ام بنویسم که مرخصی میخوام بگیرم که این موضوع هم یک ماه وقت میبره و ...
ناخودآگاه رو باید تربیتش کرد
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره