2013-07-06 ساعت 10:51
(2013-07-06 ساعت 07:18)girl نوشته: سلام دوستای خوبم.. امیدوارم حال همتون خوب باشه من که اصلا خوب نیستم.. خیلی تنهام و تموم روزم تو خون میگذار وقتی همسرم هست خوب ولی چند ساعتی که میره سر کار دیوونه میشم.. نه دوستی دارم نه کسی که باهاش رفتو آمد کنم.. دیوانه کنندس همش دنبال یه راهم که همسرمو متقاعد کنم بریم ایران.. بازی وقتا احساس میکنم گیر کردم هم همسرمو خیلی دوس دارم و خدارو شکر زندگیمون خیلی خوب هم میخوام کنار خانوادهام باشم.. نمیدونم واقعا چیکار کنم ولی حال الانمو اصلا دوس ندارم شدم مس موقهایی که همسرم پیشم نبود همش میگم خدایا این چه دنیایه که یا باید پیش عشقمون باشیم یا پیش خانوادمون! روزی نیست که با بغض بیدار نشم روزی نیست که اشک نریزم روزی نیست که خودمو لعنت نکنم بخاطر قبول کردن مهاجرت.. خیلی حالم بده خیلی واسعم دعا کنید خدا بهم آرامش بده تا این دوره رو بگذرونم بلکه حالم بهتر شه ((((
جودی عزیز نگران نباش این روزهای سخت هم می گذره عزیزم .همسرم می گه تازه اولشه اینجا که بیای دلتنگیهات چند برابر میشه ولی باید خئتو با چیزهای مختلف سرگرم کنی.یادمه گفتی کلاس زبان می رفتی چی شد؟اگه می تونی دنبال ادامه تحصیل برو .عزیزم منم تقریبا مثل تو هستم دوستی در دالاس ندارن اما به مونا جونم گفتم حتما لازم نیست که تو یک شهر باشیم الان که وسایله ارتباطی عالیه می تونیم برای هم دوستای خوبی باشیم و اگه دوست داشتیم در آینده رابطمونو نزدیک تر کنیم وباهم رفت و آمد داشته باشیم .من و مونا که تصیمیم گرفت با هم ادامه بدیم .اگه دوست داشتی بیشتر بیا تا باهم حرف بزنیم .اگه ا.ف.ب.ی داری پیغام بده .نگران نباش کلی سختیهارو گذرونیدی اینا هم می گذره عزیزم .مرتب با وایبر یا م.س.ن.ج.ر با مامانت اینا بحرف .دلتنگیت خیلی کمتر میشه.
خدایا فقط به تو پناه میارم خودت دستمو بگیر .آمین