2013-01-28 ساعت 23:40
(2013-01-28 ساعت 21:44)mercedeh2011 نوشته: بچه ها حالا موقع رفتن من که شده خاله ام یادش افتاده شونصد سال پیش یه کتاب به من داده که من بهش پس ندادمميتونم يه سوال كنم ؟ راجب بليط؟ بليطط رو خريدي؟ قيمتش جقدر شد؟ خيلي نكران بليطم ، فكر كنم رفتنم دم عيد بشه كه قيمت ها سرسام اوره .....
من کلا به امانت خیلی حساسم ؛ حتی یه سری از وامهام رو تسویه کردم که خیالم راحت باشه ولی این رو اصلا یادم نمیاد.
حالا این کتاب چجوری شده که دست من مونده خودمم موندم
یه کمد کتابخونه ای دارم مثل کمد آقای ووپی ... با عمق یک متر و طول 3 متر ؛ درش رو که باز کنی از توش کتاب میریزه بیرون
به مامان گفتم شاید تو اون کمده ولی مامانم خیلی ناراحته ؛ همش من رو سرزنش می کنه که چرا به خاله ات برنگردوندی که حالا این رو به من بگه ؛ من چیکار کنم خب ... اصلا یادم نمیاد
نا امیدی
همان امید است
که بوی "نا" میگیرد
از بس که میماند ته دل...
همان امید است
که بوی "نا" میگیرد
از بس که میماند ته دل...