2013-01-20 ساعت 21:17
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-01-20 ساعت 21:38 توسط mercedeh2011.)
(2013-01-20 ساعت 18:25)payamkj نوشته: نه جودی جون امیدوارم یه ضرب ویزا رو بگیری ، ترس به دلت راه نده* جودی جون احتمال گرفتن ویزای یه ضربت خیلی زیاده
منم از یه چیزایی میترسم
بیماری و مریض شدن رو تا حدی میشه کنترل کرد و تا اونجا که من دیدم خیلی از مریض ها با روحیه بالا با مریضی شون مقابله کردن، رانندگی هم اولش ترس داره ، من هم میترسیدم ...
* نوشی جان کاملاً درکت می کنم و مطمئنم آینده ات اونقدر قشنگ و زیباست که تمام تلخیهای گذشته برات کمرنگ و محو میشه ... این یه اصل ثابت شده است
فکر نکن تنهایی منم در یک برهه زمانی سختی هایی رو کشیدم که بهم درس داد هرلحظه امکان داره بدترین و یا بهترین اتفاقهای دنیا رخ بده ؛ درک کردن این موضوع خیلی سخته
فقط باور کنید دیگه ضعیف شدم و طاقت سختی ندارم
* و امــــــــــــا رانندگی ... یکی از کارهای مورد علاقه منه؛ چشم نزنم خودمو اکثر جاده های ایران رو نشستم؛ هراز و چالوس هم که چشم بسته میرم الهه جون تو که دبی رو دوست داری؛ صحرا و کویر ... اون ماشینهای چهارمحوره ... رانندگیهای خفن ....
* بچه هم که من عــــــــــاشقشــــــــــــــم .... 2 تا دختر 1 پسر ... اگه میشه اولی و آخری دختر باشه وسطی پسر ؛ چون دلم نمیخواد ته تغاری یه پسر باشه که لوس بشه
ناخودآگاه رو باید تربیتش کرد
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره