2014-03-06 ساعت 14:46
(2014-03-06 ساعت 13:17)سی سی نوشته: فکر کنم فردا دومین هفته گرد ورود اینجانب به خاک آمریکاست... البته اگه فردا جمعه باشه... چون من دقیقا نمیدونم فردا چند شنبه ست چون دونستنش خیلی به کارم نمیاد...
اصلا قصد غر زدن ندارمااااااااااااااااااا اصلااااااااااا....
فکر کنید یه آپارتمان نقلی توی یه ده... واقعا ده... مدااااااام بارون... کلا یک نفرو هیچی... عاقا ما داریم میاییم تهرون خودمون خیلی هم خوشحالیم...
حالا بقیه نگن ما رو ناامید میکنی... این شرایط فعلی منه، اصن شوما فکر کن بقیه خیلی بهتر از اینه وضشون....
سی سی جان, ببخشید من دوباره وراجی می کنم ولی لااقل چند ماه صبر کن شاید وضعیتت بهتر بشود. سکرمنتو پر از اتوبوس است و می توانی تنهایی به مرکز شهر بروی و بگردی. هیچ کسی هم نمی دزدتت نگران نباش. متاسفانه ازدواج و مهاجرت اصلا مجموعه جالبی نیست و خیلی سخت است که آدم بخواهد با هر دوی این مقوله ها سر و کله یزند. حالا من به جای ازدواج و مهاجرت طلاق و مهاجرت داشتم که باز شاید یک کمی بهتر است. من هم می خواستم برگردم ولی عاملی که خیلی از برگشتن من جلوگیری کرد این بود که دیگر تحمل شنیدن حرف مفت مردم را نداشتم. حالا هر آدم عمله ای می خواست تا من را می بیند بگوید که دیدی گفتم آن زن به درد تو نمی خورد؟ دیدی گفتم با تو نمی ماند و ولت می کند؟ دیدی خودت را بدبخت کردی؟ و از این حرف های صد من یک غاز. به شوهر یا نامزد یا هر چی که داری بگو این قدر سخت نگیرد و بگذارد خودت به جامعه بروی و با مردم حرف بزنی. حالا برعکس شما همسر من اصلا دوست ندارد از خانه بیرون برود و عاشق خانه است. برای همین تحمل این وضعیت برایش خیلی ساده است و به قول خودش اصلا فرقی نمیکند که این خانه توی بندرعباس باشد یا تهران یا امریکا چون بیشتر وقت ها فقط توی خانه را می بیند. ولی شما که شیری از خانه بزن بیرون اگرنه افسرده می شوی.
با آرزوی موفقیت برای شما