2012-12-26 ساعت 16:00
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-12-26 ساعت 16:43 توسط mercedeh2011.)
سلام به دوستای عزیز
قبل از هرچیزی بگم چه برفی داره میاد
خب بذارید بگم که ماجرا از ماه اکتبر شروع شد که اومد و خیلی گرم گرفت و گفت میخوام تو فیس بوک باهات صحبت کنم ؛ منم که اصولا 99 درصد آدمهای روی زمین رو می گم خوبن ؛ گفتم باشه
بعد از اینکه یه سری اطلاعات سربسته گرفت ...
اینجا اعلام کردن این آدم شیاده ... منم سریع تمام فیس بوکم رو بهش بستم و بلاکش کردم که مطمئنم خیلی حرص خورد ولی این دلیل بر عقده ای بودن مثل جانی ها نمیشه
من توی فیس بوکم هیچ کلمه ای از رفتن نمی نوشتم تا حدود 2 هفته پیش که من یه عکس روی قسمت کاور فیس بوکم گذاشتم که این راهیه که در زندگیه من افتاده؛ رفتنی هستم ؛
یکی اومد با نام "فال قهوه بانو" نوشت که این راه سیاهیه که برات افتاده ؛ سایه مرگ به سر پدرت هست ... نرو و ....
من دیلیتش کردم و بی اهمیت از کنارش گذشتم
بعد به صورت مسیج این رو برام فرستاد و بعدش نوشت من اشتباه فرستادم ؛ میخواستم برای دوستم بفرستم برای شما فرستادم
بازم دیلیتش کردم
باز فرداش اومد روی همون عکس تکرار کرد که سریع یکی از دوستای من نوشت این کیه و به این حرفها اهمیت نده و این بار من نوشتم که شما حق نداری بیای اینجا و این مزخرفات رو بنویسید
این ماجرا تموم شد تا یکشنبه همین هفته ساعت 7 بعدازظهر که من فیس بوکم رو چک کردم دیدم ساعت 7 صبح به وقت ما یکی با اسم "مهسا بانو" اومده و هرآنچه فحش و ناسزای بسیار رکیکه نوشته و این متن یک پاراگرافیش رو روی تمام عکسهای پابلیک من گذاشته
بهرحال خیلی مهم نبود؛ اونقدر فحاشیش خارج از اصول بود که هیچکس بهش اهمیت نداد و همه به چشم بیمار بهش نگاه کردن
از اونجایی که به قول جودی گلم اینجا خیلی بهتر و بالاتر شده برامون از فیس بوک؛ اومدم و به الهه گفتم ؛ اونم که عزیز دلم به لیلی جون گفت و باعث خیر شدن
دست همگی درد نکنه؛ از همگی بخصوص مدیر ارشد تشکر ویژه میکنم و ممنون باعث تمام پیگیریهای قانونی که انجام میدید
من هم مطمئن بودم ماه پشت ابر نمی مونه و خودش رو لو میده ... اصلا جای نگرانی نیست.
فوق العاده بیکاره ... اگر هم خودش درخواست داشت حرفهاش رو کپی کردم؛ براش میذارم اینجا همه باهم دورهمی بخونیم شماها بیشتر بشناسینش آخه یه چیرایی نوشته که من به عمرم نشنیده بودم (رویا جون با تو بودم؛ تمام اون متنها و تشکیلاتت و سرگرمیهات رو برای مدیرای اینجا فرستادم)
**** دوستای عزیز فیس بوکتون رو ببندید و فقط به روی دوستایی که کامل می شناسید باز بذارید؛ اگرم خیلی مشکل داشتید به اعضاء عادی اعتماد نکنین فقط به مدیرا یا پیشکسوتها پیام بزنین مطمئنا سریع جوابتون رو میگیرین؛ ممکنه این انسان مریض بازم در لباس دیگه ای سر و کله اش پیدا بشه ****
قبل از هرچیزی بگم چه برفی داره میاد
خب بذارید بگم که ماجرا از ماه اکتبر شروع شد که اومد و خیلی گرم گرفت و گفت میخوام تو فیس بوک باهات صحبت کنم ؛ منم که اصولا 99 درصد آدمهای روی زمین رو می گم خوبن ؛ گفتم باشه
بعد از اینکه یه سری اطلاعات سربسته گرفت ...
اینجا اعلام کردن این آدم شیاده ... منم سریع تمام فیس بوکم رو بهش بستم و بلاکش کردم که مطمئنم خیلی حرص خورد ولی این دلیل بر عقده ای بودن مثل جانی ها نمیشه
من توی فیس بوکم هیچ کلمه ای از رفتن نمی نوشتم تا حدود 2 هفته پیش که من یه عکس روی قسمت کاور فیس بوکم گذاشتم که این راهیه که در زندگیه من افتاده؛ رفتنی هستم ؛
یکی اومد با نام "فال قهوه بانو" نوشت که این راه سیاهیه که برات افتاده ؛ سایه مرگ به سر پدرت هست ... نرو و ....
من دیلیتش کردم و بی اهمیت از کنارش گذشتم
بعد به صورت مسیج این رو برام فرستاد و بعدش نوشت من اشتباه فرستادم ؛ میخواستم برای دوستم بفرستم برای شما فرستادم
بازم دیلیتش کردم
باز فرداش اومد روی همون عکس تکرار کرد که سریع یکی از دوستای من نوشت این کیه و به این حرفها اهمیت نده و این بار من نوشتم که شما حق نداری بیای اینجا و این مزخرفات رو بنویسید
این ماجرا تموم شد تا یکشنبه همین هفته ساعت 7 بعدازظهر که من فیس بوکم رو چک کردم دیدم ساعت 7 صبح به وقت ما یکی با اسم "مهسا بانو" اومده و هرآنچه فحش و ناسزای بسیار رکیکه نوشته و این متن یک پاراگرافیش رو روی تمام عکسهای پابلیک من گذاشته
بهرحال خیلی مهم نبود؛ اونقدر فحاشیش خارج از اصول بود که هیچکس بهش اهمیت نداد و همه به چشم بیمار بهش نگاه کردن
از اونجایی که به قول جودی گلم اینجا خیلی بهتر و بالاتر شده برامون از فیس بوک؛ اومدم و به الهه گفتم ؛ اونم که عزیز دلم به لیلی جون گفت و باعث خیر شدن
دست همگی درد نکنه؛ از همگی بخصوص مدیر ارشد تشکر ویژه میکنم و ممنون باعث تمام پیگیریهای قانونی که انجام میدید
من هم مطمئن بودم ماه پشت ابر نمی مونه و خودش رو لو میده ... اصلا جای نگرانی نیست.
فوق العاده بیکاره ... اگر هم خودش درخواست داشت حرفهاش رو کپی کردم؛ براش میذارم اینجا همه باهم دورهمی بخونیم شماها بیشتر بشناسینش آخه یه چیرایی نوشته که من به عمرم نشنیده بودم (رویا جون با تو بودم؛ تمام اون متنها و تشکیلاتت و سرگرمیهات رو برای مدیرای اینجا فرستادم)
**** دوستای عزیز فیس بوکتون رو ببندید و فقط به روی دوستایی که کامل می شناسید باز بذارید؛ اگرم خیلی مشکل داشتید به اعضاء عادی اعتماد نکنین فقط به مدیرا یا پیشکسوتها پیام بزنین مطمئنا سریع جوابتون رو میگیرین؛ ممکنه این انسان مریض بازم در لباس دیگه ای سر و کله اش پیدا بشه ****
ناخودآگاه رو باید تربیتش کرد
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره