2013-01-19 ساعت 15:13
گرل جون..این احساست کاملا طبیعی هست...من فکر میکنم همه کسایی که مصاحبه میخان برن یا حتی ویزا گرفتن خیلی هم خوشحال نیستن و به قول تو خوشحالیش چند ساعته..تا قبلش فقط استرس دوری از همسر و ویزام چی شد و وقت ندادن بهم و ایناس...ولی وقتی وقت میگیری و بدتر وقتی ویزا میگیری به جای اون استر ها چیزای دیگه اضافه میشه..من همیشه به خودم میگم حالا فکر کن الان شوهرم ویزاشم گرفت..واااای که چه راهی در پیش داریم..مهاجرت واقعااااااااااااا سخته...من اینو قلبا قبول دارم که همین الانی که دلم داره شور پروندمون رو میزنه و دلم شور ویزای همسرم رو میزنه بهتررررین روزاست..چون میدونم که کلی سختیهای بیشتر در راهه..همیشه هم به خودم میگم فوقش اینه که میبینیم اونجا به دردمون نخوردو بر میگردیم....خلاصه عزیزم و فکر کنم 100%همه مثل تو هستن..ولی فکر بد نکن.چرا باید شوهرت اونی نباشه که بوده؟؟اگه ادما با اصالت باشن هرجا که برن اون اصالت رو حفظ میکنن..من میگم فعلا هیچ فکر بدی نکن و اینا رو بزار که وقتی رفتی اونجا از نزدیک ببینی...ببین من که خیلی دلم به زندگیت روشنه و میدونم که شوهرت هم فقط یک ادم زحمت کش هست که الان داره کار میکنه و خوشحال از رفتن تو هست..ولی 1% هم اگر زبونم لاااال اینجور باشه که میگی دیگه بالاتر از سیاهی رنگی نیست...برش میگردونی باهم میاین ایران..توهم گرینکارتت رو گرفتی...ولی اینجور نیست که میگی و به شوهرت اعتماد داشته باش