2013-05-31 ساعت 22:48
جالبه خواهرمم گفت شماره گرفتی یا نه 
ساناز خانوم هدف چیز دیگری بود ما اومده بودیم امتحان بدیم ) اولین صندلی من بودم خانوم مراقب هم دقیقن با فاصله خیلی کم روبروی من ...فکرشو کنین )) ولی بچه ها من حواسم فقط به دفترچه بود. اصن یه وضعی تا حالا مراقب خانوم نداشتم . درست میگید ساناز خانوم واقعن سال بعدی که آدم درس میخونه انقدر استرسش بالاست خوب نمیشه نتیجش اما من بدون استرس رفتم .ولی بچه ها یه چیزی یادم رفت بگم حلقه داشت تو دست چپش .. اما من میگم خالی بندی بود . اما در کل در زندگی آدم 1000 نفرو میبینه اما بهش انرژی مثبت نمیده اما یه نفر رو میبینید انگار 1000 سال میشناسیدش و بهتون انرژی مثبت میده .
ساناز خانوم هدف چیز دیگری بود ما اومده بودیم امتحان بدیم ) اولین صندلی من بودم خانوم مراقب هم دقیقن با فاصله خیلی کم روبروی من ...فکرشو کنین )) ولی بچه ها من حواسم فقط به دفترچه بود. اصن یه وضعی تا حالا مراقب خانوم نداشتم . درست میگید ساناز خانوم واقعن سال بعدی که آدم درس میخونه انقدر استرسش بالاست خوب نمیشه نتیجش اما من بدون استرس رفتم .ولی بچه ها یه چیزی یادم رفت بگم حلقه داشت تو دست چپش .. اما من میگم خالی بندی بود . اما در کل در زندگی آدم 1000 نفرو میبینه اما بهش انرژی مثبت نمیده اما یه نفر رو میبینید انگار 1000 سال میشناسیدش و بهتون انرژی مثبت میده .