2013-02-25 ساعت 16:49
آرین من 4 روز پیش که هیچ کسی خونه نبود و تنها بودم، اومدم دراز کشیدم روی زمین و چشمامو بستم تا یه کش و قوس به بدنم بدم. یه دفعه صدای پای خواهرمو شنیدم که دقیقا یک دور، دور من چرخید و بعد ایستاد!! (خواهرم چون 14 سالشه صدای قدمهاش سبکتر از بقیه اعضای خونست واسه همین قابل تشخیصه) خواستم سرش داد بزنم که چرا دور من میچرخی، یدفعه یادم اومد هیچ کسی خونه نیست!! با وحشت چشمامو باز کردم. یه کم دور و برمو نگاه کردم و گفتم شاید حواس پرتی گرفتمو خواهرم خونست. بلند شدم رفتم اتاقارو گشتم ولی واقعا هیچکی خونه نبود. دوباره اومدم دراز کشیدم و چشمامو بستمو به عمل کش و قوس پرداختم باز هم صدای پای خواهرم که در یک قدمی من راه میرفتو شنیدم.
هیچی دیگه سکته کردم. تلوزیونو روشن کردمو صداش رو هم بلننننننند کردم. از اون روز خیلی میترسم.
بخدا یه کلمه اش هم خالی بندی نبود
هیچی دیگه سکته کردم. تلوزیونو روشن کردمو صداش رو هم بلننننننند کردم. از اون روز خیلی میترسم.
بخدا یه کلمه اش هم خالی بندی نبود
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی