2013-01-25 ساعت 17:46
خوش بحالت جودی جون که دوست و رفیق داری و تازه خونتون هم میان. خوش بحالت که خونتون شلوغه. البته من از یه چیز مهمون خیلی بدم میاد و اونم اینه که بیان و بشینن و پا روی پا بندازن و صاحبخونه بیچاره همش دولا راست بشه و پذیرایی کنه
البته میدونی توی جنوب مردم خیلی خونگرمن و زیاد رفت و آمد میکنن. کلا توی شهرستانا مردم آرامش دارن، خیلی هم زیاد آرامش دارن و زندگیشون واقعا لذت بخشه و تا دلت بخواد هم وقت اضافه دارن. توی تهران لعنتی (همیشه از تهران بدم میومد) آدم حوصله خودشم نداره، مردم به هم اعتماد نمیکنن، سالهای سال هم توی یه کوچه باشی همسایه هاتو نمیشناسی و فامیلم که دیگه هیچی. خیلی بده. همه تا شب سرکارن و بعد که میان خونه از خستگی حوصله خودشونم ندارن. مامان من که میرسه خونه ساعت 8 شبه خیلی بده. بیزارم از تهران
البته میدونی توی جنوب مردم خیلی خونگرمن و زیاد رفت و آمد میکنن. کلا توی شهرستانا مردم آرامش دارن، خیلی هم زیاد آرامش دارن و زندگیشون واقعا لذت بخشه و تا دلت بخواد هم وقت اضافه دارن. توی تهران لعنتی (همیشه از تهران بدم میومد) آدم حوصله خودشم نداره، مردم به هم اعتماد نمیکنن، سالهای سال هم توی یه کوچه باشی همسایه هاتو نمیشناسی و فامیلم که دیگه هیچی. خیلی بده. همه تا شب سرکارن و بعد که میان خونه از خستگی حوصله خودشونم ندارن. مامان من که میرسه خونه ساعت 8 شبه خیلی بده. بیزارم از تهران
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی