2014-05-26 ساعت 07:25
(آخرین تغییر در ارسال: 2014-05-26 ساعت 07:26 توسط Reflection.)
]خوب، گفتم که بالاخره وارد گرجویت اسکول ( دانشگاه از لیسانس به بالا) شدم. هیچ وقت روز اول رو یادم نمیره، این بچهها , گروهی با هم از پروژههاشون حرف میزدن و اینکه کی قراره چی کار کنه، من همینجور عین زامبیها مات و مبهوت نگاه میکردم که اولا که این چی میگن؟ بعدش من باید چی کار کنم؟ و بد تر از اون لای کتابم رو که باز کردم دیگه سکته کامل رو زدم، چون کتابهای به قول خودشون گرجویت لول از لغاتها و کلماتی استفاده شده که حتا برا خود آمریکاییها هم فهمیدنش آسون نیست. البته خوب این مساله برای بچههای رشتههای ریاضی و فنی و شیمی این خیلی راحت تره، اما برای رشتههای علوم انسانی تقریبا وحشتناکه. پیش خودم گفتم پاشم کاسه کوزم رو جم کنم، برم پی کارم، من چی طوری آخه پا به پای اینها بیام؟ اون روز زیاد روز خوبی نبود، نمیدونم این حس و حال چقد طول کشید اما یادمه که به خودم اومدم و گفتم که من جا نمیزنم! فضا که قرار نیس برم. میشینم لغاتهای تخصصی که مربوط به این رشته هس (حدود ۲۰۰ لغات) رو یاد میگیرم. شروع کردم به یادگیری لغات تخصصی رشته خودم و هر روز چن لغتی رو که یاد میگرفتم تو یه جمله به کار میبردم. با خودم که بودم تو ماشین، یه جمله از کتاب رو چن بار با صدای بلند تکرار میکردم، چون یکی از مشکلاتی که بچههای ایرانی من دیدم که دارن این هست که میان ترجمه تحتالفظی میکنند. یعنی اون چیزی رو که منظورشون هس و تو ذهنشون فارسی ش رو دارن رو ترجمه میکنند و یه جمله و عبارت انگلیسی میسازند. این اشتباه هس. وقتی اون جمله رو به این آمریکاییها میگی نگات میکنن و با تعجب میگن.''I'm sorry??''
بعد یاد گرفتم که بهترین راهش اینه که همان عبارتی رو که خودشون به کار میبرن رو حفظ کنم و دقیقا همان رو بگم. این برای من کار کرد.
خیلی زحمت کشیدم تا درسم تموم شد، یعنی همان تور که میتونید تصورش رو کنید، ما برای اینکه پا به پای این بیایم باید ۳-۴ برابر اون چیزی که ما تو ایران برا درس و کار وقت میذاشتیم، وقت بذارید! این اون چیزی هس که خیلیها رو نا امید و افسرده میکنه. دو ساله فوق لیسانسم تموم شد. شروع کردم به دنبال کار گشتن.
واقعیت تلخی که بعدها بهش رسیدم این بود که تو رزومهام تا زمانی که اسم ایران بود و سابقه کارم از ایران و مدرکم از ایران بود. کمتر به مصاحبه کاری دعوت میشدم، تا اینکه یکی از دوستای امریکأیم گفت که هر چی '' ایران'' تو رزومت هس رو حذف کن. کار سختی بود. من برا اون سالها و مدارکی که گرفته بودم کلی زحمت کشیده بودم و مهم نبود که کسی بخواد خوشش بیاد یا نه..اما..واقعیت این بود که ..بله, بعد از یه مدتی تمام ایرانها رو حذف کردم، ..و اولین شغلم رو به عنوان معلم تو یه مدرسه دولتی گرفتم.
ادامه دارد....
بعد یاد گرفتم که بهترین راهش اینه که همان عبارتی رو که خودشون به کار میبرن رو حفظ کنم و دقیقا همان رو بگم. این برای من کار کرد.
خیلی زحمت کشیدم تا درسم تموم شد، یعنی همان تور که میتونید تصورش رو کنید، ما برای اینکه پا به پای این بیایم باید ۳-۴ برابر اون چیزی که ما تو ایران برا درس و کار وقت میذاشتیم، وقت بذارید! این اون چیزی هس که خیلیها رو نا امید و افسرده میکنه. دو ساله فوق لیسانسم تموم شد. شروع کردم به دنبال کار گشتن.
واقعیت تلخی که بعدها بهش رسیدم این بود که تو رزومهام تا زمانی که اسم ایران بود و سابقه کارم از ایران و مدرکم از ایران بود. کمتر به مصاحبه کاری دعوت میشدم، تا اینکه یکی از دوستای امریکأیم گفت که هر چی '' ایران'' تو رزومت هس رو حذف کن. کار سختی بود. من برا اون سالها و مدارکی که گرفته بودم کلی زحمت کشیده بودم و مهم نبود که کسی بخواد خوشش بیاد یا نه..اما..واقعیت این بود که ..بله, بعد از یه مدتی تمام ایرانها رو حذف کردم، ..و اولین شغلم رو به عنوان معلم تو یه مدرسه دولتی گرفتم.
ادامه دارد....
K1
(Petitioner)
October 1th 2013 - Sent all the documents to USCIS
November 4th - 2013[/b] Approved
December 19- 2013 Received the case number
March 13- 2014 Interview , Armenia
Waiting for administrative processing
(Petitioner)
October 1th 2013 - Sent all the documents to USCIS
November 4th - 2013[/b] Approved
December 19- 2013 Received the case number
March 13- 2014 Interview , Armenia
Waiting for administrative processing