سلام دوستان،
من فکر میکنم اینکه دائم بعضی دوستان و هموطنان از تمدن چندین هزارساله و چه بودیم وچه بودیم، سخن بمیان میاورند، فقط منظور پوشاندن واقعیت « آنچه اکنون هستیم» نیست.بلکه گاهی یادآوری بودیم ها، بخاطر آن است که بخود بیاییم و به کمک ساقی، طرحی نو دراندازیم { بیا تا گـُل برافشانیم و می در ساغر اندازیم / فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم - حافظ}
دراین وافعیت که یکی از بهترین گزینه های « پخته شدن هر خام» سفر و مهاجرت است ، هیچ شکی نیست. امــّّـا اگر دیگران را چنین فرصتی دست ندهد چه باید کرد؟ و یا اصلا " اگر کسی وجود داشته باشد که نداند باید از کشور و شهر بیرونی و درون فکری خود، مهاجرت و مسافرت کند، تا پخته شود، چه؟؟
اینجاست که وظیفه ی مهاجران و مسافران پخته شده سنگین میشود و باید سهم خود را انجام دهند. و به نظر من اگر کسی را باشد که به سهم و وظیفه ی خود، جدی نباشد، مطمئن باشد که باز نیازمند پختگی بیشتر را دارد( البته به شرطی که مثل من ، نسوزد و بازهم نفهمد، و بدتر از آنکه خودم هم میدانم که نمیدانم و زجرسنگینی نادانی ام را هرروز برشانه هایم لمس میکنم)
من نمیدانم که چه چیز بطور حتم سهم من و یا شماست، امــّّا معتقدم همین نوشتنهای بی دریغ از سرتجربه ی گرانبهای شما، بهترین هاست. و امیدمندم که دیگران هم از بیان و نوشتن دانسته ها و یافته های خود، دریغ نکنند که بهترین دریچه ی دانایی ما، همین نوشتن و خواندنهاست.
موفقیت روزافزون شما، آرزوی قلبی ماست. ارادتمند حمید از میزوری
دوستان امان از بی سواتی، نه به اون وقت که هیچ نوشته ها نمایان نمیشد، و نه با اینبار که چندبار و چندبار . من هم هرکارش کردم نشد اضافات را حذف کنم و میبخشید. (من براتون ویرایش کردم - ادمین)
من فکر میکنم اینکه دائم بعضی دوستان و هموطنان از تمدن چندین هزارساله و چه بودیم وچه بودیم، سخن بمیان میاورند، فقط منظور پوشاندن واقعیت « آنچه اکنون هستیم» نیست.بلکه گاهی یادآوری بودیم ها، بخاطر آن است که بخود بیاییم و به کمک ساقی، طرحی نو دراندازیم { بیا تا گـُل برافشانیم و می در ساغر اندازیم / فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم - حافظ}
دراین وافعیت که یکی از بهترین گزینه های « پخته شدن هر خام» سفر و مهاجرت است ، هیچ شکی نیست. امــّّـا اگر دیگران را چنین فرصتی دست ندهد چه باید کرد؟ و یا اصلا " اگر کسی وجود داشته باشد که نداند باید از کشور و شهر بیرونی و درون فکری خود، مهاجرت و مسافرت کند، تا پخته شود، چه؟؟
اینجاست که وظیفه ی مهاجران و مسافران پخته شده سنگین میشود و باید سهم خود را انجام دهند. و به نظر من اگر کسی را باشد که به سهم و وظیفه ی خود، جدی نباشد، مطمئن باشد که باز نیازمند پختگی بیشتر را دارد( البته به شرطی که مثل من ، نسوزد و بازهم نفهمد، و بدتر از آنکه خودم هم میدانم که نمیدانم و زجرسنگینی نادانی ام را هرروز برشانه هایم لمس میکنم)
من نمیدانم که چه چیز بطور حتم سهم من و یا شماست، امــّّا معتقدم همین نوشتنهای بی دریغ از سرتجربه ی گرانبهای شما، بهترین هاست. و امیدمندم که دیگران هم از بیان و نوشتن دانسته ها و یافته های خود، دریغ نکنند که بهترین دریچه ی دانایی ما، همین نوشتن و خواندنهاست.
موفقیت روزافزون شما، آرزوی قلبی ماست. ارادتمند حمید از میزوری
دوستان امان از بی سواتی، نه به اون وقت که هیچ نوشته ها نمایان نمیشد، و نه با اینبار که چندبار و چندبار . من هم هرکارش کردم نشد اضافات را حذف کنم و میبخشید. (من براتون ویرایش کردم - ادمین)
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید