کاملا خانم هر چند منم با اینکه صاحب فرزند دختر و پسر هستم با شما موافق نیستم و فکر میکنم جونا در همه جای دنیا وقتی وارد یه محیط باز میشن در معرض تغییر هستند (ونه لزوما خطر ) و ما باید اونارو با دادن اگاهی بیمه کنیم و لازمه اون هم اینه که ما اول در خودمون تغییر بوجود بیاریم.بنظر من بوسه در پارک شرف داره به بوسه در پستو
من هنوز مهاجرت نکردم ولی سه تا جوون از اعضاء خانواده خودم در امریکا داریم که الان بسیار موفق هستن و اونا هم دوران بلوغ رو اونجا گذروندن
یادمون باشه بعضی از تصمیم گیریها در زندگی اونم برای دیگر اعضاء خانواده حکم یه پشت بام دوطرفه رو داره ، از اونطرف نیفتیم!!
یاد این شعر که یه جائی تو همین مهاجر سرا خونده بودمش افتادم - نقل از شاعر محترم هادی خرسندی
آن پدر که مانده بی وطن
در حصار غربتی بعید،
طفل خود گرفته در بغل
صبح روز عید،بوسدش به عشق،گویدش به مهر؛
با غرور جاودانه اش:طفل من! جان من!
سرزمین ما؛مانده از گذشته یادگار،
میهن تو افتخار توست!افتخار ماست آن دیار!
طفل هاج و واج، میزند به زانوی پدر:«واتس افتخار؟»
گویدش پدر:
سربلندی است،آرمان من؛ آرمان تو؛ آرمان ما،
اعتلای نام میهن است،با تلاش و کوشش مدام!
طفل هاج و واج، میزند به زانوی پدر:«وات دو یو مین اعتلای نام؟»
گویدش پدر:
بایدت تلاش،تا که نام سرزمین خود؛جاودان کنی!
پرچمش؛خار چشم دشمنان کنی!
با تلاش من،با تلاش تو،با تلاش ما:
میشود وطن،پر ز نیکی وخالی از بدی!
طفل هاج و واج، میزند به زانوی پدر:
«کن یو اسپیک اینگلیش ددی؟
من هنوز مهاجرت نکردم ولی سه تا جوون از اعضاء خانواده خودم در امریکا داریم که الان بسیار موفق هستن و اونا هم دوران بلوغ رو اونجا گذروندن
یادمون باشه بعضی از تصمیم گیریها در زندگی اونم برای دیگر اعضاء خانواده حکم یه پشت بام دوطرفه رو داره ، از اونطرف نیفتیم!!
یاد این شعر که یه جائی تو همین مهاجر سرا خونده بودمش افتادم - نقل از شاعر محترم هادی خرسندی
آن پدر که مانده بی وطن
در حصار غربتی بعید،
طفل خود گرفته در بغل
صبح روز عید،بوسدش به عشق،گویدش به مهر؛
با غرور جاودانه اش:طفل من! جان من!
سرزمین ما؛مانده از گذشته یادگار،
میهن تو افتخار توست!افتخار ماست آن دیار!
طفل هاج و واج، میزند به زانوی پدر:«واتس افتخار؟»
گویدش پدر:
سربلندی است،آرمان من؛ آرمان تو؛ آرمان ما،
اعتلای نام میهن است،با تلاش و کوشش مدام!
طفل هاج و واج، میزند به زانوی پدر:«وات دو یو مین اعتلای نام؟»
گویدش پدر:
بایدت تلاش،تا که نام سرزمین خود؛جاودان کنی!
پرچمش؛خار چشم دشمنان کنی!
با تلاش من،با تلاش تو،با تلاش ما:
میشود وطن،پر ز نیکی وخالی از بدی!
طفل هاج و واج، میزند به زانوی پدر:
«کن یو اسپیک اینگلیش ددی؟
مهاجر خانوادگی (F3) ساکن لانگ ایلند نیویورک و به زودی دالاس ، تقاضای اولیه سپتامبر 2002 - صدور ویزا نوامبر 2014